به گزارش مشرق، بعد از آنکه مجلس شورای اسلامی در گزارشی از روند اجرای برجام 10 نقض عهد از سوی آمریکا را اعلام کرد، و با روی کار آمدن ترامپ برجام به پاره شدن تهدید شد؛ حال در نقض عهدی دیگر تحریم های 10 ساله علیه ایران در مجلسین آمریکا تصویب شده است که به قانون تبدیل شد. با تصویب این قانون دولت رسما اعلام کرد که برجام نقض شد. حال پیامدهای سیاسی نقض برجام و تاثیر آن در آینده دولت یازدهم را با دکتر قاسم زائری، استادیار جامعهشناسی دانشگاه تهران به گفت و گو نشسته ایم.
نظر و تحلیل شما درباره تمدید ایسا چیست؟
موضوع این قانون، تحریم نفت و پتروشیمی ایران است که با توجه به وابستگی اقتصاد ما به نفت، اهمیت و میزان تأثیر تصویب و اجرای آن بر عملکرد اقتصاد و سیاست ایران روشن میشود. حال ممکن است ایران بتواند با یافتن ساز کارهایی، زمینه رشد و توسعه صنایع نفت و پتروشیمی خود را فراهم آورد و تحریمها را دور بزند، چنانکه در این دوره 20 ساله هم با دشواری چنین کرده است. اما نکته مهم خوی خصومت و دشمنی است که در جریان تمدید و تصویب این قانون وجود دارد. میدانید که کاخ سفید پس از تصویب آن، اعلام کرده این قانون «غیرضروری» بود یعنی از جای دیگری مطمئن بود که با وجود برجام به اندازه کافی ایران محدود خواهد شد؛ ولی باید توجه کرد که کل دستگاه قانونگذاری آمریکا متفقالقول دستاندرکار و پشتیبان تصویب همین قانون غیرضروری بودند. این قانون با اکثریت مطلق، و تقریباً بدون هیچ مخالفت جدی، و با موافقت هر 2 جناح سیاسی دموکرات و جمهوریخواه در آمریکا به تصویب رسیده است. فارغ از ماجرای برجام، این میزان از اتفاق نظر در تحریم و مخالفت با ایران، جای تأمل بسیار دارد.
آیا با این اتفاق برجام نقض شده است؟
واقع مطلب این است که برجام پیش از این هم به طور مکرر نقض شده بود، اما به نوعی توجیه میشد. تفاوت شرایط کنونی این است که این نقض جدید، دیگر قابل کتمان و توجیه کردن نیست. هم با آنچه «روح برجام» نامیده میشود، هم با «مفاد برجام»، و هم با ساز کاری که ما درون کشور تعبیه کردهایم، و با مفاد نامه رهبر انقلاب به رییسجمهور منافات دارد.
اوباما و جان کری مطرح کردند که بندهایی که قبلاً وتو کرده بودند و تحریمهای متوقف شده بود ادامه میدهند و این در حالی است که دولت اوباما کمتر از یک ماه دیگر روی کار است، آیا این وعده اوباما کارایی دارد یا تنها برای جلوگیری از اقدام ایران است؟
ببینید! مشکل اصلی ما تکیه بر همین وعدههای شخصی، و نه ساز کارهای ساختاری بود. یک ماه دیگر اوباما و کری میروند؛ کامرون و هاموند قبلاً رفتهاند؛ فابیوس در فرانسه تغییر کرده و اولاند هم در تدارک رفتن است. ما ماندهایم و برجام و مجموعهای از احکام محدودکننده و الزام آور که امضای خودمان هم پای آن است. ما هیچ ابزار ساختاری نظارتی غیرفردی محکم و قابل توجهی هم در اختیار نداریم.
پیش از این رهبر معظم انقلاب وضع هرگونه تحریم جدید را نقض برجام اعلام کرده بود، حال با این اتفاق دولت باید چه اقداماتی انجام دهد؟
مواجهه دولت میتواند دو بعدی باشد: از یکسو عمل بر اساس ساز کارهایی که درون برجام تعریف شده و ما باید به آن کمیته داوری برجام شکایت بریم و موارد نقض را گزارش دهیم. با توجه به فرآیند طولانی و مبهم داوری، و نیز اختلافات و مناسبات جدیدی که قدرتهای بزرگ مثل روسیه و چین و آمریکا با هم دارند، احتمالاً به نتیجه خاصی نمیرسیم. از سوی دیگر نخبگان سیاسی و مراکز تصمیم سازی ما در داخل به این وحدت و اتفاق نظر برسند که برجام به پایان خط رسیده و به سرمنزل مقصود نمیرسد.
در واقع همه نخبگان تصمیمگیر داخلی خصوصاً در دولت باید پایان برجام را پذیرفته باشند، و چشم امیدی به آن شکایت بردن، به مثابه راهی برای احیای برجام، نداشته باشند. در این صورت شکایت بردن به کمیته داوری برجام صرفاً صورت فرمالیته پیدا میکند. در واقع برجام بدواً باید از درون تهی شود.
با توجه به نقض عهدها و تغییر دولت آمریکا آینده برجام را چطور پیشبینی میکنید؟
در یک ارزیابی کلی، در برجام احکامی صادر شده و از طرفین خواسته شده که آن را بر اساس زمانبندی به اجرا در آورند. برای نظارت بر حسن اجرای این احکام هم ساز کارهایی تعریف شده است. اما واقعیت این است که از حیث نظارت بر رفتار طرف مقابل، دست ایران در برجام تقریباً بسته است. بگذریم از طنز تلخ ارسال ایمیل برای مجاب کردن و تحت فشار قراردادن طرف آمریکایی، مهمترین مکانیسم نظارتی که مکرراً از سوی دکتر ظریف و همکارانشان ذکر میشد و میشود، هزینه دار بودن نقض برجام برای طرف آمریکایی بود. در واقع این عبارت کلیشهای دکتر ظریف بود که نقض برجام، موجب انزوای آمریکا میشود. وی میگفت که برجام یک توافق نامه بینالمللی است که اگر آمریکا آن را نقض کند، در جهان منزوی میشود و آمریکاییها مایل نیستند در ارتباط با شرکایشان و دیگر پروندههای بینالمللی، این هزینه را تقبل کنند. اما واقع مطلب این است که این گفته اکنون خامدستانه و نوعی خوش خیالی قلمداد میشود. «هزینه داشتن» کاملاً وابسته به موقعیت است، و میتواند متغیر باشد. کافی است به رخدادهای یکسالهای توجه کنیم که به موازات اجرای برجام در عرصه سیاست بینالمللی رخ داده و میتواند بر تصور از «هزینه» و «انزوا» مؤثر بیفتد: فی المثل انتخابات آمریکا در اوج فضاحت به پایان رسیده، و نیروهای سیاسی در امریکا حسابی از خجالت هم درآمدهاند؛ آمدن ترامپ به یک بحران اجتماعی در آمریکا بدل شده، و مهمترین خصیصه ترامپ این است که به هیچ قانون و قاعدهای پایبند نیست. کافی است به نحوه رفتار او با سیاست «چین واحد» و ارتباطگیریاش با رییسجمهوری تایوان توجه کنید. آیا چین از ما ضعیفتر است؟ تصور میکنید که زیر پا گذاشتن سیاست «چین واحد» و درافتادن با چین در اقیانوس آرام، برای آمریکا هزینه کمتری نسبت به نقض «برجام» دارد؟ اکنون معنای «انزوا» چه هست وقتی ترامپ با همه جهان درگیر شده است؟ واقع مطلب این است که هیات حاکمه جدید آمریکا بیحیاست، و شرمی از زیرپاگذاشتن قواعد ندارد. ما از این حیث در جریان مذاکرات ضعیف عمل کردهایم.
پیامدهای نقض و عدم اجرای برجام و تاثیرش بر دولت چیست؟
واقعیت این است که برجام را باید از حیث سیاست خارجی پایان یافته تلقی کرد، آنچه مهم است تحقق شرایط سیاسی و اجتماعی لازم برای کنارگذاشتن آن است. موضع و رفتار دولت به عنوان مبدع و متولی برجام، در اینجا بسیار حائز اهمیت است: از یکسو تداوم حیات سیاسی دولت و نخبگان سیاسی وابسته به آن، کاملاً با برجام گره خورده است. دولت در چهارسال گذشته موجودیت خود و کشور را به برجام گره زد، و هر چه پیشتر رفت، از عواید برجام کمتر نصیبی یافت. طبیعی است که دولت و نخبگان وابسته به آن میل به تداوم حضور در قدرت داشته باشند، اما بسیار مهم است که دولت، برجام و به عبارت بهتر «پایان برجام» را به امری سیاسی بدل نکند. توجه کنیم که نظام و دولت، برگزاری انتخابات ریاست جمهوری 96 را پیش رو داد. الگوی انقلابهای رنگی نشان میدهد که در این قسم از انقلابات، در جریان انتخابات یک شکاف اجتماعی فعال میشود و مردم، در طرفین این شکاف، رو در روی هم قرار میگیرند و دخالت خارجی هم تنها در همین شرایط مؤثر واقع میشود. برجام، و «پایان برجام» کاملاً این قابلیت را دارد. همانطور که در «آغاز برجام»، دولت از مخالفین و منتقدین برجام میخواست که آن را به مثابه مساله ملی و فراجناحی ببینند، اکنون هم از دولت انتظار میرود که در مورد پایان برجام، نگاه ملی و فراسیاسی داشته، و مسوولیتپذیر باشد.
نظر و تحلیل شما درباره تمدید ایسا چیست؟
موضوع این قانون، تحریم نفت و پتروشیمی ایران است که با توجه به وابستگی اقتصاد ما به نفت، اهمیت و میزان تأثیر تصویب و اجرای آن بر عملکرد اقتصاد و سیاست ایران روشن میشود. حال ممکن است ایران بتواند با یافتن ساز کارهایی، زمینه رشد و توسعه صنایع نفت و پتروشیمی خود را فراهم آورد و تحریمها را دور بزند، چنانکه در این دوره 20 ساله هم با دشواری چنین کرده است. اما نکته مهم خوی خصومت و دشمنی است که در جریان تمدید و تصویب این قانون وجود دارد. میدانید که کاخ سفید پس از تصویب آن، اعلام کرده این قانون «غیرضروری» بود یعنی از جای دیگری مطمئن بود که با وجود برجام به اندازه کافی ایران محدود خواهد شد؛ ولی باید توجه کرد که کل دستگاه قانونگذاری آمریکا متفقالقول دستاندرکار و پشتیبان تصویب همین قانون غیرضروری بودند. این قانون با اکثریت مطلق، و تقریباً بدون هیچ مخالفت جدی، و با موافقت هر 2 جناح سیاسی دموکرات و جمهوریخواه در آمریکا به تصویب رسیده است. فارغ از ماجرای برجام، این میزان از اتفاق نظر در تحریم و مخالفت با ایران، جای تأمل بسیار دارد.
آیا با این اتفاق برجام نقض شده است؟
واقع مطلب این است که برجام پیش از این هم به طور مکرر نقض شده بود، اما به نوعی توجیه میشد. تفاوت شرایط کنونی این است که این نقض جدید، دیگر قابل کتمان و توجیه کردن نیست. هم با آنچه «روح برجام» نامیده میشود، هم با «مفاد برجام»، و هم با ساز کاری که ما درون کشور تعبیه کردهایم، و با مفاد نامه رهبر انقلاب به رییسجمهور منافات دارد.
اوباما و جان کری مطرح کردند که بندهایی که قبلاً وتو کرده بودند و تحریمهای متوقف شده بود ادامه میدهند و این در حالی است که دولت اوباما کمتر از یک ماه دیگر روی کار است، آیا این وعده اوباما کارایی دارد یا تنها برای جلوگیری از اقدام ایران است؟
ببینید! مشکل اصلی ما تکیه بر همین وعدههای شخصی، و نه ساز کارهای ساختاری بود. یک ماه دیگر اوباما و کری میروند؛ کامرون و هاموند قبلاً رفتهاند؛ فابیوس در فرانسه تغییر کرده و اولاند هم در تدارک رفتن است. ما ماندهایم و برجام و مجموعهای از احکام محدودکننده و الزام آور که امضای خودمان هم پای آن است. ما هیچ ابزار ساختاری نظارتی غیرفردی محکم و قابل توجهی هم در اختیار نداریم.
پیش از این رهبر معظم انقلاب وضع هرگونه تحریم جدید را نقض برجام اعلام کرده بود، حال با این اتفاق دولت باید چه اقداماتی انجام دهد؟
مواجهه دولت میتواند دو بعدی باشد: از یکسو عمل بر اساس ساز کارهایی که درون برجام تعریف شده و ما باید به آن کمیته داوری برجام شکایت بریم و موارد نقض را گزارش دهیم. با توجه به فرآیند طولانی و مبهم داوری، و نیز اختلافات و مناسبات جدیدی که قدرتهای بزرگ مثل روسیه و چین و آمریکا با هم دارند، احتمالاً به نتیجه خاصی نمیرسیم. از سوی دیگر نخبگان سیاسی و مراکز تصمیم سازی ما در داخل به این وحدت و اتفاق نظر برسند که برجام به پایان خط رسیده و به سرمنزل مقصود نمیرسد.
در واقع همه نخبگان تصمیمگیر داخلی خصوصاً در دولت باید پایان برجام را پذیرفته باشند، و چشم امیدی به آن شکایت بردن، به مثابه راهی برای احیای برجام، نداشته باشند. در این صورت شکایت بردن به کمیته داوری برجام صرفاً صورت فرمالیته پیدا میکند. در واقع برجام بدواً باید از درون تهی شود.
با توجه به نقض عهدها و تغییر دولت آمریکا آینده برجام را چطور پیشبینی میکنید؟
در یک ارزیابی کلی، در برجام احکامی صادر شده و از طرفین خواسته شده که آن را بر اساس زمانبندی به اجرا در آورند. برای نظارت بر حسن اجرای این احکام هم ساز کارهایی تعریف شده است. اما واقعیت این است که از حیث نظارت بر رفتار طرف مقابل، دست ایران در برجام تقریباً بسته است. بگذریم از طنز تلخ ارسال ایمیل برای مجاب کردن و تحت فشار قراردادن طرف آمریکایی، مهمترین مکانیسم نظارتی که مکرراً از سوی دکتر ظریف و همکارانشان ذکر میشد و میشود، هزینه دار بودن نقض برجام برای طرف آمریکایی بود. در واقع این عبارت کلیشهای دکتر ظریف بود که نقض برجام، موجب انزوای آمریکا میشود. وی میگفت که برجام یک توافق نامه بینالمللی است که اگر آمریکا آن را نقض کند، در جهان منزوی میشود و آمریکاییها مایل نیستند در ارتباط با شرکایشان و دیگر پروندههای بینالمللی، این هزینه را تقبل کنند. اما واقع مطلب این است که این گفته اکنون خامدستانه و نوعی خوش خیالی قلمداد میشود. «هزینه داشتن» کاملاً وابسته به موقعیت است، و میتواند متغیر باشد. کافی است به رخدادهای یکسالهای توجه کنیم که به موازات اجرای برجام در عرصه سیاست بینالمللی رخ داده و میتواند بر تصور از «هزینه» و «انزوا» مؤثر بیفتد: فی المثل انتخابات آمریکا در اوج فضاحت به پایان رسیده، و نیروهای سیاسی در امریکا حسابی از خجالت هم درآمدهاند؛ آمدن ترامپ به یک بحران اجتماعی در آمریکا بدل شده، و مهمترین خصیصه ترامپ این است که به هیچ قانون و قاعدهای پایبند نیست. کافی است به نحوه رفتار او با سیاست «چین واحد» و ارتباطگیریاش با رییسجمهوری تایوان توجه کنید. آیا چین از ما ضعیفتر است؟ تصور میکنید که زیر پا گذاشتن سیاست «چین واحد» و درافتادن با چین در اقیانوس آرام، برای آمریکا هزینه کمتری نسبت به نقض «برجام» دارد؟ اکنون معنای «انزوا» چه هست وقتی ترامپ با همه جهان درگیر شده است؟ واقع مطلب این است که هیات حاکمه جدید آمریکا بیحیاست، و شرمی از زیرپاگذاشتن قواعد ندارد. ما از این حیث در جریان مذاکرات ضعیف عمل کردهایم.
پیامدهای نقض و عدم اجرای برجام و تاثیرش بر دولت چیست؟
واقعیت این است که برجام را باید از حیث سیاست خارجی پایان یافته تلقی کرد، آنچه مهم است تحقق شرایط سیاسی و اجتماعی لازم برای کنارگذاشتن آن است. موضع و رفتار دولت به عنوان مبدع و متولی برجام، در اینجا بسیار حائز اهمیت است: از یکسو تداوم حیات سیاسی دولت و نخبگان سیاسی وابسته به آن، کاملاً با برجام گره خورده است. دولت در چهارسال گذشته موجودیت خود و کشور را به برجام گره زد، و هر چه پیشتر رفت، از عواید برجام کمتر نصیبی یافت. طبیعی است که دولت و نخبگان وابسته به آن میل به تداوم حضور در قدرت داشته باشند، اما بسیار مهم است که دولت، برجام و به عبارت بهتر «پایان برجام» را به امری سیاسی بدل نکند. توجه کنیم که نظام و دولت، برگزاری انتخابات ریاست جمهوری 96 را پیش رو داد. الگوی انقلابهای رنگی نشان میدهد که در این قسم از انقلابات، در جریان انتخابات یک شکاف اجتماعی فعال میشود و مردم، در طرفین این شکاف، رو در روی هم قرار میگیرند و دخالت خارجی هم تنها در همین شرایط مؤثر واقع میشود. برجام، و «پایان برجام» کاملاً این قابلیت را دارد. همانطور که در «آغاز برجام»، دولت از مخالفین و منتقدین برجام میخواست که آن را به مثابه مساله ملی و فراجناحی ببینند، اکنون هم از دولت انتظار میرود که در مورد پایان برجام، نگاه ملی و فراسیاسی داشته، و مسوولیتپذیر باشد.
منبع: صبح نو