به گزارش خبرنگار وبلاگستان مشرق، اسماعيل معنوي در آخرين مطلب "وبلاگش" نوشت: چندی پیش حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان به دعوت حجت الاسلام حاجتی برای سخنرانی در جلسه حدیث کساء به اهواز آمد.
جلسه حدیث کساء محفل بچه ولایتی های خوزستان است که هرماه میزبان یکی از شخصیت های برجسته اصولگراست. قبل از شروع برنامه این ماه جلسه هماهنگی امور برگزار شد و قرار شد ما از فرودگاه تا فرودگاه همراه میهمان ویژه این جلسه باشیم! در این دوازده ساعتی که در کنار شریعتمداری بودیم نکات جالبی در شخصیت وی دیدم که در کمتر کسی قبلا دیده بودم.
*با دوست عزیزم ارسلان ظاهری بیرگانی که قرار است بعدا پستی درموردش بزنم از حاج حسین خواستیم که عکسی به یادگار بیاندازیم، شریعتمداری برای عکس یادگاری شرط جالبی گذاشت، گفت: به شرطی که اگه با من عکس گرفتین روز قیامت زیرش نزنین! / گفتم: اتفاقا عکس رو برای همون موقع میخوایم!
جلسه حدیث کساء محفل بچه ولایتی های خوزستان است که هرماه میزبان یکی از شخصیت های برجسته اصولگراست. قبل از شروع برنامه این ماه جلسه هماهنگی امور برگزار شد و قرار شد ما از فرودگاه تا فرودگاه همراه میهمان ویژه این جلسه باشیم! در این دوازده ساعتی که در کنار شریعتمداری بودیم نکات جالبی در شخصیت وی دیدم که در کمتر کسی قبلا دیده بودم.
*با دوست عزیزم ارسلان ظاهری بیرگانی که قرار است بعدا پستی درموردش بزنم از حاج حسین خواستیم که عکسی به یادگار بیاندازیم، شریعتمداری برای عکس یادگاری شرط جالبی گذاشت، گفت: به شرطی که اگه با من عکس گرفتین روز قیامت زیرش نزنین! / گفتم: اتفاقا عکس رو برای همون موقع میخوایم!
*خیلی صمیمی و خودمانی احوالپرسی میکرد و همه را تا جاییکه که می توانست با اسم صدا می زد حتی اسم آبدارچی ساختمان را هم از من پرسید و به اسم از او بخاطر زحماتش تشکر کرد.
*جمعی از دوستان برای دیدار با حاج حسین قبل از شروع برنامه به ساختمان ما آمده بودند و طبیعتا کمی جلوی درب اتاق کفشها بهم ریخته بود، یکی از دوستان از روی علاقه کفش های حاج حسین شریعتمداری را آورد داخل اتاق و گذاشت پشت درب تا هم زیر آفتاب شدید اهواز نباشد و هم اینکه در رفت و آمدها کثیف نشود. وقتی بچه ها رفتن حاجی بلند شد و کفش هایش را گرفت و برد گذاشت بیرون توی آفتاب، گفت بذار کفش های من هم مثل بقیه بیرون باشه.
*طبق پیش بینی های ما و بنابر اسناد غیرقابل انکار هوا نزدیک ۵۰ درجه گرم بود،همه جوش آورده بودند و حتی "ایرج” راننده مان هم بدنبال بطری آب برای خنک کردن اتومبیلش بود اما شریعتمداری گفت: چای لطفا! کم رنگ باشه البته!
*جمعی از دوستان برای دیدار با حاج حسین قبل از شروع برنامه به ساختمان ما آمده بودند و طبیعتا کمی جلوی درب اتاق کفشها بهم ریخته بود، یکی از دوستان از روی علاقه کفش های حاج حسین شریعتمداری را آورد داخل اتاق و گذاشت پشت درب تا هم زیر آفتاب شدید اهواز نباشد و هم اینکه در رفت و آمدها کثیف نشود. وقتی بچه ها رفتن حاجی بلند شد و کفش هایش را گرفت و برد گذاشت بیرون توی آفتاب، گفت بذار کفش های من هم مثل بقیه بیرون باشه.
*طبق پیش بینی های ما و بنابر اسناد غیرقابل انکار هوا نزدیک ۵۰ درجه گرم بود،همه جوش آورده بودند و حتی "ایرج” راننده مان هم بدنبال بطری آب برای خنک کردن اتومبیلش بود اما شریعتمداری گفت: چای لطفا! کم رنگ باشه البته!
*حرف های شریعتمداری دو وجه دارد، وقتی با او حرف میزنی انگار یا داری سرمقاله میخوانی و یا گفت و شنود کیهان!