به گزارش مشرق، حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در سرمقاله امروز این روزنامه نوشت: 1-چه عيبي دارد كه اين يادداشت را با نقل يك داستان -بخوانيد افسانه- آغاز كنيم؟! اين داستان را همه كساني كه سن و سالي از آنها گذشته است، شنيده و به خاطر دارند. ماجراي معروف «شنگول و منگول و حبه انگور»! و گرگي كه در آرزوي دريدن آنها هر روز به حيله اي متوسل مي شد. زمينه همه ترفندها يكسان بود و ظاهر آنها متفاوت و رنگارنگ. گرگ درنده براي ورود به خانه شنگول و منگول و حبه انگور ناچار بود خود را به جاي مادر آنها جا بزند، يك روز با تقليد صداي مادر، روز ديگر، با پنهان كردن پنجه هاي تيز و... ترفندهاي گرگ اگرچه دردسر آفرين بود و تا مرز فريب نهايي پيش مي رفت ولي، آنطور كه پدر بزرگ ها و مادربزرگ هاي خدابيامرزمان تعريف مي كردند، هيچيك از آن ترفندها به نتيجه نمي رسيد، امروزه، اما در عصر مدرنيته و پيشرفت هاي الكترونيك، آن داستان به يك لطيفه تبديل شده است و نسل كنوني، داستان ياد شده را با تغيير بخش پاياني آن مي شنوند. «آقا گرگه پشت در ايستاد و زنگ زد. شنگول و منگول و حبه انگور پرسيدند كيه؟ و آقا گرگه در حالي كه با هزار زحمت، صداي خود را تغيير داده بود گفت؛ منم، مادرتون، در را باز كنيد! و پاسخ او قهقهه بلند خنده بود و صدايي كه مي گفت؛ آقا گرگه! خجالت بكش! برو پي كارت! حالا ديگه ما آيفون تصويري داريم»!
2-انگاره سازي- IMAGE MAKING- يكي از كارآمدترين شگردها در عمليات رواني است. اهميت اين شگرد و ضريب تاثير آن به اندازه اي است كه بسياري از نظريه پردازان و اساتيد جنگ نرم، اين شگرد را موضوع اصلي عمليات رواني مي دانند و به گفته؛ «مارك دافيلد»؛ «ترفندهاي عمليات رواني هنگامي كارساز و موثر تلقي مي شوند كه خروجي آن، قبولاندن يك انگاره به فرد، جمعيت و يا جامعه حريف باشد.» و اما، «انگاره»، تصوير غيرواقعي از يك «واقعيت» است كه مديران جنگ نرم مي كوشند آن را به جاي واقعيت در ذهن حريف جاي داده و به او بقبولانند. فرد يا افرادي كه تحت تاثير اين شگرد قرار گرفته و «انگاره» را به جاي «واقعيت» پذيرفته اند، واقعيت ها را آنگونه مي پندارند كه به آنان القا شده است و نه آنگونه كه واقعا هست. گفتي است كه «شستشوي مغزي»
-BRAIN WASHING- يكي از زيرمجموعه هاي انگاره سازي است.
به عنوان مثال، «تقلب در انتخابات»، خيانت به رأي مردم است و همه وجدان هاي پاك از خيانت در امانت بيزارند. بنابراين، اگر فرماندهان جنگ نرم - در نمونه مورد مثال، جين شارپ، جرج سوروس، ريچارد رورتي، جان كين و... كه سوروس دو ملاقات خصوصي با خاتمي داشته و رورتي و جان كين به ايران سفر كرده و با مدعيان اصلاحات، جلسات طولاني داشته اند- بتوانند از يك انتخابات سالم و مومنانه، تصويري مخدوش ارائه داده و «انگاره تقلب» بسازند، مي توانند از كساني كه اين انگاره را باور كرده اند براي اعتراض و مخالفت با نتيجه انتخابات بهره كشي كنند. در اين حالت افراد معترض -انگاره پذيرها و نه مديران صحنه- به چيزي اعتراض مي كنند كه وجود خارجي ندارد و فقط يك انگاره است. حضرت اميرعليه السلام در كلامي حكيمانه به اين وارونگي در برداشت- انگاره- اشاره داشته و مي فرمايند «شماري از مردم، دشمن جهل خويش هستند» يعني با چيزي دشمني مي كنند كه برداشت و تصوير غلطي از آن دارند.
3- باطل السحر انگاره، عمليات روشنگرانه حريف است. چرا كه روشنگري مستدل و مستند، تار و پود انگاره را از هم مي پاشد و «واقعيت» آنگونه كه هست رخ مي نمايد و مديران عمليات رواني را به گوشه رينگ مي كشاند. «ريچارد رورتي» فيلسوف بلندآوازه آمريكايي و از رهبران بخش عمليات سري سازمان سيا در جنگ هاي نرم- SOFT WAR- كه در سال هاي مياني دهه 80 و قبل از انتخابات رياست جمهوري به ايران سفر كرده و با سران جبهه مدعي اصلاحات، ملاقات هاي طولاني داشت، به مديران انگاره ساز توصيه مي كند كه هرگز به پيشنهادهاي حريف براي مناظره، بحث و يا نشست براي بررسي ابعاد انگاره و راستي آزمايي درباره آن تن ندهند! دقيقاً همان دستورالعملي كه سران فتنه به كار گرفتند و از هرگونه مواجهه با آنچه مي توانست دروغگويي آنان را درباره «انگاره تقلب» فاش كند، پرهيز كرده و به گفته رورتي، فقط به تكرار ادعاي تقلب پرداختند.
4- نظريه پردازان عمليات رواني تقريباً اتفاق نظر دارند كه عمر انگاره كوتاه است و در صورتي كه حريف به روشنگري دست زده و حالت انفعالي نداشته باشد، انگاره خيلي زودتر از نقطه پايان عمر كوتاه خود، فرو مي ريزد و در اين حالت دو رخداد با احتمال بسيار زياد اتفاق مي افتد. اول؛ بازگشت «انگاره پذيران» به واقعيت و دوم؛ رسوايي انگاره سازان و بي اعتمادي انگاره پذيران به آنها. اين دو رخداد در جريان فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 خيلي زودتر از آنچه دشمن تصور مي كرد اتفاق افتاد و در پي روشنگري هاي نظام و بصيرت برگرفته از رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب، جماعتي كه روز 25 خرداد 88 در پي انگاره تقلب در انتخابات و زمينه سازي هاي قبلي فتنه گران به ميدان آمده بودند، با حركتي پرشتاب از اطراف فتنه گران پراكنده شدند تا آنجا كه در فاصله اي كوتاه پس از آن و در فراخوان هاي مشترك سران فتنه و رسانه هاي آمريكايي و اسرائيلي و انگليسي، جز معدودي به ميدان نيامدند و در حماسه 9 دي، آخرين ميخ بر تابوت فتنه 88 كوبيده شد. از سوي ديگر سران پيدا و پنهان فتنه با رسوايي بزرگ دروغگويي و خيانت و وطن فروشي روبرو شدند تا آنجا كه بسياري از عوامل حلقه دوم فتنه به خارج از كشور گريخته و پرده نفاق از چهره فرو انداختند و يا پس از بازداشت به خيانت و جنايت خود اعتراف كردند و...
همين جا، اشاره به اين نكته ضروري است كه سران اسمي فتنه نظير موسوي و كروبي و خاتمي و حلقه هاي بعدي آنها هيچ كدام در قد و قواره اي نيستند كه طراح فتنه 88 تلقي شوند. آنها افراد دست چندمي هستند كه به علت دارا بودن زمينه خيانت از سوي دشمنان بيروني شكار شده و به خدمت گرفته شده بودند. اين عده حتي درك نمي كردند كه وقتي آمريكا و متحدانش طي سه دهه گذشته با بهره گيري از همه توان خود نتوانسته اند به قول حضرت امام(ره) عليه انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي برخاسته از آن هيچ غلطي بكنند از دست چند آدم دم دستي مانند آنها، هيچ كاري ساخته نيست.
5- اين روزها با نزديك شدن زمان انتخابات مجلس نهم، نگاهي به جبهه مشترك فتنه گران 88 و جريان انحرافي كه بار ديگر با حمايت آشكار بيروني به صحنه آمده اند، درس آموز و عبرت انگيز است. درباره اين جبهه مشترك - منهاي برخي از مدعيان اصلاحات كه به وطن فروشي و خيانت آلوده نشده اند- اشاره اي گذرا و كوتاه به چند نكته ضروري است و براي پيشگيري از اطاله كلام، شرح و بسط بيشتر را به بعد مي گذاريم. انشاءالله الرحمن.
الف: سران اين جبهه مشترك به وضوح مي دانند كه در ميان توده هاي عظيم مردم كمترين جايگاهي ندارند و به علت ننگ پاك نشدني وطن فروشي و همراهي با بيگانگان، مورد نفرت و انزجار ملت هستند و اين انزجار و نفرت را بارها - از جمله در حماسه 9 دي 88- به چشم ديده و به گوش شنيده اند. به همين علت است كه تصميم گرفته اند با چراغ خاموش وارد انتخابات شوند و به قول خودشان «نامزدهاي سفيد»! معرفي كنند. گفتني است كه سران جبهه مدعي اصلاحات از چند سال قبل به دليل حضور وفادارانه و خدمات پرحجم و بي نظير اصولگرايان در مراكز تصميم ساز و سياست پرداز نظام، با رويكرد منفي مردم روبرو شده بودند تا آنجا كه در جريان انتخابات مجلس هشتم از فهرست 30 نفره «ياران خاتمي» در تهران فقط آقاي عليرضا محجوب كه بيشتر چهره كارگري داشت به مجلس راه يافت. اين ماجرا مربوط به قبل از فتنه 88 بود و به آساني مي توان حدس زد كه بعد از فتنه 88 نامزدهاي مورد حمايت فتنه گران در صورت شناسايي از سوي مردم- كه دشوار نيست- با چه رويكردي روبرو خواهند شد. و اما، با توجه به اين نكته، چرا خاتمي و برخي ديگر از عوامل نشان دار فتنه 88 درباره انتخابات مجلس نهم و حضور احتمالي در آن اظهارنظر مي كنند؟ به پاسخ اين سؤال كه انگاره سازي ناشيانه اي است، در همين نوشته، خواهيم پرداخت.
ب: ترانه دوصدايي اين جبهه مشترك با ترجيع بند دوگانه «در انتخابات شركت مي كنيم» و «در انتخابات شركت نمي كنيم» فقط يك «جنگ زرگري» است. آنها به يقين در انتخابات شركت كرده و رأي خود را به صندوق ها خواهند ريخت چرا كه، درباره سلامت انتخابات كمترين ترديدي ندارند. بنابراين، اگرچه به ظاهر و به گونه اي ناشيانه «شرط» مي گذارند و افراد ساده لوحي نظير امام جمعه محترم فلان منطقه حومه تهران مي گويد «مردم بايد سلامت انتخابات را با تمام وجود احساس كنند»! ولي به قول آقاي مسعود بهنود؛ اگرچه گفته بوديم انتخابات را تحريم مي كنيم ولي شركت كرديم، چون يك رأي هم يك رأي است! و اساساً به اعتراف آقاي تاجزاده! با توجه به ساختار قانوني جمهوري اسلامي، تقلب در انتخابات امكان پذير نيست.
ج: «شرط گذاري» برخي از سران فتنه براي شركت در انتخابات از روي استيصال و ناشي از تناقض شكننده اي است كه با آن روبرو هستند، وگرنه به خوبي مي دانند كه ملاك قانون است. اما اين شرط گذاري مضحك با چه انگيزه اي صورت مي پذيرد؟
اول؛ سران و عوامل فتنه با مطرح كردن «شرط» در پي آن هستند كه خيانت برملا شده خود در فتنه 88 را به انگاره جعلي تقلب در انتخابات محدود كنند و از اين طريق ساير جنايات مشهود خويش را تحت الشعاع قرار دهند.
دوم؛ فتنه گران با اسم رمز تقلب در انتخابات وارد فتنه شده اند و اكنون كه در پي شكست و رسوايي قصد عقب نشيني دارند، اگر سلامت انتخابات را تاييد كنند با اين پرسش روبرو خواهند شد كه چرا انگاره تقلب را به ميدان آوردند؟ و چنانچه سلامت انتخابات را زير سؤال ببرند، سؤال بعدي آن است كه چرا از شركت در انتخاباتي سخن مي گوئيد كه سلامت آن را زير سؤال مي بريد؟! پيش كشيدن خنده دار «شرط» براي فرار از اين تناقض شكننده است.
6- اكنون به پاسخ اين پرسش نزديك مي شويم كه جبهه مشترك ياد شده با وجود اطمينان از ناكامي خود در انتخابات مجلس نهم، چرا وارد صحنه اي شده است كه شكست ديگري در پي دارد؟ پاسخ آن است كه اين حركت، يك ترفند از نوع «انگاره سازي» است و فتنه گران در پي آن هستند كه؛ از يكسو، پايان قطعي عمر سياسي خود را با اين «انگاره» انكار كرده و تلقي موجوديت خويش را به اذهان القا كنند و از سوي ديگر با فرض و انگاره «حضور» زمينه اي براي تفرقه افكني در ميان اصولگرايان داشته باشند. به بيان ديگر؛ جبهه مشترك فتنه 88 و جريان انحرافي، برخلاف آنچه ادعا كرده و با انگاره سازي دنبال مي كنند از رويكرد مردم نااميدند و ورود خود به خانه ملت را با تابلوي اصلي ناممكن دانسته و به عنوان نقطه هدف در پي آن نيستند، بلكه، تنها اميدواري آنان به ايجاد تفرقه در صف اصولگرايان است. توضيح بيشتر در اين باره و نيز درباره نقش هريك از دو جريان فتنه و انحرافي و نقاط پيوند آنها با يكديگر را به بعد موكول مي كنيم با اين پيش بيني قطعي كه چهره واقعي فتنه گران و جريان انحرافي از پشت آيفون تصويري- ترجمان بصيرت مثال زدني مردم- به وضوح ديده مي شود.
نظر شما
نظرات
- انتشار یافته: 4
- در انتظار بررسی: 0
- غیر قابل انتشار: 2
-
من نمی دانم خاتمی چه هیزم تری به این شریعتمداری فروخته که اینقدر با ایشان دشمنی دارند دریغ از یک ذره از مروت و گذشت وانصاف و عدل و ...؟؟!!!
-
دمت گرم حاج حسین حرفهای شما، ما رو به یاد دیده بان انقلاب (شهید لاجوردی) می اندازه. پاینده باشی ان شاالله
-
حاج حسين ايول خيلي خيلي بسيجي هستي زنده باد بسيجي
-
خداوند به عمر شما بيافزايد فقط مي توانم بگويم دمت گرم باشد هميشه