پروژه روابط ايالات متحده و جهان اسلام در گزارش خود با عنوان «تغيير مسير: مسيري جديد براي روابط ايالات متحده با جهان اسلام» بر ضرورت تسريع ايجاد اشتغال در کشور‌هاي مسلمان و ضرورت تغییر در نظام اجتماعی در جهان اسلام و پیاده نمودن محورهای توسعه مد نظر آمریکا تاکید می ورزد.


همکاري‌هاي قابل تبديل در روابط ايالات متحده و جهان اسلام:

توانمندسازي شبکه‌ها به منظور توسعه جمعي و تغيير اجتماعي

گردآورنده: پيتر منداويل (Peter Mandaville)



سرويس جنگ نرم مشرق؛ مطالب زير حاصل نشست مرکز مطالعات خاورميانه سابان است كه زيرمجموعه موسسه بروكينگز بوده و پروژه اي را تحت عنوان "روابط ايالات متحده با جهان اسلام" دنبال مي كند. اين نشست در تابستان سال گذشته در دوحه برگزار شد و تمركز خود را بر مسايل شبکه های اینترنتی و توانمندسازی آنان در قرار داد كه به نظر مي رسد، راهكار و نقطه ي جديدي براي درگير شدن آمريكا در مسايل داخلي كشورهاي اسلامي و جهان اسلام باشد؛ به طوريكه هيچگاه آمريكايي ها مورد اتهام دخالت سياسي در امور داخلي كشورهاي حوزه جهان اسلام قرار نمي گيرند بلکه صرفا یک مساله اجتماعی و همکاری علمی در زمینه های اجتماعی در ظاهر به نظر می رسد. به دليل اهميت، ترجمه مطالب ارائه شده در اين نشست توسط گروه جنگ نرم مشرق، به طور كامل منتشر مي شود:

براي دريافت نسخه ترجمه به صورت PDF روی عنوان توانمندسازي شبکه‌ها به منظور توسعه جمعي و تغيير اجتماعي در جهان اسلام كليك كنيد؛

و براي دريافت نسخه انگليسي روي عنوان Empowering Networks for Community Development and Social Change كليك كنيد.


در مورد پروژه روابط ايالات متحده با دنياي اسلام در بروکينگز

اين پروژه يک برنامه تحقيقاتي گسترده است که در مرکز مطالعات خاورميانه سابان در حال اجرا است. اين پروژه پژوهش‌هاي عميقي با رويکرد ديپلماسي عمومي ترتيب مي‌دهد و انديشمندان و صاحب نظران مسائل مربوط به روابط ميان آمریکا و دنياي اسلام را گرد هم مي‌آورد. اين پروژه مي‌کوشد با سياستگذاران، بازيگران و ديگر افراد ارتباط برقرار کند و ايشان را در مورد پيشرفت‌هاي کشور‌ها و اجتماعات مسلمان و ماهيت روابط آنها با آمریکا، آگاه سازد. با همکار مرکز دوحه بروکينگز در قطر، اين پروژه از رويداد‌ها، ابتکار عمل‌ها، پروژه‌هاي تحقيقاتي و نشرياتي حمايت مي‌کند که در جهت آموزش، تشويق مباحث آزاد و ايجاد همکاري‌هاي مثبت ميان آمریکا و دنياي اسلام، طراحي شده‌اند. اين پروژه چندين عنصر به هم پيوسته را در بر مي‌گيرد:

· نشست ايالات متحده ـ جهان اسلام؛ که در آن چهره‌هاي برجسته از حوزه‌هاي مختلف سياست، تجارت، رسانه‌، دانشگاهي و جامعه مدني از سراسر جهان اسلام و آمریکا گرد هم مي‌آيند و مهمترين مسائل پيشرو را به بحث و گفتگو مي‌گذارند.

· برنامه پژوهشگران مدعو؛ در اين برنامه انديشمندان و ژورناليست‌هاي دنياي اسلام مدتي از زمان خود را در مؤسسه بروکينگز صرف تحقيق و نوشتن مي‌کنند، تا بدين وسيله سياست‌گذاران آمریکا را از مسائل کليدي که دولت‌ها و جوامع مسلمان با آن مواجهند، آگاه کنند.

· مؤسسه بروکينگز مجموعه‌اي از مقالات و رسالات را گرد‌آوري کرده است که مسائل اساسي و قابل اهميت براي آمریکا و دنياي اسلام را پوشش مي‌دهد.

· برنامه هنري فرهنگي؛ در اين برنامه تلاش مي‌شود شيوه‌هايي که رهبران و سازمان‌هاي هنري و فرهنگي مي‌توانند از طريق آنها تفاهم ميان آمریکا و جامعه جهاني اسلامي را بالا ببرند، شناسايي شوند.

· برنامه تبادلات علمي تکنولوژيک؛ در اين برنامه نقشي که برنامه‌هاي علمي و تکنولوژيک مشترک ميان آمریکا و دنياي اسلامي در رفع نياز‌هاي توسعه‌اي و تحصيلي مي‌تواند ايفا کند، بررسي شده و تلاش بر حداکثر سازي روابط مثبت است.

· برنامه رهبران اعتقادي که نمايندگان عمده اديان ابراهيمي را از سراسر دنياي اسلام و آمریکا گردهم مي‌آورد تا برنامه‌هاي عملي ممکن را به منظور کاهش اختلافات ديني به بحث بگذارند.

· مجموعه کتب انتشارات مؤسسه بروکينگز؛ که هدف آن جمع‌آوري يافته‌هاي پروژه‌هاي مختلف براي انتشار عمومي است.

هدف اصلي اين پروژه گام برداشتن در جهت دستور کار اصلي مؤسسه بروکينگز، يعني کاستن از فاصله ميان جامعه دانشگاهي و ديپلماسي عمومي، است. پروژه به دنبال آن است که بر دانش تصميم‌سازان و رهبران فکري بيافزايد و همچنين اساتيد، تحليلگران و عموم مردم را در فهم مسائل سياسي توانمندتر سازد. پروژه جهان اسلام ـ ايالات متحده از حمايت حاميان بسياري از جمله دولت قطر، بنياد فورد، بنياد خيريه دوريس داک (Doris Duke Charitable Foundation) و مؤسسه کارنگي برخوردار شده است.

گردانندگان اين پروژه عبارتند از: مارتين اينديک، معاون [مؤسسه بروکينگز] و سرپرست ميز مطالعات سياست خارجي؛ کنث پولاک، کارشناس ارشد و سرپرست مرکز سابان؛ بروس ريدل، کارشناس ارشد در مرکز سابان، استيفن آر. گراند، کارشناس و سرپرست پروژه روابط ايالات متحده با جهان اسلام؛ شبلي تلهامي، کارشناس ارشد غير مقيم و از اعضاي کرسي انور سادات براي صلح و پيشرفت (Anwar Sadat Chair for Peace and Development) در دانشگاه ماريلند و هدي عمر سرپرست مرکز بروکينگز در دوحه.


مرکز مطالعات سياست‌گذاري خاورميانه سابان در بروکينگز

مرکز مطالعات سياست‌گذاري خاورميانه سابان در 13 مي 2002 با سخنراني عبدالله دوم پادشاه اردن، کار خود را آغاز کرد. ايجاد مرکز سابان منعکس کننده حرکت مؤسسه بروکينگز به سمت پژوهش و تحليل هر چه بيشتر در مورد مسائل سياست گذاري خاورميانه مي‌باشد آن هم در زماني که اين منطقه به يکي از مهمترين مسائل دستور کار سياست خارجي آمریکا تبديل شده است.

کارشناسان با تجربه و آگاه مرکز سابان با اطلاعات جديد خود در مورد مسائل جدي خاورميانه، پژوهش‌ها و تحليل‌هاي متعادل، عيني، عميق و به روزي را براي سياست‌گذاران واشنگتن فراهم مي‌آورند. اين مرکز هم به تأسي از مؤسسه بروکينگز درهاي خود را به روي ديدگاه‌هاي مختلف باز گذاشته است. مرکز سابان در پيگيري هدف اصلي خود مي‌کوشد از طريق پژوهش‌ها و مباحث علمي، سطح فهم از پيشرفت در خاورميانه را بالا ببرد.

اعانه حيم و چريل سابان از لس‌آنجلس، تأسيس اين مرکز را ممکن ساخت. مارتين اس. اينديک، سفير اسبق آمریکا در اسرائيل، معاون مدير کل و سرپرست مطالعات سياست خارجي در بروکينگز، اولين سرپرست مرکز سابان بود. سرپرستي کنوني مرکز را مارتين ام. پولاک بر عهده دارد. در مرکز سابان يک گروه اصلي متشکل از کارشناسان خاورميانه وجود دارد که انجام پژوهش‌هاي اصلي و پيشبرد برنامه‌ها بر عهده ايشان است تا از اين طريق فهم بهتري از گزينه‌هاي سياست‌گذاري پيشروي تصميم‌سازان امريکايي، ايجاد شود. از جمله اعضاي اين گروه عبارتند از: بروس ريدل، کارشناس ضد تروريسم که به عنوان مشاور ارشد چهار مدير گروه خاورميانه و آسياي جنوبي در شوراي امنيت ملي آمریکا فعاليت داشته است و تجربه بيست و نه ساله کاري در سي‌آي‌اي را يدک مي‌کشد؛ سوزان مالوني (Suzzane Maloney)، يکي از مقامات رسمي پيشين وزارت خارجه، که روي مسائل ايران و توسعه اقتصادي تمرکز دارد؛ استيفن آر. گراند، کارشناس و سرپرست پروژه روابط ايالات متحده با جهان اسلام؛ هدي عمر سرپرست مرکز بروکينگز در دوحه؛ شبلي تلهامي، کارشناس ارشد غير مقيم و از اعضاي کرسي انور سادات براي صلح و پيشرفت در دانشگاه ماريلند؛ و دنيل بايمن (Daniel Byman)، کارشناس تروريسم در خاورميانه از دانشگاه جرج تون. مرکز سابان در محل برنامه مطالعات سياست خارجي در بروکينگز واقع شده است.

