کورش باقری از پشت‌پرده وزنه‌برداری ایران و جهان سخن گفته است.

به گزارش مشرق، کورش باقری  بعد از محمد بنا موفق‌ترین مربی ایران در المپیک لندن بود. مردی که یک طلا و 4 نقره از آن مسابقات برای ایران صید کرد اما برای اخلاق تندش، برای اینکه در تمرینات ، با ستاره های مدال آورده المپیک، از روی دلسوزی ، سختگیرانه برخورد می کرد حذف شد و بعد هم بیماری قلبی و البته رفتن رضازاده منجر به جدایی اش از وزنه برداری شد. کورش مهمان کافه خبر بود تا برای مان از وزنه برداری بگوید. با او به زیر پوست حاشیه های وزنه برداری دنیا رفتیم.

قبل از المپیک لندن دو مربی خوب داشتیم یکی رضا بود که اصلا به المپیک نرسید. فکر می کنم قرار بود ماهی 5 تومان کمیته به مربی ها بدهد و 2.5 میلیون هم فدراسیونها می دادند که در نهایت همه به مشکل خوردند.
نه اتفاقا، فدراسیون آن پول را کامل به من داد ولی خوب فدراسیون های دیگر می گفتند این حقوق برای کل کادر است و باید بین همه مربی ها و سرمربی ها و کمک مربی ها تقسیم شود. فکر کنم اگر کمی نحوه گفتنش قشنگ تر بود، چه من و چه  افراد دیگر، راحت می پذیرفتیم. چون رقمی نبود، 5 تومان در ماه  بود که 5 ماهش 25 تومان می شد. ولی کلا به نکته خوبی اشاره کردید، متاسفانه در جامعه ما، در خیلی از بخش ها و نه فقط ورزش، وقتی اشخاص یا کلید واژه اصلی موفقیت مثلا یک بخشی هستند یا خودشان به صورت مستقیم عامل موفقیت هستند، به یکباره آنقدر انتظار ازشان بالا می رود که حتی موفقیت های قبلی شان نصف شود به راحتی می گویند برو کنار، چه مستقیم و چه غیر مستقیم و بدون اینکه فکر کنند چه کسی را می خواهند جایگزین کنند. برای مثال محمد بنا در این المپیک دو برنز گرفته ...

انتقاد کورش‌باقری ازکسی که نگذاشت بهداد نقره‌المپیک بگیرد

 اگرلندن را کنار بگذاریم موفق ترین المپیک تاریخ ایران در کشتی فرنگی بود چون تا قبل از لندن فقط یک برنز داشتیم.
بله اگر اشتباه نکنم. طبق آمار خود شما  در رسانه تان فکر می کنم در این رشته 9 مدال گرفتیم که 7 تا از آنها را محمد بنا گرفته است.

لندن را حساب نکنیم درالمپیک در رشته فرنگی  یک برنز داشتیم که این بار دو تا برنز گرفتیم.
محمد بنا اگر با خودش مقایسه شود، این قضاوت درست است ولی اگر بخواهند او را با تاریخ مقایسه کنند ... ما خیلی راحت از موفقیت های او می گذریم.

اشک هایش را دیدید؟
بله من خیلی ناراحت شدم و اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که خودم را جای او گذاشتم. واقعا ناراحت کننده است. یعنی اینکه این آدم یک دفعه می گوید من کلا دور کشتی را خط کشیدم را من درک می‌کنم. وقتی که زحماتش نه تنها نادیده گرفته می شود که انگ های دیگری هم به او زده می شود، خیلی خیلی ناراحت کننده است، مخصوصا برای کسانی که زحمت کشیدند. حالا هستند آدم هایی که زحمت نکشیدند و چهار پنج ماه بودند، حاصل دسترنج دیگران را خوردند  و سینه شان را جلو می دهند.

نفر سوم این مثلث شما رضا مهماندوست بود که به خاطر شرایط بچه هایش و زندگی اش مجبور به رفتن شد. الان یک طلا و یک برنز المپیک برای آذربایجان آورده زندگیش از این رو به آن رو شده؛ آیا می شود به خاطر اینکه رفته و ما خودمان او را راندیم، به او خائن بگوییم؟
اصلا و ابدا. البته من دقیقا در جریان اینکه چه اتفاقی افتاده و چه حرفهایی زده شده نیستم ولی چیزی که دارم می بینم این است که این بنده خدا مجبور شده که برود. کوروش باقری هم پیشنهاد داشته، من هم سه چهار تا پیشنهاد خوب در این چند وقت داشتم ولی با توجه به شرایط بدنی ام تصمیم کار کردن نداشتم والا  من هم همین کار را می کردم. البته من نه اینکه با فدراسیون یا کسی مشکل داشته باشم ولی به هر حال این بنده خدا کارش همین است. یعنی این یک کار طبیعی است وقتی شما نخواهی چیزهایی که یک مربی می خواهد را تامین کنید می رود دیگر. حداقل کاری که می توانیم انجام بدهیم این است که بگوییم ان‌شالله موفق باشد و انگ‌های دیگر به او نزنیم. مهماندوست رفته و خب دیدیم که از دست بالاترین مقام کشوری که کار می کند جایزه اش  را گرفت. البته این چیزها در ایران هم هست و نمی‌گوییم نیست ولی خب باید  شرایطش باشد. من خودم هم همراه آقای محمد بنا چهار سال پیش نشان شجاعت گرفتیم ولی ای کاش اگر کسی به هر دلیلی آن طرف می رود انگ دیگری به او نزنیم.

اصلا می خواهم بگویم اگر رضا را می گذاشتند کار کند شاید او هم با کادری که چهار سال پیش بسته بود همراه شما نشان شجاعت می‌گرفت.
من فکر می‌کنم می‌گرفت و کاملا با شما موافقم. ولی من می گویم که در ورزش این چیزها طبیعی است. ممکن است من چهار سال باشم و چهار سال نباشم، گله ای هم ندارم ولی اگر نیستم و جای دیگر می روم و یا در خانه ام نشستم و نقد منصفانه می کنم، انگ دیگری به من نزنند مثلا خائن نشوم، حسود نشوم. مثلا بگویند فلانی حسودی می‌کند؛ من به چی حسودی کنم؟ المپیک قبل من پنج تا مدال گرفتم. یعنی با اتفاقاتی که بعد از جریان دوپینگ افتاد یک طلا و چهار تا نقره گرفتم چون مدال سعید محمدپور هم تبدیل به نقره شد. خب پس من به چی حسودی کنم؟ متاسفانه می گویم اگر کسانی دارند زحمت می کشند و جاهای دیگر کار می کنند حداقل کاری که می کنیم این است که کاری به کارشان نداشته باشیم.

درباره هر سه شمامدیران بالادست می گویند خیلی زودرنج هستید و خیلی راحت قهر می کنید و این خیلی آنها را خسته می‌کند.
می‌دانید مشکل چیست؟آنهایی که تلاش نمی کنند و میراث خور هستند، راحتند و ناراحت هم نمی شوند چون زحمتی نکشیدند ولی کسی که با تمام وجودش زحمت کشیده مشخص است که ناراحت می‌شود. مثلا همین خود شما، وقتی زحمت کشیدی و سطح کارت را به طور بارزی بالا آوردی، وقتی به یکباره کارت نادیده گرفته شود مسلما ناراحت می شوی ولی اگر من مثلا چهار ماه آمدم جای شما را گرفتم، اگر حرفی هم بزنند، ککم هم نمی گزد. می گویم من که کاری نکردم و لبخند می زنم، ریلکس هم هستم، نه بغض می کنم و نه به قول شما قهر می‌کنم و نه کینه به دل می گیرم. حالا هر کسی هم هرچی می خواهد بگوید ناراحت نمی شوم چون کس دیگری زحمتش کشیده است. مثلا زمانی که کوروش باقری آمده چهار سال بوده در وزنه برداری ما هیچ مدالی نگرفته بودیم. چهار پنج سال تلاش کرده -حالا کل مجموعه فقط کوروش باقری رو نمی گوییم- سوم دنیا شده و چهار پنج تا هم مدال المپیک گرفته، و همان کسانی که ما روی آنها کار کردیم الان آمدند موفق شدند، طبیعی است که ما حداقل انتظاری که داریم اصلا نگویند هم دستش درد نکند ولی انگ چیز دیگری هم به او نزنند.

کاروان ما در وزنه برداری ریو دو طلا گرفته به نظرتان موفق بوده ایم؟
به نظر من نتیجه خوبی است. البته اگر سه سال پیش از من می پرسیدی من می گفتم شش سهمیه باید بگیریم و از این شش تا باید حداقل پنج تا مدال داشته باشیم، منتهی چون آن زمان خودم کنار تیم بودم و زحماتی که در این چهار سال کشیده شده بود را دیده بودم و سه تایی را که شانس مدال داشتند المپیک قبلی هم بودند. بهداد که طلا گرفت و کیانوش که در حرکت آخر 214 شد دو بار فرصت داشت و موفق بود و الا طلا می گرفت که تبدیل به نقره شد. سهراب مرادی هم که خیلی ها نمی دانند و خیلی ها هم می خواهند نادیده بگیرند و داستان های دیگر بسازند. اردوی آخر ما بجنورد بود، دستش پاره شده بود یک عفونت وارد بدنش شده بود و سه چهار روز در بیمارستان خوابید و فقط آنتی بیوتیک مصرف می‌کرد. یعنی شما رکوردهای سهراب را در اردیبهشت ماه و مسابقات قهرمانی آسیا که ایشان اول شدند و کیانوش دوم، اگر در خاطرتان باشد ایشان 216 را در دوضرب زد. اینجا 217 اول شده در المپیک در 85 کیلو، چهار سال پیش 216 زده بود. یعنی اوج بدشانسی اول من بعد سهراب بود که آنجا نتوانست مدال بگیرد و بعدش آن اتفاقات برایش افتاد. حالا به صحت و سقمش کار ندارم که دوپینگش به چه صورت بوده است، یکی دو سال کنار رفت و واقعا حقش هم بود و قابل پیش بینی بود. بهداد هم که پایش پاره شده بود من حقیقتا آن موقع که پارسال در بیمارستان عمل کرده بود از نزدیک رفتم دیدم و به نظر من شاهکار کرد که رسید. یعنی خیلی سخت است که پا به آن شکل بشود و به المپیک برسد. یک ضرب فوق العاده عالی کار کرد. وزنه ای که زد خیلی سبک زد. البته این را هم بگویم بعضی از کسانی که آن طرف بودند، ده دوازده روز قبل از اعزام می گفتند بهداد تا 220 کیلو یک ضرب زده. البته ممکن است الان بشنوند انکار کنند. 240 کیلو در دوضرب بالا زده و 250 را هم روی سینه کشیده، من اینها را شنیده ام. من فکر می‌کنم سر بهداد یک مقداری جای بحث زیاد است و چندتا نکته است. اصلا اینکه که حرکتش درست بود یا غلط، من راجع به آن خیلی صحبت نمی کنم. فقط می گویم یک مقدار سختگیرانه بود ولی درباره آن بالا زدن شما را به جام فجر خودمان در خردادماه ارجاع می دهم. یادتان باشد دوبار 235 بهداد را خطا دادند و تقریبا همین جوری زد. من فکر می کنم که می شد به حرکت دوم بهداد قبول داد ولی به جای اینکه راجع به این مسائل بحث کنیم دو سه تا نکته دیگر را بگوییم.

بچه های وزنه برداری می گویند که کلا بهداد حرکات دو ضربش را این طوری می زند.
من این را قبول ندارم

می گویند دست راستش دیرتر باز می شود.
اصل جمله من این است که می شد به حرکت بهداد قبول داد و رد کردن آن سختگیرانه بود. اما اصل موضوع چیز دیگری است. من قبلا هم گفتم چرا این اتفاقات فقط در دوره آقای علی مرادی می افتد؟ در همین دوره آقای شاهین نصیری نیا در سیدنی آن اتفاق برایش می افتد، نه نفر سال 2005 دوپینگشان مثبت می شود  و کلی حرف پشتش هست که حتما شنیدید. سر داستان بهداد در ریو هم این می شود. چرا فقط در دوره علی مرادی؟ ما از سال 73 تا به امروز سه رئیس فدراسیون داشتیم آقای علی مرادی، آقای افشار زاده و آقای حسین رضا زاده. چرا در لندن کسی به بهداد کاری ندارد و همین حرکت بهداد را در لندن قبول دادند. حالا دوستان چه می گویند؟ می گویند دو طلا بیشتر نمی‌شود و سهمیه دارد. اصلا چنین حرفی خنده دارد. در المپیک پکن، چین فقط در قسمت مردان چهار تا طلا می گیرد. اصلا فرض می کنیم شما درست می گویید آقای ایکس. اگر شما می دانید پس چرا نمی آیید نقره ایشان را محرز کنید و نقره را هم از دست می دهید؟ اگر اعتقاد به حرفت داری با 245 شروع نکن.

بهداد با 239 کیلو قطعی نقره می گرفت.
خب چرا نقره را قطعی نکرد و بعد به سراغ وزنه بالاتر برای طلا برود؟ دو تا نکته دیگر هم هست. بهداد طبق گفته خود آقایان که الان ممکن است زیرش بزنند، در یک ماه آخر فقط قیچی کار کرده. حتما شنیدید که می‌گفتند چون پایش آسیب دیده نمی توانسته قیچی کار کند. شما با علم به این داستان به چه دلیل برای بهداد با 245 شروع کردید؟ نکته دوم در رقابت اصلا فرض کنیم که بهداد آماده آماده است. رقیبت 242 زده تو نهایتا 243بردار، تازه در یک ضرب یک کیلو جلو هستی. حالا بعضی از دوستان می گویند که اگر 243 هم زده بود خطا می‌دادند، من می گویم که منطق وزنه برداری ببینید چی می گوید. اصلا مسابقات استانی است، وقتی دو تا رقیب تقریبا به هم نزدیک هستند، یک مربی آگاه و یک کادر فنی آگاه لزومی ندارد ده کیلو بیشتر از طرف بزند، مینیمم اضافه کردن در وزنه برداری یک کیلو است. وقتی او 242 زده منطق وزنه برداری می گوید 243 بگذار. شما وقتی 245 می‌گذارید بعد کوروش باقری این را می‌گوید حسود می شود. من به چی باید حسودی کنم؟ کیانوش رستمی که می گوید من خودم تمرین کردم مدال گرفتم، سهراب مرادی را که اصلا در اردو راه نمی دادند، این ماه های آخر آمده است بهداد هم که آن طور. آخر من به چه باید حسودی کنم؟

آقای علی مرادی می گویند ما باید کاری می کردیم که رقابت داغ شود. بهداد تا 255 کیلو هم می توانسته بزند و یک سری ها هم می گویند ما می خواستیم رقیبش را بترسانیم که بد وزنه انتخاب کند.
این حرف‌ها برای کسانی خوب است که وزنه برداری نکرده باشند و مربی نبوده باشند. منطق وزنه برداری به این استدلال می خندد و این استدلال برای من خوب نیست. دوستان بهتر است دلایل بهتری بیاورند یا قبول کنند  که اشتباه کرده اند. هر چند شهامت می خواهد قبول کردن اشتباه که برخی از دوستان ندارند. خیلی شهامت می خواهد که اشتباه می کنی بگویی اشتباه کردم. محمد بنا تیمش دو تا برنز گرفته، می گوید هیچ کس مقصر نیست، من مقصرم. این آقایان دنبال این هستند که هر کس یک اشتباه فاحش را می گوید بگویند حسود است. من ماندم یعنی منتقد فقط باید به به و چه چه کند و نکات مثبت را بگوید؟ این منتقد نیست که این پاچه خوار است.

بعضی ها می گویند این رکوردها برنامه ریزی شده است و از قبل تعیین می شود. این درست است؟
نه واقعا این طور نیست و هر کس این حرفها را می زند دنبال راه در رو است. من می گویم با آمادگی که بهداد داشت، اگر پایش مشکل نداشت، راحت می توانست با رقیبش رقابت کند. او در یک ضرب فوق العاده عمل کرد و هیچ وقت آنقدر آماده نبود و این جای تقدیر دارد از کسانی که او را به مسابقات رساندند، چه دکترها و چه مربی‌اش. مربیانی که اسم  حسود را روی ما می گذارند بالاخره در این زمینه تلاش کردند و من قبول دارم که کادر فنی در بخش آماده کردن تیم خوب عمل کرده است ولی نمی خواهند بپذیرند که در بحث کوچینگ اشتباه داشته اند.

به نظر می‌رسد این بحث کوچینگ هم در بهداد و هم در براری و هم علی هاشمی وجود دارد.
درباره علی هاشمی من این اعتقاد ندارم.

به نظرتان اگه بهادر می‌آمد بهتر نبود؟
اتفاقا سر قضیه بهادر هم خیلی ها فکر می کردند که من می گویم چرا بهادر را نبردند؟ البته شاید ته حرفم به آن برسیم یا مثلا چرا فلانی را نبردند؟ من اصلا در فرایند مشکل داشتم. من می گویم مربی ای که شب و روز با ورزشکار زندگی می کند، خیلی بهتر از منی که بیرونم می فهمد که چه کسی آماده است و چه کسی نیست. تا این که تو بیایی 15 یا 16 نفر را جمع کنی و چیزهای دیگر را دخالت بدهی تا یک نفر را انتخاب کنی. اگر با این فرایند حتی بهادر هم انتخاب می شد مطمئن باشید همین حرفها را می زدم.

یعنی شما می گویید که کمیته فنی این ها را انتخاب کرده است؟
بله و به قول خودشان شورای فنی. نباید این جوری باشد .

سجاد اگر انتخاب می کرد انتخاب دیگری انجام می داد؟
من نمی‌دانم. من می گویم که اگر اعلام می شد که سرمربی این انتخاب را کرده هیچ کدام از این اتفاقات نمی افتاد و هیچ بحثی نبود، اعتقاد من این است. یعنی اگر آن موقع از من می پرسیدند که سرمربی بهادر را خط زده است، من می گفتم که حق طبیعی اش است. چون اعتقاد دارم که سرمربی بیشتر از همه دوست دارد که مدال بگیرد و بیشتر از همه هم به ورزشکاران نزدیک است.

به نظر می رسد شاید انتخاب سرمربی اشتباه بوده است ولی خودشان سجاد را به عنوان سرمربی گذاشته اند و خودشان بر این باور بوده اند که سجاد هنوز برای برند سرمربی آماده نیست.
خوب این طوری گناه می شود دو تا . اگر هم چنین اعتقادی به او دارند چرا باید چنین کسی را المپیک ببرند؟  حسین توکلی که تا ماه آخر در کنار تیم بود و شاید آگاهی بیشتری هم داشت.

