به گزارش مشرق به نقل از کافه سینما، شهاب حسینی در این باره میگوید: «گاهی وقتها هنرمندان ناچار میشوند دور خود و خانوادهشان حصار یا گارد دفاعی بکشند. چون همواره افرادی هستند که قصد دارند وارد حریم خصوصی ان شوند و آرامش را از آنها بربایند.»
شهاب حسینی در ادامه حرفهای خود ضمن اشاره به این نکته که زندگی هنری هنرمندان با زندگی خانوادگی آنها از اساس با هم ناهمخوانیهایی دارند میگوید: «انتخاب راهی میانه برای اینکه هم زندگی خانوادگی و هم زندگی هنریات را حفظ کنی با وجود اینکه سختیهای بسیاری دارد غیر ممکن نیست. در حال حاضر به خاطر این شرایط دشوار من تصمیم گرفتم راه میانهای را انتخاب کنم که پیش از من هم بازیگرانی این راه پیمودهاند و موفق هم بودهاند مثل جناب مهدی هاشمی که همچنان با همسر محترمشان سرکار خانم گلاب آدینه زندگی بسیار خوبی دارند و در عین حال کارشان را هم هر روز بهتر از روز قبل انجام میدهند.
او می گوید: بازیگرانی که راه میانه را انتخاب نمیکنند دو دسته میشوند یک دسته بازیگرانی هستند که کارشان را بر هر چیزی مقدم میدانند و میخواهند به هر قیمتی که شده سیمرغ و خرس و تمشک و اسکار بگیرند و به نوعی بر این باور هستند که زن و فرزند جلوی دست و پای آنها را میگیرد و دوست دارند زودتر از دستشان خلاص شوند یک دسته از بازیگران هم هستند که میگویند حرفه دوست داشتنی من خداحافظ. چون خانواده را به هر چیزی ترجیح میدهند.» شهاب حسینی با اشاره به اینکه خود او جزو بازیگران دسته دوم است گفته که مدتی است به این نتیجه رسیدهام که لااقل برای مدتی با حرفهام خداحافظی کنم.
۱۵ سال وقف کار ۵ سال وقف همسر و فرزند و والدین
شهاب حسینی از نظر خودش ۱۵ سال را وقف کارش کرده و حالا تصمیم دارد حداقل ۵ سال از عمرش را وقف همسر و فرزندش کند. از سویی دیگر شهاب حسینی در همه این سال پدر و مادرش را میدیده اما متوجه نمیشده که چه تغییراتی کردهاند. خود او در این باره با لحنی توام با حسرتی گفته: «یک روز به خودم آمدم دیدم چقدر پیر شدند و به خودم گفتم شهاب اگر یک روز چشمانت را باز کنی و ببینی که آنها دیگر... چیکار میکنی؟ آن وقت جواب خودت را چی دهی؟
میخواستی مرغ و سیمرغ و خرس و پلنگ بگیری! به چه قیمتی؟! به قیمت اینکه فردا پسرم بیست سالش بشود و بگوید بابا من و ته به اندازه نوک سوزن همدیگر را نمیشناسیم نه من حرفهای شما را میفهمم و نه شما حرفهای مرا میفهمی. حالا من گنج قارون داشته باشم و خانه من پر شود از سیمرغ و پلنگهای طلایی و نقرهای فستیوالها و جشنوارههای گوناگون! چه ارزشی دارد؟ فرزندم پاره تن من است وقتی من نتوانم با او به اجماع برسم چطور میخواهم با مردم به اجماع برسم؟!»
تولد همبازی محمد امین
همین چند وقت پیش بود که نام شهاب حسینی برای دریافت جایزه ویژه جشن حافظ اعلام شد و او دست در دست پسرش روی صحنه رفت. محمد امین پسر دوست داشتنی شهاب حسینی است که جان پدر برایش در میرود. خبر خوش اما دوباره پدر شدن شهاب حسینی است. بیش از هر چیز تولد دومین فرزندش را به او تبریک میگوییم.
بازیگر با معرفتی که از گلزار حمایت کرد
شهاب حسینی اما بازیگر با معرفتی است که حتی دفاع از محمد رضا گلزار که شاید به نوعی او را رقیب بازیگریاش باید قلمداد کنیم پرداخته است: «بازیگری چون محمد رضا گلزار در حوزه کاری خود جزو افراد شماره یک محسوب میشود و دغدغههای برخی بازیگران را ندارد. این بازیگر توانایی کشاندن تعداد بسیاری از تماشاگران را به سینما دارد و حقیقتا من هوش تجاری او را ندارم. دستمزد من مشخص است و این در حالی است که حضور من در هر اثری فروش آن را تضمین نمیکند.
من بازیگر پرفروشی نیستم اما وقتی محمد رضا گلزار میتواند در فروش تاثیر گذار باشد میتواند از این موضوع استفاده کند و دلیلی برای ایراد گرفتن به وی وجود ندارد. گرانترین بازیگر سینمای ایران چند درصد یک بازیگر هالیوودی دستمزد میگیرد؟ فرض کنیم به محمد رضا گلزار یک میلیارد تومان معادل یک میلیون دلار پرداخت کردیم این هزینه یک هفتاد و پنجم درآمد بازیگری همچون جانی دپ و درصد ناچیزی از درآمد سوپراستارهای بالیوودی است». به گفته شهاب حسینی این در حالی است که بازیگران ایرانی به لحاظ کیفی به مراتب در سطح بالاتری نسبت به بازیگران بالیوودی قرار دارند.
افراد خانواده دار پختهتر عمل میکنند
شهاب حسینی نظرات جالبی درباره خانواده داشته از نظر او خانواده مانع همه تکرویهای فرد میشود. چون وقتی شما ملزم هستید که غیر از سرنوشت خودتان به سرنوشت دو نفر دیگر هم فکر کنید آهستهتر و پیوستهتر جلو میروید. فکر شدهتر عمل میکنید پختهتر تصیم میگیرید و وقتی همه اینها درست اتفاق بیفتد نتیجهای جز موفقیت نخواهد داشت. همه عدم موفقیتها به خاطر یک طرفه فکر کردنها و آنی تصمیم گرفتنها حاصل میشود.
شهاب حسینی همچنین از جمله بازیگران سینما بوده که منتقد یکنواختی در زندگی است. او در این باره میگوید: «ما دراینجا خیلی سریع تن به یکنواختی و روزمرگی میدهیم. موقعی که برای سریال مدار صفر درجه در لهستان بودم هنرورانی برای بازی در فیلم ما حضور داشتند که این کار شعل دوم و سوم همگیشان بود و شغل اصلیشان مهندسی راه و ساختمان و مهندسی کامپیوتر و... بود.
نکته جالب این بود که هنروری که مهندس بود اگر در نقش یک گارسون بازی میکرد تصور میکردید که سی سال است گارسون است زیرا عاشقانه کارش را انجام میداد و تن به باری به هر جهت و روز مرگی نداده بود و به کارش و در اصل به خودش احترام میگذاشت.»