به گزارش مشرق، فقط در یک عملیات منافقین که به عملیات مهندسی مشهور شد، سه پاسدار و یک کفاش را زنده زنده پوست کنده و سلاخی کردند. زنده زنده سوزاندن یک دختر سه ساله، آتش زدن یک اتوبوس با تمامی مسافرانش و حتی شلیک به نوجوان ۱۹ ساله در آغوش مادرش!
شهرت جهانی امروز داعش به عنوان یک تهدید فرامنطقهای که حالا کمکم به قلب اروپا هم وارد شده است، باعث شده تا این گروه تروریستی در افکار عمومی دنیا به عنوان یکی از بزرگترین تهدیدات امنیتی امروز دنیا شناخته شود.
هر چند میدانیم که در پس پرده شهرت جهانی داعش ردپایی از اهداف آمریکایی با نیات اسلامهراسی و برنامهریزی برای ورود نظامی به منطقه خاورمیانه وجود دارد، اما این شهرت جهانی از وجوه دیگری هم قابل بررسی است که شاید مهمترین آن بهکارگیری بیرویه خشونت و ترور و ایضاً بهکارگیری مدرنترین ابزارهای رسانه برای بازتاب هرچه گستردهتر این اقدامات است.
هرچند افکار عمومی دنیا و حتی کشور ما امروز داعش را به عنوان خشنترین و بیرحمترین گروه تروریستی میشناسد، اما تاریخ نشان میدهد که در گذشته ای نه چندان دور ایران نیز درگیر خشونتهایی مشابه عملکرد امروز داعش و حتی در برخی موارد بسیار وحشیانهتر بوده است.
سازمان مجاهدین خلق یا همان گروهک تروریستی منافقین در حدود سه دهه پیش در ایران جنایاتی را صورت داده که شاید در برخی موارد از حد و مرز رفتارهای امروز داعش فراتر رفته باشد.
البته این تنها نقطه اشتراک این دو گروه تروریستی محسوب نمیشود و نگاهی به سوابق و وضعیت فعلی سازمان منافقین نقاط اشتراک بیشتری را با داعش امروزی نمایان میکند که در این مقال قصد پرداختن به آن را داریم.
این مقایسه نه تنها یک بازخوانی ملموستر از سوابق منافقین در ایران را بدست میدهد، بلکه با توجه به مؤفقیت جمهوری اسلامی در برخورد با گروهک نفاق و تجربه ملت ایران و حتی عراق در مواجه با این گروه تروریستی، مقایسه رفتاری و عملکردی این دو گروه فرصت شناسایی و تبیین بهتر و بیشتر داعش و عقبه و اهداف آن را ایجاد کرده و راهکارهای اجرایی برای مقابله مؤثرتر با آن را نمایان میسازد.
ابتدا مشابهتهای داعش و منافقین را باید دو دسته ساختارهای فکری و اقدامات عملیاتی دسته بندی کرد که هر کدام مؤلفههای بسیاری را برای مقایسه و تطبیق این دو به میدهد.
مشابهت در ساختارهای فکری
مهمترین مؤلفه در مقایسه ساختارهای فکری این دو گروه تروریستی به ادعای پیروی از اسلام در این دو گروه باز میگردد. هر چند منافقین در مقام مبارزه، آشکارا اعلام کردند که مشی مارکسیستی را به عنوان روش مبارزه اجرا میکنند، اما ظواهر و تبلیغات در این گروه نشان از ادعای پیروی از مذهب تشیع داشته و دارد؛ همانطور که داعش نیز ادعای پیروی از مذهب تسنن را ابراز میدارد.
در یک عبارت منافقین را میتوان برند شیعه و داعش را برند سنی از یک اسلام التقاطی و منحرف دانست که صرفاً بستر ایجاد ساختار ایدئولوژیک را در این دو گروه فراهم کرده است.
هم داعش و هم منافقین با ارائه برداشتی غلط از اسلام و اضافه نمودن بدعتها و القائات ذهنی توانستهاند کنترل فرقهای را بر نیروهای خود اعمال کنند.
