به گزارش مشرق، اینکه در شهر مشهد به عنوان یک کلانشهر و سیاحتی و زیارتیترین شهر ایران با این حجم عظیم مسافر بارش برف و بوران «بحران» ایجاد میکند، هزاران مسافر که دقیقا نمیدانم آمارشان چقدر بود سرگردان میشوند و کسانی که بنا داشتند آخر هفته را به زیارت امام رضا (ع) بروند حداقل دو روز ابتدای هفته را هم از برنامههای کاری خود عقب ماندند و با هزینههای ناخواسته سنگینی مواجه شدند را بارها در یکی دو روز قبل در ذهن مرور کردم و منطقا فقط به فقدان مدیریت بحران رسیدم. اما به هر حال اینکه این بحران را برف و سرما ایجاد کرد یا فقدان مدیریت بحران شاید نیاز باشد آنچه بر سر ما به عنوان مسافر گذشت را یک بار مرور کنیم.
یکی دو هفتهای بود که برای سفر مشهد برنامهریزی کرده بودیم چندین بار همه چیز را مرور کردیم؛ زمان رفت و برگشت و هواشناسی و پرواز و ... برنامهریزی و اطلاعات ما میگفت سفر آرامی در پیش داریم؛ هواشناسی هم میگفت بارندگیها از جمعه شب در مشهد شروع میشود و زمان برگشت ما برای روز جمعه ساعت 3 بعد از ظهر بود و به نظر میرسید که مشکل خاصی در پیش نباشد.
صف طولانی برای کانتری که باز شد و نشد
ظهر پنجشنبه باران بهارهای زد و تمام شد اما پنجشنبه شب باران شدید شد و ادامه داشت تا ظهر جمعه، از ساعت 12 ظهر چندین بار با اطلاعات فروگاه مشهد تماس گرفتیم و هر بار تاکید میکردند پروازها بدون تاخیر است. سایت فرودگاه مشهد هم اکثر پروازها را طبق برنامه نشان میداد. در راه فرودگاه باران به تگرگ تبدیل شد و کم کم به برف... راننده آژانس پیشبینی میکرد که پروازمان تاخیر داشته باشد و پیشبینی ما هم همین بود اما وقتی به فرودگاه رسیدیم در کمال ناباوری دیدم که کانتر پرواز سر موقع باز شد، صف طولانی مسافران جلوی کانتر بسته شد اما خبری از پذیرش مسافر نبود نیم ساعتی منتظر مامور پذیرش بودیم که کانتر کناری اعلام کرد پرواز در حالت استندبای است، بنشینید و منتظر اعلام دوباره باشید.
یکی دو ساعت مسافران در بیخبری بودند تا اینکه بالاخره اعلام شد پرواز 2801 معراج که قرار بود ساعت 3 و نیم بعداز ظهر انجام شود با تاخیر دو و نیم ساعته ساعت 6 انجام میشود. به نمازخانه فرودگاه رفتیم تا در مدت زمان باقی مانده تا پرواز استراحت کنیم اما جای سوزن انداختن نبود. پیش از ما آنجا مسافران پروازی که سه ساعت در هواپیما نشسته بودند و آنها را پیاده کرده بودند تا مقدمات پرواز فراهم شود، نمازخانه را قرق کرده بودند. ظاهرا علاوه بر 3 ساعت معطلی در هواپیما چند ساعتی هم در فرودگاه سرگردان مانده بودند و بالاخره به آنها اعلام شد پروازشان لغو شده است. تابلوی فرودگاه مشهد یکی یکی پروازها را لغو میکرد و در حالی که تقریبا برای همه محرز بود که هواپیمایی از فرودگاه مشهد پرواز نخواهد کرد، کانتر پرواز ما باز شد و به سالن ترانزیت رفتیم. آنجا هم دوباره صف طولانی و ماموری که هنوز سر پستش نیامده بود و نیم ساعتی معطلی تا بالاخره به هواپیما رسیدیم، غافل از اینکه سرنوشت مسافران قشم که سه ساعت در هواپیما محبوس شده بودند در انتظارمان بود.
