گروه جهاد و مقاومت مشرق - جشنواره سینما حقیقت در دوره دهم خود بخش جایزه شهید آوینی را بهعنوان یکی از بخشها قرار داده است. بخشی که فیلمهای حوزه مقاومت و مدافعان حرم را در خود جای داده است. به نظر میرسد این بخش با داشتن فیلمهایی با موضوعات اینچنینی گامی را نه چندان قوی اما تا حدودی ملموس در مسیر سینمای ایدئولوژیک ایران برداشته است. به همین مناسبت سراغ آقای روحالله رفیعی کارگردان «مخیم حرم زینب» رفتهایم که حرفهایی خواندنی دارد.
درباره«مخیم حضرت زینب» برایمان بگویید و اینکه چگونه شکل گرفت؟
یکی از موضوعات در کانونهای بحران، بحث وحدت مذاهب اسلامی است. بحثی بود درباره فلسطینیان که علیه اسد میجنگند و دارد جنگ شیعه و سنی رخ میدهد. طعنههایی زده میشد که شما به فلسطینیان کمک میکردید و دم از وحدت و مقاومت میزدید اما اکنون این افراد روبهروی شما هستند. بهدنبال یک کیس فلسطینی بودم که جنبه دراماتیک هم داشته باشد که به مخیم سیده زینب رسیدم. مخیم یعنی جاهایی که فلسطینیان اردوگاههای خود را تبدیل به شهرک کردهاند و اسم خیمهها روی آنها مانده است. مخیم سیده زینب، در قسمت جنوبی حرم حضرت زینب (سها) قرار دارد. تکفیریها در ابتدای جنگ رفتند و به آنها پیشنهاد دادند که ما سنی هستیم و شما هم سنی هستید به ما بپیوندید. فلسطینیان قبول نکرده و گفتند این همه سال در این کشور راحت و آزادانه کار و زندگی کردیم و نامردی است. جنگ شروع میشود و علیه تکفیریها خط دفاعی تشکیل میدهند و میگویند ما به شما کار نداریم، ورود نکنید. تا اینکه تکفیریها 4 میلیون لیر به فرمانده فلسطینیان پیشنهاد میکنند که جواب میشنوند ما همه وجودمان این خانم است و صد میلیون لیر هم بدهید ما یک قدم از اینجا کنار نمیرویم و اجازه هم نمیدهیم که جسارت کنید.
آیا این به همان تبلیغات رسانهای که باعث ساخت این فیلم شده برمیگردد؟
ما هم حتماً منافعی از امنیت برونمرزی داریم که یکی از ابتکارات خوبی که در چند سال اخیر کردهایم، تغییر مرزهای جغرافیایی به مرزهای استراتژیک است. به جای جنگیدن در لب مرز و هزینه برای دولت، جنگ را به جای دیگر بردیم. هنر دولتمردان و نظامیان ما این بوده که پول یک تانک را در سوریه خرج کردهاند به جای اینکه در انبار بماند و بپوسد که شاید جنگ شود، آن هم از بودجه دفاعی ما بوده و به فلسطینیان داده که در جنگ نیابتی بجنگند، از بودجه عمرانی سلامت تحصیلی و آموزش عالی چیزی کم نشده بلکه هزینهها از بودجه دفاعی است که در همه دنیا این کار را میکنند. ارتش آمریکا اگر هزینه بالایی دارد، ساخت مدارس، جادهسازی و فعالیت در بورسها و کمکهای بشر دوستانهای که میکند از بودجه ارتش آمریکا و بخش دفاعی آن است. برای دوستانی که شبهه میاندازند میگویم اگر برای ما بد است چرا برای آنها خوب است؟ ما داریم کشورهای دور خود را میچینیم اما آمریکاییها از یک قاره دیگر میآیند.
با توجه به اینکه با یک بحران منطقهای روبهرو هستیم و نیز فلسطین بهعبارتی آرمان اسلام است، چرا ما در موضوعات مقاومت و مدافعان حرم فیلمهای کمی داریم و اهمیتی داده نمیشود و اگر بخشی بهنام جایزه شهید آوینی هم گذاشته میشود به اندازه کافی نیست؟
این بحث 2 بخش است؛ اول اینکه چرا مستند دیده نمیشود؟ نظام پخش مستند در همه گونهها در کشور ما خوب طراحی نشده که خوب عرضه شود. ما مستندهای خوبی داریم که در حوزههای گوناگون خوب ساخته میشوند اما خوب منتشر نمیشوند؛ البته نسبت به گذشته و پنج سال پیش در حوزه نشر و عرضه مستند پیشرفت زیادی کردهایم ولی هنوز به استانداردهای بینالمللی که مستند به عنوان عنصر رسانهای جریانساز بتواند تأثیرگذار باشد، نرسیدهایم. یک بخش به عرضه مستند مربوط است که به مدیریت تلویزیون، مدیریت تولیدکنندگان مستند و چرخه مالی آن برمیگردد. در بحث محتوا، موضوع فتنه تکفیری، در جشنوارهها از سال گذشته بخش مدافعان حرم گنجانده شده است که جشنواره عمار، سما، تخصصی مدافعان حرم، مقاومت و جشنوارههای محلی و شهرستانی این بخش را در خود گنجاندهاند؛ اما چرا امروز درجشنواره حقیقت ما خیلی شاهد مستندهای این بخش نیستیم و فقط در یک بخش جایزه شهید آوینی آمده است؟ باید به سیاستگذاری جشنواره رجوع کنیم که میخواستند اهمیت آن کم باشد و برای همین در این بخش فقط گنجانده شده یا سطح کیفی آثار رسیده در حدی نبوده که در بخش اصلی جشنواره حضور داشته باشد. همه اینها میتواند عواملی باشد که به مستندهای حوزه مقاومت در بخش جانبی پرداخته شود.
قطعاً این موضوع برای شما مساله بوده که سراغ آن رفتهاید. چرا حقیقتی که وجود دارد برای فیلمسازان و مسوولان سینمایی ما دغدغه نیست؟
موضوع مدافعان حرم بخشی از تبلیغات جنگی و عملیات روانی بهشمار میرود. رزمنده اسلحه دارد و شما دوربین؛ کار شما با کار او فرقی ندارد چهبسا کار فیلمساز کاری باشد که تبلیغات دشمن را خنثی کند و حتی سرباز مقابل شما را به تردید برساند که شلیک کند یا نکند. در جنگ دوم عراق، همراه با نیروی انگلیسی فیلمساز بیبیسی و همراه با نیروی آمریکایی فیلمساز CNN حرکت میکرد و در پاکسازی هم این اتفاق میافتاد؛ اما به فیلمساز ایرانی میگویند اینجا خطرناک است و حتماً با یک اسکورت برود. با اسکورت که نمیشود مستند ساخت، شاید بشود یک پلاتو خبر گرفت ولی مستندساز باید برود با مردم زندگی کند. پا به پای مردم بجنگد و مو به تنش سیخ شود تا بتواند مستند را بسازد.
رابطه سینمای ما بهویژه مستند با آرمانهایمان را چگونه باید ببینیم؟
باور من این است که اثر هنری اگر منجر به جریانسازی نشود، وقت خود را حرام کردهایم. امروزه در تعالی فرهنگ، فیلمسازان مسیر تعالی مردم را رقم میزنند پس اگر فیلمساز نتواند چراغهای مسیر را روشن کند و مردم خود را به این مسیر رشد راهنمایی کند، قطعاً سر کار است. فقط درگیر فرم شویم و محتوا را ول کنیم و برعکس که جاذبههایش از دست برود هر 2 اشتباه است. افقهای جدیدی در این کشور داریم اما فقط مینالیم، خودمان پاشنه کفش را بالا نمیکشیم. یک سری آثار آمده که معلوم نیست برای چه ساخته شدهاند.
