به گزارش وبلاگستان مشرق، رضوان خسروی در وبلاگ «کوثرانه» نوشت:
اعلام شد جلسهٔ سخنرانی آقای قرائتی قبل از افطار برگزار میشود و هر کس مایل است سر ساعت مقرر خودش را برساند… غنیمت بود. دوربینم را برداشتم و رفتم.
آقای قرائتی که آمدند، از صحبتهایشان معلوم شد خودشان پیشنهاد برگزاری این جلسه را دادهاند. در جمع اساتیدی از زنجان بودهاند که بهشان اطلاع میدهند گروه دیگری از اساتید دانشگاههای کشور هم در مشهد حضور دارند. میگویند ترتیبی بدهید چند دقیقهای باهاشان صحبت کنم.
من که به عنوان یک جوجهاستاد در جمع اساتید بودم، گوشهایم را تیزتر کردم که ببینم چه کار مهمی با اساتید دارند که خودشان به جمع آنها آمدهاند.
صحبتشان با اساتید دانشگاه این بود که روی قرآن کار کنند و به قرآن به عنوان یک کتاب علمی نگاه کنند. بانی کارهای قرآنی در دانشگاهها باشند و تفسیر قرآن را در دانشگاهها باب کنند، بلکه از مهجوریت قرآن کاسته شود.
دو شب بعد، محفلی قرآنی تشکیل شد که یک مسابقه برای بچهها هم داشت. آقای مجری از دو پسر نوجوان دورهٔ راهنمایی تعداد سورههای قرآن را میپرسد. هیچکدام جواب را نمیدانند. مجری در سؤال بعدی میپرسد: «چند تا قرآن داریم؟» یکی از دو پسر جواب میدهد: «دو تا. دو جلد قرآن داریم». همه میخندند. مجری میپرسد: «خب، چیا هستند؟» پسر جواب میدهد: «یکیش قرآن مجید، یکی هم قرآن کریم».
پسرهای همان اساتید بودند.
اعلام شد جلسهٔ سخنرانی آقای قرائتی قبل از افطار برگزار میشود و هر کس مایل است سر ساعت مقرر خودش را برساند… غنیمت بود. دوربینم را برداشتم و رفتم.
آقای قرائتی که آمدند، از صحبتهایشان معلوم شد خودشان پیشنهاد برگزاری این جلسه را دادهاند. در جمع اساتیدی از زنجان بودهاند که بهشان اطلاع میدهند گروه دیگری از اساتید دانشگاههای کشور هم در مشهد حضور دارند. میگویند ترتیبی بدهید چند دقیقهای باهاشان صحبت کنم.
من که به عنوان یک جوجهاستاد در جمع اساتید بودم، گوشهایم را تیزتر کردم که ببینم چه کار مهمی با اساتید دارند که خودشان به جمع آنها آمدهاند.
صحبتشان با اساتید دانشگاه این بود که روی قرآن کار کنند و به قرآن به عنوان یک کتاب علمی نگاه کنند. بانی کارهای قرآنی در دانشگاهها باشند و تفسیر قرآن را در دانشگاهها باب کنند، بلکه از مهجوریت قرآن کاسته شود.
دو شب بعد، محفلی قرآنی تشکیل شد که یک مسابقه برای بچهها هم داشت. آقای مجری از دو پسر نوجوان دورهٔ راهنمایی تعداد سورههای قرآن را میپرسد. هیچکدام جواب را نمیدانند. مجری در سؤال بعدی میپرسد: «چند تا قرآن داریم؟» یکی از دو پسر جواب میدهد: «دو تا. دو جلد قرآن داریم». همه میخندند. مجری میپرسد: «خب، چیا هستند؟» پسر جواب میدهد: «یکیش قرآن مجید، یکی هم قرآن کریم».
پسرهای همان اساتید بودند.