البته، گذشت زمان و عیان شدن نادیده ها درباره تصمیمات کلان فوتبال جهان و قاره ها که حکایت از حضور موثر سیاسیون داشت، موجب شد تا خدشه هایی اساسی به این ادعا وارد شود. در این بین، بررسی مورد امریکا می تواند در روشن شدن اذهان عمومی نقش موثری داشته باشد.
وقتی نگاهی به اعضای هیئت رئیسه فدراسیون فوتبال ایالات متحده امریکا بیندازید، نامی را می بینید که انتظارش را ندارید. این نام، یک اقتصاددان یا بازیکن یا مربی یا ...، نیست؛ بلکه بزرگ ترین تحلیلگر سیاست خارجی این کشور است؛ هنری آلفرد کیسینجر.
بله، نام این مرد که تمام زندگی اش آغشته با سیاست است، در فدراسیون فوتبال این کشور که خود را مهد دموکراسی می داند، قرار دارد. البته، تا به امروز نه تنها فیفا به آن اعتراضی نداشته که شاهد حضور وی در کمیته ای از این تشکیلات هستیم که حکم اعضای آن با امضای سپ بلاتر بوده است! این یعنی ورود سیاسیون به فوتبال، اکیدا ممنوع؛ غیر از شما، دوست عزیز!
درباره جنایت ها و کشتارهایی که مستقیم یا غیر مستقیم از سوی وی صورت گرفته، همین را می توان گفت که در سال 2001 پرونده ای درباره وی باز شد که تا کنون بی نتیجه مانده است. این پرونده با شکایت شماری از قربانبان کودتای شیلی به راه افتاد که براساس مدارک تاریخی، این امریکایی نقشی ویژه در وقوع آن و سرنگونی سالوادور آلنده داشته است.
وی متولد خانواده ای یهودی الاصل در آلمان است که بعدها به ایالات متحده و نیویورک مهاجرت کردند. وی ارتباط نزدیکی با تمامی دیکتاتورهای امریکایی جنوبی داشته و هر کس علیه مارکسیسم و کمونیسم فعالیت می کرده، او را کنار خود می دیده است.
وی که صهیونیست بوده و در چنین فضای ذهنی رشد کرده، ارتباط نزدیکی با رژیم اشغالگر قدس دارد. کیسینجر که مشاور همیشگی امنیت ملی امریکاست، از اعضای بلندمرتبه تشکل فراماسونی "بیلدربرگ" به شمار می رود. برخی وی را از تصمیم سازان مهم این تشکیلات می دانند که چندی پیش نیز نشستی در اروپا داشتند.
وی در حالی جایزه صلح نوبل را از آن خود کرد که کریستوفر هیچنس در خصوص جنایات کیسینجر کتابی با همین عنوان نوشت که در بخشی از آن عنوان شده است: "کیسینجر آگاهانه جنگ ویتنام را تداوم بخشید، سایه مصیبت و غم را بر کامبوج گسترانید، کشتارهای هولناکی را در اندونزی به راه انداخت، عوامل سرنگونی و قتل سالوادور آلنده رئیس جمهوری قانونی که کشور صلح جو و مردم سالار را فراهم آورد و سبب بروز جنگ در قبرس و تجزیه خونبار و در عین حال بی معنای این جزیره شد ..." و این، گوشه ای از جنایت های مردی است که مستحق جایزه صلح نوبل شد!
در چنین شرایطی، وی عضو هیئت رئیسه فدراسیون فوتبال ایالات متحده امریکاست. اما این تمام ماجرا نیست. کیسینجر، طراح و مغز متفکر برنامه های این فدراسیون است که نقش ویژه ای در تصمیم های این مجموعه دارد.
بی تردید، تیم مذاکره کننده این صهیونیست بود که موجب شد تا میزبانی جام جهانی 1994 به این کشور برسد که مردمش کوچکترین علاقه ای به این رشته نداشتند. او دارای اختیارات ویژه ای از سوی حاکمان امریکا بود تا بتواند این میزبانی را برای این کشور دریافت کند که البته، موفق نیز شد. از پیش از این سال بود که فوتبال امریکا، عملا با حضور وی اداره می شد.
گذر زمان اما روز شکست کیسینجر پیر را هم نشان داد. او این بار در رقابت با قطر راه به جایی نبرد تا شاهد شکست بزرگی در کارنامه کاری اش باشد. او که با حمایت باراک اوباما، تمام اختیارات برای کرفتن این میزبانی را داشت، باور نمی کرد در مبارزه با شیخ های قطری شکست را پذیرا باشد. برای این استراتژیست، قبول شکست چندان ساده نبود؛ اما خلیج نشین ها توانستند کاری کنند که کیسینجر باور نداشت.
* ائتلاف پیرمرد یهودی و بلاتر
در شرایطی که اتفاقات اخیر نشان می دهد دیگر توان سابق را ندارد، سپ بلاتر که از افشای موضوع رشوه در فیفا مستاصل شده بود، او را در کمیته ای قرار داد تا چهره مخدوش این نهاد را میان مردم بهبود بخشند. اتفاقی که برخی معنای آن را مقابله و محدودسازی فضا برای کشورهای اسلامی می دانستند که کیسینجر باید آن را به نتیجه برساند. حذف تیم محجبه بانوان ایران از رقابت های بین المللی نیز در همین قالب تحلیل شد.
و شاید، این آخرین فعالیت جدی صهیونیست پیر باشد که پس از سازماندهی فوتبال ایالات متحده، اکنون به فیفا آمده است. البته، کسی در تمام این سال ها از خود نپرسید که این جنایتکار در فوتبال چه می کند! این، ترجمان جهانی فوتبال بدون سیاستی است که فیفا منادی آن است. گاهی، دروغ را باید چنان گفت که خودت هم باور کنی!