مرکز سابان در پنج حوزه پژوهشي پيشگام است: مسائل مربوط به تغيير رژيم در عراق، از جمله تمدن سازي در دوران پس از جنگ و امنيت خليج؛ پويايي سياست داخلي ايران و تهديد تکثير تسليحات هسته‌اي؛ مکانيسم‌ها و ملزومات مورد نياز براي حل منازعه اسرائيل ـ فلسطين از طريق راه‌حل دوـ‌کشور؛ سياست‌گذاري جنگ عليه تروريسم،‌ از جمله چالش هميشگي حمايت دولتي از تروريسم؛ و اصلاحات سياسي و اقتصادي در جهان عرب و روش‌هاي لازم براي پيشبرد دموکراسي سازي.


همکاري‌هاي قابل تبديل در روابط ايالات متحده و جهان اسلام: توانمندسازي شبکه‌ها به منظور توسعه جمعي و تغيير اجتماعي

گردآورنده: پيتر منداويل (Peter Mandaville)

دانشگاه جرج ماسون

نشست سالانه ايالات متحده ـ جهان اسلام، که از هفت سال پيش تا کنون در دوحه قطر برگزار مي‌شود، به عنوان يکي از نشست‌هاي برتر [در اين حوزه]، چهره‌هاي برجسته دولتي، جامعه مدني، جامعه آکادميک، جامعه تجاري، اجتماعات مذهبي و رسانه‌اي را از سراسر جامعه جهاني اسلام و آمریکا، گرد هم مي‌آورد. در يک بازه زماني سه روزه، اين چهره‌هاي پويا مسائل مهم براي هر دو طرف را موضوع مباحث انديشمندانه و گفتگو‌هاي مختلف خود قرار مي‌دهند.

در طول يک سال گذشته شاهد تغييري مهم در گفتمان آمریکا و جوامع جهاني مسلمان بوده‌ايم. رئيس جمهور جديد امريکا رويکرد مثبت‌تري را در جهت برقراري ارتباط در پيش گرفت، و همانطور که در اظهارات خود در قاهره در واپسين روز‌هاي ماه ژوئن اعلام کرد، ايجاد روابط جديد ميان آمریکا و جوامع مسلمان را متعهد شد. در طول اين نشست، ما به بررسي اين موضوع پرداختيم که آيا اين گفتمان دگرگون شده اين رابطه را تغيير شکل داده است يا خير و چگونه مي‌توان آن را به برنامه‌ها و پيشنهادات سياست‌گذاري حقيقي تبديل کرد. ما همچنين مسائل کليدي و مهم پيش روي جوامع جهاني مسلمان را به بحث و گفتگو گذاشتيم. حضور افرادي چون نخست وزير رجب طيب اردوغان، انور ابراهيم، سائب اراکات (Saeb Erakat) و هيلاري رودهام کلينتون، وزير امور خارجه آمریکا، در ميان ديگر بزرگان حاضر، حاکي از اهميت اين گرد‌هم‌آيي است.

امسال همچنين شاهد تغييري در ساختار نشست بوديم؛ در اين دوره، پنج کارگروه به نشست اضافه شد در تمام طول بازه سه روزه ساعت‌ها به بحث و گفتگو پرداختند. اين کارگروه‌ها به سرپرستي يک مدير، روي يک موضوع خاص تمرکز کرده و به انجام مباحث انديشمندانه ‌پرداختند و هر جاي که امکان فراهم ‌شد، پيشنهادات جدي مطرح ساختند. پنج کارگروه ما در اين دوره عبارت بودند از: «نقش رهبران مذهبي و جوامع مذهبي در ديپلماسي»، «دموکراسي و احزاب اسلامي: فرصت‌ها و چالش‌ها»، «توانمند سازي شبکه‌ها به منظور توسعه جوامع و اصلاحات اجتماعي»، «همکاري علمي، فکري و حکومتي به منظور رويارويي چالش‌هاي محيطي در حال ظهور» و «رسانه‌هاي جديد براي تماس جهاني بيشتر».

خوشحاليم که مي‌توانيم مطلب زير را که حاصل مباحث ارزشمند صورت گرفته در اين نشست مي‌باشد، با شما شريک باشيم. با اين حال، لطفاً توجه داشته باشيد که تمام ايده‌هايي که در اين نوشتار منعکس شده و تمام پيشنهاداتي که ارائه شده است، صرفاً بيانگر رويکرد و ديدگاه مؤلف اين اثر مي‌باشد و ضرورتاً نظرات کارگروه‌هاي شرکت جسته در نشست يا موسسه بروکينگز منعکس نمي‌کند.

در اينجا فرصت را مغتنم شمرده و از دولت قطر براي تمام همکاري‌ها و کمک به برگزاري اين نشست با حضور ما، تشکر مي‌کنيم. به ويژه از امير قطر، شيخ حامد بن خليفه آل‌ثاني، نخست وزير و وزير امور خارجه قطر، شيخ حامد بن جاسم بن جابر آل‌ثاني و تمام کارمندان کميته دائم برگزاري کنفرانس‌ها در وزارت امور خارجه به خاطر پشتيباني و فداکاري‌هايشان در برگزاري اين نشست تشکر مي‌کنيم.

ارادتمند شما؛

دکتر استيفن آر. گرند (Dr. Stephen R. Grand)

پژوهشگر و رئيس هيئت مديره پروژه روابط ايالات متحده با جهان اسلام

دوريا باداني (Durriya Badani)

مدير پروژه روابط ايالات متحده با جهان اسلام

کميته رهبري

هادي عمر (Hady Amr)

پژوهشگر و سرپرست مرکز بروکينگز در دوحه

دکتر استيفن آر. گرند (Dr. Stephen R. Grand)

پژوهشگر و رئيس هيئت مديره پروژه روابط ايالات متحده با جهان اسلام

کنث ام. پولاک (Kenneth M. Pollack)

پژوهشگر ارشد و مدير مرکز سابان در بروکينگز

مارتين اس. اينديک (Martin S. Indyk)

معاون مدير کل و سرپرست مطالعات سياست خارجه، مؤسسه بروکينگز

بروس ريدل (Bruce Riedel)

پژوهشگر ارشد

مرکز سابان در بروکينگز

شيبلي تلحامي (Shibley Telhami)

عضو گروه انور سادات

دانشگاه ماريلند


همکاري‌هاي قابل تبديل در روابط ايالات متحده و جهان اسلام: توانمندسازي شبکه‌ها به منظور توسعه جمعي و تغيير اجتماعي

گردآورنده

پيتر منداويل (Peter Mandaville)

دانشگاه جرج ماسون

مردم مسلمان در سراسر دنيا، اساساً عمده اولويت‌ها و نگراني‌هاي خود را در قالب مسائلي چون توسعه، عدالت و امنيت اقتصادي، تعريف مي‌کنند. تلاش اين کارگروه بر آن است که با گردهم آوردن صاحب‌نظران، بنيان‌گذاران مؤسسات و بنياد‌هاي مختلف از سراسر آمریکا و دنياي اسلام، مسائل مورد توجه هر دو طرف را تعريف کرده و طراحي برنامه‌هايي عملي را آغاز کند که در آنها بر توسعه اجتماعي پايا و اصلاحات اجتماعي تأکيد مي‌شود. به منظور بهره‌برداري از اشتهاي وافري که براي ايجاد تغييرات اجتماعي در ميان جوانان آمریکا و دنياي اسلام ديده مي‌شود، اين کارگروه شبکه‌اي از رهبرانِ ايجاد تغيير به وجود خواهد آورد که آنها را قادر مي‌سازد تجربيات خود را به اشتراک گذاشته و شيوه‌هاي جديد همکاري را نيز بيازمايند. عمده تمرکز اين کارگروه بر دو حيطه خواهد بود: بسط و توسعه شيوه‌هاي مختلفي که مي‌توانند شمار هر چه بيشتري از افراد را در توسعه اجتماعي دخيل کنند و شناسايي ظرفيت‌هاي قابل تغيير براي ايجاد اصلاحات، کارآفريني و تکنولوژي به منظور مواجه با نابرابري‌ها و نيز حمايت از شبکه‌هاي اجتماعي موجود. حاصل کار اين مجموعه به صورت پيشنهاداتي خواهد بود که براي برنامه‌ها و ابتکار عمل‌هاي ويژه ارائه شده‌اند و نيز مجموعه‌اي از بهترين راهنمايي‌هاي عملي را در بر مي‌گيرد که براي طراحي شبکه‌هاي اجتماعي قابل تغيير، پيش‌بيني شده‌اند.