آزمون برف در فرودگاه
شرایط مسافران چندان خوب نبود خستگی، بلاتکلیفی و نگرانی همه را کلافه کرده بود و به خصوص بچهها تحمل فضای بسته داخل هواپیما را نداشتند، با پذیرایی مختصری در حد کیک و آب میوه آن هم در ساعت پذیرایی شام، بالاخره خلبان با مسافران صحبت کرد و گفت که در سه ساعت گذشته هواپیما در نوبت یخزدایی بوده است و هنوز نوبتش نرسیده، بنابراین پرواز کنسل میشود. برای مسافری مثل من که با دو کودک که یکی به شدت در تب میسوخت و مسافران بسیاری که وضعیت ما را داشتند برای مسافران سالمندی که به سختی در صندلی هواپیما نشسته بودند و سه ساعت این وضعیت را تحمل کرده بودند این اعلام یعنی شروع یک سرگردانی دوباره اما در میان مسافرانی که از این وضعیت ناراحت بودند کودکی هم فریاد خوشحالی کشید که فردا مدرسه نمیرود و امتحان نمیدهد،فریاد شادی که یادمان آورد چقدر آزمون میتواند برای کسی که آماده نیست بحرانی باشد، درست مانند آزمون برف در همین فرودگاه.
پله شکستهای که چند مسافر را زمین انداخت
تاریخ در فاصله چند ساعت در فرودگاه هاشمینژاد مشهد تکرار شد و ما هم مانند مسافران قشم 3 ساعت انتظار طاقتفرسا را در هواپیما سپری کردیم و بالاخره خلاصی از حبس سه ساعته اعلام شد. از پلههای یخ زده و زیر برف سنگین به سمت اتوبوس رفتیم. پله آخری که مسافران باید پایشان را روی آن میگذاشتند بیشتر شبیه دوربین مخفی بود؛ پله شکستهای که چند مسافر را زمین انداخت و در آخر یک نفر از مسافران بانی شد که آنجا بایستد و به بقیه بگوید پا روی پله آخر نگذارند. به سالن خروجی رسیدیم تا بارهایمان را تحویل بگیریم مسافران زیادی وضعیتی شبیه ما داشتند. آنجا هم باز معطلی بود و سردرگمی و بعد از چند دقیقهای معطلی بارهایمان رسید اما ریلهایی که بار روی آنها قرار گرفته بود هم برگ دیگری از آشفتگی آن شب فرودگاه مشهد بودند، هیچ تابلویی برای راهنمایی مسافران روشن نشد و مسافران سردرگم باید میگشتند تا شاید بارشان را رو ریلها پیدا کنند و البته کسی هم نبود که راهنمایی کنند. مسافران خود راهنمایی همدیگر شده بودند.
دفاتر شرکتهای هواپیمایی ایستگاه بعدی بحران
ایستگاه بعدی بحران دفاتر شرکتهای هواپیمایی بود که تیر خلاص را به مسافران میزدند. آنها به مسافران میگفتند که تا 72 ساعت دیگر پول بلیتشان را برمیگردانند و هیچ برنامهای هم برای پرواز جایگزین ندارند، گلایه و اصرار و اعتراض و التماس و تمنای مسافران هم برایشان اینقدر عادی بود که حتی سر بلند نمیکردند راهنمایی بیشتری کنند. وقتی به یکی از آنها گفتم که مگر شرایط جوی برای شما قابل پیشبینی نیست که هیچ پیشبینیای برای کنسل شدن پروازها ندارید؟ جواب داد شما وقتی میخواهید بلیت بگیرید باید هواشناسی را رصد کنید این وظیفه مسافر است!
در این میان برخی ایرلاینها در حال ماهی گرفتن از آب گلآلوده بودند دفاترشان بلیتهای روز بعد را با قیمت بالاتر میفروختند.در این میدان رقابت هم مسافری برنده بود که توان مالی بالاتری برای خرید بلیت داشت. وقتی سراغ دفتر مدیر فرودگاه را از فردی که یونیفورم پرسنل فرودگاه را پوشیده بود گرفتم تا شاید اعتراض به این وضعیت بحرانی راهگشا باشد گفت: دنبال این راهها نباش... بین خودمان باشد اما با این هوا حداقل تا فردا شب هیچ هواپیمایی از فرودگاه مشهد نمیتواند پرواز کند و توصیه کرد که بیرون از سالن برویم و تا شلوغتر نشده تاکسی بگیریم و به شهر برگردیم .. او میگفت تجربه این شرایط را دارد و میداند که بهترین کار این است که زودتر فرودگاه را ترک کنیم و اگر میشود بلیت قطار بگیریم.
مسافران سرگردان به ایستگاه تاکسی رسیدند
مرحله بعدی گرفتاری مسافران سرگردان جمعه شب فرودگاه مشهد، ایستگاه تاکسیهای فرودگاه بود صف چند صد متری، مسافران در برف مانده، چمدانهای نیمه خیس و تاکسیهایی که کفاف مسافران عازم شهر را نمیداد، هنوز 60 نفری مانده بود که نوبت به ما برسد که اعلام کردند دیگر تاکسی نداریم... آن طرف تر اتوبوسی به طرف مرکز شهر و خیابان امام رضا میرفت. هر طور شده خود را در آن اتوبوس جا دادیم و به هتل برگشتیم، هزینه یک اقامت نصفه و نیمه بیشتر از 400 هزار تومان میشد و ما مطمئن نبودیم که بتوانیم فردا هم راهی برای برگشت پیدا کنیم.
تمام سایتهای فروش بلیت قطار و هواپیما را زیر و رو کردیم، قیمت بلیتها سر به فلک میکشید و لحظه به لحظه بالاتر میرفت. پروازهای همان فردایی که تقریبا محرز بود انجام نمیشود با قیمتهای نجومی پر میشدند، پروازی که 160 هزار تومان بود با یک بار رفرش کردن سایت 265 هزار تومان شد.
بالاخره یک پرواز را انتخاب کردیم که در حین خرید بلیت اعلام شد ظرفیت پر است و ما ماندیم و هزینه سنگین اقامت حداقل یک شب دیگر در هتل و جستجو برای پروازی دیگر در روز یکشنبه و بالاخره موفق شدیم با قیمتی بالا بلیت برگشت به تهران را بگیریم. از صبح یکشنبه در حالی که باز هم تابلوی پروازهای مشهد خبر از تعطیلی چند پرواز را میداد اما به هر حال انجام چند پرواز هم امیدوارمان میکرد.
دفتر ایرلاین: پولت را از کسی بگیر که گفت ۷۲ ساعت
در فاصله زمانی پرواز اول و پرواز دوم تماسی هم با شرکت هواپیمایی گرفتیم تا ببینیم پول بلیت کنسل شدهمان چطور باز میگردد که اپراتور آنها جوابی تاسف بار به ما داد؛ آنها که وعده داده بودند پول ما 72 ساعت دیگر باز میگردد حالا 48 ساعت بعد میگفتند که از این ساعت که تماس گرفته اید تا یکی دو هفته دیگر پول به حسابتان واریز میشود.وقتی یادآوری کردیم که همکارتان گفته 72 ساعت بعد میگوید: بروید پولتان را از همان که گفت 72 ساعت بگیرید و گوشی را قطع میکند.
فرودگاه مشهد در روز یکشنبه هم مملو از مسافر بود؛ مسافرانی که از همان روز جمعه در فرودگاه مانده بودند و خرید بلیت و لغو پرواز و بلوکه شدن پولشان در شرکتهای هواپیمایی حتی تا دو بار دیگر برایشان تکرار شده بود ، حالا باز هم با نگرانی و نا امیدی تشریفات پرواز را طی میکردند و بالاخره به هر شکلی بود در راه ماندهها به شهر خود برمیگشتند.
و چند سوال
حالا من ماندهام و چند سوال که ذهنم را رها نمیکند، چطور برای من مسافر، راننده آژانس و تمام مردم شهر قابل پیشبینی بود که پروازها تاخیر دارد اما تابلوها عبارت «طبق برنامه» را نشان میدادند؟ چطور وقتی برای کادرپروازی معطلی سه ساعته برای یخ زدایی قابل پیشبینی بود اما دیرتر مسافران را راهی هواپیما نکردند؟ چرا حرف خودمانی و تجربه فردی که از پرسنل فرودگاه بود و میگفت تا فردا شب هواپیمایی از این فرودگاه نمیپرد در تصمیمهای مدیران این مجموعه و سازمان هواپیمایی جایگاهی نداشت و باز هم ایرلاینها بلیت سوخته فروختند؟ چطور میشود که نتوانند تابلوهای مربوط به بار مسافران را روشن کنند تا آنطور سرگردانی پیشنیاید؟ چرا ایرلاینها هیچ تعهد اخلاقی به مسافران در راه مانده خود که پولشان هنوز در گرو آنها است ندارند؟ چرا فرودگاهی که این حجم مسافر را جابجا میکند تنها دو سالن کوچک دارد با یک سیستم گرمایشی نامتناسب که یک جایش از گرما نمیشود ایستاد جای دیگرش از سرما؟ چرا با وجود صرفه اقتصادی بالای گردشگری و زائرپذیری شهر تا به حال فرودگاهی با ظرفیت بیشتر برای مشهد ساخته نشد؟ آیا باید نفس راحتی بکشیم که سالها خشکسالی بوده و خبر از آزمون بحران نبوده است، آیا واقعا برف بحرانی شد که بر سر فرودگاه مشهد بارید یا این فرودگاه مشهد بود که برف را بحرانی کرد؟
یکی دو هفتهای بود که برای سفر مشهد برنامهریزی کرده بودیم چندین بار همه چیز را مرور کردیم؛ زمان رفت و برگشت و هواشناسی و پرواز و ... برنامهریزی و اطلاعات ما میگفت سفر آرامی در پیش داریم؛ هواشناسی هم میگفت بارندگیها از جمعه شب در مشهد شروع میشود و زمان برگشت ما برای روز جمعه ساعت 3 بعد از ظهر بود و به نظر میرسید که مشکل خاصی در پیش نباشد.
صف طولانی برای کانتری که باز شد و نشد
ظهر پنجشنبه باران بهارهای زد و تمام شد اما پنجشنبه شب باران شدید شد و ادامه داشت تا ظهر جمعه، از ساعت 12 ظهر چندین بار با اطلاعات فروگاه مشهد تماس گرفتیم و هر بار تاکید میکردند پروازها بدون تاخیر است. سایت فرودگاه مشهد هم اکثر پروازها را طبق برنامه نشان میداد. در راه فرودگاه باران به تگرگ تبدیل شد و کم کم به برف... راننده آژانس پیشبینی میکرد که پروازمان تاخیر داشته باشد و پیشبینی ما هم همین بود اما وقتی به فرودگاه رسیدیم در کمال ناباوری دیدم که کانتر پرواز سر موقع باز شد، صف طولانی مسافران جلوی کانتر بسته شد اما خبری از پذیرش مسافر نبود نیم ساعتی منتظر مامور پذیرش بودیم که کانتر کناری اعلام کرد پرواز در حالت استندبای است، بنشینید و منتظر اعلام دوباره باشید.
یکی دو ساعت مسافران در بیخبری بودند تا اینکه بالاخره اعلام شد پرواز 2801 معراج که قرار بود ساعت 3 و نیم بعداز ظهر انجام شود با تاخیر دو و نیم ساعته ساعت 6 انجام میشود. به نمازخانه فرودگاه رفتیم تا در مدت زمان باقی مانده تا پرواز استراحت کنیم اما جای سوزن انداختن نبود. پیش از ما آنجا مسافران پروازی که سه ساعت در هواپیما نشسته بودند و آنها را پیاده کرده بودند تا مقدمات پرواز فراهم شود، نمازخانه را قرق کرده بودند. ظاهرا علاوه بر 3 ساعت معطلی در هواپیما چند ساعتی هم در فرودگاه سرگردان مانده بودند و بالاخره به آنها اعلام شد پروازشان لغو شده است. تابلوی فرودگاه مشهد یکی یکی پروازها را لغو میکرد و در حالی که تقریبا برای همه محرز بود که هواپیمایی از فرودگاه مشهد پرواز نخواهد کرد، کانتر پرواز ما باز شد و به سالن ترانزیت رفتیم. آنجا هم دوباره صف طولانی و ماموری که هنوز سر پستش نیامده بود و نیم ساعتی معطلی تا بالاخره به هواپیما رسیدیم، غافل از اینکه سرنوشت مسافران قشم که سه ساعت در هواپیما محبوس شده بودند در انتظارمان بود.
آزمون برف در فرودگاه
شرایط مسافران چندان خوب نبود خستگی، بلاتکلیفی و نگرانی همه را کلافه کرده بود و به خصوص بچهها تحمل فضای بسته داخل هواپیما را نداشتند، با پذیرایی مختصری در حد کیک و آب میوه آن هم در ساعت پذیرایی شام، بالاخره خلبان با مسافران صحبت کرد و گفت که در سه ساعت گذشته هواپیما در نوبت یخزدایی بوده است و هنوز نوبتش نرسیده، بنابراین پرواز کنسل میشود. برای مسافری مثل من که با دو کودک که یکی به شدت در تب میسوخت و مسافران بسیاری که وضعیت ما را داشتند برای مسافران سالمندی که به سختی در صندلی هواپیما نشسته بودند و سه ساعت این وضعیت را تحمل کرده بودند این اعلام یعنی شروع یک سرگردانی دوباره اما در میان مسافرانی که از این وضعیت ناراحت بودند کودکی هم فریاد خوشحالی کشید که فردا مدرسه نمیرود و امتحان نمیدهد،فریاد شادی که یادمان آورد چقدر آزمون میتواند برای کسی که آماده نیست بحرانی باشد، درست مانند آزمون برف در همین فرودگاه.
پله شکستهای که چند مسافر را زمین انداخت
تاریخ در فاصله چند ساعت در فرودگاه هاشمینژاد مشهد تکرار شد و ما هم مانند مسافران قشم 3 ساعت انتظار طاقتفرسا را در هواپیما سپری کردیم و بالاخره خلاصی از حبس سه ساعته اعلام شد. از پلههای یخ زده و زیر برف سنگین به سمت اتوبوس رفتیم. پله آخری که مسافران باید پایشان را روی آن میگذاشتند بیشتر شبیه دوربین مخفی بود؛ پله شکستهای که چند مسافر را زمین انداخت و در آخر یک نفر از مسافران بانی شد که آنجا بایستد و به بقیه بگوید پا روی پله آخر نگذارند. به سالن خروجی رسیدیم تا بارهایمان را تحویل بگیریم مسافران زیادی وضعیتی شبیه ما داشتند. آنجا هم باز معطلی بود و سردرگمی و بعد از چند دقیقهای معطلی بارهایمان رسید اما ریلهایی که بار روی آنها قرار گرفته بود هم برگ دیگری از آشفتگی آن شب فرودگاه مشهد بودند، هیچ تابلویی برای راهنمایی مسافران روشن نشد و مسافران سردرگم باید میگشتند تا شاید بارشان را رو ریلها پیدا کنند و البته کسی هم نبود که راهنمایی کنند. مسافران خود راهنمایی همدیگر شده بودند.
دفاتر شرکتهای هواپیمایی ایستگاه بعدی بحران
ایستگاه بعدی بحران دفاتر شرکتهای هواپیمایی بود که تیر خلاص را به مسافران میزدند. آنها به مسافران میگفتند که تا 72 ساعت دیگر پول بلیتشان را برمیگردانند و هیچ برنامهای هم برای پرواز جایگزین ندارند، گلایه و اصرار و اعتراض و التماس و تمنای مسافران هم برایشان اینقدر عادی بود که حتی سر بلند نمیکردند راهنمایی بیشتری کنند. وقتی به یکی از آنها گفتم که مگر شرایط جوی برای شما قابل پیشبینی نیست که هیچ پیشبینیای برای کنسل شدن پروازها ندارید؟ جواب داد شما وقتی میخواهید بلیت بگیرید باید هواشناسی را رصد کنید این وظیفه مسافر است!
در این میان برخی ایرلاینها در حال ماهی گرفتن از آب گلآلوده بودند دفاترشان بلیتهای روز بعد را با قیمت بالاتر میفروختند.در این میدان رقابت هم مسافری برنده بود که توان مالی بالاتری برای خرید بلیت داشت. وقتی سراغ دفتر مدیر فرودگاه را از فردی که یونیفورم پرسنل فرودگاه را پوشیده بود گرفتم تا شاید اعتراض به این وضعیت بحرانی راهگشا باشد گفت: دنبال این راهها نباش... بین خودمان باشد اما با این هوا حداقل تا فردا شب هیچ هواپیمایی از فرودگاه مشهد نمیتواند پرواز کند و توصیه کرد که بیرون از سالن برویم و تا شلوغتر نشده تاکسی بگیریم و به شهر برگردیم .. او میگفت تجربه این شرایط را دارد و میداند که بهترین کار این است که زودتر فرودگاه را ترک کنیم و اگر میشود بلیت قطار بگیریم.
مسافران سرگردان به ایستگاه تاکسی رسیدند
مرحله بعدی گرفتاری مسافران سرگردان جمعه شب فرودگاه مشهد، ایستگاه تاکسیهای فرودگاه بود صف چند صد متری، مسافران در برف مانده، چمدانهای نیمه خیس و تاکسیهایی که کفاف مسافران عازم شهر را نمیداد، هنوز 60 نفری مانده بود که نوبت به ما برسد که اعلام کردند دیگر تاکسی نداریم... آن طرف تر اتوبوسی به طرف مرکز شهر و خیابان امام رضا میرفت. هر طور شده خود را در آن اتوبوس جا دادیم و به هتل برگشتیم، هزینه یک اقامت نصفه و نیمه بیشتر از 400 هزار تومان میشد و ما مطمئن نبودیم که بتوانیم فردا هم راهی برای برگشت پیدا کنیم.
تمام سایتهای فروش بلیت قطار و هواپیما را زیر و رو کردیم، قیمت بلیتها سر به فلک میکشید و لحظه به لحظه بالاتر میرفت. پروازهای همان فردایی که تقریبا محرز بود انجام نمیشود با قیمتهای نجومی پر میشدند، پروازی که 160 هزار تومان بود با یک بار رفرش کردن سایت 265 هزار تومان شد.
بالاخره یک پرواز را انتخاب کردیم که در حین خرید بلیت اعلام شد ظرفیت پر است و ما ماندیم و هزینه سنگین اقامت حداقل یک شب دیگر در هتل و جستجو برای پروازی دیگر در روز یکشنبه و بالاخره موفق شدیم با قیمتی بالا بلیت برگشت به تهران را بگیریم. از صبح یکشنبه در حالی که باز هم تابلوی پروازهای مشهد خبر از تعطیلی چند پرواز را میداد اما به هر حال انجام چند پرواز هم امیدوارمان میکرد.
دفتر ایرلاین: پولت را از کسی بگیر که گفت ۷۲ ساعت
در فاصله زمانی پرواز اول و پرواز دوم تماسی هم با شرکت هواپیمایی گرفتیم تا ببینیم پول بلیت کنسل شدهمان چطور باز میگردد که اپراتور آنها جوابی تاسف بار به ما داد؛ آنها که وعده داده بودند پول ما 72 ساعت دیگر باز میگردد حالا 48 ساعت بعد میگفتند که از این ساعت که تماس گرفته اید تا یکی دو هفته دیگر پول به حسابتان واریز میشود.وقتی یادآوری کردیم که همکارتان گفته 72 ساعت بعد میگوید: بروید پولتان را از همان که گفت 72 ساعت بگیرید و گوشی را قطع میکند.
فرودگاه مشهد در روز یکشنبه هم مملو از مسافر بود؛ مسافرانی که از همان روز جمعه در فرودگاه مانده بودند و خرید بلیت و لغو پرواز و بلوکه شدن پولشان در شرکتهای هواپیمایی حتی تا دو بار دیگر برایشان تکرار شده بود ، حالا باز هم با نگرانی و نا امیدی تشریفات پرواز را طی میکردند و بالاخره به هر شکلی بود در راه ماندهها به شهر خود برمیگشتند.
و چند سوال
حالا من ماندهام و چند سوال که ذهنم را رها نمیکند، چطور برای من مسافر، راننده آژانس و تمام مردم شهر قابل پیشبینی بود که پروازها تاخیر دارد اما تابلوها عبارت «طبق برنامه» را نشان میدادند؟ چطور وقتی برای کادرپروازی معطلی سه ساعته برای یخ زدایی قابل پیشبینی بود اما دیرتر مسافران را راهی هواپیما نکردند؟ چرا حرف خودمانی و تجربه فردی که از پرسنل فرودگاه بود و میگفت تا فردا شب هواپیمایی از این فرودگاه نمیپرد در تصمیمهای مدیران این مجموعه و سازمان هواپیمایی جایگاهی نداشت و باز هم ایرلاینها بلیت سوخته فروختند؟ چطور میشود که نتوانند تابلوهای مربوط به بار مسافران را روشن کنند تا آنطور سرگردانی پیشنیاید؟ چرا ایرلاینها هیچ تعهد اخلاقی به مسافران در راه مانده خود که پولشان هنوز در گرو آنها است ندارند؟ چرا فرودگاهی که این حجم مسافر را جابجا میکند تنها دو سالن کوچک دارد با یک سیستم گرمایشی نامتناسب که یک جایش از گرما نمیشود ایستاد جای دیگرش از سرما؟ چرا با وجود صرفه اقتصادی بالای گردشگری و زائرپذیری شهر تا به حال فرودگاهی با ظرفیت بیشتر برای مشهد ساخته نشد؟ آیا باید نفس راحتی بکشیم که سالها خشکسالی بوده و خبر از آزمون بحران نبوده است، آیا واقعا برف بحرانی شد که بر سر فرودگاه مشهد بارید یا این فرودگاه مشهد بود که برف را بحرانی کرد؟