کودکان از 6 ماهگی ، شروع به تعامل با خواهران و برادران خود می کنند و وقتی که 2 ساله بشوند ، بیشتر وقت خود را با آنان می گذرانند . در 4 تا 6 سالگی ، میزان وقتی که هر کودک با خواهران و برادران خود صرف می کند ، به دو برابر مقدار وقتی می رسد که با والدین صرف می کند .
در یک مطالعه از کودکان 14 ماهه ، مشخص شده است که این کودکان به هنگام احساس ناراحتی ، به سوی خواهر یا برادر بزرگ تر خود می روند . خواهران و برادران بزرگ تر نیز در بیرون از خانه و در حضور افراد غریبه ، از کودک خردسال حمایت می کنند .
می توان گفت بسیاری از رویدادهایی را که در زندگی اجتماعی رخ می دهد ، این گونه کودکان در محیط خانوادگی خود تجربه می کنند. آنان به رفاقت و همکاری ، همدلی و دلسوزی می پردازند و گاه نیز رقابت و سلطه جویی و یا اختلافاتی در بین شان بروز می کند.
این موضوع ثابت شده که فرزند اول خانواده ، در جنبه های مختلف ، از کودکان بعد از خود موفق تر است . این گونه کودکان از نظر تکلم پیش رس تر هستند و در آزمون های هوشی سرع تر عمل می کنند و احتمال بیشتری هم دارد که وارد دانشگاه شوند
در ادامه، خصوصیات فرزندان اول ، میانی و آخر را مورد بررسی قرار می دهیم :
فرزندان اول ، مسئولیت پذیر و محافظه کار هستند و از آن جا که از خواهران و برادران کوچک تر خود مراقبت می کند ، احساس مسئولیت را بیشتر از دیگران می آموزد .
فرزند آخر ، فرمانروای خانه است. در منظومه خانوادگی ، وضعیت ویژه ای دارد و رفتارش به مانند تک فرزند است . وی هر کس را بزرگ تر و تواناتر از خود احساس می کند و انتظار دارد که دیگران مسئولیت امور را بپذیرند، تصمیمات را بگیرند و کارها را انجام دهند .
در مجموع می توان گفت که کودک اول موفق ترین کودک در خانواده است و رفتار آمرانه تری دارد، کودک میانی کمترین توجه را در خانواده به دست می آورد و ممکن است این کمبود را با ایجاد روابط قوی تر با دوستان و همسالان جبران کند و کودک آخر نیز غالبا توجهی بیش از حد به دست آورده و لوس و ننر می گردد .
یکی یک دونه ها
تک فرزند نیز دارای وضعیت خاصی است. وی در محیط خانه برای خود رقیبی نمی شناسد. تمام مهر و محبت والدین نثار او می شود و وی نیز غرق در دردانگی خویش ، برای پیدایش احساس حقارت شدید آمادگی پیدا می کند.
چنین کودکی هر جا که با کوچک ترین شکستی مواجه شود ، احساس دلسردی عمیق نموده و زندگی را دشمن خود می پندارد . با توجه به این که الگوی این گونه کودکان غالبا بزرگسالان هستند و آنان نمی توانند در مقایسه با بزرگسالان به خوبی از عهده ی انجام کارها برآیند ، احساس بی کفایتی و عدم شایستگی می کنند .
در مقابل ، قرار گرفتن در مرکز توجه ، سبب می شود تا از موقعیت خود لذت برده و احساس ویژه بودن یعنی تمایز و برتری نسبت به دیگران بکنند. این گونه کودکان ، خود محورند و به جای اتکا به تلاش های خود ،انتظار دریافت خدمات از دیگران را دارند و هرگاه مطابق میل شان با آنان رفتار نشود ، ناراحت شده و از همکاری اجتناب می کنند .