در گونههای گوناگون هنری؛ از کاری که سر در نمیآوریم و جرات نمیکنیم حرفی بزنیم، پز روشنفکری میگیریم و میگوییم حتماً ما نفهمیدهایم درحالیکه این واکنشها بیفهمی کامل است. اگر قرار است مستندساز به وظیفه خود عمل کند، باید چراغ راهنمای مردم خود باشد و آنها را در حوزههای گوناگون ارتقا دهد. از این قالبها و پیلهها که برایمان ساختهاند، اگر بیرون بیاییم پروانه میشویم و راه را به مردم نشان میدهیم. کار و هدف غیر از این، تلف کردن عمر و گرفتن وقت مردم است. / صبح نو
درباره«مخیم حضرت زینب» برایمان بگویید و اینکه چگونه شکل گرفت؟
یکی از موضوعات در کانونهای بحران، بحث وحدت مذاهب اسلامی است. بحثی بود درباره فلسطینیان که علیه اسد میجنگند و دارد جنگ شیعه و سنی رخ میدهد. طعنههایی زده میشد که شما به فلسطینیان کمک میکردید و دم از وحدت و مقاومت میزدید اما اکنون این افراد روبهروی شما هستند. بهدنبال یک کیس فلسطینی بودم که جنبه دراماتیک هم داشته باشد که به مخیم سیده زینب رسیدم. مخیم یعنی جاهایی که فلسطینیان اردوگاههای خود را تبدیل به شهرک کردهاند و اسم خیمهها روی آنها مانده است. مخیم سیده زینب، در قسمت جنوبی حرم حضرت زینب (سها) قرار دارد. تکفیریها در ابتدای جنگ رفتند و به آنها پیشنهاد دادند که ما سنی هستیم و شما هم سنی هستید به ما بپیوندید. فلسطینیان قبول نکرده و گفتند این همه سال در این کشور راحت و آزادانه کار و زندگی کردیم و نامردی است. جنگ شروع میشود و علیه تکفیریها خط دفاعی تشکیل میدهند و میگویند ما به شما کار نداریم، ورود نکنید. تا اینکه تکفیریها 4 میلیون لیر به فرمانده فلسطینیان پیشنهاد میکنند که جواب میشنوند ما همه وجودمان این خانم است و صد میلیون لیر هم بدهید ما یک قدم از اینجا کنار نمیرویم و اجازه هم نمیدهیم که جسارت کنید.
آیا این به همان تبلیغات رسانهای که باعث ساخت این فیلم شده برمیگردد؟
ما هم حتماً منافعی از امنیت برونمرزی داریم که یکی از ابتکارات خوبی که در چند سال اخیر کردهایم، تغییر مرزهای جغرافیایی به مرزهای استراتژیک است. به جای جنگیدن در لب مرز و هزینه برای دولت، جنگ را به جای دیگر بردیم. هنر دولتمردان و نظامیان ما این بوده که پول یک تانک را در سوریه خرج کردهاند به جای اینکه در انبار بماند و بپوسد که شاید جنگ شود، آن هم از بودجه دفاعی ما بوده و به فلسطینیان داده که در جنگ نیابتی بجنگند، از بودجه عمرانی سلامت تحصیلی و آموزش عالی چیزی کم نشده بلکه هزینهها از بودجه دفاعی است که در همه دنیا این کار را میکنند. ارتش آمریکا اگر هزینه بالایی دارد، ساخت مدارس، جادهسازی و فعالیت در بورسها و کمکهای بشر دوستانهای که میکند از بودجه ارتش آمریکا و بخش دفاعی آن است. برای دوستانی که شبهه میاندازند میگویم اگر برای ما بد است چرا برای آنها خوب است؟ ما داریم کشورهای دور خود را میچینیم اما آمریکاییها از یک قاره دیگر میآیند.
با توجه به اینکه با یک بحران منطقهای روبهرو هستیم و نیز فلسطین بهعبارتی آرمان اسلام است، چرا ما در موضوعات مقاومت و مدافعان حرم فیلمهای کمی داریم و اهمیتی داده نمیشود و اگر بخشی بهنام جایزه شهید آوینی هم گذاشته میشود به اندازه کافی نیست؟
این بحث 2 بخش است؛ اول اینکه چرا مستند دیده نمیشود؟ نظام پخش مستند در همه گونهها در کشور ما خوب طراحی نشده که خوب عرضه شود. ما مستندهای خوبی داریم که در حوزههای گوناگون خوب ساخته میشوند اما خوب منتشر نمیشوند؛ البته نسبت به گذشته و پنج سال پیش در حوزه نشر و عرضه مستند پیشرفت زیادی کردهایم ولی هنوز به استانداردهای بینالمللی که مستند به عنوان عنصر رسانهای جریانساز بتواند تأثیرگذار باشد، نرسیدهایم. یک بخش به عرضه مستند مربوط است که به مدیریت تلویزیون، مدیریت تولیدکنندگان مستند و چرخه مالی آن برمیگردد. در بحث محتوا، موضوع فتنه تکفیری، در جشنوارهها از سال گذشته بخش مدافعان حرم گنجانده شده است که جشنواره عمار، سما، تخصصی مدافعان حرم، مقاومت و جشنوارههای محلی و شهرستانی این بخش را در خود گنجاندهاند؛ اما چرا امروز درجشنواره حقیقت ما خیلی شاهد مستندهای این بخش نیستیم و فقط در یک بخش جایزه شهید آوینی آمده است؟ باید به سیاستگذاری جشنواره رجوع کنیم که میخواستند اهمیت آن کم باشد و برای همین در این بخش فقط گنجانده شده یا سطح کیفی آثار رسیده در حدی نبوده که در بخش اصلی جشنواره حضور داشته باشد. همه اینها میتواند عواملی باشد که به مستندهای حوزه مقاومت در بخش جانبی پرداخته شود.
قطعاً این موضوع برای شما مساله بوده که سراغ آن رفتهاید. چرا حقیقتی که وجود دارد برای فیلمسازان و مسوولان سینمایی ما دغدغه نیست؟
موضوع مدافعان حرم بخشی از تبلیغات جنگی و عملیات روانی بهشمار میرود. رزمنده اسلحه دارد و شما دوربین؛ کار شما با کار او فرقی ندارد چهبسا کار فیلمساز کاری باشد که تبلیغات دشمن را خنثی کند و حتی سرباز مقابل شما را به تردید برساند که شلیک کند یا نکند. در جنگ دوم عراق، همراه با نیروی انگلیسی فیلمساز بیبیسی و همراه با نیروی آمریکایی فیلمساز CNN حرکت میکرد و در پاکسازی هم این اتفاق میافتاد؛ اما به فیلمساز ایرانی میگویند اینجا خطرناک است و حتماً با یک اسکورت برود. با اسکورت که نمیشود مستند ساخت، شاید بشود یک پلاتو خبر گرفت ولی مستندساز باید برود با مردم زندگی کند. پا به پای مردم بجنگد و مو به تنش سیخ شود تا بتواند مستند را بسازد.
رابطه سینمای ما بهویژه مستند با آرمانهایمان را چگونه باید ببینیم؟
باور من این است که اثر هنری اگر منجر به جریانسازی نشود، وقت خود را حرام کردهایم. امروزه در تعالی فرهنگ، فیلمسازان مسیر تعالی مردم را رقم میزنند پس اگر فیلمساز نتواند چراغهای مسیر را روشن کند و مردم خود را به این مسیر رشد راهنمایی کند، قطعاً سر کار است. فقط درگیر فرم شویم و محتوا را ول کنیم و برعکس که جاذبههایش از دست برود هر 2 اشتباه است. افقهای جدیدی در این کشور داریم اما فقط مینالیم، خودمان پاشنه کفش را بالا نمیکشیم. یک سری آثار آمده که معلوم نیست برای چه ساخته شدهاند.
در گونههای گوناگون هنری؛ از کاری که سر در نمیآوریم و جرات نمیکنیم حرفی بزنیم، پز روشنفکری میگیریم و میگوییم حتماً ما نفهمیدهایم درحالیکه این واکنشها بیفهمی کامل است. اگر قرار است مستندساز به وظیفه خود عمل کند، باید چراغ راهنمای مردم خود باشد و آنها را در حوزههای گوناگون ارتقا دهد. از این قالبها و پیلهها که برایمان ساختهاند، اگر بیرون بیاییم پروانه میشویم و راه را به مردم نشان میدهیم. کار و هدف غیر از این، تلف کردن عمر و گرفتن وقت مردم است. / صبح نو