به گزارش مشرق به نقل از برنا، ارتباط نزدیک میان مردم و مسئولین یکی از برکتهای انقلاب اسلامی در کشورمان است که این روزها با شروع دور چهارم از سفرهای استانی هیئت دولت رنگ و بویی خاص به خود گرفته است. بازدید مسئولین عالی رتبه از نقاط مختلف و دورافتاده کشورمان از جمله اقداماتی است که میتواند فاصله طبقاتی میان مردم را کم و پیگیری بی واسطه مشکلات آنان شود. آنچه در ادامه میخوانید خاطره رهبر فرزانه انقلاب اسلامی درباره سیلی است که در سال 1357 و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به وقوع پیوست و ایشان آن را در تاریخ 05/12/81، در دیدار با نخبگان استان سیستان و بلوچستان شرح داده اند که در ادامه میخوانید:
آن زمانى كه بنده در ایرانشهر تبعید بودم، به مناسبتهاى مختلف، با مسؤولان ارتباط پیدا مىكردیم. آن وقت به بنده گفتند كه یك معاونِ استاندار تا حالا به ایرانشهر نیامده است! در سال 57 در ایرانشهر سیل آمد و هشتاد درصد شهر قطعاً خراب شد؛ یعنى من یك به یك تمام مناطق شهر را با پاى خودم رفتم و دیدم. پنجاه روز ما امداد و پشتیبانى مىكردیم. یك نفر از مركز كه هیچ، از زاهدان هم یك نفر آدم برجسته متشخص به ایرانشهر نیامد كه بگوید چه خبر است اینجا!
به صورت ظاهرى هدایایى به وسیله «شیر و خورشید» فرستادند كه اولاً اگر به دست مردم مىرسید، یكدهم نیازهایى كه مردم داشتند و یكدهم آنچه كه ما تبعیدیها براى مردم فراهم كرده بودیم، نمىشد؛ ثانیاً همان را هم نمىدادند و از آن هدایاى ناچیز، مبالغى هم براى خودشان لازم داشتند تا بخورند.
یعنى اصلاً ایرانشهر كه مركز جغرافیایى و به یك معنا مركز فرهنگى بلوچستان بوده، همیشه در طول زمان، بكلى مغفولٌعنه بود؛ زاهدان هم همینطور.
براى شتر سوارى و استفاده از شرابِ چند ده ساله به بیرجند مىرفتند و براى اینكه در آنجا عیاشى كنند، بیرجند فرودگاه داشت؛ اما چون در اینجا وسیله عیاشى فراهم نبود، به بلوچستان نمىآمدند. یعنى هر نقطهای در كشور -چه بلوچستان، چه هر نقطهى دیگر- كه محرومیت داشت، مغفولٌعنه بود. مازندران خوب بود، براى اینكه بروند آنجا استفاده كنند. رژیم گذشته اینطورى بود.
یك چیز جالبى به شما بگویم: در مازندران، پنج فرودگاه هست كه از زمان رژیم گذشته مانده است!
پنج فرودگاه در یك استان كه همهاش هم براى رژیم گذشته و آن شخص طاغوت یا نزدیكان او بوده است. فرودگاه رامسر براى استفاده از هتل رامسر كه مىدانید براى چه كسانى بوده است؛ فرودگاه نوشهر براى گردشگاه هر ساله طاغوت كه برود آنجا و دو ماه استراحت كند؛ فرودگاهى براى یك اردوگاه نظامى كه نظامیان وابسته به آنها -كه از یك نیروى بخصوصى بودند و نمىخواهم اسم بیاورم- آنجا بروند و خوش بگذرانند؛ فرودگاه دشتناز نزدیك سارى -كه امروز فرودگاه رسمى مازندران است و مردم از آن استفاده مىكنند و در گذشته براى الواط و اوباش اولاد رضاخان بوده است- كه هزاران هكتار از زمینهاى حاصلخیز را تصرف و یك فرودگاه هم وسطش درست كرده بودند؛ و یك فرودگاه هم در املاك نوكران خودشان در حدود مینودشت.
پنج فرودگاه براى دستگاههاى وابسته به حكومت یا نزدیك به آنها؛ اما مردم، اساتید، مستحقان و بیماران علاجناپذیر مازندران مطلقاً نه از فرودگاه، نه از هواپیما و نه از هیچ تسهیلات دیگرى برخوردار نبودند. آنها هر سال چند بار به مازندران مىرفتند؛ اما به مثل زاهدان در تمام عمر حكومتشان یك بار هم سر نمىزدند؛ این مىشود غبار فراموشى.