اگرچه تبیین انحرافات عقیدتی این دو گروه و تضاد آنها با اسلام در حوصله این بحث نیست، اما صرفاً ذکر چند نمونه از رفتارهای کنترل ذهن فرقهای در داعش و منافقین میتواند بیانگر تضاد رفتاری این دو با آموزههای اسلام اصیل باشد.
منافقین در طول دوران فعالیت خود همواره مهمترین روشهای کنترل فرقهای را بر نیروهای خود اعمال کردهاند که از جمله میتوان به محصورسازی نیروها در فضای ایزوله و به دور از اجتماع اشاره کرد.
مقرهای این سازمان در محلهای استقرار اعضا از جمله پادگان اشرف و پایگاه اوورسورواز فرانسه در طول بیش از سه دهه از عمر منافقین توانستهاند با محدودیتها و مقررات تشکیلاتی همواره به عنوان ابزاری برای ایزولاسیون نیروها استفاده شوند.
محدودیتهای این گروهک برای نیروها از جمله عدم دسترسی آزاد به رسانهها اعم از تلوزیون، روزنامه و سایر منابع خبری تا ممنوعیت ارتباط آزاد با اعضای خانواده و بستگان از جمله قوانین تشکیلاتی در این گروه بوده است تا نیروها نتوانند چیزی غیر از القائات ذهنی سرکردگان را بشنوند و ببینند.
این رفتارهای منافقین حتی در سالهای پیش از پیروزی انقلاب در زندانهای ساواک نیز به این نحو مشاهده شده که اعضا فقط مجاز به خواندن مجلات، کتابها و نوشتههای سازمان بودهاند و حتی از ارتباط با دیگر انقلابیون زندانی منع میشدند تا امکان ایجاد تضادهای ذهنی و زاویه گیری از تشکیلات در آنها شکل نگیرد.
داعش نیز امروز برای اعضای خود محدودیتهایی در استفاده از رسانه و ابزارهای الکترونیکی دارد. آنها با فتاوای دینی که حکم دستورات تشکیلاتی را هم دارند، استفاده آزاد از ابزارهای ارتباطی و حتی کتاب را برای نیروهای خود ممنوع میکنند.
رفتارهایی مانند جهاد النکاح که با ابتداییترین مطالعه از اسلام میتوان تضاد آن را با احکام دین مشاهده کرد، نمونه روشنی از همین شیوه در کنترل نیروها است.
مؤلفه دوم در شیوههای جذب این دو گروه است که باز هم متأثر از ادعای مسلمانی در مرحله جذب و بهکارگیری روشهای مانیپولاسیون ذهنی برای کنترل و حفظ نیرو عمل میکند. به عبارت دیگر هر دو گروه از احساسات مذهبی افراد سوء استفاده کرده و آنان را به نام دین و مذهب جذب میکنند و سپس تحت مغزشوئی قرار میدهند.
داعش و منافقین هر دو در مرحله جذب حکومت اسلام واقعی و آرمان خواه را نوید میدهند که جزو آرمانهای اسلام است و اینطور القا میکنند که با از خودگذشتگی اعضاء و گام نهادن در مسیر مقاومت میتوان به این هدف رسید.
این شیوه باعث شد که منافقین بتواند در دهه 60 برخی از هواداران و سمپادهایش را از دل اروپا برای حضور در عملیات مرصاد که در واقع یک خودکشی دسته جمعی بود قانع کند، در مورد داعش نیز امروز میبینیم که چطور این گروه تروریستی با استفاده از ابزارهایی همچون شبکههای اجتماعی افراد را از دل اروپا جذب میکند و برای جنگ به بیابانهای عراق میآورد.
حال آنکه هیچ یک از نیروها بعد از ورود به تشکیلات با هیچ بهانه و عذری امکان جدایی ندارند؛ در واقع همانطور که جدایی یک فرد از تشکیلات منافقین دلیلی قانعکننده برای حذف وی محسوب میشد، در داعش نیز این رفتار در مورد نیروها بهکار گرفته میشود.
مشابهت در اقدامات عملیاتی
اولین و شاید شاخصترین مشابهت این دو گروه را میتوان در اوج سبعیت و وحشیگری آنها در اقدامات عملیاتی و ترورها مشاهده کرد. هر دو گروه منافقین و داعش در اقدامات عملیاتی خود از بیشترین میزان خشونت بهره میبرند.
برای نمونه میتوان به ترورهای دهه 60 منافقین اشاره کرد فقط در یک عملیات که بعداً به عملیات مهندسی مشهور شد سه پاسدار و یک کفاش را زنده زنده پوست کنده و سلاخی کردند. زنده زنده سوزاندن یک دختر سه ساله، آتش زدن یک اتوبوس با تمامی مسافرانش و حتی شلیک به نوجوان 19 ساله در آغوش مادرش!
داعش نیز امروز از روشهای عجیب سوزاندن در قفس، زنده آتش زدن و... برای کشتن استفاده میکند. هر دو گروه حتی در برخی اقدامات عیناً منطبق بر هم عمل کردهاند که فقط یک نمونه آن را میتوان در صحنه مرصاد مشاهده کرد. منافقین در جریان مرصاد وارد بیمارستانی در کرمانشاه شده و مخالف با همه قوانین عرفی و بینالمللی رزمندگان مجروح و تحت درمان را در حیاط بیمارستان قتلعام کردند.
اعضای سازمان در جریان این عملیات دستور داشتند هر جنبندهای را هدف قرار دهند و در مسیر خود حتی مزارع کشاورزی را به آتش کشیدند. حال آنکه داعش نیز در جریان حمله به موصل به قتل عام مجروحین پرداخت و در سوریه و عراق حتی به مزارع، درختان و بناهای تاریخی هم رحم نکرد.
بررسی منافقین در دهه 60 به خوبی نشان میدهد که هدف از اقداماتی از قبیل ترور مردم کوچه و بازار در انظار عمومی و روشهای خشن کشتن فقط به دلیل ایجاد رعب و وحشت عمومی بوده است تا مردم به واسطه ترس از کشته شدن، دست از حمایت از انقلاب بردارند.
به همین دلیل میبینیم که منافقین در همان دوره با استفاده از اعلامیه و نشریه رسمی خود یعنی نشریه مجاهد هر اقدام تروریستی خود را پوشش خبری میدادند و سعی در بهرهگیری گسترده از ابعاد تبلیغی آن در جامعه داشتند.
داعش نیز دقیقاً برای ایجاد رعب و وحشت از روشهای خشن برای کشتن و قتلعامهای سریع و پرتعداد استفاده میکند و با استفاده از بهروزترین تجهیزات رسانهای سعی در پوشش اقدامات خود و بازتاب گسترده آنها در نمایی بسیار مهلک دارد.
امروز در صحنه برخی اقدامات تروریستی داعش مشاهده میشود که تقریباً به اندازه تعداد تسلیحات، دوربینهای فیلمبرداری در نماهای مختلف برای ثبت حادثه حاضر هستند. بهره داعش نیز از بازتاب اقداماتش بارها در عراق دیده شده است. به این ترتیب که بسیاری از شهرها و روستاها را به واسطه ترسی که در دل مردم از این گروه ایجاد شده، بدون هیچگونه مقاومت و با کمترین هزینه تصرف کردهاند.
دیگر رفتار مشترک این دو گروه را میتوان در روشهای تأمین منابع مالی مشاهده کرد. منافقین در هر برهه از زمان برای تأمین مالی خود دست به سرقت و غارت زدهاند. این گروه چه در فعالیتهای پیش از انقلاب که با سرقت از بانک و صرافی پول به دست میآورد و چه بعد از انقلاب که واحدهای عملیاتی ترور وظیفه داشتهاند بعد از قتل هر مغازهدار طرفدار انقلاب دخل او را سرقت کنند.
این رفتار بعدها در عراق با سرقت منابع نفتی این کشور ادامه پیدا کرد، به طوری که میلیونها دلار از منابع نفتی ملت عراق به حسابهای این گروه واریز شد. داعش نیز امروز تأمین مالی خود را از راههایی مانند سرقت پول نقد از بانکهای عراق در شهرهای تصرف شده و فروش نفت ملت عراق تأمین میکند.
مقایسه این دو گروه در حوزه سیاسی نیز نتایج مشابهی را در اختیار قرار میدهد. منافقین و داعش هر دو مورد حمایت کشورهای استکباری غربی و به خصوص آمریکا هستند و این مسئله نیز از آنجا ناشی میشود که هر دوی اینها در چارچوب استراتژی نرم ایالات متحده آمریکا در منطقه تعریف میشوند.
مدیریت و فرماندهی، تامین و گردش مالی و تجهیز تسلیحاتی سه مؤلفه حمایت غرب از تروریستهای منافقین و داعش است. آمریکاییها که دیگر امکان حضور نظامی در منطقه را هم به دلیل تحمیل هزینههای مالی و هم به دلیل مواجهه با افکار عمومی ندارند، از گروههای تروریستی به عنوان ارتشهای نیابتی استفاده میکند. به همین دلیل است که رفتار این دو گروه تماماً در پازل منافع آمریکا در منطقه تعریف میشود.
مصادیق حمایت مستقیم آمریکاییها از داعش را میتوان ارسال چندباره تجهیزات نظامی از آسمان (که بعداً به عنوان یک اشتباه توجیه شد!) و کمکهای اطلاعاتی نام برد. از آن سو ارتباط تنگاتنگ سیاستمداران بازنشسته آمریکایی با منافقین در سمینارهای این گروه در اروپا نیز مصداق حمایت آمریکا از این گروه تروریستی است.
البته مستدات و مصادیق حمایت آمریکا از این دو گروه موارد فراوانی دارد و در حوصله این مقال نیست، اما برای نمونهای دیگر میتوان به حمایتهای مشترک کشورهای مطیع آمریکا در منطقه از دو نیز اشاره کرد.
شاخصترین این کشورها عربستان سعودی است که خود در راستای منافع منطقهایاش گروههای تروریستی را در منطقه تولید، تجهیز و حمایت میکند. رفتار پدرانه و حمایتی عربستان در مورد منافقین و داعش نیز کاملاً مشهود است.
با وجود همه حمایتهای گفته شده از سوی آمریکا، محدودیتها و حد و مرزهایی نیز در قبال این دو گروه وجود دارد که به دلیل نگاه یکسان غرب به هر دو آنها، این محدودیتها در وجوه مختلف مشترک هستند. یکی از شاخصترین خط قرمزهای غرب در مورد این دو گروه تروریستی ممنوعیت ورود اعضای این دو به محدوده جغرافیایی کشورهای غربی است.
به هر حال نه اروپا و نه آمریکا حاضر نیستند با پذیرش تروریستها امنیت خود را به خطر بیاندازند، کما اینکه این مسئله در مورد داعش امروز دامنگیر غرب شده است.
منافقین نیز علی رغم اخراج از عراق تاکنون به دلیل بهانه کشورهای پناهنده پذیر غربی از پذیرش اعضای تروریست آنها، همچنان در بلاتکلیفی بسر میبرند و در نهایت فقط توانستهاند با رایزنی سازمان ملل اجازه حضور در کشور آلبانی آنهم در کمپ پناهندگی را بیابند.
آنچه بدان اشاره شد، فقط بخشی از مهمترین مؤلفهها در مشابهتهای داعش و منافقین بود و همانطور که در ابتدا اشاره شد، به واسطه تشابه این دو در کارکردها و مأموریتها میتوان به روشهای مشابه در مقام مقابله با آنها قرار گرفت. تجربه جمهوری اسلامی در درگیریهای دهه 60 با عوامل منافقین نشان داد که مهمترین عامل توانمند در برخورد با این گروه تروریستی، نیروهای مردمی هستند.
این مسئله امروز در عراق نیز به راحتی قابل مشاهده است. در کشورهای درگیر با مسئله داعش از جمله سوریه و خصوصاً عراق نیز درست از زمانی که نیروهای مردمی وارد عرصه شدند، داعش ضربات مهلکی دریافت کرد و این موضوع با ذکر دلایل و قراین میتواند به عنوان بهترین راهکار برای مقابله با گروه تروریستی داعش معرفی گردد.