کد خبر 599412
تاریخ انتشار: ۱۵ تیر ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۰

کیارستمی هر نگاهی که داشت و با آن موافق بودیم یا مخالف، اما آنی داشت که جذبت میکرد. ویژگی‌هایی داشت که مال خودش بود. خصوصیت‌هایی که آنقدر شهامت داشت نپوشاندش و فریادشان بزند.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - آدمها را هزارجور میشود دسته بندی کرد. بر اساس سواد و سن و موقعیت اجتماعی و ...اما یکی از این دسته بندی ها و شاید به انگار من اصیل‌تر از بقیه، دسته‌بندی آنها بر اساس اصل یا بدل بودنشان است. بعضیها اصلند. خوب یا بد خود خودشان هستند. کاملا به تعبیر داستان‌نویس‌ها شخصیت هستند و نه تیپ. شخصیت‌هایی که شبیه هیچکس دیگری نیستند و منحصر به فردند. بعضی‌های دیگر اما بدل هستند. شاید هزار جور بزک دوزک کنند تا چهره درونشان زیبا بشود اما هرکاری هم که میکنند ته تهش به تو نمی‌چسبند. یعنی حس میکنی با یک چیز مصنوعی و بدلی طرفی و جان به جانش کنی از خودش هیچ ندارد.

کیارستمی هر نگاهی که داشت و با آن موافق بودیم یا مخالف، اما آنی داشت که جذبت میکرد. ویژگی‌هایی داشت که مال خودش بود. خصوصیت‌هایی که آنقدر شهامت داشت نپوشاندش و فریادشان بزند. علاقمندی‌هایی که حتی بیاوردشان توی مدیوم سینما.

عباس کیارستمی وقتی بوی پاکی و صداقت به مشامش میخورد تلاش میکرد تا عصاره همه آن صداقت‌ها را که بو کشیده بود را بیاورد جلوی دوربین و مثلا چهره معصومانه‌ای بسازد که دفتر دوستش را اشتباهی برداشته و هرکاری میکند تا خانه او را بیابد و دفترش را پس بدهد. نکند که نتواند تکلیفش را بنویسد و فردا معلم تنبیهش کند.

کیارستمی وطنش را نفروخت

زمان اکران «خانه دوست کجاست» خیلی‌ها آمده بودند سینما آزادی. از یکی نظرش را پرسیدم. گفت: عالی بود. گفت: دلیلش را نمیدانم. فقط میدانم حالا و بعد از دیدن فیلم حس خوبی دارم. حس پاک و صادقانه ای که در قرن ماشین و آهن غنیمت است.

یا مشق شب که ظاهرا واکنش انسانی او به مشقهای فروانی بود که معلم به پسرش میگفت.ظاهر فیلم آنقدر ساده است که در برخورد اول تو را پس میزند. اما آرام آرام میبینی جزییاتی توی همان قاب ساده صادقانه جاگذاری کرده که تصویرشان را توی ذهنت مانا کرده است.

چندین سال از ساخت خانه دوست و مشق شب گذشته و من هم از آنهایی نبوده‌ام که عاشق سینمایش باشم اما بعد از اینهمه سال هنوز چهره سفید آن پسر شمالی خانه دوست که میان مسیر سبز دامنه کوه میدوید را یادم هست. یا پسرهایی که کیارستمی در مشق شب از آنها می‌پرسید‌: معلمت چقدر مشق بهت میدهد؟ همه را خودت مینویسی؟ میخواهی چه کاره شوی؟ و جوابهایی که دو ساعت پر از صداقت محض برایت می آفرید.

عباس کیارستمی نمی ترسید. ظاهرش شبیه روشنفکرها بود اما خروجی و اخلاقش زمین تا آسمان با شبه روشنفکرها فرق داشت. از این هم ترسی نداشت که بگویند چرا فیلم‌هایت الگوی سینمای اروپا و آمریکا را ندارد. اصلا برایش مهم نبود که خیلیها از سینما فقط فیلمفارسی میخواهند و خیلی دیگر فیلم‌هایی پر از سیاهی و نفرت.

