حادثه هفتم تیر 1360 که از بزرگترین اقدامات تروریستی سازمان مجاهدین خلق پس از پیروزی انقلاب اسلامی محسوب می شد به فاصله یک روز پس از انفجار در مسجد ابوذر تهران که منجر به مصدومیت شدید آیت الله خامنه ای گردید ، به وقوع پیوست.

به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ روز 7 تیر 1360 بر اثر انفجار یک بمب نیرومند در مقر حزب جمهوري اسلامي در تهران ، آيت‌الله بهشتي و 72 تن از ياران امام خميني به شهادت رسيدند. عامل اين انفجار «محمدرضا كلاهي صمدي» از عناصر نفوذی سازمان مجاهدين خلق بود.

حادثه هفتم تیر 1360 که از بزرگترین اقدامات تروریستی سازمان مجاهدین خلق پس از پیروزی انقلاب اسلامی محسوب می شد به فاصله یک روز پس از انفجار در مسجد ابوذر تهران که منجر به مصدومیت شدید آیت الله خامنه ای گردید ، به وقوع پیوست.

  محمدجواد قديرى عضو كادر مركزى سازمان و از طراحان اصلى انفجار مسجد ابوذر، در روز چهارم تير 1360 به دوستان خود با اطمينان خبر داده بود كه روز هفتم تير، كار يكسره خواهد شد.  وى روز ششم تير نيز قبل از فرار از كشور به بعضى از متهمين عضو سازمان كه مجددا دستگير شده‏اند گفته بود كه فردا يعنى روز 7/4/60 كار نظام اسلامى تمام است.

  حجت الاسلام هاشمى رفسنجانى در خاطرات خود درباره نحوه اطلاع از انفجار حزب جمهورى اسلامى در 7 تير چنين نوشته است:

يكشنبه 7 تير - بعدازظهر در جلسه شوراى مركزى حزب [جمهورى اسلامى] شركت كردم. بحث‏هاى مهمّى در دستور بود. از بيمارستان قلب خواسته بودند، براى مشورت راجع به مسائل مربوط به معالجه آقاى خامنه‏اى، كسى از مسئولان به آنجا برود. پس از جلسه شورا، براى بررسى وضع آقاى خامنه‏اى، اول شب به عيادت ايشان رفتم؛ حال‏شان بهتر بود. در وضع محافظت و ساير مسائل بحث شد. شب با احمدآقا خمينى در منزل قرار داشتم؛ به منزل آمدم. آقاى موسوى خوئينى‏ها هم آمد. درباره انتخابات رياست جمهورى بحث كرديم. از دفتر امام، آقاى صانعى تلفن كرد و خبر داد كه در دفتر حزب جمهورى اسلامى بمبى منفجر شده و عده‏اى شهيد شده‏اند. وحشت كرديم؛ جلسه مشترك نمايندگان و مسئولان اجرايى حزب بود. در تلفن‏هاى بعدى اطلاع رسيد كه بمب در همان سالن، در حال سخنرانى آقاى بهشتى، منفجرشده در حالى كه نزديك به يكصد نفر از افراد مؤثر مملكت حضور داشته‏اند؛ و ساختمان ويران شده و همگى زير آوار رفته‏اند و مشغول بيرون آوردن شهدا و مجروحان هستند. با تلفن‏ها خبرها در همه شهر منتشر شد. تا ساعت دو بعداز نصف شب بيدار ماندم و مرتّب خبر مى‏گرفتم. خبرها وحشتناك بود و حاكى از شهادت ده‏ها نفر و بالاخره خبر شهادت آقاى دكتر بهشتى كمرم را شكست...

دوشنبه 8 تير ـ خبرى دادند كه حادثه انفجار بمب مى‏تواند به دست يكى از عوامل ضدّانقلاب كه در حزب نفوذ كرده، انجام شده باشد. او فعلاً متوارى است. ده دقيقه قبل از انفجار، به بهانه‏اى، از دفتر حزب به‏طور مرموز بيرون رفته است... مهندس موسوى آمد و جريان مفقود شدن «كلاهى» و احتمال عامل انفجار بودنش را مطرح كرد؛ به عنوان بستنى خريدن، قبل از انفجار، فرار كرده است...

يكشنبه 14 تير ـ اوّل صبح آقاى محسن رضايى به منزل آمد و گزارشى از وضع مبارزه با گروهك‏ها داد. معلوم شد كه عامل انفجار دفتر حزب جمهورى اسلامى، از مجاهدين خلق است. از پرونده‏اى كه قبلاً انجمن اسلامى دانشگاهش برايش تشكيل داده است، چنين مشخص مى‏شود.(1)

    فاجعه انفجار در دفتر مركزى حزب جمهورى اسلامى بزرگ‏ترين ضربه‏اى بود كه تروريسم از آغاز پيروزى انقلاب اسلامى بدان وارد آورده بود. به رغم عريان بودن انگيزه‏ها و نحوه عملكرد سازمان كه حتى از پيش از تحقيقات هم براى مردم روشن بود، به علت ابعاد و آثار گسترده داخلى و بين‏المللى اين اقدام، سازمان مسئوليت انفجار 7 تير را صريحا اعلام ننمود، ضمن اينكه تلويحاً و با كنايه روشن‏تر از تصريح آن را به خود نسبت مى‏داد. انجمن دانشجويان مسلمان آمريكا كه در سال 60 و 61 نقش ستاد سازمان در آمريكا را ايفا مى‏كرد و مواضع آن را انتشار مى‏داد، در اطلاعيه خود چنين اعلام نمود: «... انفجار ستاد حزب [جمهورى اسلامى] و متلاشى شدن بهشتى... مرگ بهشتى همان خواست به حق توده‏هاى محروم بود.» (2)  رجوى در جمع‏بندى يكساله و موسى خيابانى نفر دوم سازمان، در نوار تحليل تاريخچه سازمان، كه اندك زمانى پيش از كشته شدنش در بهمن 60 ضبط كرده بود، هردو ـ به نوعى ـ از «ضربه مهلك» و «ضربه اول» (و مانند اين تعبيرها) بعد از 30 خرداد، سخن راندند. خيابانى با اشاره به آغاز جنگ مسلحانه توسط سازمان پس از 30 خرداد 60، درباره انفجار حزب جمهورى اسلامى مى‏‌گويد: ... صداى مهيب انفجار درست رأس ساعت 9 يكشنبه شب، هفتم تيرماه، بلند شد. صدايى كه نه تنها در سراسر ايران، بلكه در سراسر جهان طنين انداخت و شايد بتوان گفت كه از فرداى آن روز، رژيم [امام] خمينى ديگر مرده است.(3)

    وى در ادامه، با تشبيه سازمان به يك جوان، انفجار 7 تير را سيلى محكم آن جوان به رژيم جمهورى اسلامى توصيف مى‏كند.(3)  مسعود رجوى، در جمع‏بندى يكساله، با اشارات و تأكيدات بسيار به مخاطبان مى‏رساند كه فاجعه 7 تير را سازمان مرتكب شده است. وى با مرحله‏بندى كردن جنگ مسلحانه عليه جمهورى اسلامى مى‏گويد: در مرحله اول، نوبت «سران سياسى» بود. قبل از هر چيز، شاه‏مهره‏ها هدف بودند... ما در فاز نخستين تهاجممان، با عمل بزرگ شروع كرديم؛ و در رأس همه، عمليات تاريخى «اللّه‏ اكبر»، كه اين اسم هم پيشاپيش برايش گذاشته شده بود، جاى موسى خالى... يك مرحله را پيش برديم. كدام مرحله؟ بى‏آينده كردن رژيم و سلب ثبات از آن... خلاصه در يك كلام: كار كسى جز مجاهدين نبود... كار در مجموع حساب شده و برنامه‏ريزى شده بود...(4)

    در فروردين 62 سرمقاله نشريه مجاهد آشكار ساخت كه «از فرداى 30 خرداد سال 60 در نشست دفتر سياسى سازمان» بحث و تصميم ‏گيرى درباره «نخستين عمل بزرگ» آغاز مى‏شود و هدف‏هاى اين عمليات داراى چهره و هويت مذهبى بوده‏اند.(5)  اين اشارات كاملاً روشن مى‏سازد كه انفجار هفتم تير در دفتر سياسى سازمان بحث و تصويب شده و با توجه به اشاره رجوى به هنگام يادكرد از آن عمليات، مى‏توان حدس زد كه نقش خيابانى در انجام اين عمليات مهم‏تر و برجسته‏تر از سايرين بوده است.

     چند مورد ديگر از اعترافات سازمان به انجام عمليات تروريستى هفتم تير به اين شرح است:

     اولين شماره نشريه مجاهد كه پس از 4 تير 60 تعطيل شده بود و يك سال و نيم بعد در آذرماه 61 در خارج كشور منتشر گرديد، در سرمقاله خود درباره استراتژى جنگ مسلحانه و ترور سران كشور تحت عنوان «ضربات اول» چنين مى‏نويسد:

... در مرحله اول اين استراتژى، ضربه يا ضربات تعيين كننده اول و يك فاز تهاجمى ـ تهاجم به هر قيمت ـ و تشكيل آلترناتيو را در دستور كار قرار داديم... در مرحله اول... بار كيفى پيشبرد عمليات نظامى، از آنجا كه از پيچيدگى بسيار بالايى برخوردار بود، به عهده مسئولين رده بالاى سازمان قرار داشت...(6)

 نشريه سازمان در تحليلى فاجعه هفتم تير را اين گونه تبيين كرده است: ... از بين رفتن 70 درصد كادر رهبرى و اركان حكومتى‏اش در نقاط مختلف كشور و بى‏آينده شدن مطلق رژيم، دقيقا محصول مقاومت انقلابى مسلحانه و به خصوص مرحله اول استراتژيك آن بوده است... او (بهشتى)  تنها شاه‏مهره‏اى بود كه مى‏توانست آينده رژيم را... تضمين نمايد (و در همين جاست كه عظمت انقلابى و سرنوشت‏ساز مرحله اول استراتژى مقاومت روشن مى‏شود)... مسعود رجوى در جمع‏بندى يك ساله مقاومت مسلحانه... چنين مى‏گويد: مجاهدين در اولين ضربه‏شان جايى براى تثبيت رژيم نگذاشتند...(7)

    در همين مقاله مجددا تأكيد شده كه جمهورى اسلامى پس از 30 خرداد و جنگ مسلحانه سازمان،«... در همان آغاز، بالاترين مهره و اميد آينده‏اش را از دست داد.» (8) مسعود رجوى در مصاحبه با نشريه الوطن العربى در دى ماه 61 كه ترجمه آن توسط ارگان سازمان نيز منتشر گرديد گفت: دستاورد سال اول مبارزه مسلحانه ما بسيار بود تا حدى كه رژيم امروز بى‏آينده شده است...كليه كانديداهاى رهبرى پس از خمينى يعنى مقاماتى كه مى‏توانستند رهبرى رژيم كنونى را بعد از او به دست گيرند،... علاوه بر آنها دو هزار نفر ديگر از آخوندهاى حاكم و ساير مسئولين رژيم نيز... به هلاكت رسيده‏اند.(9)

    مقاله ديگرى از نشريه مجاهد، با اشاره تلويحى به فاجعه هفتم تير، آن را «عمليات تعيين كننده و تاريخ‏ ساز آغازين» در فاز نظامى پس از 30 خرداد 60، توصيف كرد.(10)

   رجوى در سخنانى با اشاره به هفتم تير، خطاب به گروهى از اعضاى سازمان گفت: ... شما هم مثل همه مردم ايران، يك هفته بعد از 30 خرداد، صداى رعد در آسمان بنابر وطن... را شنيديد...(11)

    در 9 تير 1362، بخش قابل توجهى از نشريه مجاهد به صورت ويژه‏نامه انفجار هفتم تير درآمده بود و فضاى عمومى اين شماره به روشنى به مخاطب نشان مى‏داد كه سازمان، مجرى و مسئول اين فاجعه بوده است و به آن افتخار هم مى‏كند. در صفحه اول اين شماره تيتر «رهنمود قرآنى در بعد از ظهر يكشنبه 7 تير 1360» و يك آيه قرآن درج شده و در صفحه 2 كه ترجمه همراه با تحريف آن آمده است، تلاش شده كه مضمون آن بر انفجار 7 تير تطبيق داده شود و با اشاره به تفأل از قرآن، پشتوانه ماورايى نيز براى اين اقدام جنايت‏بار جعل گردد.(12)  همچنين سخنان موسى خيابانى در مورد 7 تير نيز در صفحه اول برجسته شده و در صفحات بعدى مطالب فراوانى عليه شهيد آيت‏اللّه‏ دكتر بهشتى درج گرديده است تا توجيه سازمان براى اين عمليات نيز ارائه شود.

     در مقاله‏اى در همان شماره، ترور آيت ‏اللّه‏ بهشتى به شعارهاى تظاهرات خشونت‏ بار 30 خرداد ارجاع داده شده و چنين آمده است:

... درست در ساعت نه شب هفتم تيرماه 60... خشم گره خورده خلق در مقر حزب... شعله كشيد و منفجر شد... بهشتى اين بزرگترين چهره امپرياليسم و ارتجاع... مشخصا در تظاهرات تاريخى30 خرداد... با فريادهاى «مرگ بر بهشتى» حكم اعدام انقلابى او را صادر كرده بودند...(13)

    بيش از يك دهه بعد هفته‏ نامه عرب زبان الوطن العربى نوشت:

... سازمان سيا با كمك مزدوران خود در داخل [ايران] توانست يك محل گردهمايى را منفجر كند كه در آن رويداد، بين 70 تا 80 نفر از سران رژيم و در رأس آنها محمد بهشتى كشته شدند...(14)

    در گزارش وزارت خارجه آمريكا درباره سازمان كه در سال 1994 ميلادى (1373 شمسى) انتشار يافت نيز صراحتا مسئوليت انفجار هفتم تير بر عهده آن سازمان گذارده شده است:

مجاهدين موجى از بمب‏گذارى و ترور را عليه رژيم خمينى آغاز نمودند كه تا امروز نيز طنين‏انداز است. شاخص‏ترين حمله در تاريخ 28 ژوئن 1981 [ = 7 تير 1360] رخ داد و اين زمانى بود كه دو بمب، مركز حزب جمهورى اسلامى (حزب روحانيون) را از هم متلاشى كرد و منجر به كشته شدن 74 تن از رهبران ارشد رژيم گشت. من جمله رهبر حزب جمهورى اسلامى،آيت‏اللّه‏ بهشتى، 4 وزير، 27 نماينده مجلس.(15)

    كريم سنجابى آخرين دبيركل جبهه ملى در ايران به رغم ادعاى انتقاد از مشى مسلحانه و چپگرايى و التقاط ايدئولوژيك سازمان، در خاطرات خود اقدام به انفجار هفتم تير را مى‏ستايد: مبارزات و جان‏فشانى‏هاى [سازمان] مجاهدين [خلق] عليه دستگاه جابر و جاهل و ارتجاعى و ايران بر بادده آخوندها، غيرقابل انكار است. ظاهرا آنها بودند كه با يك ضربت تاريخى شبانه، مركز حزب جمهورى اسلامى را ويران و بهشتى... با جمع كثيرى از وزيران و سردمداران آنها را نابود كردند.(16)

    على فراستى از اعضاى قديمى و جدا شده سازمان در شرح چگونگى اقدام سازمان به انفجار هفتم تير، تأكيد كرد كه شوروى پشتيبانى اين عمليات را برعهده داشته است:

انفجار حزب جمهورى اسلامى در 7 تير 1360 شوك سهمگينى بر رژيم بود و حكومت شوروى، آمريكا را منشأ انفجار اعلام كرد. (كتاب «اتحاد شوروى و ايران انقلابى» نوشته: ا. يودفات، لندن، 1984، ص 116) اين اقدام مجاهدين، هيچ كمكى به خودشان نكرد بلكه ناخواسته كمك بزرگى به استراتژى شوروى كرد... در تحقيقات مؤسسات جرم‏شناسى آمريكا مشخص شد كه بمب به كار رفته در انفجار مقر حزب جمهورى اسلامى از نوع «گاز متراكم» بوده است كه به تازگى توسط آمريكايى‏ها كشف شده بود ولى شوروى‏ها توانسته بودند به آن دست يابند. ساختن چنان بمبى با آن فرمول پيچيده مطلقا در توان يك گروه چريكى نبوده است و تنها امكان، رسيدن آن از طريق شوروى به [سازمان] مجاهدين بوده است. لازم به توضيح است كه مسعود رجوى در سال 1360 در جلسات خصوصى در پاريس تأييد كرده بود كه تكنولوژى اين انفجار را در اختيار نداشته است.(17)

    حال آنكه در زمان وقوع فاجعه، نحوه انعكاس خبر انفجار هفتم تير در رسانه‏هاى آمريكايى، آشكارا استقبال و خشنودى آمريكايى‏ها را از اين موضوع نشان مى‏داد و اگر شوروى هم در پشتيبانى اين فاجعه نقش و وساطت داشته، در هماهنگى و همكارى با آمريكا بوده است زيرا منافع اين دو ابرقدرت در آن زمان در تضعيف و نابودى نظام جمهورى اسلامى، با يكديگر كاملاً گره خورده بود.

     تايم چاپ آمريكا نوشت كه آيت‏اللّه‏ بهشتى «اميد اصلى براى تداوم انقلاب اسلامى بود»(18) واشنگتن استار ، فقدان وى را به منزله از دست رفتن «تواناترين استراتژيست و سازمانده» روحانيت ايران توصيف كرد(19)  و كريستين ساينس مانيتور تأكيد كرد كه انفجار هفتم تير «اميد بنيادگرايان براى تشكيل يك دولت مذهبى پس از سرنگونى بنى‏صدر را به يأس مبدل كرد.»(20)

    روزنامه دى ولت چاپ بُن (آلمان غربى) نيز فقدان آيت اللّه‏ بهشتى را «ضربه سخت ولى غيرمهلك به روحانيت ايران» ناميد و نوشت كه «مردم ايران چاره‏اى ندارند جز اينكه براى فائق آمدن بر ديكتاتورى ملاها بجنگند.»(21)

    امام خمينى در اولين سخنرانى خود بعد از فاجعه هفتم تير، افراد وابسته به آمريكا و شوروى را مسئول آدم‏كشى‏ها و بمب‏گذارى‏ها برشمرد و ضمن تجليل از شهيد آيه‏اللّه‏ بهشتى و ساير شهداى هفتم‏تير به عنوان «خدمتگزاران كشور»، و ذكر مراتب مظلوميت خاص شهيد بهشتى به دليل تبليغات متراكم ضدانقلاب و بويژه سازمان عليه وى، هواداران فريب خورده را به دور شدن از «سران فاسد و جنايتكار» سازمان فراخواند. (22) در پيام مكتوب امام نيز تأكيد شد كه «كوردلان مدعى مجاهدت براى خلق خدمتگزاران فعال و صديق را از خلق گرفتند.»(23)

    حجت ‏الاسلام دكتر باهنر دبيركل جديد حزب جمهورى اسلامى در اولين مصاحبه مطبوعاتى خود اعلام كرد كه: «سرنخ اين جنايت، امپرياليسم آمريكا و كارگزاران آن منافقين خلق هستند.»(24)

    حجت ‏الاسلام سيدمحمد خاتمى سرپرست وقت كيهان در سرمقاله اين روزنامه ضمن تمجيد بسيار از شخصيت آيت‏اللّه‏ دكتر بهشتى و ديگر شهداى هفتم تير، «جبهه متحد ضدانقلاب حول محور بنى‏صدر» را به عنوان «تفاله‏هاى آمريكا و قدرت‏هاى سلطه‏طلب» مسئول اين فاجعه توصيف نمود و تأكيد كرد: جنايت هولناكى كه به دست ظلمت‏زدگان از خلق بريده در هفتم تيرماه صورت گرفت دقيقا نشان‏گر ضعف و زبونى اين سياه‏دلان و جنونى است كه در اثر بى‏پايگاهى در ميان توده‏هاى انبوه مردم بدان دچار شده‏اند.(25)

هویت عامل انفجار

یک هفته بعد از انفجار ،‌ هویت عامل آن شناسایی شد و طی اطلاعیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اعلام مشخصات وی از مردم برای دستگیری او درخواست کمک شد :

 " ... در تحقیقات مشخص شد که این عمل وحشیانه توسط سازمان آمریکایی مجاهدین خلق تدارک دیده شده و یکی از افراد مؤثر در این جنایت فردی است به اسم محمد رضا کلاهی که مشخصات نامبرده بدین شرح اعلام می گردد : محمد رضا کلاهی فرزند حسن متولد 1338 دارنده شماره شناسنامه 1251 ، دانشجوی سال اول رشته برق دانشگاه علم و صنعت ایران و دارای دیپلم ریاضی از دبیرستان بامداد واقع در خیابان جمهوری اسلامی ، خیابان گلشن ، که نامبرده در حین وقوع حادثه متواری شده است ." (26)

سخنگوی سپاه نیز در مصاحبه ای با ارائه توضیحات بیشتر در مورد نتایج تحقیقات گفت : " ... بمب گذاری از ناحیه سازمان مجاهدین خلق ، این گروه وابسته و مزدور آمریکایی صورت گرفته است . شکل و نحوه کار هم به این طریق بوده که به وسیله یک عامل نفوذی به نام محمد رضا کلاهی که در میان کارکنان حزب جمهوری اسلامی نفوذ کرده بود ... این بمب گذاری صورت می گیرد ... این بمب گذاری خیلی ساده و به نوعی بوده که هر کسی می توانسته این کار را انجام بدهد . به جهت این که فرصت کافی داشته و یکی از بمب ها را در زیر تریبون قرار داده ، بمب دیگر در کنار ستونی از سالن کار گذاشته .... (کلاهی) در ارتباط با همان سالن کنفرانس ها و به عنوان یک کارمند ساده معمولی و ساده کار می کرده است ." (27)

 حجت الاسلام محمدی ری شهری ، اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در خاطرات خود آخرین و کاملترین اطلاعات منتشره درباره کلاهی را ارائه داده است : " محمد رضا کلاهی صمدی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 به سازمان منافقین پیوست . ابتدا در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتی با خط دهی سازمان از انجمن اظهار بریدگی نموده ، ضمن این که در همان مقطع با سازمان ارتباط تنگاتنگی داشته است به عنوان پاسدار کمیته انقلاب اسلامی ولیعصر تهران واقع در خیابان پاستور شروع به فعالیت و به تدریج با هدایت منافقین وارد حزب جمهوری اسلامی می شود . کلاهی در تشکیلات دفتر مرکزی حزب در جایگاهی قرار می گیرد که از کلیه جریانات مهم حزبی و مملکتی (دولت ، مجلس ،‌ نهادها و ...) مطلع بوده و همچنین مسئول دعوت ها برای کنفرانس ها ، میزگردها و یا جلسات بوده ، ضمن این که حفاظت سالن نیز به عهده او بوده است . او مستقیماً زیر نظر یکی از افراد کادر مرکزی منافقین به نام هادی روشن روانی با نام مستعار مقدم (28) قرار داشته است . کلاهی از تاریخ 1/9/1359 در منزل شخصی فردی به نام سید عباس مؤدب صفت به عنوان مستأجر و به صورت انفرادی زندگی می کرده و بعضاً‌ افرادی را نیز با خود به منزل می آورده است . وی ساعت 7 صبح از خانه خارج و حدود 8 شب به خانه بر می گشت و در رفت و آمد بسیار محتاط و مرتباً‌ خودش را چک می کرد و حتی برای رفتن به دستشویی در اتاق خودش را قفل می نموده است . وی چند روز قبل از انفجار حزب ، کیف سامسونت خود را عوض کرده و یک کیف بزرگ را با خودش حمل می نموده و چون رفت و آمد وی در طول روز به حزب زیاد بوده ، کمتر مورد بازرسی قرار می گرفت . پس از انفجار حزب جمهوری اسلامی ، او متواری و در خانه های تیمی منافقین مخفی و نهایتاً از طریق مرز غرب کشور توسط عوامل منافقین به عراق منتقل شد . در مقطعی که وی در ایران مخفی بود گزارش های متعددی مبنی بر محل اختفای وی در مناطقی از جمله :‌ جاده چالوس ، روستای سیاه پیشه ، قلعه میر فتاح در اطراف همدان ، واصل که با مراجعه تیم های عملیاتی نتیجه ای حاصل نشد . در ایامی که وی مخفی شده بود برای ردیابی وی ، دوستان ، نزدیکان و خانواده وی از جمله برادرش محسن که همافر نهاجا بوده چندین مرحله مورد بازجویی قرار گرفتند ، اما نتیجه مثبتی نداشت . نامبرده در عراق در بخش عارفی (روابط با عراق) با نام مستعار کریم فعالیت می کرده و با یکی از منافقین به نام خورشید فرجی زنوز اهل تهران ازدواج می نماید . همسرش قبلاً‌ مسئول نهاد بوده که تنزل رده داشته ، مدتی فرمانده گردان ارکان (پشتیبانی) و مدتی مسئول تأسیسات بوده است . وی آموزش خلبانی را گذارنده ، آخرین مسئولیتش به عنوان فرمانده یگان پدافند و به اصطلاح ارتش آزادیبخش سازماندهی شده است . گفته می شود کلاهی در سال 1370 نسبت به سازمان مسئله دار شده و در سال 1372 از سازمان جدا شده و در سال 1373 از عراق به آلمان رفته است . "(29)

اعتراف فوق سری رجوی

 بعد از سقوط رژیم بعثی صدام در عراق ، نوارهای فیلمبرداری شده از ملاقات ها و مذاکرات فوق سری رجوی با مقامات اطلاعاتی و امنیتی این رژیم کشف شد و تعدادی از آنها در اروپا منتشر گردید . از جمله متن مکتوب پنج ملاقات رجوی طی سال های 1991 تا 2001 میلادی به همراه سی دی تصویری و صوتی آن در سال 1383 در قالب یک کتاب به ضمیمه سی دی ،‌ در لندن انتشار یافت . مسعود رجوی در یکی از این ملاقات ها صریحاً در مورد مسئولیت سازمان در انفجار هفتم تیر سخن می گوید . وی در دیداری با سپهبد طاهر جلیل حبوش رئیس سازمان کل اطلاعات عراق در سال 1999 میلادی (1378 شمسی) هنگام اشاره به سوابق روابط قبلی با آمریکا و فرانسه چنین می گوید : " همانگونه که اطلاع دارید من در سال های 1981 تا 1986 در پاریس بودم ، در آن سال ها ... به ما تروریست نمی گفتند ، هر چند که کاخ سفید و کاخ الیزه می دانستند ، با کاخ الیزه هم ارتباط داشتیم ، می دانستند که چه کسی حزب جمهوری را در ایران منفجر کرد ... آنها می دانستند و خوب هم می دانستند ،‌ ولی صفت تروریست هم به ما نزدند ." (30)

لازم به ذکر است که ضبط تلویزیونی این جلسه و سایر مذاکرات رجوی و مقامات امنیتی رژیم بعث عراق به طور مخفیانه و توسط سرویس اطلاعاتی عراق صورت پذیرفته است که پس از تصرف آرشیوهای فوق سری مراکز اطلاعاتی به دست گروهی از مردم و نیروهای مبارز عراقی کشف گردید . آن بخش از نوارهای منتشره در لندن بنابر آنچه که در مقدمه کتاب حاوی متن آنها آمدته است ، توسط یک نماینده برجسته پارلمان اروپا به نام بارونس اِما نیکلسون Emma Nicholson) (31) از عراق خارج شده و در اختیار ناشران آن قرار گرفته است . (32)

 ابعاد و آثار فاجعه

یوسفی اشکوری درباره انفجار هفتم تیر چنین نوشته است : " از پیامدهای عزل بنی صدر و اعلام جنگ مسلحانه در اواخر خرداد 1360 ،‌ انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی بود که در شب هنگام هفتم تیر ماه 1360 صورت گرفت . مجاهدین خلق که عزم خود را برای مقابله مسلحانه و نظامی با رژیم جمهوری اسلامی جزم کرده بودند ، در عمل خیلی زود دریافتند که ضعیف تر و بی پایگاه تر از آنند که بتوانند به یک دولت برآمده از انقلاب و نیروهای عظیم مردمی و نظامی و امنیتی آن رویاروی بجنگند و از این رو به عملیات تروریستی روی آوردند . با این تحلیل نخستین اقدام ، ترور ناموفق آیت الله خامنه ای ، امام جمعه تهران ،‌ عضو برجسته حزب جمهوری اسلامی و نماینده مجلس بود که چند روز بعد از 30 خرداد در مسجد اباذر تهران واقع در جنوب شهر روی داد و بعد قدم مهمتر ، انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی واقع در سرچشمه تهران بود ... یکی عوامل نفوذی سازمان (کلاهی) با کادر گذاشتن بمبی مخرب سالن را منفجر کرد ." (33)

در فاجعه انفجار هفتم تیر علاوه بر شهید آیت الله دکتر بهشتی که ریاست دیوان عالی کشور (برترین مقام قضایی جمهوری اسلامی) را بر عهده داشت ، بیش از 72 تن شامل چهار وزیر و چند معاون وزیر ، 27 تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و عده ای دیگر از مسئولان و اعضای حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند . در اینجا نام وزرای شهید کابینه شهید رجایی و نمایندگان مجلس را ذکر می کنیم :

الف) وزراء : 1. شهید دکتر حسن عباسپور (وزیر نیرو) ، 2. شهید دکتر علی اکبر فیاض بخش (مشاور بهزیستی) ، 3. شهید دکتر محمود قندی (وزیر پست و تلگراف و تلفن) ، 4. شهید مهندس موسی کلانتری (وزیر راه و ترابری)‌

ب) نمایندگان : شهید رحمان استکی (شهرکرد) ، شهید دکتر سید رضا پاکنژاد (یزد) ، شهید علیرضا چراغزاده دزفولی (رامهرمز) ، شهید حجت الاسلام سید محمد تقی حسینی طباطبایی (زابل) ، شهید دکتر سید محمد باقر حسینی لواسانی (تهران)‌ ،‌ شهید دکتر شمس الدین حسینی نایئنی (نائین) ، شهید حجت الاسلام غلامحسین حقانی (بندرعباس) ، شهید حجت الاسلام محمد علی حیدری (نهاوند) شهید عباس حیدری (بوشهر) ، شهید حجت الاسلام دکتر غلامرضا دانش آشتیانی (تفرش و آشتیان) ، شهید حجت الاسلام سید محمد کاظم دانش (شوش و اندیمشک) ، شهید علی اکبر دهقان (تربت جام) ، شهید دکتر سید عبدالحمید دیالمه (مشهد) ، شهید حجت الاسلام سید فخرالدین رحیمی (ملاوی لرستان) ، شهید سید محمد جواد شرافت (شوشتر) ، شهید میر بهزاد شهریاری (رودباران) ، شهید حجت الاسلام محمد حسین صادقی (درود و ازنا) ، شهید حجت الاسلام دکتر قاسم صادقی (مشهد) ، شهید حجت الاسلام نورالدین طباطبایی نژاد (اردلان) ، شهید حجت الاسلام محمد حسین طبی (اسفراین) ، شهید سیف الله عبدالکریمی کومله (لنگرود) ، شهید حجت الاسلام عبدالوهاب قاسمی (ساری) ، شهید حجت الاسلام عمادالدین کریمی بیژنی نژاد (نوشهر) ، شهید حجت الاسلام محمد علی منتظری (تهران) ، شهید عباسعلی ناطق نوری (نور) ، شهید مهدی نصیری لاری (لارستان) ، شهید حجت الاسلام علی هاشمی سنجانی (اراک) .

حضور گسترده و انبوه اقشار مختلف مردم در مراسم تشییع و بزرگداشت شهدای هفتم تیر و فضای عاطفی پدید آمده در سراسر کشور ،‌ امواج وسیع حمایت از نظام و نفرت از سازمان تروریستی را تشدید نمود . " حالا دیگر بخشی از مردم هم که با تردید و دو دلی به مسئله سرکوب منافقین نگاه می کردند به ماهیت اصلی اینان بیشتر پی برده و نفرت عمومی بیش از پیش بالا می گرفت ... نیروهایی که در این فاجعه از بین رفتند همان هایی بودند که مورد تنفر شدید ضد انقلابیون و در رأس آنها آمریکا قرار داشتند و منافقین با این عمل خود را همطراز مزدوران مستقیم آمریکا نظیر سلطنت طلبان قرار دادند . جالب است که سازمان چریک های فدایی خلق (اقلیت) که نزدیکترین گروه ها به منافقین بود در نشریه اش (کار ، ش 115 ، 10/4/60) ضمن اشاره به ماجرا و تکلیه روی این که رژیم جمهوری اسلامی ضربه سختی خورده است می نویسد : هنوز معلوم نیست این انفجار کار مجاهدین است یا سلطنت طلبان !‌.... این ضربه باعث شد آن دسته از مردم که به دلیل دو سال و نیم تبلیغات سرسام آور تمامی ضد انقلابیون چپ و راست نتوانسته بودند فردی مثل شهید مظلوم آیت الله بهشتی را بشناسند به خود آمده و شخصیت واقعی او را بفهمند ، گویا در 7 تیر آیت الله بهشتی تولدی تازه یافت ." (34)

عمده ترین توجیه و تحلیلی که سازمان در سطح رده های بالا در خصوص انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ارائه داد این بود که : " پس از سرکوب تظاهرات مردم در 30 خرداد ،‌ حالت رعب و یأس بر جامعه مستولی شده ، بنابراین ما برای این که شکست پذیری و ضربه پذیری سیستم را نشان بدهیم تا مردم بفهمند که اگر بخواهند می توانند سیستم را سرنگون کنند ، دست به این عمل زدیم ... اگر سیستم را به صورت هرمی فرض کنیم ، ما به رأس هرم ضربه اساسی وارد کرده مغز متفکر آن را از بین برده ایم ، ما به افرادی ضربه زده ایم که در سیستم جایگزین ندارند و در واقع عمل ما مانند رعد در آسمان بی ابر است ." (35)

روز 9 تیر ماه 1360 تشییع پیکرهای شهدای 7 تیر با حضور انبوه مردم در صفحه اول مطبوعات همراه با تصاویری گویا ،‌ این گونه انعکاس یافت : "‌ خشم و خروش میلیونی مردم علیه آمریکا در تشییع جنازه 72 شهید بزرگ انقلاب ."‌(36) روز بعد عناوین اصلی صفحه اول چنین بود : " امام : اواج شکننده ملت هر کمبودی را جبران خواهد کرد " ،‌ " موج انزجار و تنفر مردم مسلمان از آمریکا و منافقین سراسر ایران را فرا گرفت ." (37)

ولی الله صفوی از مسئولان نظامی دستگیر شده سازمان تأکید می کند که نیروهای تشکیلاتی از انجام عملیات 7 تیر توسط سازمان اطلاع داشتند ولی بعد از واکنش گسترده افکار عمومی ، مرکزیت دستور داد که موضوع برای هواداران و سایرین کتمان شود : " به دنبال آن فاجعه رهنمودی از مرکزیت به این مضمون می رسد که این حرکت از طرف سازمان به عنوان راهگشای حرکت نظامی برای هواداران بوده و این خط را به گوش همه مردم برسانید ، ولی بعد از مشاهده سیل عظیم میلیونی که برای تشییع پیکر شهدای هفتم تیر آمده بودند سازمان به وحشت می افتد و بعد از چند ساعت نظرش را تغییر می دهد و می گوید که این خبر را حتی به گوش هواداران تشکیلاتی هم نرسانید تا بازتاب اجتماعی اش کاملاً مشخص بشود ." (38)

یک سال بعد عطاءالله مهاجرانی که در اولین دوره مجلس شورای اسلامی نماینده بود در مقاله ای درباره فاجعه هفتم تیر و ابعاد و آثار آن چنین نوشت : " گاهی خاطره ای ، خاطره خاطره ها می شود ... هفت تیر از این مقوله بود ... آن شب را تا صبح چشم های بسیاری به سیل اشک ره خواب می زدند ... تصویر آشنای شهیدان مجالت نمی داد ، بهشتی ، منتظری ، حقانی ، هاشمی ، صادقی ، استکی ... امام چه گفته ؟ شهید مظلوم ، آرامش و آهنگ صدای امام دل های تفتیده را آرام کرد ... موج جمعیت که روبروی مجلس بر سر و سینه می کوفت و می گفت : "‌ ایران پر از بهشتیه " امید آفرین بود ... جبهه متحد ضد انقلاب که چتر دفتر هماهنگی با رئیس جمهور بر سرشان بود و دست آمریکا در دستشان ، با یورش بی امان خود مجلس را می کوبیدند . مجلس را یک بار از اکثریت انداختند و خود را به امام حسین (ع) تشبیه کردند که حج را رها کرد و به کربلا رفت . کربلائیان آنان بودند که در سنگر مجلس ماندند و در هفتم تیر در کربلای سرچشمه (محل دفتر حزب جمهوری اسلامی) نرد عشق باختند . همین جا ، جای این سؤال نیست که راستی در مقابل موج ترور و براندازی چگونه شده که بر دامان لیبرال ها گردی ننشسته ؟ غیر از این است که آمریکا اینان را در آستین دارد و می پرورد ؟ ... تا همیشه تاریخ سرچشمه خون می جوشد و عشق می شکفد و در بهشت شهیدان خاطره بهشتی و یاران مثل چراغ می تابد ... عطر دلاویز و سرچشمه خورشید ،‌ کربلای معبد (تعبیر شهید بهشتی درباره حزب جمهوری اسلامی) باده جان ها را مست نموده ... و نفاق در مذلت بی مایگی خود فرو مرده است ." (39)

حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی بعد از هفتم تیر 60 ، در نماز جمعه با تأکید بر این که در ایران دو جریان اصلی نفاق وجود دارد ، ‌مجاهدین خلق و امپریالیسم ، گفت :" من این انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی را محصول مستقیم همکاری نفاق چپ و راست ... می دانم ." (40)

بعد از سخنرانی مهم امام خمینی در دیدار با خانواده های شهدای هفتم تیر و تحلیل ماهیت آمریکایی سازمان و گروه های مؤتلف پنهان و آشکار آن که مشخصاً با جریان آمریکایی توصیف کردن لیبرال ها ، آنان را در اقدامات تروریستی سازمان سهیم و مسئول معرفی می کرد ، (41) روزنامه کیهان به سرپرستی حجت الاسلام سید محمد خاتمی در سرمقاله ای تحت عنوان " عوامل اصلی فاجعه اخیر را بهتر بشناسیم "‌ چنین نوشت : " ... امام در چند سخنرانی روشنگرانه تصریح کردند که جریانات سیاسی کار از قبیل بنی صدر ، نهضت آزادی ، جبهه ملی و ... در مقابله با انقلاب عهده دار مسائل سیاسی عملیات بوده اند و جریاناتی از قبیل مجاهدین خلق و فرزندان خلف آنها یعنی پیکاری ها و محصول هر دوی اینها یعنی چریک های اقلیت در برخورد با انقلاب و خط اصلی امام ،‌ عهده دار مسائل اجرایی عملیات بوده اند ." (42)

 در پی ملاقات خصوصی مهندس بازرگان با حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی ، نهضت آزادی هم در واکنش به سخنان امام طی اطلاعیه ای ضمن تکذیب ائتلاف با سایر گروه ها ، توطئه انفجار 7 تیر ماه را محکوم کرد . (43) قبلاً‌ مهندس بازرگان در تاریخ هشتم تیر ماه 60 طی تلگراف کوتاهای به امام خمینی تسلیت گفته بود و در همان تاریخ بیانیه کوتاهی نیز با امضای نهضت آزادی منتشر شد که با ادبیات خاص همراه با ایهام و کنایه ، طی آن اعمال قهر و زور و قتل شدیداً محکوم شده و به رهبری و بازماندگان تسلیت گفته شده بود . (44)

اما جنبش مسلمانان مبارز و نهضت مجاهدین خلق (گروه میثمی) با صدور اعلامیه های جداگانه ، فاجعه هفتم تیر را با شدت بیشتری محکوم نموده و نسبت به رهبری امام ابراز اعتقاد و وفاداری روشنی ، نشان دادند . (45)

در مورد تأثیر فضای سنگین سیاسی و اجتماعی ناشی از فاجعه 7 تیر ، بر تغییر موضع بعضی از متحدان پیشین رئیس جمهور معزول ، حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود می نویسد : " 9 تیر .... مهندس عزت الله سحابی آمد و درباره تغییر موضع نهضت آزادی و از تمایل آقایان دکتر یدالله سحابی و مهندس مهدی بازرگان به حضور در جلسات مجلس صحبت کرد . قرار شد امنیت و احترام شان را تأمین کنم و آنها فردا به مجلس بیایند و قهر را بشکنند ... " (46)

درباره ملاقات رهبران نهضت آزادی و پیشنهاد صدور اطلاعیه در محکومیت انفجار 7 تیر ، در خاطرات روز 13 تیر آقای هاشمی چنین آمده است : " آقای حسین انصاری راد نماینده نیشابور هم استعفایش را آورده بود . علت آن فشار بعضی از مردم حوزه انتخابیه اش علیه ایشان به خاطر عدم حضورش در مجلس رأی گیری برای عدم کفایت سیاسی بنی صدر می باشد . همه جا مردم اینگونه افراد را تحت فشار گذاشته اند و محیط بر اینها تنگ شده . بعدازظهر مهدی بازرگان ، دکتر یدالله سحابی و دکتر کاظم سامی آمدند ، برای چاره جویی در همین زمینه و کم کردن فشار اجتماعی . توقع داشتند امام چیزی بگوید و یا من از آنها تعریف کنم . من گفتم امام در سخنرانی 11 تیر راه را باز گذاشته اند و پیشنهاد کردم موضع شان را در مقابل ضد انقلاب صریحاً‌ اعلان نمایند . قرار شد چیزی بنویسند . جنایت هولناک انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت این همه نیروهای انقلاب که مورد علاقه آنها هم بوده اند ،‌ وجدان شان را تحت فشار قرار داده . " (47)

 پی نوشت:

1 – هاشمی رفسنجانی ، عبور از بحران ، ص 178 تا 181 ذیل روزهای 7 و 14/4/1360
2 – اطلاعیه شماره 48 انجمن دانشجویان مسلمان آمریکا مورخ 2 جولای 1981 (14 تیر 1360)
3 – همان
4 – رجوی ، جمع بندی یک ساله .... صص 117 – 118 نشریه مجاهد ، ش 158 ، ص 2
5 - نشریه مجاهد ، ش 146 ، ص 27
6 – همان ، شماره 129 صص 2 و 27
7 – همان ، ص 7
8 – همان
9 - همان ، شماره 136 ص 7
10 - همان ، شماره 147 ص 22
11 - همان ، شماره 157 ص 17
12 - همان ، شماره 158 ص 1 و 2
13 - همان ، ص 4
14 – الوطن العربی مورخ 19/3/93
15 – بال شکسته ، ص 15
16 – سنجابی ، امیدها و ناامیدی ها، ص 414
17 – فراستی، مبارزه مسالمت آمیز ....ص 71
18 – تایم 30 ژوئن 1981
19 – واشنگتن استار، 31 ژوئن 1981
20 - كريستين ساينس مانيتور، 3 جولای 1981
21 – روزنامه کیهان، 10/4/60
22 – همان ، 9/4/60 ص 3
23 - همان ، 10/4/60 ص 11
24 - همان ، 11/4/60 ص 12
25 – همان، ص 2
26 - همان ، 16/4/60 ، ص 3
27 - همان ، ص 14
28 - نام روشن روانی در سال 1364 به عنوان عضو دفتر سیاسی بالاترین جایگاه تشکیلاتی در شورای مرکزی سازمان اعلام شد . نشریه مجاهد ، ش 252 ، ص 46
29 - ری شهری ، خاطره ها ، ج اول ، ص 177 – 180 . پانوشت
30 - برای قضاوت تاریخ ، ص 113 – 114
31 - خانم نیکلسون نماینده منطقه جنوب شرق انگلستان در پارلمان اروپا در دو دوره 1999 و 2004 ،‌ در دوره دوم نمایندگی نایب رئیس کمیته امور خارجی پارلمان اروپا می باشد . وی همچنین عضو کمیته فرعی حقوق بشر و شورای پارلمانی اروپا – مدیترانه است ، وی از سال 1987 تا 1997 عضو پارلمان انگلستان نیز بوده است . پایگاه اینترنتی نامبرده .
32 - برای قضاوت تاریخ ، ص 13
33 - یوسفی اشکوری ، در تکاپوی آزادی ... ج 2 ، ص 417
34 - تروریسم ضد مردمی ، ص 43 – 45
35 - شرح و تحلیل مجموعه ... ج 3 ، ص 208 . نقل از تحلیل ها و خطوط داخلی سازمان
36 - روزنامه کیهان ، 9/4/60 ، ص 1
37 - همان ، 10/4/60 ، ص 1
38 - کارنامه سیاه ... ج 1 ، ص 155
39 - روزنامه جمهوری اسلامی ، 7/4/61 ، ویژه نامه 7 تیر ، ص 4 و 5
40 - روزنامه کیهان ، 13/4/60 ، ص 14
41 - همان
42 - همان ، 14/4/60 ، ص 10
43 - همان ، 15/4/60 ، ص 16
44 - سایت نهضت آزادی ، اطلاعیه های سال 1360
45 -  روزنامه کیهان ، 10/4/60 ، ص 12
46 – همان
47 - هاشمی رفسنجانی ، عبور از بحران ، ص 189 22- همان ، ص 184

سازمان مجاهدين خلق ، پيدايي تا فرجام ،موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، ج 2 ص 593 تا 610

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس