به تعبیر آیتالله هاشمی کمتر کسی از زندانی شدن افراد به اندازه مقام معظم رهبری ناراحت میشود، ولی باید به این سؤال پاسخ داد که چرا رهبری با حصر رسانهای این افراد مخالفت نکرد و وضع موجود اتفاق افتاد.
به نظر نگارنده رهبری پنج مرحله یا پنج سطح مواجهه با سران فتنه را به صورت متوالی پیش بردند که همه مراحل آن به نفع آنان بود، اما غرور یک نفر، ترس دیگری و بلاهت نفر سوم مانع از فهم شرایط و توجه به نگاه رهبری در این باره شد و تلخی آن فاجعه همچنان در ذائقه مقام معظم رهبری باقی است.
مرحله اول: از فردای انتخابات که بیانیه اول موسوی مبنی بر خیمهشببازی دولت و صداوسیما در انتخابات طرح شد و بهرغم اینکه رهبری از طراحی خبر داشت، تلاش کردند به مطالبات آنان توجه کنند. از جمله این توجهات، ملاقات با بعضی از افراد معترض، جلسه با نمایندگان کاندیداها، به تعویق انداختن فرجه زمانی پایان کار شورای نگهبان، تأکید به شورای نگهبان و هیئت حل اختلاف مبنی بر انجام هر روشی که به شبههزدایی منجر شود؛ پاسخ تلفنی چند باره به کاندیدای معترض و قول مساعد مبنی بر پیگیری مطالبات آنان از مجاری قانونی و...
مرحله دوم: مرحله اول تقریباً نتیجه نداد، اما رهبری همچنان بر حفظ این افراد در درون نظام اصرار داشت، بنابراین در این مرحله تلاش کرد آنان را «درون نظام» بازتعریف کند: «نصیحت میکنم به این دوستان قدیمی» و «خط انقلاب 40 میلیون رأی دارد»، «یکی از اینها نخستوزیر خود بنده بوده است، دیگری رئیس مجلس و...» و همچنین از هاشمی در خطبه 29 خرداد تمجید کردند. تلاش کردند افراد مذکور مورد طمع دشمنان واقع نشوند و مسائل را در درون نظام حل کنند که باز بیفایده بود.
مرحله سوم: در مرحله سوم که ابعاد فتنه و بخش عملیاتی آن هویداتر شد، باز رهبری تلاش کردند آنان را از فتنه جدا کنند یا جدا ببینند: «این کسانی را که شما به آنان سران فتنه میگویید، من قبول ندارم. بنده سر فتنه را خارج از کشور میدانم» و چند بار تأکید کردند: «وقتی میبینید که عدهای شعارهای اصلی انقلاب و امام را مورد حمله قرار میدهند، جمهوری اسلامی که یکی از شعارهای محوری انقلاب هست را نفی میکنند، شما بگویید ما با اینها نیستیم،ما این خط را قبول نداریم ...»، مطالبه مرزبندی به این معنی است که شما را از رفتارهای ضدانقلابی جدا میدانم، اما باز فایدهای نکرد و هر روز مصاحبه یا بیانیه تحریککننده، یا روشنفکرانه روانه رسانهها میشد. رهبری در تماس با موسوی جنس وی را متمایز از فتنه میداند و خواستار فاصله وی با این جریان میشود که فایده نداشت. در تماس تلفنی به او میگوید: «شما شروعکننده هستید(راهپیمایی)، اما پایاندهنده نیستید و ضدانقلاب وارد میدان خواهد شد»، اما باز هم نتیجهای نداشت و تلاشها برای مرزبندی این افراد با طراحان و فرماندهان فتنه بینتیجه ماند.
مرحله چهارم: پس از گذشت چند ماه از انتخابات، کمکم اصلاحطلبانی مانند تاجزاده، نبوی، عطریانفر، خاتمی(در خفا) و حجاریان گفتند تقلب نشده بود. رهبری در اینجا دو مطالبه را از آنان به ویژه خاتمی طرح کردند که «چرا در محافل میگویند تقلب نشده، اما این را علنی به مردم نمیگویند؟» برخی به رهبری نامه نوشتند که تقلب نشده، اما حاضر نشدند آن را علنی بیان کنند. به آنان پیام داده شد که از شعارها علیه اصل نظام و انقلاب ابراز بیزاری یا محکوم کنید که حاضر به این کار نشدند و موسوی افتضاح روز عاشورای 1388 را عمل «خداجویان» نامید و...
مرحله پنجم: حضرت امام از شروع ریاست جمهوری بنیصدر تا پایان آن 15 ماه ایشان را تحمل کردند، اما رهبری بیش از 18 ماه اردوکشی و صدور بیش از 18 بیانیه که منجر به قربانی شدن 45 نفر در کشور شد را تحمل کردند تا شاید بازگشتی اتفاق بیفتد. زمستان 1389 مصادف با شبه انقلابهای عربی شد و طراحان فتنه 1388 سران فتنه را جهت «تونسیزه» کردن ایران با الهام از تونس و مصر ترغیب کردند که طبیعتاً باید نظام در فضای جدید تصمیم دیگری میگرفت.
از بین سه گزینه دستگیری و نگهداری در زندان، محاکمه منجر به اعدام و حصر رسانهای، گزینه سوم انتخاب شد تا شاید در خلوت و تنهاییشان تأمل و تعمقی صورت گیرد که باز فایده نداشت. حصر به معنی واقعی کلمه تخفیف نظام به این افراد بود؛ چراکه اتهام دروغین تقلب به باشکوهترین انتخابات ریاست جمهوری کشور، قتل دهها تن در کشور، زمینهسازی برای ظهور ضدانقلاب در خیابانهای تهران و تهدید امنیت ملی و... گزینهای جز اعدام ندارد. داستان این جماعت داستان موسولینی است که وقتی وارد دادگاه شد و قاضی نام وی را پرسید، دستور اعدام داد. موسولینی به قاضی گفت من که محاکمه نشدم و قاضی پاسخ داد اگر شما موسولینی هستی نیاز به محاکمه نداری، چراکه جرم شما علنی، مشهود و قطعی است.
در ادامه راه نیز دو گزینه بیشتر مقابل نظام نیست. یا محاکمه که نتیجه آن معلوم است یا آزادی. اما گزینه آزادی که عدهای مطالبه آن را میکنند، جاده یکطرفه نیست.
نمیشود طرف بگوید من اگر از حصر رسانهای خلاص شوم، همان مشی و عربدهکشی دوران فتنه را دنبال میکنم و نظام نیز اقتدار خود را به سخره بگیرد و اسیر جو روشنفکری شود. رفع حصر، جادهای دو طرفه است که مطالبهکنندگان آن باید این ملاحظه را مدنظر داشته باشند، اما پیشگیری از اعدام این افراد تاکنون قطعاً مدیون تدابیر نظام است که زحمات آنان برای گذشته انقلاب را ضامن تخفیف امروزشان کردند.
لاتَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَه مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طائِفَهً بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمینَ.
عذرخواهی نکنید(که بیهوده است، چراکه) شما پس از ایمان آوردن کافر شدید! اگر گروهی از شما را مورد عفو قرار دهیم، گروه دیگری را عذاب خواهیم کرد، زیرا مجرم بودند. (توبه، 66)