درباره براری و سهراب به نظر می رسید که در انتخاب وزنه یک آشفتگی ای بود.
من موافقم. حتی اگر من را به حسادت متهم کنند حرفم را می زنم. نمی دانم از نظر آنها من به چه چیزی باید حسادت کنم؟ کسی که پنج ماه آمده و دو طلا گرفته است شده خوب! یک طلایش که کیانوش رستمی است که می گوید من خودم تلاش کرده ام و ربطی به کادر فنی ندارد. سهراب هم که تا مدت ها در خانه تمرین می کرد و می گفت بیشتر از این رکوردها را در خانه زده است. من نمیدانم واقعا به چی حسادت کردم؟ در حالی که واقعا حمایت کردم و آدمی هستم که سیاه و سفید نمی بینم. من می گویم سجاد همین الان هم بهترین گزینه است و اگر یک کار درست شورای فنی انجام داده باشد، همین انتخاب او است ولی این اظهارنظرهایش یک مقدار از روی جوانیش است و من مطمئن هستم که بعدا به اشتباهش پی خواهد برد که اگر امثال کوروش باقری می آیند و دلسوزانه می گویند که در این جا اشتباه کردی باید بپذیرد که نقد آنها به خاطر وزنه برداری است. و مطمئن باشید از این به بعد من می گویم. یک مدتی تصمیم گرفته بودم که حرفی نزنم ولی وزنه برداری گردن من حق دارد و  دوستان از این پس ببینند که کوروش باقری جایی که ببیند ایراد دارد را حتما می گوید و جایی که احساس کند که خوب کار شده است را تحسین می کند. حالا برایشان اهمیت ندارد خوب ناراحت نشوند و جوابیه هم ندهند اگر هم اهمیت دارد پس گوش بدهند.

شما با سجاد مشکل داشتید وقتی در اردو بودید؟
نه من با هیچ کدامشان مشکل نداشتم.

اصلا یعنی درگیری چیزی نداشتید؟
نه.

وقتی سجاد انوشیروانی درتیم ملی جوانان پست گرفت، علیه کادر فنی پیشین یعنی علیه شما و حسین رضازاده مصاحبه کرد که این ها وزنه ها را با خودشان بردند. در حقیقت سجاد وقتی پست گرفت علیه کوروش باقری موضع داشت.
او دیگر خودش می داند و خدای خودش. مثلا کوروش باقری الان عقب نگاه می کند که ده سال پیش چه گفته و چه کارهایی انجام داده است. قطعا نکاتی در زندگی ورزشی من است که به آنها می‌بالم و نکاتی هم هست که می گویم انجام نمی دادم بهتر بود. من اگر  امروز  دارم به این جوان اینها را می گویم برای این است که اگر چهار روز بعد برگردد و به عقب منصفانه نگاه کند، نکات برجسته و مهمش بیشتر باشد. حالا برخی از دوستان نمی خواهند بپذیرند یا تحت تاثیر افراد دیگر هستند والا مثل روز برای من روشن است. این که می‌گویند حرکت بهداد درست بود یا خطا من کاری ندارم من می گویم که وزنه را در دو ضرب اشتباه انتخاب  کردند.

این حرف را هم شما می زنید و هم شاهین و توکلی.
هرکسی اگر سر سوزن با نظر دوستان تضاد داشته می شود دشمن و حسود. بعد از المپیک لندن آقایان دم در صدا و سیما نشسته بودند و هر روز حرف می زدند و یک سری از حرفهایشان را من قبول نداشتم ولی باز می گفتم شاید درست می گویند و یکبار هم درصدد جواب دادن بر نیامدم چون می گفتم که حقشان است که تحلیل کنند.

نصیرشلال وقتی به المپیک رفت ما همه مطمئن بودیم که طلا می گیرد، چون رقیب اوکراینیش اسم و رسمی نداشت. در حقیقت  در آن وزن فقط نواب ما بود که خودش باید با خودش مبارزه می کرد و طلا می گرفت که نتوانست. حتی می گفتند که ایران برای طلای او هزینه ی زیادی کرده بود.
من فکر می کنم که نواب به نقره قانع شده بود . در المپیک قبلی کیانوش دو بار پشت وزنه 214 رفت که اگر یکیش را می زد طلا می گرفت. نصیر شلال 227 را زد اگر 229 را می زد، طلا می گرفت و بهداد هم که طلا گرفت.

برای نواب فکر نمی کنید در انتخاب وزنه اشتباه کردید؟
من اول می خواستم که نقره نواب را قطعی کنم که بعدش اوکراین زد و طلا گرفت. البته نواب یک وزنه دیگر هم داشت که ما 229 را انتخاب کردیم و من فکر می کنم که توانش را هم داشت ولی او به نقره قانع شده بود.

درباره آن مدال خیلی به شما گیر دادند که مگر می شود که ورزشکار ما با مدال جهانی که در آن وزن رفته و از رقیبش هم سر است مدال نگیرد؟ ما باید در آن وزن طلا می گرفتیم و نگرفتیم.
من جواب کسی را ندادم و نگفتم کسی حسود است و پنج ماه هم نبود که سرمربی شده بودم، چهار سال بود که سرمربی شده بودم و کسی را هم متهم نکردم ولی هیچ کس به من نگفت که اشتباه من در انتخاب وزنه چه بود.

مثلا کسی نگفت اگر بالاتر گرفته بودید طلا بود؟
خوب من می گویم تا قبل از این که رقیب اوکراینی بیاید نواب طلا را داشت و تازه باز هم یک فرصت وزنه داشت. ببینید چه قدر وزنه درست انتخاب شده که ایشان با این که هنوز یک حرکت دیگر داشته است، طلا را گرفته بود. حالا وزنه بردار رقیب آمده و یک کیلو بالاتر زده است و باز هم ما سرنوشتمان دست خودمان بود ولی وزنه بردارمان یا قانع شد یا کوروش باقری خوب آماده اش نکرده بود، بالاخره نتوانست بزند. این نبود که با زدن آن وزنه هم مثل براری بی مدال شود و روی صحنه نرود. یعنی سه بار وزنه را تغییر دهد و بعد بگوید که من برای چی بروم حمالی 230 را بکنم وقتی مدال ندارد؟ یعنی وزنه بردارمان موفق نشد. حالا یا خودش نخواست و انگیزه اش را از دست داد، یا کوروش باقری به عنوان سرمربی مشکل داشت. چطور وقت مدال گرفتن کوروش باقری بوده اگر هم انداختند خودشان بودند؟ نه قطعا این طور نیست. یا مثلا قضیه خود سجاد بالاخره یک حرکت در یک ضرب انداخت ولی باز یک جوری جمع و جور شد که توانست مدال نقره اش را بگیرد. در ضمن این که شما  می گویید مدال خرید و فروش می شود این را رئیس فدراسیونها باید جواب بدهند.

این که آقای مرادی و آقای رضازاده با هم مشکل داشتند درست استفرض کنید شما رئیس انجمن مطبوعات دارید که از خبرگزاری خودتان است، بعد می گویند هر کس که می خواهدرئیس و نایب رئیس شود کاندید شود و از هر خبرگزاری فقط یک نفر می تواند بیاید. آن آقایی که رئیس است و از خودتان است، اگر بخواهد می تواند مستقل بیاید ولی اگر بخواهد به اسم خبرگزاری شما بیاید کس دیگری نمی تواند بیاید. شما چه کار می کنید؟

بهترین کار این است که بگوییم او که کاندیداست، من برای پست او کاندیدا نمی شوم برای یک پله یا دو پله پایین تر کاندید می فرستم.
آقای رضازاده دقیقا همین کار را کرد. منتهی این آقا می گفتند اسم من را از ایران بدهید نه به عنوان دبیر کل و از ایران دیگر هیچ کس نیاید. چرا هیچ کس این موضوع را نگاه نمی کرد؟ آقای رضازاده هم که خیلی اهل حرف زدن نیست وگرنه باید می گفت تو که هستی سر جایت و ما هم که قرار نیست برای دبیر کلی کاندید شویم، می خواهیم برای هیات رئیسه کاندید شویم.

ولی آنجا آقای رضازاده یک سخنرانی کرد و گفت که ایران جز من نماینده ای ندارد.
خوب باید این کار را می کرد چون مجبور بود. چون اگر می گفت ایشان از ماست خودش دیگر نمی توانست کاندیدا شود.

به نظر ما شکلش خوب نبود.
اینکه می گویید خط فکری رضازاده و مرادی متفاوت است را من هم قبول دارم ولی سوال من این است که اصلا آقای مرادی 12 سال دبیر کل بوده به چه درد ایران خورده است؟ یک جا را بگوید. یک فیلمی درست کرده بود که بیایید میله به طور رایگان بگیرید و... اما فقط و فقط در چهار سال آخر دنبال نفاق و تنش در وزنه برداری ایران بود. مثلا در شیراز و چالوس سخنرانی می کرد و تمامش علیه فدراسیون رضازاده بود و فکر می کرد ما نمی بینیم اگر ایران را دوست داشت چرا این کارها را می کرد؟

خب دعوا داشتید و رضازاده هم کم نگفته. الان شما به عنوان سرمربی حرف می زنید یا...
من به عنوان یک آدم بی طرف حرف می زنم.

قبلا حرف هایی در مورد شما بود که می گفتند شما مرد پشت پرده فدراسیون رضازاده هستید.
نه این طور نبود و من فقط نظرم را به ایشان می گفتم.

یک حرف هایی آن زمان و درباره آن تیمی که تست دوپینگ‌شان مثبت درآمد بود که می گفتند مثلا یک نفر جای دیگری نمونه داده و ...
من چیزی در این مورد نمی دانم اما در مورد آن قضیه آقای مرادی کلاهش را بالاتر بگذارد چون وقتی که اینها آمدند، خودش را پنهان کرده بود. اگر ایشان مدعی مدیریت است چرا باید همچنین داستانی می بود؟آقای علی آبادی آن زمان حرف قشنگی زدند. 

گفتند آقای مرادی یا می دانستند که اینها دارند دوپینگ می کنند یا نمی دانستند. اگر می دانسته پس وای به حالش که خودش هم شریک جرم است و اگر نمی دانسته پس باز هم وای به حالش که نمی دانسته در مجموعه اش  چه اتفاقی می افتاده.ایشان استاد فرافکنی هستند، یعنی جوری قضیه را برمی گرداند که اصلا یادمان می رود موضوع چی بود. 9 نفر از اعضای تیمی که ایشان رئیس فدراسیونش بودند تست شان مثبت بوده است، بعد دنبال این هستید که بگویید چرا فلانی نمونه داد؟ من اصلا آن قضیه را تایید نمی کنم ولی چرا اصل موضوع را رها می کنید و به فرع می چسبید؟

 در قضیه بهداد هم همین طور، آقای مرادی شما به عنوان مربی پشت صحنه بودید و وزنه بد انتخاب کردید، بعد حرف‌هایتان ضد و نقیض است از یک طرف در ریو گفتید جلود جلاد و از یک طرف در ایران گفتید من با کسی مشکل ندارم و اصلا جلود را نمی شناسم. این ها یعنی فرافکنی و به نظر من اصلا قشنگ نیست. ماهیت کاری آقای مرادی برای من روشن است و من شک ندارم که ایشان آن دوازده سالی که در ابتدا بودند خیلی زحمت کشیدند و کارهای جدید زیادی انجام دادند. بالاخره آدمی نیستم که همه چیز را یا سیاه و یا سفید ببینم. اگر تیم کوروش باقری 4 یا5 تا مدال گرفته دلیل نمی شود بی ایراد باشد و دلیل نمی شود که آقای علی مرادی چون یک حرکتی را شروع کرده امروز بی ایراد باشد. من اول گفتم تیم خوب کار کرده و دو تا مدال گرفته و ما خودمان به قول شما حداقل مدال نقره  بهداد را از او گرفتیم.

تازه اگر استناد کنیم به حرفهای ایشان که دو تا مدال طلا نمی شود بگیریم و جلود با آنها مشکل داشته، لااقل یک وزنه سبک تر می گرفتید که نقره اش محرز شود. وقتی کسی شهامتش را ندارد که بگوید اشتباه کردم و فقط دنبال جوابیه دادن درصفحه سایتش است همین می شود. من این را می دانم و دنبال جوابیه بعدی ایشان هم هستم.

آیا آیان با بلغارها مشکل دارد؟
با سیستم‌شان بله ولی با خودشان خیر.

این که می گویند آقای علی مرادی زالای را که از دوستان آیان بوده اخراج کرد و دستیار جدیدش را بلغاری انتخاب کرد و یک جورهایی انگار به  آیان دهن کجی کرد و همین باعث شد که آیان بخواهد جبران کند، به نظر شما درست است؟
چه کسی این ادعا را دارد؟

خیلی‌ها
به دوستانی که این نظر را دارند، باید گفت که اگر آقای مرادی این را می دانست، پس چرا این کار را کرد؟ من سوال شما را با سوال جواب می دهم. یعنی اگر ایشان می دانستند که این کار اشتباه است پس چرا انجام دادند؟ ما با کسانی طرفیم که استاد فرافکنی هستند. من به شما عرض کردم مثلا 9 نفر تست شان مثبت شده است، بعد می گویند چرا یک نفر این جوری کرده است و به قول شما زیرآبی رفته است؟ من اصلا کاری به این ندارم شما رئیس فدراسیون بودید 9 نفر تستشان مثبت در آمده است این مهم است یا آن؟ کاری به درست و غلط آن ندارم ولی این را مطرح می کنید که چی؟

اگر یادتان باشد رضازاده آن زمان یک مصاحبه کرد که چرا آن 9 نفر،این کار را کردند و کاش این کار را نمی کردند که خیلی به بچه ها برخورد؟
من وکیل مدافع رضا زاده نیستم اصلا با تیتر درشت این جمله را بنویسید .قطعا رضازاده هم اشتباه دارد. من قبلا هم درباره این مسائل حرف زدم و نظرم را گفتم ولی الان تکرارش نمی کنم اما سال قبل این سئوال را پرسیدید و نظرم را دادم. بروید دوباره همان را بخوانید.

*این که می گویند آیان از رفتن زالای مجارستانی شاکی بوده، درست است؟

اگر واقعا این طور بوده و ایشان بیرونش کردند، پس خیلی کار ساده لوحانه ای کرده اند.

زالای در تیم ما دقیقا چه کاره بود؟
شما بگویید آقای گارچیف چه کاره بودند؟

ما که نمی دانیم چه کاره بودند ولی زالای دستیار شما بود. بگویید چه کار می کرد؟
بله زالای دستیار من بود و خیلی هم به درد من می خورد. او کمک من بود. من چهار سال سرمربی بودم و بارها هم بچه ها آزمایش دادند، اگر یک نفر از بچه ها حتی آنهایی که با کوروش باقری مشکل داشتند، تایید کند و بگوید که یک نفر دیگر به جای من نمونه داد من تا عمر دارم دیگر سمت وزنه برداری نمی روم، حتی حرف هم نمی زنم. این را مطمئن باشید که اصلا این اتفاق در دوره ما نیفتاده است ولی این که می گویید چه کاره بود، اولا قبل از این که من بیایم جورج بود. البته من کمک های زیادی عوض کردم ولی جورج جز کسانی بود که فوق العاده به کار من می آمد. ایشان من هر برنامه ای که می خواستم را مو به مو انجام می دادند و بهترین خصوصیتش این بود که 24 ساعته در کنارم بود. حتی اگر اردو تهران هم بود من مثلا بعضی شبها نبودم ولی ایشان کامل آنجا بود. سر ارتباطاتی که با فدراسیون جهانی داشت هم با توجه به این که ایشان خودشان مجارستانی بودند و تمام پرسنل آن طرف هم همه مجارستانی بودند، با یک تلفن می توانستیم ارتباط بزنیم. در خیلی جاها هم که آیان را می دیدیم می نشست... بهترین خصوصیتش این بود که خیالم راحت بود که دنبال زیرآب زدن نیست، در حالی که یکی دو نفر از مربیان این خصوصیت را داشتند و می دیدم که دنبال دور زدن هستند و دنبال اطلاعات بیرون دادن هستند.

 جورج زالای قبل از ایران هم مربی گری کرده بود. ایشان تونس و مالزی و خود مجارستان و چند جای دیگر هم بوده است، خوب تجربه اش کم نبود و خودش نایب قهرمان المپیک بود. خلاصه اینکه به درد خورد همان طور که آقای گارچیف به درد نخورد و الان فرستادنش رفت.بالاخره  فدراسیون آقای علی مرادی هم فکر می کرد که به کارش بیاید و بعد از یک سال دیده که به کارش نمی آید. حتی ایشان را برزیل بردند، پشت صحنه هم نبود.این یک مقداری جای اشکال دارد. یک موضوع دیگر که آقای مرادی به رضازاده گیر می دادند که چرا پشت صحنه می آید، خودشان چرا از آنجا تکان نمی خوردند.

البته موقع وزنه برداری کیانوش اصلا سجاد نبود.
کیانوش خودش می گوید که من خودم وزنه انتخاب کردم و خودم مربی خودم بودم. به نظر من کیانوش یک ساختارشکنی کرد و یک کار خیلی سخت انجام داد. من فکر می کنم که اگر کسی بتواند خودش برای خودش برنامه تمرین بنویسد و وزنه انتخاب کند، خیلی کار سختی است که موفق بود.

به نظر شما لزومی داشت که بعد از وزنه بلند کردن بگوید که من همه کارها را خودم کردم؟
ما دوست نداریم وارد جنجال بشویم و به درست و غلطش کاری ندارم ولی هر چه بود در کارش موفق بود. البته الان ممکن است یک عده نوجوان فکر کنند که بهتر است مثل کیانوش باشند، در حالی که کیانوش از ابتدا به این شکل نبود و زیر نظر مربی کار کرده بود ولی مهم ترین نکته اش این بود که با روشش موفق شد.

می گویند که سهراب مرادی در تمرین ها خیلی بیشتر از این می زده است و حتی رکورد المپیک را هم زده بوده، این درست است؟
من اینجا به طرفداری از کادر فنی حرف می زنم. سهراب می خواسته طلا بگیرد، خب طبیعی است که وقتی طلایش محرز شد دیگر انگیزه اش کم شود یعنی خیلی چیز عجیبی نیست.

به نظر می رسد غیر از مسائل فنی در مورد مسائل دیگر هم روی بچه ها کار می کردید؟
من یادم است روزی که سرمربی شدم بعضی از بچه ها پشت وزنه کلماتی را می گفتند که من همان جا پیشنهاد دادم که شما صرفا وزنه نمی زنید که مدال بگیرید، می خواهید در کنار مدال آوری چیزهای دیگر را انجام دهید. شما بهتر است که فلان کلمه را نگویید و جایگزینش فلان کلمه را بگویید. یا مثلا کسی را داشتیم که موهایش مثل قابلمه بود و من به او گفتم شما مدال بگیری و با این موها پیش استاندار بروی یک برداشت دیگر از شما دارد.

یعنی این یا ابوالفضل و یا حسین گفتن را شما یادشان دادید؟
نه مثلا طرف بوده که فقط فریاد می زده و من به او پیشنهاد دادم که اگر اسم ائمه را ببری به نفع خودت است.

آقای باقری شما الان دقیقا چه کار می کنید؟
من کارمند شرکت نفت هستم و روزی یک ساعت راه می روم و گاهی در باشگاه خودمان در تهرانسر هستم. در شورای شهر هم آقای رضازاده حکم دبیر کمیته ورزش را برای من زده است و یکشنبه ها و سه شنبه ها آنجا هستم.

دقیقا در شورا چه می کنید؟
ما بیشتر در ثبت و بازدید هستیم. بر کارهایی که سازمان ورزش انجام می دهد، ما به عنوان شورا نظارت می کنیم ولی من به عنوان دبیر جز کوچکی از این مجموعه هستم.

آنجا خیلی مهم است، ورزش شهروندی برای شهری مثل تهران با ده دوازده میلیون نفر جمعیت  بودجه خیلی  ناچیزی هم دارد، آیا به نظر شما که یک قهرمانید و از کف ورزش به بالا آمدید، رضایت بخش است؟ گاهی آدم انتظار دارد که وقتی شماها هستید و نظارت می کنید و در شورای ورزشی هستید که پنج نفر عضو دارد که سه نفرش المپیکی هستند، یک مقدار فضای ورزشی...
اولا که نظارت در آنجا فقط به عهده یک نفر نیست، کل اعضا با هم همپوشانی دارند. کمیته ورزش زیر مجموعه کمیسیون اجتماعی است که آقای ناصحی رئیس آن است. اینها در کنار هم یک مجموعه خیلی خوبی هستند و نظارت دارند. نکته مهم تر این است که حقیقتا شهرداری در این چند وقت توانسته است که امکانات خیلی خوبی را ایجاد کند و مهم تر از آن اینکه مثلا در مصوب کردن هزینه ای که قرار است بر گردن شهروندان بیفتد، الحق و الانصاف نهایت انصاف را من فکر می کنم که داشته است.

در ساخت فضای ورزشی خیلی خوب بودیم ولی در ایجاد فرهنگ ورزش کردن همچنان مشکل داریم.
ولی باز کارهایمان رو به جلو و در مسیر پیشرفت بوده است. شما مثلا اگر ببینید تعداد جمعیتی که ورزش هفتگی، نه روزانه، انجام می دهند حرکت رو به جلو بوده است و شورای شهر هم در ضابطه مند کردن قرارداد پیمانکارها موفق بوده است. در طرح کرامت کارهای خیلی خوبی انجام شده است  و نظارت خیلی خوبی داشته است و البته در سازمان ورزش هم آقای رضایی خیلی خوب کار می کند.

مثلا یک سری دستگاه در همه جای شهر گذاشتند که خیلی ها استفاده درست از آنها را بلد نیستند؟
در جاهای مختلف شهرداری کسانی را گذاشته است که آموزش می دهند البته فقط در ساعات مشخصی حضور دارند.

به قهرمانان تهرانی شورای شهر چقدر کمک می کند؟
من در جریان این موضوع نیستم.

شما و آقای توکلی از نسل بچه های خیلی خوش تیپ و خوش بدن بودید و اگر می خواستید می توانستید وارد سینما شوید. البته فکر کنم آن زمان پیشنهاد هم داشتید یا مثلا وارد بدنسازی شوید یا برنامه تمرینی برای کسی بنویسید.
اتفاقا من بگویم نه فقط بدنسازی، در وزنه برداری هم در اینستا گرام یا حتی تلفنی از جاهای مختلف ایران از من سوال می پرسند. بعضی ها خیلی تخصصی تر و ویژه تر و بعضی ها هم خیلی کلی تر سوال دارند. خیلی از روسای هیئت ها هم پیشنهاد دارند که در زمینه فنی کمک شان کنم. منتهی من چون خودم ماهیت آقای رئیس را می دانم و می دانم که ظرفیت تحمل این چیزها را ندارد خیلی سمت این کارها نمی روم.

همه فکر می کنند که در ورزش قهرمانی خیلی پول هست ولی الان فکر کنم امثال شما در همین فیتنس، چون مردم به فکر لاغری هستند خیلی بیشتر از دوران قهرمانی بتوانید درآمد کسب کنید.
اصلا قابل قیاس با آن موقع نیست. خوبی این طرف این است که دیده هم نمی شود. مثلا آن موقع می خواستید دوتا سکه بگیرید، صدتا دوربین فیلم می گرفتند، ضمن اینکه الان وقتم هم آزادتر است.

شما به عنوان کارمند در اداره نفت کار می کنید ؟
بله جا دارد که اینجا از آقای زرین گل تشکر ویژه کنم. در دوره آقای رضازاده که بنده سرمربی بودم، ایشان فوق العاده کمک کردند. خیلی ها فکر می کنند که بودجه ما آن موقع از وزارت ورزش ده برابر بوده است، در حالی که بودجه کمتر بود ولی آقای زرین گل آنقدر کمک می کرد که ما اصلا دغدغه اردو و .. را نداشتیم. یعنی می توانستیم در دوازده ماه اردوهای آنچنانی در بهترین هتل و با بهترین غذارا داشته باشیم  و مشکلی هم نباشد.

الان شما باشگاه برای خودتان دارید؟
یک باشگاه در کرمانشاه دارم که خودم نیستم.

به نظر می‌رسد سیستم شما سیستم کارمندی است. یعنی می گویید در وزارت نفت 15 ساعت کار کنم و ماهی سه تومان بگیرم ولی ریسک این را نمی پذیرید که باشگاه بزنید و مثلا ماهی سی میلیون بگیرید؟
شرایط من مثل سه سال پیش نیست و الان خیلی دنبال آرامش هستم، اگر نبودم مطمئن باشید که چون مربیگری را خیلی دوست دارم حتی بیرون از ایران هم انجام می دادم. در خودم می‌بینم که شاید در هفته چهار پنج روز کاملا سرحال باشم و بقیه اش ریپ بزنم.

شما بای‌پس کردید؟ الان وضعیت سلامتیتان چطور است؟
بله الان خیلی بهتر هستم. البته گرفتگی رگ همان موقع خوب شد ولی با ضربه ای که خورد، خود قلب آسیب دید و ای اف قلبم پایین آمد ولی خدا رو شکر راضیم.

پس عصبانیتان نکنیم؟
من عصبانی نمی شوم. یکی از چیزهایی که قبلا نداشتم و الان دارم سعه صدر است، یعنی روی خودم کار کردم و به ندرت عصبانی می شوم.

اینکه می گویند شما در کار مثل علی پروین هستید درست است؟
من کوچیک آقای پروین هم هستم و ایشان اسطوره فوتبال ما هستند هم ایشان و هم آقای قلعه نوعی.این هم یک جور سبک بوده است. شما با توجه به فرهنگ مخاطبت مجبوری راهت را انتخاب کنی و لزوما نمی توانی در همه جا یک روش را به کار ببری. وقتی که کارمندهای شما همه سر تایم می آیند و همه کارشان را به موقع انجام می دهند، لزومی ندارد شما چیزی بهشان بگویید ولی یک جاهایی شما در یک فضای دیگر کار می کنید که همه چیز به قیافه رئیس بستگی دارد و اگر بخندید می بینید که پا روی میز است، من داد می زدم ولی ادبیات بدی نداشتم.

شما سه نفر مثل هم بودید یعنی محمد بنا خشم و اخم شدید دارد، رضا هم کاملا عصبی است. با حسین رضا زاده چه می کردید؟ آیا سر او هم داد می زدید؟
باور کنید اولا حسین خیلی گوش به مشت بود ولی اگر ایشان هم اشتباهی می کرد داد می زدم. من یک مقدار عجول بودم البته الان روی خودم کار کردم و بهتر شدم. آن موقع مثلا اگر می گفتم برویم و من جلوی در بودم و هنوز شما نیامده بودید، ناخودآگاه داد می زدم که چرا من بلند شدم شما هنوز از سر جایت تکان نخورد؟ البته این اشتباه بود. اما از دلسوزی زیاد بود. در این زمینه بعدا فهمیدم که بیشترین ضربه را خود آدم می خورد که دارد برایشان دل می سوزاند و از طرفی منفور هم هست.

یک چیزی شما دارید که فکر کنم بین ورزشکاران المپیک کسی نداشته باشد و آن رکورد المپیک است که چندین سال است که شکسته نشده است.
بله از 2000 تا الان شکسته نشده است ولی من انتظار داشتم سهراب بزند.

چطور است که همه رکوردها زده شده است به غیر از رکورد شما؟ شما وزنه دو ضرب را پایین زدید؟
یک دلیل دارد، در یک ضرب احتمال آسیب دیدگی بیشتر است، برای همین خیلی ریسک نمی کنند و کمتر رکورد شکسته می شود.  الان خدا را شکر یک رکورد یک ضرب بهداد دارد و یک یک ضرب هم من دارم و یک دوضرب رضازاده درالمپیک دارد و یک مجموع هم کیانوش داردو

استرس ندارید که رکوردتان را بزنند؟
نه اصلا. خدا را شاهد می گیرم که من تا المپیک بعدی یعنی 2004 نمی‌دانستم که رکورد المپیک به اسمم است چون اصلا دقت نکرده بودم. بعد روز مسابقه شاهین در آتن شاهین گفت که کوروش من می خواهم در پشت صحنه من باشی و من هم قبول کردم و آنجا بود که در صحنه نگاه کردم دیدم که اسم من هم هست و دقت کردم دیدم که رکوردهای یک ضرب المپیک قبلی را زده استو یعنی این قدر برایم مهم نبود. آنجا شاهین 225 را روی سینه کشید که اگر بالا می زد برنز را گرفته بود، به نظر من شاهین جز ورزشکارانی بود که به حقش نرسید.

در آن المپیک سیستم کوچینگ شما برای حسین سوژه شده بود.
در تربیت بدنی در بخش اصلاح حرکتی یک موضوعی با عنوان بازخورد آنی داریم که شما چند خواسته را از ورزشکارت می خواهی، انجام می دهد. در اصلاح حرکتی می بینید که سه چهار تا قسمت را باید همزمان با هم رعایت کند، یک سری ورزشکاران طبق عادت  آنچه ملکه ذهنشان شده  را انجام می دهند ولی باز هم یک قصوری در آن وجود دارد. وقتی شما به شکل آنی مثلا می خواهید لیوان را بردارید من می گویم با پنج تا انگشتت بردار و انگشت کوچیکت پایین تر باشد، مچت صاف باشد و... وقتی من اینها را می گویم و شما دو دقیقه بعد می خواهید این کار را انجام بدهید، بعضی از ریزه کاری ها را ممکن است انجام ندهید ولی در بازخورد آنی وقتی شما اینجا را گرفتید، مثل این است که میله را گرفتید و من می گویم انگشتت حواست باشد و مچ دستت، ایشان دیگر خودش می فهمد و دقیق رعایت می کند. رضازاده هم جز ورزشکارانی بود که اتفاقا خودش به من می گفت که کوروش بگو. مثلا وقتی وزنه روی سینه می آید باید بگویم چه کند. شاید مخاطب بگوید که اینها که یکسال باهم کار می کنند، در تمرین نمی گوید که کمرت را سفت بگیر و یا آرنجت پایین نیاید؟ بله ما می گوییم ولی وقتی که وزنه روی سینه ورزشکار است، آنقدر اثربخش است که به لحظه دارد انجام می دهد که شما دو سال هم گفته باشید ولی آن لحظه نگویید ممکن است یک درصد رعایت نکند و ما به خاطر آن یک درصد داد می زدیم و می گفتیم.

این نوع کوچینگ شما مثل سوییپر در فوتبال است، شما فوتبال بازی می کردید؟
بله

به نظر من جز کسانی بودید که از عقب حرف می زدید و تیم را می چیدید. الان مثلا نویر را می گویند یکی از بهترین ها در فوتبال است برای اینکه از عقب که ایستاده مدام به آدمهای جلوییش می گوید که چه کار کنند.
خوب ایشان فضای دیدش خیلی بهتر از اینهاست بعد هم من خودم که ورزش می کردم، خیلی وقت ها مربی  می گفت که بعضی از چیزها را رعایت نمی کنم ولی من می گفتم که رعایت می کنم و بعد جلوی آینه می دیدم که نه رعایت نمی کنم یعنی در ذهنم انجام می دهم ولی عملا انجام نمی دهم.

منبع: خبرآنلاین

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • مهدی مرادیفر ۲۱:۲۸ - ۱۳۹۵/۰۶/۲۱
    0 0
    حیف که کورش باقری در ایران است اگر در یک کشور دیگری بود مسلما بهترین مربی میدشد در ایران جلوی سگ کاه میریزند وجلوی قاطر استخوان .

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس