کد خبر 67307
تاریخ انتشار: ۱ مهر ۱۳۹۰ - ۱۳:۴۳

من در طبقه اول بودم، حضرتشان از طبقه همکف عبور میکردند. جایی ایستاده بودم که حضرت آقا از روبرو به سمت من می آمدند و از یک زیر گذر مانندی رد میشدند. وقتی به سمت جایی که ما ایستاده بودیم می آمدند، تقریبا از نرده ها آویزان بودم. از فاصله کمتر از یک متری ، شروع کردم به سلام و عرض ارادت کردن ، ایشان هم با لبخند بسیار زیبا و پدرانه جواب دادند.

به گزارش خبرنگار وبلاگستان مشرق مهند حامد در وبلاگ شیعه سیاسی نوشت :
الحمدالله امروز توفیق نصیبم شد تا در اولین همایش بیداری اسلامی که در سالن کنفرانس های بین المللی صدا و سیما برگزار شد ، حضور پیدا کنم.
وقتی از پله های ورودی وارد میشدم، در کنارم حاج منصور ارضی عزیز را دیدم که به همایش دعوت شده بود.  همه حضار و سفرا و مسئولین و اساتید و ... ، به سمت حاج منصور رفته و با وی سلام علیک و ابراز محبت میکردند. قبل از آغار مراسم هم، دور هر مسئولی چند نفر ایستاده بودند، اما دور حاج منصور یک حلقه خیلی بزرگ از شیفتگان حزب الله تشکیل شده بود. فی الواقع هر فرد حزب اللهی و شایسته ای که در زمینه بین الملل فعالیت میکند، در آنجا حضور پیدا کرده بود. حاج قاسم سلیمانی عزیز ، سعید جلیلی ، حجت الاسلام حیدر مصلحی، امیر عبداللهی، حسن کاظمی قمی ، فؤاد ایزدی ، سردار احمد وحیدی و ... .

هنگام سخنرانی به بالکن طبقه بالا رفتم تا بدون واسطه دوربین و تلویزیون و با چشم خودمان جمال حضرت آقا را ببینم. بعد از اتمام سخنرانی، حضرتشان در سالن به سلام و ارادت مهمانان خارجی با مهربانی پاسخ گفتند. یکی از مهمانان خارجی ترک زبان چفیه ایشان را گرفتند. در بیرون سالن عده ای جمع بودند. فهمیدم حضرت آقا از آن در خارج میشود. من هم در یک جایی که خلوت تر بود و خیلی مناسبتر ، ایستادم و منتظر آمدن حضرت آقا شدم. بعد از حدود 5 دقیقه از در خارج شدند. در بین آن همه دیپلمات و استاد دانشگاه و ... ، باز هم امثال بودند که باید شعار میدادند، شاید خجالت میکشیدند. بلند فریاد زدم : «ما همه سرباز تواییم خامنه ای گوش به فرمان تواییم خامنه ای». من در طبقه اول بودم، حضرتشان از طبقه همکف عبور میکردند. جایی ایستاده بودم که حضرت آقا از روبرو به سمت من می آمدند و از یک زیر گذر مانندی رد میشدند. وقتی به سمت جایی که ما ایستاده بودیم می آمدند، تقریبا از نرده ها آویزان بودم. از فاصله کمتر از یک متری ، شروع کردم به سلام و عرض ارادت کردن ، ایشان هم با لبخند بسیار زیبا و پدرانه جواب دادند. نا خود آگاه چفیه ام را در دست گرفتم و گفتم بفرمایید بگیرید. ایشان با اشاره گفتند بده، من هم چفیه ام را انداختم و به ایشان دادم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 4
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • سرباز ۱۴:۱۴ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۱
    0 0
    خوب خوش شانسی شاخ و دم نداره که ! یهو جفت پا میاد در خونت ! آرزوی بوسیدن دست آقا همیشه به دلم مونده !
  • علي ولايتي ۲۳:۵۷ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۱
    0 0
    خوش به سعادتت برادر
  • ۱۸:۱۴ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۲
    0 0
    برو ببین چه کار خوبی قبلا کردی که خدا این توفیق رو بهت داده واقعا خوش به حالت انشالله اگر جزو مسئولین شدی، چفیه ات از دوشت نیفته
  • صادق ۱۸:۴۸ - ۱۳۹۰/۰۷/۰۲
    0 0
    یه جایی که بماند کجا بود، آقای مهند حامد را زیارت کردم، راستش زیاد رفتارش به دلم نچسبید. البته سن و سالش زیاد نیست و شاید به دلیل همین جوانی‌اش باشد. خوب است رهبری را فقط متعلق به یک قشر و دیدگاه ندانیم. و من ا... التوفیق

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس