به گزارش مشرق، خانم ترزا می نخست وزیر و رهبر حزب محافظهکار انگلیس روز دوازدهم دسامبر (دیروز) در جمع گروه «دوستان اسرائیل» حزب محافظهکار، ضمن اعلام حمایت خود از رژیم صهیونیستی وعده داد سطح روابط دوجانبه را ارتقا داده و گفت پیوند میان انگلیس و اسرائیل، امری حیاتی است.
نخست وزیر انگلیس در ادامه سخنان خود از اعلامیه بالفور حمایت کرد و گفت این نامه، از مهمترین نامهها در طول تاریخ بوده است. نامه بالفور به سال 1917 میلادی بازمیگردد. ماه نوامبر سال 1917 بود که آرتور جیمز بالفور وزیر خارجه وقت انگلیس در نامهای به «والتر روتشیلد» از سران جامعه یهودیان بریتانیا نوشت:
اعلیاحضرت نسبت به تأسیس یک وطن ملی برای قوم یهود در فلسطین نظر مساعد دارد و بیشترین تلاش خود را برای تسهیل دستیابی به این هدف به کار خواهد گرفت. واضح است، کاری انجام نخواهد شد که به حقوق مدنی و دینی جوامع غیریهودی حاضر در فلسطین و یا حقوق و موقعیت سیاسی یهودیان در دیگر کشورها لطمه وارد کند.
دیروز ترزا می همچنین گفت که این بیانیه نشانه تعهد انگلیس در ایجاد موطنی برای یهودیان است و یادآور شد سال 2017 صدمین سالگرد انتشار این بیانیه خواهد بود که با افتخار و غرور آن را جشن خواهند گرفت.
این اولین بار نیست که خانم می از بیانیه بالفور حمایت میکند، ماه سپتامبر سال جاری نیز نخست وزیر انگلیس در سخنانی در آستانه آغاز سال جدید یهودی ضمن اشاره به بیانیه بالفور بر اهمیت روابط کشورش با رژیم صهیونیستی تاکید کرده بود.
سخنان دیروز می کمتر از یک هفته بعد از بازگشتش از سفر خاورمیانه و شرکت در نشست شورای همکاری خلیج فارس بیان شد. نخست وزیر انگلیس هفته پیش در همین زمان با سفر به بحرین در سیوهفتمین نشست شورای همکاری خلیج فارس حضور داشت.
حضور نخست وزیر انگلیس در این نشست از اهمیت ویژهای برای لندن و برای اعضای شورای همکاری خلیج فارس و برای منطقه خاورمیانه برخوردار بود چراکه برای اولین، یکی از نخست وزیران انگلیس در این نشست حاضر شد و برای اولین بار بود که یک خانم از سران کشورها در این نشست در کنار دیگر سران مرد کشورهای حاشیه خلیج فارس مینشست.
برخی تحلیلگران سفر ترزا می به خاورمیانه و شرکت در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس را به دلایل اقتصادی و تاکید انگلیس برای تجارت با دیگر کشورها بعد از برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) عنوان کردند اما به نظر میرسد در این سفر صحبت از مسایل اقتصادی محور مذاکرات نبود و نخست وزیر انگلیس طی گفتوگو با سران اعراب خلیج فارس بر مسایل امنیتی و استراتژیک تاکید و گفت انگلیس امنیت کشورهای خلیج فارس در مقابله با مداخلات ایران را تامین میکند.
خانم ترزا می 6 ماه پیش بعد از آن نخست وزیر انگلیس شد که حدود 52 درصد از مردم بریتانیا (انگلیس، ولز،اسکاتلند و ایرلند شمالی) با شرکت در همهپرسی ماه جولای سال جاری رای به خروج از اتحادیه اروپا دادند. بعد از این همهپرسی دیوید کامرون که نخست وزیر و رهبر حزب محافظهکار و خواستار ماندن در اتحادیه اروپا بود، از سمت خود کنارهگیری کرد و افرادی که خود را برای کاندیداتوری رهبری حزب معرفی کردند بعد از آنکه ترزا می، وزیر کشور وقت نامزد شد، کنارهگیری کرده و عملا تنها یک گزینه برای رهبری حزب و به تبع آن برای نخست وزیری انگلیس باقی ماند.
بنابراین انتخاب می با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و بازار واحد و احتمالا با از دست دادن بازار وسیعی همراه خواهد شد که در همین راستا بسیاری از رسانههای انگلیسی هدف سفر می به خلیج فارس را دستیابی انگلیسیها به 30 میلیارد پوند فرصت تجارت بعد از برگزیت در خاورمیانه عنوان کرده و گفتند با این سفر امکان تجارت برای شرکتهای انگلیسی در برخی کشورهای عربی فراهم خواهد شد.
خانم می با حضور در این نشست گفت انگلیس مصمم است تا متحد اعراب خلیج فارس باقی بماند و برای تحولات اقتصادی و اجتماعی در این کشورها کمک کند. همچنین نخست وزیر انگلیس با حضور در این نشست، دیدارهای دوجانبه و جداگانهای با پادشاه عربستان و بحرین، همچنین سران کویت، عمان، قطر و امارات متحده عربی داشت.
در نتیجه سفر می به بحرین، سخن از افزایش همکاریهای استراتژیک و امنیتی میان انگلیس و کشورهای حاشیه خلیج فارس بود که از جمله تامین امنیت فرودگاهی و مرزی برای این کشورها، همچنین استقرار هواپیما، کشتیهای جنگی و پرسنل نظامی طی دهه آتی در خاورمیانه طرح شد. همچنین مقرر شد در راستای مقابله با تروریسم، آموزشهایی از سوی انگلیسها به کشورهای حاشیه خلیج فارس داده شود.
قرار شد متخصصان امنیت سایبری انگلیس برای آموزش به موسساتی در میان کشورهای خلیج فارس بروند تا طی همین روزها کارگاههای آموزشی در قطر برگزار کنند. نکته جالب اینکه نخست وزیر انگلیس در این سفر تاریخی و حضور در نشست شورای همکاری خلیج فارس به وضوح گفت «امنیت خلیج فارس، بیش از هر زمان دیگری امنیت ماست.»
بعد از جنگ جهانی دوم این شعار انگلیسها که میگفتند خورشید امپراطوریشان هرگز غروب نمیکند، رنگ باخت و جایگاه انگلیس نه تنها در سراسر جهان بلکه در میان مستعمرات و قیمومیتهایش تضعیف شد.
انگلیسی که سالیان دراز تنها قدرت غربی خاورمیانه و در برههای قدرتمندترین کشور غربی در خاورمیانه بود، جایگاهش را بعد از جنگهای جهانی بویژه با ملی شدن نفت ایران به شدت از دست داد و ابهت و قدرتش افول کرد. در آن زمان انگلیس به سمت آمریکایی که در حال تبدیل شدن به ابرقدرت جهان بود، متمایل شد و در دوره نخست وزیری چرچیل برای اولین بار مساله «روابط ویژه» میان انگلیس و آمریکا رسما مطرح و طی مذاکراتی میان سران و مقامات عالیرتبه دو کشور اعلام شد.
این به اصطلاح روابط ویژه بعد از آن، زمینه همکاریهای بسیاری خصوصا در زمینه نظامی و امنیتی میان انگلیس و آمریکا بود که از آن جمله مشارکت انگلیس و همراه شدنش با آمریکا در تجاوزات به خاورمیانه از جمله به کشورهای افغانستان و عراق بود.
همچنین بعد از آنکه تروریستها در عراق و سوریه قدرت گرفته و به پیشرویهایی دست یافتند، انگلیس به ائتلاف آمریکایی مقابله با داعش ملحق و در حملات هوایی عراق و سوریه شرکت میکرد و بدین ترتیب حضور خود در تمامی صحنههای خاورمیانه را به شکل ملموس یا غیرملموس حفظ کرد.
گرچه بعد از جنگ جهانی دوم در سال 1945 میلادی به بعد، آمریکا حضوری پررنگ در خاورمیانه داشت و سیاسیون و نظامیان آمریکایی بر خاک کشورهای متعددی در این منطقه قدم گذاشته و مداخله میکردند اما با کم شدن نفوذ و قدرت آمریکا در خاورمیانه و گرایشهای اخیر واشنگتن به دیگر نقاط جهان ازجمله شرق و جنوب شرق آسیا، خلاء قدرت مناسبی در خاورمیانه ایجاد شده است که انگلیس به دنبال پر کردن آن و بازگشت به روزهایی است که قدرتمندترین و یا تنها قدرت غربی حاضر در این منطقه بود.
دولت تازه شکلگرفته ترزا می نمونه بارز و آشکار این خواسته انگلیس برای حضور دوباره و قدرتنمایی در خاورمیانه است تا همانطور که در گذشته این منطقه منبع ذخایر طبیعی و منطقه ژئواستراتژیک مناسبی برای اتصال امپراطوری بریتانیا به مستعمراتش در آسیا بود، امروز هم علاوه بر منافع اقتصادی حلقه وصلی برای این امپراطوری فراموششده و سه قاره مهم جهان باشد.
گرچه انگلیس با تمام قوا به دنبال بازگشت به روزگار استثمار خود در خاورمیانه است اما توان نظامی و نفوذ سیاسی این کشور همچون گذشته نیست. در دوره تونی بلر، انگلیس با آمریکا در جنگ عراق مشارکت کرد، انگلیسیها متحمل خسارات جانی و مالی شدند که اعتراضات مردمی و به جریان افتادن جنبشهای مخالف جنگ را به دنبال داشت. از سوی دیگر قدرتهای دیگر در منطقه در حال حاضر وجود دارند که قطعا با افزایش تحرکات این کشور در منطقه واکنش نشان خواهند داد.
وقتی نخست وزیر انگلیس در حرکتی تاریخی میان اعراب خلیج فارس در نشست شورای خلیج فارس سخن از حمایت این کشور در برابر مداخلات ایران میزند، نه تنها به سیاست تفرقهافکنانه دیرین خود پایبند است بلکه تلویحا به این حقیقت اعتراف میکند که ایران ابرقدرت منطقه شده و اکنون این ایران است که قدرتش در خاورمیانه تثبیت شده است. بنابراین با توجه به این موانع، بعید است تلاش انگلیس برای تبدیل شدن به قدرتی در منطقه، تحقق یابد.
دولت روسیه نیز قدرت بزرگ دیگری است که به ویژه در سوریه در مقابل قدرتهای غربی درحال مقاومت است و همچنین تلاش میکند ابتکار عمل غربیها در مسائل دیگر منطقه از جمله موضوع فلسطین را در اختیار بگیرد و روابطش را با کشورهای مهم منطقه از جمله ایران و مصر بهبود ببخشد.
مساله دیگر بی اعتمادی مردم خاورمیانه به کشورهای غربی به ویژه آمریکا و انگلیس است. مجموعه این چالشها نشان میدهد که تلاش لندن برای بازگشت در منطقه آب در هاون کوبیدن است.