فیلم‌های او هیچکدام از اینها نبود. او فقط و فقط در میان تمام زیر و بم دنیا دنبال کیمیایی میگشت با نام صداقت.صداقتی که خالص و نابش را پیدا میکرد و بعد دوربین روشن میکرد و میگذاشت تا وقتی خودش از دیدن آن لذت میبرد فیلم بگیرد. بعد هم همه را میگذاشت پیش چشمهات تا خوب نگاهش کنی. صداقتی را که حالا سخت میشد در دنیا یافت. صداقتی که از همان همسرایان به چشم می آمد. وقتی بچه ها تلاش میکردند تا با هم صدایشان را به گوش پیرمردی برسانند که سمعک از گوش برداشته بود...یا نان و کوچه و کلوز آپ و زندگی و ...صداقتی که البته کاش کمی بیشتر رنگ مردم می گرفت و ردی از آنچه بر مردم رفته هم در آن میرود.ردی از رشادتهای مردمی که وطنشان را نفروختند و تا پای جان ایستادند....

کیارستمی وطنش را نفروخت

فیلم‌هایش را اگرچه جشنواره ها دوست داشتند اما توی هیچکدام اثری از سیاهی نبود. حتی بعضی که تلخ بودند هم دست آخر به طعم شیرین توت میرسیدند و بوی خوش عاشقی.

کیارستمی هر خوب و بدی که داشت، وطنش را نمیفروخت. وطنی که شاید اگر با چاشنی سیاهی و تلخی قصد فروشش را میکرد حالا همه دلشان از رفتنش نمیگرفت.از رفتن فیلمسازی که عاشق صداقت بود. فیلمسازی که عینک سیاه میزد اما تا آنجا که راه داشت شاتر دوربین را باز میکرد. تا نور بیاید داخل تصویر.نکند پرده سیاهی ناخودآگاه بیفتد روی صداقت یک پسر.

یادداشت مسعود فراستی را که خواندم دیدم چه صداقت غریبی توی وجود کیارستمی بوده است.صداقتی که ماحصلش بغض شود و توی گلوی منتقد گیر کند و بگوید فیلم‌هایت را دوست نداشتم اما خودت را چرا...بمان رییس. بمان و جانزن. بمان و فیلم بساز تا نقدت کنم.

عباس کیارستمی چه فیلمهایش را دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم افتخار سینمای ماست. افتخاری که نه با پول این کشور و آن کشور کسبش کرده. نه با وطن فروشی و سیاه نشان دادن سرزمینش و نه با ادا در آوردن. افتخاری که هرچه بود خودش بود.خودی که نقد میپذیرفت.صبور بود و حتی تندترین منتقدانش را دوست داشت.

کیارستمی نماند. رفت. دلیلش هرچه میخواهد باشد. اشتباه، سکته مغزی، سرطان یا هرچیز دیگری. هر چیز دیگری که حالا دیگر مهم نیست. حالا اگرچه او رفته اما مهم این است که روی یک مفهوم تاکید کرد و رفت. روی صداقت و پاکی. آنقدر تاکید کرد که نخل طلای کن هم عاشقش شد. صداقتی که حالا به رنگ سینما در آمده و با هر عینک سیاهی هم که نگاهش کنی باز سفید است و بوی پاکی میدهد.

*کیوان امجدیان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 21
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 14
  • ۱۲:۲۵ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
    0 0
    خدا رحمتش کنه..ولی باز شروع شد وقتی کسی رو از دست میدیم تازه یادمون میاد که آدم خوبی بود روشنفکر ماب نبود فیلماش تلخ نبود سیاه نمایی نداشت و ..
  • ۱۳:۱۲ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
    0 0
    مشرق عزیز اگر این یادداشت سال گذشته و پیش از فوت آن مرحوم وارد میشد منتشرش میکردی؟
  • سبحان شاهمرادی اصولگرا ۱۴:۱۰ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
    0 0
    به قول سعدی : خدا رحمتش کناد
  • ۱۴:۲۴ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
    0 0
    شماها نمیخواد کیارستمی رو به نام خودتون بزنید. که سینما و سینماگر با شما تندروهایی که شیشه سینما پایین میارید هیچ سنخیتی نداره. اون کارگردان هایی هم که فیلم به اصطلاح شما سیاه میسازن دارن واقعیت سیاه جامعه ای که شماها ساختید رو نشون میدن. نه اینکه وطن فروشی کنن.
  • ۱۴:۴۳ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
    0 0
    رحمت خداوند در این ماه مبارک بر او
  • ناشناس ۱۴:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
    0 0
    برای شادی روحش صلوات بفرستید.
  • ۱۵:۰۴ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
    0 0
    تیتر یا لثارات الحسین رو هیچ وقت فراموش نمی کنم : طعم تلخ گیلاس حالا عایجنابان ستایشش می کنند !!!
  • ۱۵:۱۴ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
    0 0
    خدایش بیامرزد
  • ۱۵:۳۸ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
    0 0
    خود تو با این نگاه سیاه و تختت نیاز به پالایش داری
  • ۱۵:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
    0 0
    هر چه بود باید الان جواب کارهایش را بدهد امیدوارم بتواند جایزه را از خداوند بگیرد نه اینکه برای انها نتواند جواب قانع کننده بدهد
  • ۱۶:۱۴ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
    0 0
    شما؟ کرام الکاتبینی؟
  • ۱۶:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
    0 0
    حتما شما تندروها نماید حب به وطنید؟ فتنه گران داعشی
  • ۱۶:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
    0 0
    هنوز توهین ایشون به مقدسات رو فراموش نکردیم...لطفا قبح مقدسات رو با حمایت از این افراد نشکونید.
  • امیر ۱۷:۴۷ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
    0 0
    بیشین بینیم باووووو
  • ۱۷:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
    0 0
    اشتباه مثبت دادم
  • اسفندیار ۲۲:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
    0 0
    من احمدی نژاد را دوست دارم و به او نیز رای خواهم داد انشاءالله
  • ۰۰:۴۱ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۶
    0 0
    هنوز یادمان نرفته که کیارستمی با افتخار میگفت که: گوشت خوک میخورم و شراب مینوشم و اراجیفی در مذمت دین و حجاب به زبان میراند. چرا خدا باید ببخشد این افراد را؟؟؟؟چرا ما تا زنده هستند. آنان را لعن میکنیم اما بعد از مرگشان دچار ترحم میشویم؟ کیارستمی رفت و خودش ماند و اعمالش. امثال کیارستمی ها باید بفهمند که رفتنی هست و آخرتی. و دلخوش به چهارنفر مجیز گو و نخل طلایی نباشند و اطاعت امر خدا کنند که مثلا اینان نماد فرهنگ و هنر **ایران اسلامی **هستند. آیا با خوردن گوشت خوک و شراب میشود الگوی هنر اسلامی و مروج آن شد؟؟؟