شرکت کنندگان

پيتر منداويل (Peter Mandaville)؛ دانشگاه جرج ماسون

امام الحج طالب عبدالرشيد (Imam Al-Hajj Talib Abdur-Rashid)؛ مسجد اخوان المسلمين

جنيد احمد (Junaid Ahmad)؛ دانشکده علوم مديريتي، دانشگاه لاهور

شريف محمد علي آيدارا (Cherif Mohamed Aly Aïdara)؛ مؤسسه بين‌المللي مزدهير

آيشا الکوثر (Aysha Alkusayer)؛ بنياد الوليد بن تلال

شيخ جهاد برون (Shaykh Jihad Brown)؛ بنياد تابه (Tabah Foundation)

آشا حاجي المي (Asha Hagi Elmi)؛ مؤسسه محافظت از زنان و کودکان سومالي

جنيد جمشيد (Junaid Jamshed)؛ فعال بشر دوست

عمر خالد (Amr Khaled)؛ بنياد رايت استارت (Right Start Foundation)

امتياز خان (Imtiaz Khan)؛ کنگره بشر دوستان مسلمان

کلثوم لخاني (Kalsoom LakhaniML Resources Social Vision

کيم مک کوئي (Kim McQuay)؛ بنياد آسيا

نيکو مل (Nicco MeleEchoDitto

فؤاد ناهيد (Fuad Nahdi)؛‌ موسسه راديکال ميدل وي (Radical Middle Way)

رامي نشيشيبي (Rami Nashishibi)؛ شبکه عامل درون شهري مسلمان (Inner-City Muslim Action Network)

اقبال نور علي (Iqbal Noor Ali)؛ شبکه توسعه آقا خان (Aga Khan Development Network)

الک رس (Alec Ross)؛ وزارت خارجه آمریکا

انس سايدي (Anas SaidiAssociation for Pesantren and Community Development(P3M)

طالب سالهب (Taleb Salhab)؛ بنياد برادران راکفلر (Rockefeller Brothers Fund)

کانوار اسکازب (Kunwar Schahzeb)؛ اقبال آکادمي (Iqbal Academy)

شيخ آيشا بنت فاله الثاني (Sheikha Aisha bint Faleh Al Thani)؛ شوراي عالي تحصيلي قطر (Qatar Supreme Education Council)

داف ويلسون (Doug Wilson)؛ بنياد هوارد جيلمن (Howard Gilman Foundation)


کارگروه

همکاري‌هاي قابل تبديل در روابط ايالات متحده و جهان اسلام: توانمندسازي شبکه‌ها به منظور توسعه جمعي و تغيير اجتماعي

گردآورنده: پيتر منداويل

دانشگاه جرج ماسون

«تا زماني که ميليون‌ها کارگر و خانواده خود را جداي از پديده جهاني سازي و منقطع از بازار و دور از تکنولوژي مدرن مي‌بينند، هرگز نمي‌توانيم اقتصادي پايدار و جهاني بنا کنيم. ما نمي‌توانيم براي متوقف ساختن منازعات و مقابله با شبکه‌هاي جنايت‌کار جهاني، به شرکايي اتکا کنيم که سرسختانه مي‌کوشند ثبات و امنيت را در جوامع خود برقرار سازند. و تا زماني که گرسنگي و فقر، حکمراني صحيح و حکومت قانون را که به منظور پيشبرد دموکراسي و حقوق بشر حياتي هستند، در معرض تهديد قرار مي‌دهند، نمي‌توانيم اين دو را محقق سازيم.»

هيلاري کلينتون، وزير امور خارجه،

«توسعه در قرن بيست و يکم»

واشنگتن دي‌سي، 6 ژانويه 2010


مقدمه

اکنون نزديک به يک دهه است که مسائل مربوط به تروريسم، امنيت و منازعه، بر روابط ايالات متحده و جهان اسلام، حاکم شده است. در يک سطح اين گفتمان منعکس کننده واقعات ژئوپليتيک مشخصي چون حملات 11 سپتامبر 2001، جنگ در عراق و افغانستان (که اکنون به بخش‌هايي از پاکستان نيز کشيده شده است)، منازعات فعلي در جهان عرب و چالش ايران، مي‌باشد. در راستا و بلکه فراتر از اين سطح، چالش‌هاي اينچنيني در حوزه سياست خارجي، مبحث ارتباط اسلام و غرب را تجديد کردند. اين مبحث مجموعاً در قالب گذاره‌هايي متناقض و متضاد شکل گرفت که عباراتي چون تمدن‌هاي رقيب و ناسازگاري اسلام با سکولاريسم و دموکراسي، بيشترين کاربرد را در اين قالب داشت. از آنجا که بسياري از امريکايي‌ها و مسلمانان يا اطلاعاتي نادرست از يکديگر دارند يا اساساً تصوراتي غلط از يکديگر در سر مي‌پرورانند، چنين مباحثي به خصومت‌ها شدت مي‌بخشند و جو ترس و هراس را که در حال حاضر بر هر دو طرف حاکم است، تشديد مي‌کنند.

در سال‌هاي اخير اقدامات بسياري به منظور پوشاندن اين گپ ترتيب داده شده است؛ از نشست‌هاي تخصصي ـ مانند نشست ايالات متحده و جهان اسلام در بروکينگز ـ گرفته تا ديپلماسي‌هاي عمومي متعدد و گفتگو‌هاي بين‌ـ مذهبي. به هر حال معلوم شد که چنين اقداماتي لازم و ضروري است، با اين قيد که بسياري از مسلمانان همواره از اين امر ناراضي هستند که به نظر مي‌رسد آمریکا به قيمت قرباني ساختن مسلمانان در جنگ و سرکوب، تنها به مسئله تروريسم اهميت مي‌دهد و مي‌کوشد امنيت خود را تأمين کند. حتي در مواردي که آمریکا در برابر مسلمانان متعهد شده، مانند مسئله فلسطين، ادعا مي‌شود که اين کشور تلاش اندکي در جهت تحقق اين تعهد صورت داده است. امريکايي‌ها نيز به نوبه خود از آنچه که عدم تمايل رهبران عرب به محکوم کردن تروريسم و انجام اقدامات پيشگيرانه در برابر آن مي‌نامند، اظهار نااميدي مي‌کنند. حتي در جايي که ابتکار عمل‌ها از طريق گفتمان‌هاي ميان فرهنگي و ارتباطات استراتژيک رضايت بخش به نظر مي‌رسد، در نهايت ثمر بخشي آنها منوط به منازعات نظامي دامنه‌دار و [چگونگي] شرايط سياسي و اقتصادي سراسر جهان اسلام، مي‌شود.

از اين رو، بسياري از مردم در جهان اسلام انتخاب باراک اوباما در انتخابات سال 2008 را فرصتي بسيار مغتنم مي‌دانند. رئيس جمهور جديد که با تأکيد بر ديپلماسي و تعهد جهاني به عنوان اولويت کاري سياست خارجي آمریکا بر سر کار آمد، در سخنراني خود در آنکارا در آوريل 2009 اعلام کرد که «رابطه امريکا با جهان اسلام نه مي‌تواند و نه هرگز بر مبناي رويارويي با القاعده بنا خواهد شد.»[1] دو ماه بعد در يک سخنراني مهم که در دانشگاه الازهر در قاهره صورت گرفت، اوباما اعلام کرد در پي ايجاد:

«آغازي دوباره ميان آمریکا و مسلمانان سراسر دنيا است؛ آغازي بر اساس احترام متقابل؛ و بر اساس اين حقيقت که امريکا و اسلام منحصر از يک ديگر نبوده و لازم نيست که در تقابل با يکديگر به سر برند. بلکه همپوشاني داشته و مي‌توانند اصول مشترک خود را به اشتراک بگذارند ـ اصول مربوط به عدالت و پيشرفت؛ تساهل و صاحب شأن بود تمام نوع بشر.»[2]

مباحثي که اوباما در سخنراني خود در قاهره مطرح کرد به خوبي نشان داد که مسائل امنيتي همچنان براي سياست‌گذاران آمریکا در اولويت قرار دارند. تروريسم، منازعه اعراب و اسرائيل و تسليحات هسته‌اي در صدر اين مسائل قرار گرفته و در ادامه مسائل مربوط به دموکراسي، آزادي مذهبي و حقوق زنان قرار مي‌گيرند. رئيس جمهور اوباما در پايان اظهارات خود به موضوع توسعه اقتصادي و فرصت [موجود] پرداخت. با پذيرفتن اينکه جهاني سازي هم برنده و هم بازنده خواهد داشت و اعلام برنامه‌هاي جديد در ارتباط با کارآفريني و [توسعه] علوم/تکنولوژي، اوباما اظهار داشت که تلاش در جهت پيشرفت و توسعه اقتصادي، ضرورتاً در تقابل با مذهب و سنت نيست. در ماه‌هاي پس از اين سخنراني، منتقدين اين مسئله را مطرح ساختند که آيا دولت اوباما براي تحقق بخشيدن به انتظارات فراواني که در قاهره ايجاد کردند، اقدامات لازم را ترتيب داده‌اند يا خير.[3] با اينکه براي اعلام پيشرفت برنامه‌اي که تنها يک سال از عمر آن مي‌گذرد بسيار زود است، باز هم به نظر نمي‌رسد که در آينده چنين اعلامي صورت گيرد.

مطلب پيش رو با عنوان «همکاري‌هاي قابل تبديل در روابط ايالات متحده و جهان اسلام: توانمندسازي شبکه‌ها به منظور توسعه جمعي و تغيير اجتماعي»، بر گرفته از گفتگو‌ها و مباحثي است که در نشست ايالات متحده و جهان اسلام در سال 2010 در دوحه مطرح شد و در واقع مکمل سخنراني رئيس جمهور اوباما در قاهره مي‌باشد و بر توسعه اقتصادي و انساني تأکيد دارد. اين مطلب بر اساس اين فرضيه شکل گرفت است که معيشت، فرصت و تغيير اجتماعي مثبت،‌ نه تنها مؤثرترين راه ممکن براي تحصيل پيشرفت در ديگر مسائلي است که در قاهره مطرح شد ـ از جمله امنيت و دموکراسي ـ بلکه بهترين تعهدي است که در قبال صيانت از ارزش‌هاي مشترک مذکور مي‌توان داد؛ ارزش‌هايي که اوباما ديدگاه خود را در مورد روابط ايالات متحده و جهان اسلام حول آنها شکل داد: عدالت، پيشرفت، تساهل و شأنيت.


اصلاح، تغيير اجتماعي و اسلام

چرا بر توسعه جمعي و تغيير اجتماعي تأکيد مي‌شود؟

بر اساس نظر سنجي جهاني موسسه پيو گلوبال اتيتيود پروجکت (Pew Global Attitudes Project) در سال 2007، شمار کثيري از مردم کشور‌ها مهم اسلامي، مشکلات اقتصادي را مهمترين نگراني‌هاي شخصي خود اعلام کردند.[4] از نظر پاسخ‌دهندگان در کشور‌هايي که اکثريت جمعيت آنها را مسلمان تشکيل مي‌دهند و تحت تأثير خشونت‌هاي اخير يا درآمد‌هاي حاصل از نفت جداي از گردونه مذکور هستند، دو مورد فاصله فقير/غني و بيماري‌ها/ايدز، مهمترين خطراتي هستند که جهان امروز با آنها مواجه است. گزارش توسعه انساني سازمان ملل در سال 2009، کشو‌ر‌هاي با اکثريت مسلمان ـ و تمام کشور‌هاي پر جمعيت مسلمان ـ را در دسته «توسعه انساني پايين» قرار داد. اين آمار و ارقام حاکي از آن است که در برقراري ارتباط ميان ايالات متحده و جهان اسلام، کاملاً ضروري است که رويکردي توسعه محور اتخاذ شود. [ايجاد] فرصت‌هاي اجتماعي و رشد اقتصادي در بسياري از کشو‌ر‌هاي افريقا، خاورميانه و آسياي جنوبي، ضروري مي‌نمايد. نمودار‌هاي جمعيت شناختي نيز چندان خوش خبر نبوده و نشانگر جمعيت کثيري از جوانان هستند که سراسر اين مناطق را پوشانده‌اند ـ که بخش قابل توجهي از ايشان نيز بي‌کار مي‌باشند. بر اساس فهرستي که مؤسسه کيارني فورن پاليسي (Kearney/Foreign Policy) بر اساسي معيار جهاني سازي تهيه کرده است، بيشتر کشور‌هاي پرجمعيت مسلمان تقريباً در انتهاي اين جدول قرار مي‌گيرند، که اين بدان معناست که اين کشور‌ها به ميزان بسيار اندکي در ساختار‌هاي اقتصادي، سياسي و اطلاعاتي جهان ادغام شده‌اند.

با اين حال نمي‌توان گفت که چالش‌هاي پيش روي توسعه در جهان اسلام از ديد آمریکا پنهان مانده است. مناطق مسلمان براي دهه‌هاي متمادي از سيل عظيم کمک‌هاي خارجي آمریکا برخوردار شده‌اند به مصر، که در ميان ديگر کشور‌ها، بيشترين کمک را از امريکا دريافت کرده است. با اين حال بسياري از چالش‌هاي اقتصادي پيش روي کشور‌هاي پرجمعيت مسلمان، صرفاً با کمک‌هاي خارجي برطرف نمي‌شوند ـ به هر حال بسياري از اين کشورها با محدوديت‌هاي معمول حاصل از شفاف سازي و مسئوليت پذيري مواجهند که کمک‌هاي خارجي براي توسعه را عقيم مي‌گذارند. برنامه‌هاي جديد و هزينه‌هاي بسياري که آمریکا در سال‌هاي اخير صرف توسعه در جهان اسلام کرده است، از نگاه بيشتر مردم مسلمان به منظور از بين بردن لکه ننگي است که دامان امريکا را آلوده کرده و از نظر آنها مبارزه با خشونت افراطي و نه ايجاد امکان زندگي و معيشت، مهمترين انگيزش امريکا در اين راستا مي‌باشد. حتي اگر بخش عمومي را کنار بگذاريم، خواهيم ديد که سرمايه گذاري خارجي مستقيم آمریکا در بخش‌هاي غير از انرژي، بسيار اندک است. از اين رو جاي تعجب نيست که گروه پيشگام پروژه روابط ايالات متحده و جهان اسلام (Leadership Group of the U.S.-Muslim Engagement Project) در گزارش خود با عنوان «تغيير مسير: مسيري جديد براي روابط ايالات متحده با جهان اسلام» بر ضرورت تسريع ايجاد اشتغال در کشور‌هاي مسلمان به عنوان يکي از چهار پيشنهاد اصلي خود، تأکيد کند.[5]

در حالي که ضرورت اشتغال زايي گسترده و بالا بردن سرمايه‌گذاري‌ها در صنايع مادر کاملاً مبرهن است، اين مطلب ـ‌ و کارگروهي که اين مطلب از آن برگرفته شده است ـ به بررسي اين مسئله خواهد پرداخت که چگونه يک استراتژي متفاوت مي‌تواند در مواجهه با ديرپاترين مشکلات اجتماعي و مربوط به توسعه در جهان اسلام، بهتر عمل کند. رويکردي که در اينجا اتخاذ شده ممکن است منطقاً «عاميانه» يا «ساده‌انگارانه» عنوان شود، اما به هيچ وجه در اين ايده تعهد نشده است که فقر و ديگر مشکلات اجتماعي، همگي صرفاً در سايه رشد اقتصادي قابل حل هستند،‌ و استراتژي رشد در اينجا توجه بسيار اندکي به «انتهاي هرم» دارد.[6] بلکه تأکيد در اينجا بر رشد و توسعه راه حل‌هاي ابتکاري ـ و پيش از هر چيز تعاوني‌ـ براي برطرف کردن مشکلاتي است که توسعه انساني را کُند کرده‌اند. بهترين رويکرد ممکن نسبت به برخي از چالش‌هاي مورد بحث، رويکرد کارآفريني است. براي ديگر مسائل و زمينه‌ها، راه حل‌هاي غير انتفاعي مناسب‌تر خواهند بود. با توجه به اينکه نشست ايالات متحده و جهان اسلام بر روابط ميان آمریکا و جهان اسلام تمرکز کرده است، هدف اصلي ما مشخص کردن مواضع مشترک اصلاح‌طلبان،‌ فعالان اجتماعي و بشر دوستان فعال در آمریکا و جهان اسلام مي‌باشد. ما عميقاً بر اين باوريم که بهترين راه براي پيشرفت روابط ايالات متحده با دنياي اسلام، در همکاري متقابل نهفته است؛ همکاري که به يافتن راه حل‌هايي ملموس و عملي براي حل مشکلات مشترک مي‌انجامد.

در بسياري از کشور‌هايي که اکثريت جمعيت آنها را مسلمانان تشکيل مي‌دهند، دولت مرکزي ـ منبع سنتي خدمات اساسي و محل تعيين ديپلماسي لازم براي حل مشکلات عمده کشور ـ يا ناتوان از فراهم آوردن رهبري و منابع لازم براي ايجاد تغييرات مثبت است يا تمايلي به انجام چنين اقدامي ندارد. در چنين اوضاعي، بر فعالان مدني‌انديش (civic-minded)، رهبران فکري و کارآفرينان فرض است که به منظور فراهم آوردن راه‌حل‌هايي جديد براي حل مشکلات جامعه، ابتکار عمل را در دست گيرند. بنابراين لازم است تمرکز ما بر آن دسته از ابتکار عمل‌ها باشد که به خلق ارزش‌هاي اجتماعي کمک مي‌کنند. اين مفهموم اخير، که در کانون جنبش تغيير اجتماعي قرار مي‌گيرد، اشاره دارد به ايده خلق «منفعت يا کاهش هزينه‌ها براي اجتماع ـ از طريق تلاش‌هايي که به منظور برطرف ساختن نياز‌ها و مشکلات اجتماعي صورت مي‌گيرد ـ به نحوي که پا را فراتر از دست‌آورد‌هاي شخصي و منافع کلي حاصل از فعاليت بازار مي‌نهد.»[7] در حوزه کارآفريني اجتماعي، يعني جايي که اين مفهوم کاملاً محوري است، ارزش اجتماعي بيانگر آن دسته از تأثيرات مثبتي است که از دل برخي انواع مشخص از فعاليت‌هاي کارآفريني بيرون مي‌آيند و به هيچ وجه در معاملات تجاري دروني نشده يا در گذاره‌هاي مالي احساس نمي‌شوند. چند نمونه کوتاه اين نکته را به خوبي روشن مي‌کنند: در آخرين سال‌هاي دهه 1970 دکتر گوينداپا ونکاتاسوامي (Govindappa Venkataswamy) روشي را ابداع کرد که عمل جراحي تجديد کننده بينايي چشم را ممکن مي‌ساخت و آن را در ابعاد گسترده و با هزينه بسيار اندک عملي ساخت. با اينکه بيماران وي براي بهره‌مندي از اين روش بايد مبلغي را پرداخت مي‌کردند، اما ارزش اجتماعي حاصله از سيستم رايگان مراقبت‌هاي چشمي وي آنها را از پرداخت اين وجه معاف مي‌داشت و اين همان نکته‌اي است که در اينجا مد نظر داريم ـ اين عمل به صدها هزار نفر کمک کرد بينايي خود را بازيابند و به چرخه توليد بازگردند. در کنيا، Ecotact به کمک بنياد اکيومن (Acumen Fund)، سيستم فاضلاب کم هزينه و مطمئن براي ساکنان فقير حومه شهر ايجاد کرد و از اين طريق به ميزان قابل توجهي از شيوع بيماري‌هاي ناشي از آب آلوده، کاست. يا مثال SEKEM را در نظر بگيرد که شبکه‌اي از شرکت‌هاي کشاورزي بيودايناميک و يک بنياد توسعه اجتماعي در مصر در آن گرد هم آمدند. با اينکه اقدامات پيشگامانه خانواده آبوليث (Abouleish) در زمينه کشاورزي در مزارع خارج از قاهره منجر به شکل گيري حجم انبوهي از فعاليت‌هاي خيرخواهانه شد، SEKEM به دليل موفقيت‌هاي خود در کشاورزي ارگانيک مشهور شد؛ اين شبکه محصول بسيار خوبي در سرزمين‌هاي بسيار خشک حاصل آورد و از اين طريق دولت مصر را به انجام اصلاحاتي در زمينه استفاده از آفت کش‌ها و نظارت‌ها وادار ساخت ـ و از اين طريق راه را براي توسعه پايدار کشاورزي به عنوان يک بخش اقتصادي در مصر و ديگر مناطق خشک باز کرد.

با اينکه موارد مذکور نمونه‌هايي از کارآفريني‌هاي اجتماعي بودند ـ که تلاش آنها ايجاد ارزش اجتماعي از طريق فعاليت‌هاي منفعت‌زا بود ـ به همين ميزان بايستي نسبت به توسعه همکاري‌ها ميان سازمان‌هاي غير‌ انتفاعي و سازمان‌هاي سنتي‌تري چون خيريه‌ها، اهميت قائل شويم. آخرين موردي که در اين باره مي‌توانيم ذکر کنيم همراهي بيش از پيش مؤسسات خيريه اسلامي با تلاش‌هايي است که گروه‌‌هاي بشردوست، ديني و غيره براي ريشه کن کردن مالاريا، ترتيب داده‌اند. گرسنگي، بي‌خانماني و بيماري‌هاي مسري، از جمله مشکلاتي هستند که تنها از طريق سرازير شدن فوري کمک‌هاي بشر دوستانه بر طرف مي‌شوند، به خصوص در جايي که بلاياي طبيعي رخ داده است يا عده‌اي از مردم در اثر منازعه با اين مشکلات دست به گريبان شده‌اند. نه کمک‌هايي که به منظور توسعه صورت مي‌‌گيرند و نه کارآفريني اجتماعي، هيچ يک نوشدارو و علاج عام اين مشکلات نيستند. بلکه هر دو اين رويکردها، سهم خود را ايفا کرده و جايگاه مشخص خود را دارند. همانطور که هيلاري کلينتون، وزير امور خارجه آمریکا در سخنراني اخير خود در مورد توسعه اظهار داشت، «کمک از پي نياز و سرمايه‌گذاري از پي فرصت، صورت مي‌پذريند.»[8] جايي که ارائه کمک از منظر انسان دوستي کاملاً مقتضي بوده و مي‌تواند تغييرات نسبتاً سريعا را در گستره وسيع ايجاد کند، کارآفريني اجتماعي مي‌تواند در بلند مدت، پتانسيل بسيار بيشتري براي ايجاد تغييرات ساختاري داشته باشند ـ و در برخي موارد مي‌تواند ريشه برخي از مشکلات را بخشکاند. مشکلاتي که به صورت سنتي به کمک راه حل‌هاي کمک محور بر طرف مي‌شد.

بحث گسترده‌تري که در اينجا در مد نظر داريم بالا بردن نقش فعاليت‌هاي مدني و ساخت زيرساخت‌هاي اجتماعي است که مي‌تواند تلاش در جهت همکاري و تعاون هر چه بيشتر گروه‌هاي مردم نهاد و شهروند محور در جوامع امريکايي و مسلمان را تسهيل کند. تعهد به عدالت اجتماعي و تعقيب راه حل‌هاي منصفانه براي حل مشکلات جهاني، در دستور کار بسياري از سازمان‌ها قرار گرفته است، خواه اين سازمان‌ها اجتماعات توسعه محور ديني باشند يا شبکه‌هاي بين‌المللي حمايت از حقوق بشر يا اتحاديه‌هاي اصناف مختلف کارگري. مهمترين نکته اين است که جامعه مدني مي‌بايست نيروي پيشبرنده تمام حرکت‌هايي باشند که در اينجا ذکر کرديم. با اينکه نقش دولت در تسهيل اصلاحات اجتماعي انکار ناپذير است ـ براي مثال از طريق همکاري‌هاي عمومي ـ خصوصي ـ ما بر اين باوريم که بنا نهادن همکاري‌هاي قابل تبديل ميان آمریکا و جهان اسلام، بايد بر اساس اعتماد و منافع مشترک صورت پذيرد که اين امر افراد و سازمان‌ها را به يکديگر پيوند خواهد زد. اقدامات اخير دولت آمریکا متوجه اين واقعيت بوده است و ديدگاه‌هاي مشابهي را در برنامه‌هايي زير مي‌توان يافت: پروژه شماره 2 جامعه مدني در وزارت خارجه، نشست کارآفريني رياست جمهوري سال 2010 در واشنگتن دي‌سي و فعاليت‌هاي دفتر نمايندگي ويژه جوامع مسلمان [در وزارت خارجه] در جهت ايجاد شبکه‌اي از رهبران تغييرات اجتماعي در جوامع امريکايي و مسلمان. کلينتون، وزير امور خارجه، در سخنراني افتتاحيه پروژه شماره دو جامعه مدني، اعلام کرد که تلاش گروه‌هاي مختلف جامعه مدني براي ايجاد اصلاحات اجتماعي و رشد و شکوفايي، «نهاد‌هاي سياسي را به سمت پاسخگويي هرچه بيشتر سوق مي‌دهد.»[9] کارشناسان اصلاحات اجتماعي نيز بر اين ادعا صحه مي‌گذارند. اقبال قادر، بنيانگذار مرکز توسعه و کارآفريني لگاتوم در ام‌آي‌تي (Legatum Center for Development and Entrepreneurship at MIT)، مدعي است که رويکرد سنتي نسبت به کمک خارجي، تنها وضعيت موجود را که ناشي از اقدامات نامناسب دولتي است، تقويت مي‌کند. از نظر او ماهيت مختل کننده اقدامات کارآفريني اين پتانسيل را دارد که در طول زمان دولت را وادار به پاسخگويي و شفاف سازي هر چه بيشتر کند.[10]

جداي از تأکيد بر راه حل‌هاي جامعه مدني و اجتماع محور، مهمترين ويژگي اين اقدام، ماهيت تعاوني بودن آن است. لازم است به سمت رويکردي حرکت کنيم که به موجب آن ايجاد رابطه با جهان اسلام يعني به کار گرفتن سرمايه عمومي آمریکا در جهت تحقق بخشيدن به اهداف سياست خارجي امريکا. به عبارت ديگر، همانطور که استيفن گرند (Stephen Grand) و کريستين لرد (Kristin Lord) در مقاله خود در مورد بازسازي روابط آمریکا و جهان اسلام مي‌گويند، «لازم است کشور ما در جهت ايجاد يک شبکه جهاني ارتباطي و همکاري پرسنلي ميان امريکايي‌ها و مسلمانان پيش رود.»[11] هدي عمر (Hady Amr) در اشاره به چيزي که خود فرصت پيش آمده در دوره اوباما مي‌نامد، نکته مشابهي را ذکر مي‌کند. او مي‌نويسد «پيوستگي کليد [موفقيت] است» و در ادامه تأکيد مي‌کند که لازم است همه اقدامات «به صورت مشترک تأمين مالي شود، به صورت مشترک مديريت شود و به صورت مشترک اجرايي شود» تا از اين طريق امکان توسعه همکاري‌‌هاي پايدار تضمين شود که اين نيز به نوبه خود حيات پروژه‌هاي فردي را محقق مي‌سازد.[12] بنابراين هدف ما ارائه چارچوبي اوليه است که در قالب آن همکاري‌هايي شکل بگيرد که مي‌تواند روزي به يک زير ساخت پايا براي همکاري تبديل شود؛ همکاري که بر اساس اهداف مشترک و تمايل دوطرفه ميان فعالان، مؤسسان بنياد‌هاي عمومي و انسان دوستان امريکايي و مسلمان شکل مي‌گيرد و در جهت تسهيل اصلاحات مثبت اجتماعي پيش مي‌رود.

[در اين ميان] نقش مذهب چيست؟

يکي از مواضعي که ايجاد تعادل لازم در آن بسيار اهميت دارد، هنگامي است که به نقش مذهب در ايجاد روابط قابل تبديل ميان آمریکا و جهان اسلام مي‌انديشيم. اغلب اوقات يکي از اين دو شيوه افراطي را در پيش مي‌گيريم: تصور اينکه اساساً جهان مسلمانان را تنها از طريق اسلام مي‌توان تعريف کرد و تنها با رجوع به اسلام مي‌توان آن را شناخت يا حذف کامل مذهب از اين معادله و تمرکز صرف بر چالش‌هاي تکنيکي. البته هيچ يک از اين دو رويکرد‌ مناسب نيستند. اگر بخواهيم تنها از دريچه اسلام به جهان مسلمانان بنگريم، از واقعيتي غافل مي‌مانيم که کاملاً از اعتقادات مذهبي ايشان جداست و آن اينکه مسلمانان تحت تأثير عوامل ورودي چون درآمد سرانه، آمار و ارقام بيکاري، ميزان مرگ و مير کودکان و سطوح تحصيلات ابتدايي دختران، قرار دارند. با اين حال در جانب ديگر، هنگامي که تلاش مي‌کنيم بهترين راه ممکن را براي از ميان بردن بي‌عدالتي‌هاي اجتماعي اقتصادي يا ترفيع سلامت عمومي بيابيم، نبايد اين واقعيت را فراموش کنيم که اعتقاد مردم عنصر اصلي تصور ايشان از عدالت اجتماعي و جامعه سعادتمند مي‌باشد.

بنابراين در اينجا از رويکردي حمايت مي‌کنيم که مذهب و اصلاحات اجتماعي را دو جهان مجزاي از هم نمي‌انگارد. ما معتقديم اين دو مي‌توانند و بايد همزيستي سودمندانه‌اي داشته باشند. گروه‌ها و مؤسسات مذهبي مي‌توانند مشارکتي تعيين کننده در حرکت‌هاي توسعه‌اي جوامع محلي داشته باشند. همچنين، اگر دقيق‌تر بنگريم مي‌بينيم اصولي که رويکرد اجتماعي بسياري از نهاد‌هاي توسعه را تعريف مي‌کنند، با اصول اخلاقي مانند صلح، مبالات و عدالت که جهان‌بيني‌ها مذهبي را تعريف مي‌کنند، کاملاً هماهنگ هستند. در واقع در مواضع بسياري مذهب و توسعه اجتماعي آنقدر به هم نزديک هستند که نمي‌توانيم اين دو را از يکديگر تفکيک کنيم. براي مثال مؤسسه (فلان)[13] در اندونزي، با درک اهميت نقش مدارس سنتي شبانه روزي اسلامي (pondok pesantren)، از اين فرصت براي ارتقاي سطح همکاري اقتصادي محلي در بسياري از بخش‌هاي جاوا بهره‌برداري کرد. در مورد SEKEM، کشاورزي بيوديناميک پيشرو در مصر که در بالا ذکر شد، به نظر مي‌رسد مذهب هيچ ارتباطي با اقدامات اين سازمان نداشته است. اما اگر بنيانگذار اين سازمان، يعني ابراهيم ابوليث (Ibrahim Abouleish) را بشناسيد و از تأثير جهان‌بيني اسلامي در شکل گيري عقيده توسعه پايدار مصر در او با خبر باشيد ـ جداي از همکاري او با دانشمندان مذهبي (علما) در ايجاد انجمن‌هاي حمايتي ـ نقش انکار ناپذير مذهب را در اقدام مذکور مشاهده خواهيد کرد. بنابراين زماني که به رويکردي جديد براي ايجاد همکاري‌هاي قابل تبديل ميان آمریکا و جهان اسلام مي‌انديشيم، رويکرد‌ي را ترجيح مي‌دهيم که رويکرد طيف وسيعي از صاحب‌نظران ـ عده‌اي کاملاً مذهبي، شماري تا اندازه‌اي مذهبي و برخي کاملاً غير مذهبي ـ را ترکيب کرده است؛ همه آن کساني که به منظور برطرف ساختن چالش‌هايي که از نظر همه آنها پيش روي توسعه انساني قرار گرفته‌ است، دست به دست هم داده‌اند.

به کار گرفتن عبارت «جهان اسلام» به منزله خطر بالقو‌اي است که در حمايت از چنين همکاري با آن مواجهيم. اين عبارت يعني يک و نيم ميليارد انسان که در سراسر پنج قاره زندگي مي‌کنند و شرايط فرهنگي، سياسي و اقتصادي بسيار متفاوتي دارند؛ استناد به اين مفهوم يعني به کار گرفتن برچست مذهب براي اشاره به همه اين مردم. اگر منظور از اين مفهوم يک اجتماع يکپارچه جهاني است که هويت‌ها و وابستگي‌هاي بنيادي آن از مرز‌هاي ملي آن عبور کرده است، بايد گفت که [اين] دنياي اسلام وجود خارجي ندارد. شايد از همين جهت بود که رئيس جمهور اوباما در سخنراني خود در قاهره، با اينکه موضوع جهان اسلام بود، حتي يکبار از اين عبارت استفاده نکرد. نگراني که در اينجا وجود دارد اين است که آمریکا با برگزيدن و شناسايي «مسلمانان» به عنوان هم‌صحبت و شريک خود اين پيام را القا مي‌کند که اين گروه مذهبي خاص به نوعي استثنا بوده و شايسته يک استراتژي جهاني مي‌باشد، در حالي که ديگر اجتماعات مذهبي چنين رويکري را نمي‌طلبند. با اينکه از اين امر نيز گريزي نيست که بسياري از کشور‌هايي که آمریکا در آنها با سخت‌ترين چالش‌هاي استراتژيکي و امنيتي مواجه است، همين کشور‌هاي با اکثريت مسلمان هستند، با اين حال لازم است بدانيم موضوع مورد بحث ما در مذهب پس‌زمينه آن ادبياتي که بنابر آن کساني را که به دنبال داد و ستد با آنها هستيم تعريف مي‌کنيم، چيست و اين موضوع چه محدوديت‌هايي ـ و نيز چه فرصتهايي ـ براي ما ايجاد مي‌کند.

ايجاد همکاري‌هاي قابل تبديل

با بهره گرفتن از چندين دهه تجربه در زمينه توسعه اجتماعات محلي در ميان مناطق و فرهنگ‌هاي مختلف، جمع متخصصي که در کارگروه ما در دوحه گرد هم آمدند، چشم اندازي روشن و مجموعه‌اي از اصول لازم براي ايجاد همکاري‌هاي قابل تبديل فراهم آوردند تا از اين طريق روابط ايالات متحده و دنياي اسلام را ترفيع بخشند. برخي از اين موارد استراتژي‌هاي جامع و فراگيري هستند که تقريباً در هر شرايطي مي‌توان از آنها بهره گرفت، در حالي که باقي موارد جزئي‌تر شده و پيشنهاداتي را ارائه مي‌کنند که براي ايجاد يک زير ساخت جهاني ضروري هستند و اين زير ساخت به نوبه خود براي ممکن ساختن تغيير اجتماعي جمعي، حائز اهميت است.

1. ايجاد روابط بر مبناي منافع يا نگراني‌هاي مشترک

برنامه‌ها يا فعاليت‌هايي که دست يافتن به «روابط بهبود يافته» را به عنوان يک هدف جستجو مي‌کنند، به ندرت با موفقيت همراه مي‌شوند. در حاليکه، تعريف و ايجاد همکاري‌ها حول محور مشکلات و اهداف مشترک، مبناي مناسبي براي گسترش روابط پايدار خلق مي‌شود. به عبارت عملي، بر اساس اين شيوه لازم است نشست‌هاي ارتباط محور (براي مثال گفتگو‌ها و کنفرانس‌هاي بين فرهنگي) برگزار شده و اقدامات يا برنامه‌هاي فعاليت محوري صورت پذيرد که مستلزم همکاري‌ نزديک در پروژه‌هايي باشد که اهداف و نتايج ملموس به همراه دارند. با مشخص ساختن يک مشکل (براي مثال عدم دسترسي به آب سالم) يا هدف مشترک (ده درصد سود براي سرمايه‌گذاري)، اساس برقراري يک ارتباط بنا نهاده مي‌شود و اين امکان را فراهم مي‌آورد به جاي آنکه به اختلافات فرهنگي پرداخته شود، بر آنچه که مي‌توان با يکديگر به دست آورد متمرکز شد.

عمرو خالد (Amr Khaled)، يکي از شخصيت‌هاي تلويزيوني شناخته شده و فعالان خير، نمونه‌اي جالب توجه مي‌باشد که اين رويکرد را عملاً تجربه کرده است. براي مثال در سال 2007، وي با رهبري يک جريان رسانه‌اي تلاش کردن آگاهي مردم در مورد تأثيرات مصرف مواد مخدر و امکان رهايي از اين مشکل را بالا ببرد. يکي از بخش‌هاي اين جريان مربوط به تأسيس مراکز رهايي بخشي در کليسا‌ها‌ي مصر مي‌شد که افراد بسياري اعم از اهالي کليسا و داوطلبان اين پروژه در اين مراکز گرد هم مي‌آمدند ـ که بسياري از ايشان مسلمان بودند. اين اقدام فضايي را براي گفتگوي بين فرهنگي فراهم آورد؛ اما بايد توجه داشت که اساس اين حرکت حول يک حرکت جمعي براي حل يک مشکل اجتماعي شکل گرفت.[14]

2. قدرت platforms

بسياري از برنامه‌هايي که براي توسعه جمعي يا ايجاد اصلاحات اجتماعي ترتيب داده مي‌شوند، بر گرفته از مدلي هستند که در آن يک سازمان واحد يا جمعي از گروه‌ها مسئوليت تعريف مشکلات يا نيازها، طراحي راه‌حل‌ها و در نهايت اجرايي کردن آنها را بر عهده مي‌گيرد. با اين حال، در سال‌هاي اخير رويکرد متفاوتي ـ تحت تأثير رسانه‌هاي اجتماعي و تکنولوژي اطلاعات ـ نمايان شده است. در اينجا چندان تأکيدي بر شناسايي مشکلات و ارائه راه‌حل نيست و بيشتر تلاش مي‌شود در اشخاص و اجتماعات اين توانمندي را ايجاد کنند که اولويت‌هاي خود را شناسايي کرده و استراتژي مورد نظر خود را برگزينند و سپس آنها را با شريک خود و کسي که ظرفيت کمک کردن به ايشان را دارد، مطابقت دهند ـ حال اين کمک مي‌تواند در قالب پشتيباني مالي يا تکنيکي باشد. در نتيجه «عرصه‌اي» در مقابل شرکت‌کنندگان قرار مي‌گيرد که به ايشان اجازه مي‌دهد با شريک مربوط به خود گفتگو و همکاري کنند. اين رويکرد عناصر پديده‌اي را در بر مي‌گيرد که معمولاً با عنوان «منبع يابي جمعيت» شناخته مي‌شود و از اين پديده در جهت اهداف توسعه اجتماعي بهره مي‌گيرد. اين رويکرد از خود جوامع مي‌خواهد نياز‌هاي خود، انواع راه حل‌هايي که خود مناسب مي‌دانند و انواع شرکايي که همکاري با ايشان را مي‌پسندند، بازگو و تعريف کنند.

يکي از شناخته شده‌ترين نمونه‌هايي که براي رويکرد platform محور مي‌توان ذکر کرد سرويس ميکرو وام دهي (microloan) نظير به نظير مي‌باشد که کيوا (Kiva (www.kiva.org)) نام دارد. در اين عرصه اينترنتي افراد کارآفرين از سراسر دنيا ايده‌هاي خود را ارائه و براي عملي ساختن آنها در سايت کيوا درخواست وام مي‌کنند و افراد وام دهنده نيز از ايده مورد نظر خود حمايت مي‌کنند. تمام جفت يابي‌ها و فعاليت‌هاي تجاري از طريق اعمال وساطت کيوا صورت مي‌گيرد. عمرو خالد همچنين يکي از پيشگامان در به کار گيري تکنولوژي‌هاي platform براي تشويق و حمايت از تغييرات اجتماعي در خاورميانه مي‌باشد. در سال 2005 وي از تمام جوانان عرب خواست که به او بگويند دوست دارند کشورشان در بيست سال آينده در چه وضعيتي و چه شکلي باشد. بيش از يک و نيم ميليون نفر به درخواست او پاسخ گفتند و تيم خالد اين پاسخ‌ها را در 26 دسته، طبقه بندي کردند (براي مثال دسته‌هايي چون اشتغال زايي، بالا بردن نقش زنان در جامعه) و در مرتبه بعدي با استفاده از اينترنت و تلويزيون ماهواره‌اي از همان افراد درخواست کردند ايده‌ها و پروژه‌هاي خود را براي تحقق اين اهداف اعلام کنند.[15]

3. ارتقاي سطح شبکه‌هاي محلي موجود و منابع سرمايه اجتماعي

دولت‌ها و سازمان‌هاي مردم نهاد اميدوارند به جاي تأسيس سازمان‌هاي محلي جديد، با استفاده از شبکه‌ها و مؤسسات موجود تغييرات جديد و پايداري را در اجتماعات مشخصي ايجاد کنند که در حيطه توسعه روابط کاري نيازمند خلاقيت و کارآمدي بيشتر هستند. گاهي اوقات وام دهندگان غربي به دنبال نهاد‌هاي درون کشوري هستند که تعريف اين وام دهندگان را از سازمان مردم نهاد را بپذيرند و ادبيات حرفه‌اي و فرهنگي ايشان با اين وام دهندگان يکسان باشد. گاهي اوقات که نمي‌توان مواردي اينچنيني يافت و بنابراين اغلب اوقات از به دست آوردن اعتبار يا سهامدار محلي باز مي‌مانند.

اين مشکل نشان مي‌دهد که لازم است در تعامل با طبقات و محدوديت‌هاي متعارف خارج از حيطه خود، تساهل و تسامح را بايد افزايش داد. براي مثال، در بسياري از جوامع مسلمان، شبکه اجتماعي پيرامون اشخاص مذهبي سنتي (مانند رهبران صوفي) از سطح بالايي از اعتبار برخوردارند، و جداي از عملکرد مذهبي خود، مبنايي مناسب براي پيوستگي و انسجام اجتماعي فراهم مي‌آورند. بنابراين پتانسيل بسيار غني به منظور ايجاد و پيگيري همکاري‌ها به وجود مي‌آيد که اين سرمايه اجتماعي را به سمت اهداف توسعه اجتماعي سوق مي‌دهد. دو مورد گويا در اينجا مي‌توان ذکر کرد. پيش از اين به مورد Society for Pesantren and Development (P3M) در اندونزي اشاره کرديم و گفتيم که فعاليت شبکه‌اي از اين مدارس اسلامي شبانه‌روزي سنتي، منجر به شکل گيري همکاري‌هاي توسعه محلي و فراهم آمدن خدمات اجتماعي شد. در سنگال، مؤسسه موزدهير اينترنشنال (Mozdahir International)،‌ که در يک اجتماع محلي شيعي شکل گرفته است، چندين پروژه اقتصادي کشاورزي را طراحي و اجرا نموده است.

4. شراکت‌هاي فرابخشي به منظور کار آفريني

با در نظر داشتن نياز مبرم به ايجاد اشتغال براي 20 تا 25 درصد از افراد 15 تا 24 سال در خاورميانه، که خارج از گردونه کاري هستند، همکاري‌هاي خلاقانه و ادغامي ميان بازيگران مربوط در بخش‌هاي عمومي، خصوصي و غير دولتي شکل بگيرد تا از اين طريق امکان هماهنگي مناسب نياز‌ها و ظرفيت‌ها فراهم آيد.[16] لازم است در مناطقي که بيش از همه نيازمند رشد اشتغال‌زايي هستند، اقدامات آموزشي و ظرفيت ساز کليد بخورد؛ در اين راستا بايد نياز‌هاي صاحب‌کاران محلي و چشم‌انداز سرمايه‌گذاران در نظر گرفته شود و همچنين برنامه‌هايي مناسب براي تغذيه و پيوندسازي در نظر گرفته شود تا از طريق آنها چرخه «آموزش ـ استخدام» بيش از پيش نظام‌مند شود. انجام اين مهم التزام پايدار شمار کثيري از سرمايه‌داران محلي، منطقه‌اي و جهاني را مي‌طلبد.

يکي از مؤسسات پيشرويي که در حال حاضر مسير پيشروي اين رويکرد را در خاورميانه روشن ساخته، Silatech است (که در زبان عربي به معناي «ارتباط شما» مي‌باشد). در اين مؤسسه چارچوبي تحليلي از نيازمندي‌هاي شغلي ارائه مي‌شود که به نوبه خود سياست‌گذاران و سهامداران را از شرکاي مهم در دنياي تجارت و آژانس‌هاي بين دولتي باخبر مي‌سازد. سيلاتک برنامه‌هاي مربوط به سرمايه‌گذاري‌هاي کوچک (microfinance)، توسعه تجاري و اشتغال زايي خود را در قطر و يمن اجرا مي‌کند. (www.silatech.com)

5. سرمايه گذاري مشترک بنياد‌هاي [خيريه] و بشردوستان امريکايي و مسلمان

با اينکه بنگاه‌هاي خيريه عمده در آمریکا و دنياي اسلام اهداف مشابهي را پي گيري مي‌کنند، از جمله تسکين درد و برطرف ساختن مشکلات بشر، ريشه کن کردن بيماري‌ها و گسترش سلامت عمومي، به ندرت ديده مي‌شود که اين گرو‌ه‌ها نيروهاي خود را در هم ادغام کنند يا به منظور بهره‌برداري از مزاياي کار جمعي، در کنار يکديگر دست به کار شوند. با اينکه در چند مورد محدود اين نوع همکاري‌ها در آمریکا صورت پذيرفته است ـ مانند همکاري خيره اسلامي ايالات متحده امريکا (Islamic Relief USA) و کامپين وان (ONE Campaign) به منظور ريشه کن کردن مالاريا ـ اما عمده‌ترين بنياد‌هاي خصوصي و آژانس‌هاي بشر دوستي در آمریکا و جهان اسلام، بيشتر تمايل دارند با طيف محدودي از بازيگران اين عرصه همکاري کنند. چنين همکاري‌هايي تنها به عنوان نيروهاي تقويت کننده براي تأثيرگذاري اجتماعي شکل نمي‌گيرند، بلکه به عنوان حرکتي سمبليک درخور توجه هستند.

يکي از سازمان‌هاي مهم و جديد که به منظور توسعه و تنوع بخشي به سنن رايج در جهان اسلام فعاليت مي‌کند کنگره جهاني بشر دوستان مسلمان (World Congress of Muslim philanthropists) مي‌باشد ـ که همچنين تلاش مي‌کند از طريق حرکت‌هاي بشر دوستانه فرهنگ‌هاي مختلف را به يکديگر نزديک کند. اين کنگره با ايجاد شبکه‌اي از خيرين و کارآفرينان تلاش مي‌کند با مشکلات بومي چون بيماري و گرسنگي رويارويي کند. براي مثال بنياد حسنا (Hasanah Fund) اين شبکه خيرين را به ديگر شبکه‌هاي خير چون اکشن ايد (ActionAid) و مجامع مرتبط در سازمان ملل متصل مي‌کند. اين کنگره همچنين رهبري حرکتي را بر عهده گرفته است که مي‌کوشد هزينه‌هاي حاصل از زکات را در برنامه‌هاي مربوط به توسعه و از ميان بردن فقر، هزينه کند.

حرکت به آنسوي [مقوله] دو قطبي ايالات‌متحده ـ جهان اسلام

در نهايت، با اينکه بسياري از اين مباحث به منظور توسعه روابط ايالات متحده‌‌ ـ جهان اسلام مطرح شد، اما يکي از اهداف مهم اين همکاري‌هاي بايد اين باشد که اين ايده را که اينها دو مقوله جداي از هم هستند، از ميان برد ـ دو مقوله‌اي که با خصايصي متمايز توصيف مي‌شوند. در يک سطح اين بدين معني است که بايد رابطه‌اي که مي‌توان آنرا پدرسالاري ناميد پشت سر نهاد؛ رابطه‌اي که در آن آمریکا سرمايه و ظرفيت‌هاي تکنيکي لازم براي از ميان بردن مشکلات جهان اسلام را فراهم مي‌آورد. در واقع رويکردي که در اينجا بدان پرداخته شده است، در مورد توسعه و بسط برنامه‌هايي است که به شناسايي آن دسته از مشکلاتي اجتماعي مي‌پردازد و آن شرايطي را در نظر مي‌گيرد که هم در پاکستان و مصر و هم در شيکاگو و لس‌آنجلس، يافت مي‌شود. اما حرکت به آنسوي دوقطبي آمریکا ـ جهان اسلام، نيز به معني درک اين واقعيت است که آمریکا خود نيز بخشي از جهان اسلام است ـ با 3 تا 5 ميليون مسلمان. از اين رو، مسلمانان امريکايي به عنوان رهبران و پل سازان ايجاد همکاري‌هاي قابل تبديل، نقشي کليدي ايفا خواهند کرد.

اگر فعاليت‌هايي که در اينجا ترسيم شد هدفي بلند مدت، فراتر از تغييرات اجتماعي مثبت که قادر به ايجاد آن هستند، داشته باشند، بايد بکوشند تلاش‌هايي را که براي بهبود روابط ايالات متحده ـ جهان اسلام صورت مي‌گيرد را به موضوع نامربوط تبديل کنند. به عبارت ديگر، ما اميدواريم زماني برسد که همکاري‌هاي ميان دولت‌ها، بخش خصوصي، سازمان‌هاي مردم نهاد و نهاد‌هاي بشر دوستي در آمریکا و جهان اسلامي، آنها را به ساختاري يکپارچه و رسمي نزديک کند که صحبت از آنها به عنوان شيوه‌اي مناسب براي بالا بردن منافع مشترک و رويارويي با نگراني‌هاي يکسان، بي معني باشد.

منابع پيشنهادي براي مطالعه بيشتر

Ehaab Abdou, Amina Fahmy, Diana Greenwald, and Jane Nelson, Social Entrepreneurship in

the Middle East: Toward Sustainable Development for the Next Generation, Washington DC: The

Wolfensohn Center for Development at the Brookings Institution and the Dubai School of

Government, 2010, http://www.brookings.edu/~/media/Files/rc/reports/2010/04_social_entrepreneurship/

04_social_entrepreneurship.pdf.

Special Edition of the journal Innovations: Technology | Globalization | Governance for the 2008

World Economic Forum on the Middle East, Massachusetts Institute of Technology Press,

2008 [in Arabic], http://www.weforum.org/pdf/schwabfound/INNOVATIONS_World-Economic-

Forum-Middle-East-2008_FINAL.pdf.

http://ashoka.org/mena & http://www.ashoka-arab.org/ashoka/

http://www.acumenfund.org/



[1]. Barack Obama, "Remarks by the President to the Turkish Parliament,” The White House, Office of the Press Secretary, Ankara, Turkey, April 6,2009, available at .

[2]. Barack Obama, "Remarks by the President on a New Beginning,” The White House, Office of the Press Secretary, Cairo, Egypt, June 4, 2009, available at .

[3]. See e.g. Andrew Albertson, "Losing Cairo?” Foreign Policy, December 2009.

در حالي که دولت اوباما پس از اظهارات وي در قاهره گام‌هاي جدي در اين راستا برداشت، براي مثال اولين نماينده ويژه جوامع اسلامي را در وزارت خارجه منصوب کرد و نيز شماري از برنامه‌هاي اقتصادي و حکومتي را با موفقيت پيش برد (مانند نشست تخصصي کارآفريني 2010 در جامعه مدني وزارت خارجه، پروژه شماره 2)، منتقدين بر اين باورند که تأثير باقوه اين برنامه‌ها بسيار ضعيف است.

[4]. See Pew Global Attitudes Project, Global Opinion Trends 2002-2007, Washington DC: Pew Research Center, 2007.

درصد افرادي که مشکلات اقتصادي/مالي را مهمترين مسئله پيش روي خود عنوان کردند از اين قرار است: مراکش 73%؛ ترکيه 70%؛ لبنان 60%؛ اردن 68%؛ مصر 67%؛ اندونزي 90%؛ بنگلادش 89%؛ مالزي 75%؛ پاکستان 63%.

[5]. Changing Course: A New Direction for U.S. Relations with the Muslim World. Report of the Leadership Group on U.S.-Muslim Engagement, U.S.-Muslim Engagement Project, 2008.

[6]. For an example of this line of argument, see C.K. Prahalad, The Fortune at the Bottom of the Pyramid, Upper Saddle River, NJ: Wharton School Publishing, 2004.

[7]. James A. Phills, Jr., Kriss Deiglemeier & Dale T. Miller, "Rediscovering Social Innovation,” Stanford Social Innovation Review, Fall 2008, pp. 34-43; for a discussion of the concept of social value, see Philip Auerswald, "Creating Social Value,” Stanford Social Innovation Review, Spring2009, pp. 51-55.

[8]. Hillary Rodham Clinton, "Remarks on Development in the 21st Century,” January 6, 2010, available at .

[9]. Hillary Rodham Clinton, "Remarks at the Forum for the Future,” Marrakech, Morocco, November 3, 2009.

[10]. Iqbal Z. Quadir, "Foreign Aid and Bad Government: Helping entrepreneurs is the right approach.” Wall Street Journal, January 30, 2009, p. A11.

[11]. Stephen R. Grand and Kristin M. Lord, "To Rebuild U.S.-Muslim World Relations, Obama Is Not Enough,” Huffington Post, March 26, 2009.

[12]. Hady Amr, "The Opportunity of the Obama Era: Can Civil Society Help Bridge Divides between the United States and a Diverse Muslim World?” Brookings Doha Center Analysis Papers, Number 1, November 2009.

[13]. Society for Pesantren and Community Development (P3M)

[14]. Yasmine Saleh, "Amr Khaled Takes on Drugs,” Daily News Egypt, March 17, 2008, available at , accessed June 16, 2010.

[15]. See: .

[16]. Navtej Dhillon and Tarik Yousef, Generation in Waiting: The Unfulfilled Promise of Young People in the Middle East, Washington DC: Brookings Institution Press, 2009.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • azh19 ۰۰:۴۴ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۰
    0 0
    سلام خیلی خیلی ممنون از زحمت ترجمه‌ای که کشیدید مطلب بسیار مهمی است آنها به تغییرات نرم با اسم توسعه غربی که متاسفانه همه کشورهای جهان از آن پیروی می‌کنند ما را تغییر می‌دهد و از این طریق بسیاری را تغییر داده‌اند و این روند ادامه دارد. مسلمانان به الگوی اسلامی پیشرفت احتیاج دارند.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس