به گزارش مشرق، جلسه استماع کمیته امور خارجی سنا در مورد برنامه شکست داعش و ارائه راهکار برای عقب راندن ایران با حضور James Jeffrey سفیر سابق آمریکا در عراق و ترکیه در 19 بهمن برگزار شد. آنچه در ادامه میآید، ترجمه متن جلسه مذکور است که توسط گروه رصد اندیشکده راهبردی تبیین صورت گرفته است.
جناب رییس، اعضاء محترم صاحبمنصب، اعضاء کمیته، از شما متشکرم که مرا اینجا خواستید تا دربارۀ این مسألۀ امنیت ملی که اهمیت بسیاری دارد بحث کنم. تهدید داعش علیه میهن ما و میهن متحدان و شرکایمان، نقش بیثباتساز آن در سراسر خاورمیانه، و موفقیت اخیر ائتلاف به رهبری ایالات متحده علیه آن، همگی میگویند که باید تلاش فوری و شدید برای ویران کردن این تازیانۀ تروریستی، ضروریترین اولویت ما در منطقه باشد. گزارشهای منتشره و بیانیههای دولت نشان میدهند که دولت ترامپ کاملاً به دنبال این هدف است.
ولی در عین آنکه داعش ضروریترین اولویت در منطقه است، ولی تنها اولویت یا حتی خطرناکترین نیست. فعالیتهای توسعهطلبانۀ ایران، گاهی اوقات با مشارکت روسیه، تهدیدی امنیتی حداقل به قدر داعش علیه منطقه و منافع کلیدی ایالات متحده است: ثبات شرکای منطقهای، جریان هیدروکربنها به اقتصاد جهانی، عدماشاعه و عملیات ضدتروریستی. شکست دادن داعش هرچند فینفسه ارزشمند است، باید به گونهای انجام شود که ثبات منطقهای و منافع ایالات متحده را تقویت کند. امروز میخواهم دربارۀ ملاحظاتی مربوط به شکست دادن داعش و سناریوهای «فردای شکست داعش» بحث کنم و بر نقش دومی در منافع ایالات متحده تأکید دارم که این منافع نه تنها بسته به شکست داعش، بلکه بسته به ایناند که چگونه و با کمک چه کسی داعش را شکست دهیم.
به طور خلاصه، برنامۀ ما برای گرفتن رقه در سوریه (هدف کلیدی باقیمانده) باید با همراهی (نه مخالف با) ترکیه انجام شود. آنکارا اگر اهداف درازمدت ایالات متحده را درک کند، پس از همهپرسی قانوناساسی خود در اوایل آوریل، باید مایل باشد که حمایت بیشتر از «یگانهای مدافع خلق» (YPG) در نبرد رقه را بپذیرد، البته با این فرض که از داشتههای ترکیه در سوریه حمایت شود. و اگر ایالات متحده مایل به پیروزی سریع بر داعش است، احتمالاً مجبور است نیروهای پشتیبان بیشتری بفرستد و شاید حتی نیروهای محدودی برای نبرد زمینی اعزام کند.
نابودی «دولت» داعش در عراق و سوریه، در بستر جنگ داخلی سوریه، تلاش ایران برای دستیابی به هژمونی و آرایش نوی روسیه در منطقه، اینها منشأ تحولی در خاورمیانهاند که میتوان با ورود آمریکا به عراق، انقلاب ایران، و مداخلۀ منطقهای آمریکا در مناقشۀ یومکیپور [جنگ رمضان] مقایسه کرد. تصمیماتی که ایالات متحده و دیگران در چند سال آتی میگیرند، تا چندین دهه منطقه را شکل خواهند داد.
از آنجا که در سناریوی «منطقه پس از داعش» پای منافع منطقهای حیاتی ایالات متحده در میان است، ایالات متحده باید استراتژی سیاسی_نظامی خود برای شکست دادن داعش را با تکیه بر نه فقط منظر نظامی، بلکه همچنین با تکیه بر زاویهدید سیاسی انتخاب کند: یعنی آن سناریویی برای «فردای شکست داعش» را پیش ببرد که ایالات متحده را در منطقه نگه میدارد، روابط جدید (YPG) و قدیمیاش (ترکیه و عراق) را حفظ میکند، بلندپروازیهای ایران را عقب میراند، و حضور ناگزیر روسیه را «مدیریت» میکند.
نبرد داعش
همانطور که "Graeme Wood” در نشریۀ آتلانتیک نوشته است، ماهیت خاص داعش بر مبنای وضعیت آن به مثابۀ «خلافت» است: دولتی کوچک با مردم، ارتش، اقتصاد و حکومت خود، و مدعی سنت خلافت که متعلق به عصر طلایی اسلام است. هرچند داعش شعبههایی در مناطق بیحکمران سراسر جهان اسلام دارد، ماهیت و تهدید خاصش از قلمرو آن در شمالغربی عراق و شرق روسیه با مرکزیت موصل و پایتخت داعش در رقه نشأت میگیرد. گرفتن این شهرها «دولت» داعش را نابود میکند، داعش به شکل فعلیاش را شکست میدهد، و تهدید آن علیه منافع ایالات متحده را به طرز چشمگیری کاهش میدهد.
کارزار نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده علیه این دو شهر، هرچند هماهنگشده است، از وجوه نظامی و سیاسی تفاوت دارد. من بر هر دو تمرکز دارم، و هرچند به مسائل نظامی نیز میپردازم، بیشتر بر ملاحظات سیاسی زیربنایی تصمیمات و اهداف نظامی تکیه میکنم.
عراق: بنا به اکثر روایتها، نبرد برای تصرف موصل غربی ماهها طول خواهد کشید. نقشۀ ائتلاف-عراق برای آن کارزار، به خوبی طراحی شده و به سوی موفقیت پیش میرود. پس از موفقیت کامل آن، تنها پایگاه مهم داعش در عراق در حویجه (نزدیکی کرکوک) خواهد بود که به نظر میرسد تصرف آن ساده است. با نزدیک شدن به فتح موصل، مانورهای زمینی (بویژه توسط پیشمرگههای کُرد و واحدهای بسیج مردمی عمدتاً شیعی) مستلزم آن هستند که ایالات متحده ورود حسابشدهای به آنها داشته باشد تا از برخوردشان جلوگیری کرده و منافع درازمدتتر ایالات متحده در عراق را پیش ببرد.
سوریه: بنا به همۀ روایتها، ایالات متحده آمادۀ عملیات نهایی علیه رقه میشود. اما نظر به دفاع سرسختانۀ داعش از مابقی شهرها، تصرف رقه کار مهم و دشواری خواهد بود. ایالات متحده گزینههایی برای خلق نیروهای لازم جهت چنین پیروزیای در اختیار دارد، اما هریک از آنها پیامدهای سیاسی-نظامی مهمی دارد:
عملیات به رهبری YPG: دولت اوباما این راهحل را ترجیح میداد اما بنا به روایتهای مطبوعات، دولت ترامپ این گزینه را به چالش کشیده است. دولت ترامپ عملیاتی را پیشبینی میکند که حول «نیروهای دموکراتیک سوری» (SDF) سازماندهی شده و با رهبری YPG کُردهای سوری و اقلیتی از عربهای سنی انجام میشود. اما اسلحههای سبک SDF محدودند، و تسلیحات سنگینش (اگر هم داشته باشد) ناچیزند. جنگ شهری نوعاً به ادغام نیروهای سواره-مهندسی-پیادهنظام نیاز دارد که آتش پشتیبان در اختیارشان باشد. ایالات متحده برای ایجاد این قابلیت تسلیحاتی ترکیبی، باید تسلیحات سنگین را برایشان تأمین کند.
نظر به رابطۀ YPG با حزب شورشی کارگران کردستان (PKK) که مناقشۀ داخلی تلخی با آنکارا دارد، ترکیه با این کار مخالف است. ترکیه نه تنها با تسلیح YPG توسط ایالات متحده، بلکه با ورود YPG به نواحی اعراب سنی بویژه آنهایی که در طول مرز ترکیه با سوریه قرار دارند مخالف است. واشنگتون به سختی میتواند عملیات علیه داعش در سوریه را بدون پایگاهها و دیگر همکاریهای ترکیه پی بگیرد. بعلاوه، بنا به پیشنویس یک گزارش که توسط «مؤسسۀ واشنگتون» تهیه شده است، همۀ چهار قبیلۀ عرب اطراف رقه کم و بیش با کردها مشکل دارند، لذا برای فردای فتح رقه در صورتی که این شهر توسط کردها یا عناصر عرب تحت کنترل آنها آزاد شود پرسشهایش پیش میآید. در نهایت، پیروزی علیه داعش در رقه به رهبری YPG و بسط YPG در نواحی گستردهای از قلمرو اعراب (که اکنون نیز نمونۀ آن در شهر منبج دیده میشود)، پیامدهای مشکلآفرینی برای ترتیبات منطقهایِ پس از داعش دارد، از جمله همکاری احتمالی YPG با ایران و رژیم اسد.
اتحاد با ترکیه: ترکها پیشنهاد رهبری یا حمایت از یک ائتلاف برای حمله به رقه با استفاده از گروه شورشی عمدتاً عرب سنیِ «ارتش آزاد سوریه»، دیگر متحدان عرب، و نیروهای ضربت زرهی-پیادهنظام ترکیه در شمال سوریه را مطرح کردهاند. بنا به گزارش واشنگتونپست در 2 فوریه، ترکها قادر نیستند رأساً این عملیات را انجام دهند، و توقف حملهشان علیه داعش در الباب این ارزیابی را تقویت میکند. هرچند همان گزارش «مؤسسۀ واشنگتون» میگوید که قبایل رقه خصومت کمتری با حضور ترکیه خواهند داشت. بسط نقش نظامی ترکیه میتواند هم برای YPG و هم برای ائتلاف اسد-ایران-روسیه مشکلآفرین باشد.
ترکیب: تلاش مشترک در دو جبهه توسط ترکها/ ارتش آزاد سوریه و YPG/ نیروهای دموکراتیک سوری میتواند فشار بیشتری به داعش وارد کرده و بالقوه نگرانیهای ترکیه دربارۀ YPG را تسکین دهد. چنین عملیات مشترکی برای ایالات متحده از جهت سیاسی سادهتر از آن است که به عملیاتی فقط به رهبری YPG یا ترکیه تکیه کند، اما این نیز به تلاشهای ظریف دیپلماتیک نیاز دارد. ترکیه به تضمینهایی دربارۀ تسلیحات تحویلشده به YPG و میزان پیشروی نیروهای YPG در مناطق عربنشین نیاز خواهد داشت. با این حال، پیوندهای YPG با PKK آن را به تهدیدی علیه ترکیه تبدیل میکنند که بخشی از خصومت رییسجمهور رجب طیب اردوغان با PKK و در نتیجه با YPG از اتحاد سیاسیای نشأت میگیرد که او شکل داده تا در همهپرسی اصلاح قانوناساسی در اوایل آوریل پیروز شود. پس از عبور از همهپرسی، او شاید انعطاف بیشتری در قبال PKK و YPG به خرج دهد، چنانکه پیش از تابستان 2015 نیز اینگونه بود. همچنین YPG نیز به نوبۀ خود به تضمینهایی نیاز دارد که قلمرو کلیدی کردنشین آن تحت فشار ترکیه قرار نخواهد گرفت.
حمایت روسی-سوری-ایرانی: قابلیتهای نظامی این ائتلاف روشن نیست. نیروی هوایی روسیه مرتباً اجتماعات غیرنظامی را هدف قرار میدهد و فاقد تسلیحات دقیقزَن است. بعید است نیروی هوایی روسیه مزیت خاصی به میدان بیاورد که اندکی افزایش در قوای هوایی ائتلاف قادر به برآورده کردنش نباشد. به همین ترتیب، قابلیتهای پیادهنظام نیروهای جانشین سوری و ایرانی هم چشمگیر نیست و بهکارگیریشان در مناطق عرب سنینشین ریسکهایی دارد. بعلاوه، مزایای بهکارگیری روسیه، ایران و رژیم اسد باید با این نکته سبکسنگین شود که آنها در فتحی «شریک» میشوند که ایالات متحده بدون آنها میتوانست کسب کند؛ مگر آنکه روشن شود ایالات متحده با گزینههای فوق نمیتواند رقه را بگیرد. با این حال، موافقت با نقش نمادین روسیه در حمله به رقه، یا رویکرد جدیتر در بهاشتراکگذاری اطلاعات و هماهنگسازی مأموریتهای هوایی با مسکو میتواند مکمّل تلاشهای زیر باشد که ایران را هدف میگیرند.
نیروهای ایالات متحده و ناتو: یک دلیلِ موفقیت اخیر علیه داعش، تسهیل محدودیتها و سقف پرسنل/تجهیزات در حوزۀ توانمندسازهای قوای آمریکایی (ترمینالهای مشترک کنترلکنندۀ حمله یا JTAC)، تیمهای مستشاری، بالگردهای تهاجمی و توپخانه و همچنین تسهیل قوانین فعالیت آنها است. گزارشها حاکی از آنند که در وزارت دفاع روی تسهیل بیشتر این موارد کار میکنند، که معقول است. یک گام قطعیتر، ورود محدود نیروهای ویژۀ (نخبه) جنگ زمینی ایالات متحده و ناتو به نبرد مستقیم است. بویژه یک نیروی احتیاط زرهی آمریکایی (چند هزار نفر) میتواند یک تقویتکنندۀ مهم قوا با ریسک محدودی در زمینۀ تلفات باشد. از زاویهدید سیاسی، حضور زمینی استوارتر ایالات متحده به ترکها، YPG و ساکنان رقه دربارۀ تعهد آمریکا تضمین میدهد و بالقوه پذیرش طرحهای ایالات متحده توسط آنها را افزایش میدهد.
فردای شکست داعش
پس از آزادسازی موصل و رقه و نابودی «خلافت»، ایالات متحده باید درگیر فعالیتهای دیپلماتیک و نظامی شود تا مطمئن شود که پیامدهای ماجرا در سوریه و عراق با منافع ایالات متحده، بویژه مهار ایران، سازگاری دارند. این وظیفه دو جنبۀ فوری و درازمدت دارد.
اهداف فوری عبارتند از امداد اجتماعات آزادشده و حفاظت از شهروندان در برابر گروههای فاتح غیرمنضبط. این تلاش به طور کلی در عراق موفقیتآمیز بوده است، و در مقیاس کوچکتری نیز در سوریه؛ پس نیازی به مداخلۀ گستردۀ جدید ایالات متحده ندارد. اما تصمیمات حکمرانی و امنیتی که فوراً گرفته میشوند، بر نگرش آن اجتماعات نسبت به آزادسازان خود تأثیر خواهد داشت، و اگر این تصمیمات به درستی ملاحظه نشده باشند، مشوق بازگشت داعش یا القاعده میشوند. این مشخصاً منافعی برای ایالات متحده در بر دارد.
همانطور که در بالا اشاره شد، پیامدهای درازمدتتر شکست داعش، اهمیت زیادی برای ایالات متحده دارد. فارغ از جلوگیری از سقوط دوباره در دامن آشوب یا کنترل تندروها، منفعت ایالات متحده در این «سالن نمایش سوریه-عراق» آن است که وحدت و استقلال عراق را حفظ کند، آتشبس آستانه در سوریه را نگه دارد، نفوذ ایران در عراق را محدود کند، به بسط منطقهای روسیه واکنش نشان دهد، و ترکیه و YPG را آشتی دهد.
برای جلوگیری از آنکه تلاشهای جبهۀ سوری-ایرانی توافق آتشبس آستانه را شکسته و به فتح کامل علیه اپوزیسیون دست یابد، ایالات متحده باید از منطقۀ ترک در شمال سوریه، منطقههای روژاوا و عفرین متعلق به YPG، و یک «محدودۀ آزاد» پیرامون رقه (از جمله تعدادی یگانهای آموزشی و هماهنگی نظامی آمریکا در سوریه) حمایت کند. آشتی میان ترکیه و YPG (و بالقوه PKK) میتواند این تلاشها را تحکیم کند. گزینۀ تسلیح FSA باید روی میز بماند. این شرایط بهترین شانس جداسازی روسیه از ایران و سوریه را فراهم میکنند.
ارتش ایالات متحده باید به دنبال حضور آموزشی-هماهنگی «پشت جبهه» به اندازۀ چند هزار نیرو در عراق باشد که هم از پیشمرگههای کُرد و هم از نیروهای نظامی عادی عراق حمایت کنند. این به ارتباطات مستقیم و ترکیبی از چماق و هویج در قبال ایرانیها نیاز دارد، و ناگزیر ریسک ضربه زدن ایرانی به قوای آمریکایی در آنجا را به همراه دارد.
گامهای فوق نمایندۀ یک طرح ابتدایی سیاسی-نظامی برای پس از مناقشه در جهت «شکلدهی به محیط» هستند تا بازیگران منطقهای مختلف را متوازن کند، باور شرکاء به موفقیت و تعهد نظامی ایالات متحده را بازیابی نماید، و برای یک سیاست جامعتر در قبال منطقه زمان بخرد.
پی نوشت:
• این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان، تصمیمسازان و تصمیمگیران ترجمه شده و الزاماً منعکسکنندهی مواضع و دیدگاههای اندیشکده راهبردی تبیین نیست.
• پیوند اصل گزارش در پایگاه «موسسه واشنگتن»:
http://www.washingtoninstitute.org/policy-analysis/view/the-plan-to-defeat-isis-key-decisions-and-considerations
• مترجم: گروه رصد اندیشکده راهبردی تبیین