  • ۰۵:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۶
    0 0
    تک جمله های کوتاه از سید مرتضی آوینی درباره عباس کیارستمی - بنده آدم مبادي آدابي نيستم و حتي حرف‌هايي كه پرستيژ روشن‌فكري را درهم مي‌ريزد، بر زبان مي‌آورم. - بگذاريد يك نفر هم حرف‌هايي مخالف با عادت‌هاي همگاني بزند. - تا هنگامي كه «بت‌پرستي» در ميان ما رواج داشته باشد، «آدم‌ها» بزرگ مي‌شوند نه «حقيقت» و آنگاه رفته رفته «حرف‌ها و افعال آن آدم‌هاي بت شده» جاي «حق» را مي‌گيرد. - در جامعه هنری ما به تبعیت از فرنگستان « اشخاص » بزرگ می شوند: كارگردان ها، ستاره ها... و « هنر » تحت الشعاع این عظمت كاذب محو می شود. - آنچه كه كار آقاي كيارستمي را از ديگران تمايز مي‌بخشد، ذكاوت روشن‌فكرانه ايشان در انتخاب مضامين است. آن «ذكاوت» را هم كه عرض كردم، نوعاً همه خبرنگاران موفق شبكه‌هاي تلويزيوني در خارج از كشور دارا هستند. - آنان كه فيلم «خانه دوست كجاست؟» را ديده‌اند؛ نيازمند به بروشوري است که پيش از آغاز فيلم اطلاعات لازم را در اختيار مخاطب عام قرار دهد. - درباره فيلم‌هاي «مشق شب» و «كلوز آپ» مي‌توان گفت، يك ژانر تلويزيوني است كه اشتباها در سينماها نمايش داده مي‌شود. - مردمي كه آقاي كيارستمي[درفیلم زندگی ودیگر هیچ] ديده است اشيا را مي‌پرستند ... اوانسان را به صورت مجموعه‌اي از اعضا و اسافل مي‌نگرد و لاغير... - فيلم‌هاي كيارستمي نوعا تلويزيوني هستند و تلويزيون همان سينما نيست، اگرچه در كشور ما اين اشتباه عموميت دارد. اين نوع فيلم‌ها راهي به سينما نخواهند يافت، هرچند براي مدتي كوتاه در سينماها و يا كانون‌هاي فيلم به نمايش در آيند. - كیارستمی « برای » بزرگ ترها، اما « درباره » بچه ها فیلم می سازد - اشكال ندارد كه فیلم های مستند آقای كیارستمی را در سینماها نمایش دهند، اما بد نیست ما هم بنشینیم و فكر كنیم شاید راه های استفاده دیگری نیز از فیلم و سینما وجود داشته باشد. - تنها اتومبيلي كه در سراسر فيلم[زندگی و دیگرهیچ] به چشم مي‌آيد «رنو» است، محصولي از فرانسه؛ و پوستري هم كه از فيلم «خانه دوست كجاست؟» به ديگران نشان مي‌دهند، «پوستر فرانسوي» اين فيلم است. پس زنده باد جشنواره كن!
  • ۱۵:۱۹ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۶
    0 0
    خدا رحمتش کنه
  • ۱۴:۱۳ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۸
    0 0
    سینماگری شیک و اروپایی بودند و همانجا هم رحمت خدا رفتند...ایشان سبکی خاص خود داشت همچون نیما و اخوان و... در شعر پارسی، شاید همگان آنها را نپسندند ولی برای بعضی دیگر کلاس درسی سینمایی است و به قول خودتان ویژگی بارز دیگرشان وفاداری به وطن و مردمش لااقل اگر چندان سنتی فیلم نساخت ولی به مردم سرزمینش هم توهین نکرد خدایش بیامرزد...کاری که امثال جناب فرهادی و کاهانی به صورتی موذیانه در فیلمهایشان به آن بسیار میپردازند!!
  • ۱۴:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۸
    0 0
    سینماگری شیک و اروپایی بودند و همانجا هم رحمت خدا رفتند...ایشان سبکی خاص خود داشت همچون نیما و اخوان و... در شعر پارسی، شاید همگان آنها را نپسندند ولی برای بعضی دیگر کلاس درسی سینمایی است و به قول خودتان ویژگی بارز دیگرشان وفاداری به وطن و مردمش لااقل اگر چندان سنتی فیلم نساخت ولی به مردم سرزمینش هم توهین نکرد خدایش بیامرزد...کاری که امثال جناب فرهادی و کاهانی به صورتی موذیانه در فیلمهایشان به آن بسیار میپردازند!!

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس