به گزارش مشرق، شعر انقلاب اسلامی، ادامه منطقی سیر تکوینی و روند تکاملی ادبیات پارسی است و شاعران انقلاب، فرزندان خلف شاعران بزرگی همچون عطار، مولانا، فردوسی، سعدی و حافظ هستند.
یاد آن روزی که بهمن گل به بار آورده بود
و آن زمستانی که با خود نوبهار آورده بود
یاد باد آن دل تپیدنهای مشتاقان یار
و آن عجب نقشی که آن زیبانگار آورده بود
عشق را صد رشته جان، در لعل نوشین بسته بود
حُسن را صد چشم دل، آیینهوار آورده بود
از گلستان شهیدان تا به مهرآباد عشق
موج دریای زمان، چشم انتظار آورده بود
مُنکران گفتند با یک گل نمیگردد بهار
لیک ما دیدیم، یک گل صد بهار آورده بود
در نگاهش جلوه گل بود و با غوغای عشق
در چمن هر گوشهای را صد هزار آورده بود
محمدرضا یاسری (چمن)
تاثیر انقلاب اسلامی بر شعر و ادبیات معاصر از زوایای گوناگون قابل بررسی است که امروز بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی باید توسط ادیبان و محققان هدف بررسی جدی و عالمانه قرار گیرد.
و آن زمستانی که با خود نوبهار آورده بود
یاد باد آن دل تپیدنهای مشتاقان یار
و آن عجب نقشی که آن زیبانگار آورده بود
عشق را صد رشته جان، در لعل نوشین بسته بود
حُسن را صد چشم دل، آیینهوار آورده بود
از گلستان شهیدان تا به مهرآباد عشق
موج دریای زمان، چشم انتظار آورده بود
مُنکران گفتند با یک گل نمیگردد بهار
لیک ما دیدیم، یک گل صد بهار آورده بود
در نگاهش جلوه گل بود و با غوغای عشق
در چمن هر گوشهای را صد هزار آورده بود
محمدرضا یاسری (چمن)
تاثیر انقلاب اسلامی بر شعر و ادبیات معاصر از زوایای گوناگون قابل بررسی است که امروز بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی باید توسط ادیبان و محققان هدف بررسی جدی و عالمانه قرار گیرد.
انقلاب اسلامی شعر را از دایره بسته مخاطبان خاص بیرون کشید و به متن جامعه وارد کرد. در واقع انقلاب، شعر را از انحصار نحلههای ادبی کاذب آزاد کرد و با دمیدن روح معنویت در کالبد شعر، مردم را دوباره با شعر آشتی داد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شاعران انقلاب همچون مصلحان اجتماعی، ندای «بازگشت به خویشتن» را سر دادند و برای رسیدن به قاف کمال «هنر موعود» به سیر و سلوکی عارفانه و کشف و شهودی عاشقانه دل سپردند. چرا که بر این اعتقاد و باور بودند که به جای دمیدن در تنور «هنر برای هنر»، باید در جادههای روشن شعر و ادبیات موعود گام بردارند. هنر و ادبیاتی که خلاف آمد عادت است و رسیدن به گونهای از اجتهاد و بصیرت، گریز از گردونه دور و تسلسل، «باری به هر جهت» و «روزمره گی» است و گام زدن در عرصههای نوزایش، کشف و آفرینش و گریز از دایره رخوت و رکود و سکون. از این منظر میتوان گفت که «شعر انقلاب» شعری معنا بنیاد و مفهوم محور با اصول زیبا شناختی نشات گرفته از آموزههای الهی و انسانی است.
شعر انقلاب روایت گویای مظلومیت، معصومیت و عصیان انسان معاصر در برابر زشتیها و پلشتی هاست. شعری خدامحور، مخاطباندیش، ظلمستیز و عدالتمدار:
مادرم دفترچه خدمات درمانی ندارد
و همیشه ابوالفضل به دادش میرسد
او برای شهیدان اشک میریزد
حلوا میپزد
و به ما یاد میدهد که چگونه شبهای جمعه
با چهار قاشق حلوای نذری سیر شویم.
او قبر شهیدان را با دست میشوید،
بوی فقر و غربت
تمام پرچمهای سبز و سرخ را به بوسه میگیرد
وقتی باد چادر وصلهدارش را تکان میدهد...
(مولا، ویلا نداشت، علیرضا قزوه)
نکته آخر این که؛ انقلاب اسلامی، شعر را از ورطه افراط و تفریط رهانید و به دایره سلامت و اعتدال هدایت کرد. به عبارت ساده تر، انقلاب اسلامی خلاقیت و نوآوری در حوزه شعر را در مسیری منطقی و معقول هدایت کرد و با پیوند شعر نو و سنتی به ترمیم گسست ایجاد شده در نسلهای ادبی پرداخت که نتیجه این پیوند خجسته، تجدید حیات و احیای قالبهای ادبی با بهره گیری از قابلیتهای نیمایی بود که این رویکرد هوشمندانه تا حدود زیادی به بحث و جدلهای تکراری میان شاعران نوپرداز و سنتی پایان داد و بین شاعران معاصر همدلی و همزبانی ایجاد کرد.
بدیهی است بررسی سیر تکوینی و روند تکاملی شعر بارور و بالنده انقلاب در قالب یک یادداشت نمیگنجد، این نوشتار نیز صرفا نیم نگاهی به این گونه ادبی بود که امید است در فرصتهای بعدی بتوانم بطور کاملتر به آن بپردازم – این چنین باد.
با تو آن عهد كه بستيم خدا مي داند
بي تو، پيمان نشكستيم، خدا مي داند
با تو، سرلوحه انصاف گشوديم به عدل
بي تو، ديباچه نبستيم، خدا مي داند
با تو، هر بند گره گير گشوديم زدست
بي تو، از پا ننشستيم، خدا مي داند
با تو، بستيم به هم سلسله صبر و ثبات
بي تو، هرگز نگسستيم، خدا مي داند
با تو، در ميكده خورديم مي از جام ولا
بي تو، با ياد تو مستيم، خدا مي داند
با تو، بوديم و نهاديم به فرمان تو سر
بي تو، در راه تو هستيم، خدا مي داند
با تو، از دامگه حادثه جستيم و كنون
بي تو، سر بر سر دستيم، خدا مي داند
حالي اي روح خدا، لطف خدا ياور ماست
پرتو روي نبي، پورعلي، رهبر ماست
(مشفق كاشاني )