به گزارش مشرق آینده نوشت: در ماه های اخیر كشور ما با چند بمب خبری در حوزه حوادث مواجه شد . از پرونده تجاوز گروهی در خمینی شهر گرفته تا قتل دختر دانشجو در پل مدیریت. آخرین آن هم قتل یكی از قویترین مردان ایران بود كه از یكشنبه گذشته تا حتی امروز ، در صدر اخبار رسانهها قرار گرفته است .
شوكهایی كه بر پیكره جامعه در اثر این وقایع تلخ و تاسف آور وارد می شود، قطعا برای امنیت روانی مردم مضر است، اما این نوشتار سعی دارد تا از دریچه ای دیگر به این موضوع بپردازد .
البته نوشتن این مطلب در شرایطی كه همه به خاطر از دست رفتن روح الله داداشی كه قویترین مرد ایران یا حتی جهان خوانده میشود، سوگوارند و با عزیزانش ابراز همدردی می كنند، شاید كمی جسورانه باشد . چرا كه این نوشتار تاكید بر این دارد كه ماهیت قتل روح الله داداشی با حوادث دیگر مورد اشاره ، از تفاوت عمده ای برخوردار است و این فرضیه را مطرح میكند كه در حادثه كرج، چه بسا مقتول به نوعی قربانی فضای خودساخته در پیرامونش شده باشد.
آن طور كه خبرگزاری ایرنا گزارش داده :« روح الله داداشی به همراه یكی از دوستانش با خودروی شخصی اش از سمت شمال به جنوب در خیابان گلشهر كرج در حركت بود كه در ازدحام خودروها بین راننده یك دستگاه پراید و داداشی درگیری لفظی بوجود می آید.
این درگیری لفظی بین روح الله داداشی و سه سرنشین خودرو پراید تا خیابان پونه كرج ادامه می یابد و در نهایت سرنشینان ، از دو خودرو پیاده شده و به درگیری فیزیكی می پردازند».
در مطالبی كه در روز اول به صورت غیر رسمی به عنوان اعتراف قاتل دادشی منتشر شد، آمده است:
متهم در اعترافات اولیه خود اینطور گفت: شب حادثه، به همراه دو نفر از دوستانم داخل یك پراید در حال حركت بودیم كه پشت چراغ قرمز آینه خودرویمان با آینه خودروی آزرای مرد تنومندی برخورد كرد.
بینمان درگیری لفظی پیش آمد. وقتی چراغ سبز شد شروع به حركت كرد ولی ما كه از برخورد وی ناراحت شده بودیم او را تعقیب كرده و در خیابان پونه كه مكانی نسبتاً خلوت بود جلوی او پیچیدیم. وقتی وی پیاده شد و من جثه او را دیدم آنقدر ترسیدم كه بیاختیار دستم به چاقو رفت.
آنقدر از هیكل وی ترسیده بودم كه بیاختیار چند ضربه چاقو به او زدم. وقتی روی زمین افتاد و دیدم خون زیادی از گلوی وی در حال ریختن است و مردم نیز با خبر شدهاند بلافاصله آنجا را ترك كردیم.
البته این اعترافات قدری ابهام آمیز است. چرا خودروی آزرا باید بعد از برخورد با آینه پراید از محل بگریزد، و بعد از چراغ متوقف نشود تا موضوع حل گردد، چرا این فرد كه ابتدا می گوید راننده آزرا مرد تنومندی بود، بعد از پیاده شدن وی از جثه اش می ترسد، چرا دادشی با آن قدرت بدنی از دست این سرنشینان ضعیف الجثه پراید گریخته و آنها به تعقیب او پرداخته اند، چرا از ماشین پیاده شده و چه اقدامی كرده كه آنان تا این حد ترسیده اند كه با چاقو به او حمله كرده اند؟
طبیعی است كه به همه این سوالات همراه با بازسازی صحنه قتل در دادگاه پرداخته می شود، اما اینكه قبل از تشكیل دادگاه با انتشار روایتی پر از ابهام سعی در جهت دهی به افكار عمومی و صدور حكم پیش از محاكمه داشته باشیم، آیا اقدام صحیحی است؟ آیا احتمال چند درصدی وجود ندارد كه پس از بازسازی صحنه قتل و تطبیق اعترافات و شهادت شاهدان، دادگاه حكم دیگری صادر كند؟
بنابر اظهارت دادستان كل كشور، قاتل داشی اعتراف كرده است كه وقتی دادشی خود روی آنها را متوقف كرده وبه سمت آنها آمد از چاقو استفاده كرده اند.
وی با بیان اینكه مرحوم داداشی بعد از توقفمان در خیابـان پونه به سمت من آمد و در گیر شدیم در همین هنگام چاقویی كـه در اختیارم بـود را به سمت وی نشانه گرفتم كه بـه گلویش اصابت كرد و سپس ضربه ای به بازوی سمت راست و دیگری را به سینه داداشی فرو كردم.
عامل اصلی قتل گفت: تا آن زمان نمی دانستم كه فرد مورد نظر روح الله داداشی است و حتی ابهت وی اجازه نداد كه به صورتش خیره شوم و از ترس با چاقو به وی حمله كردم و در آن زمان هم من كـاملا هوشیار بودم و حتی بارها از وی خواستم تا مرا رها كندكه وی همچنان مرا كتك می زد.
عامل اصلی قتل مرحوم داداشی تصریح كرد: وی كه مـدام مرا مورد ضرب و شتم قرار می داد متوجه وجـود چاقو در دستانم نشد و وقتی با چاقو به آن مرحوم حمله كردم چاقـو به گلوی وی اصابت كرد و بعد از مدتی به زمین افتاد.
حتی اگر فرض را بر این بگذاریم كه این مجادله ابتدا لفظی بود و توسط آن سه جوان هم آغاز شده است. اما نكته مهم اینكه درگیری لفظی بین سرنشینان این دو خودرو تا چند خیابان آن طرفتر ادامه مییابد و این موضوعی است كه این نوشتار تلاش دارد به آن توجه داشته باشد . موضوعی كه كمتر به آن اشاره شده است و حاوی این سوال است كه چرا این درگیری لفظی ادامه پیدا میكند و چرا روح الله داداشی و دوستش از خودروی خود پیاده میشوند؟
اگر مرحوم داداشی آن بنیه قوی و جثه بزرگ را نداشت، بعید به نظر می رسید مصر به واكنش به جسارت آن سه جوان باشد. نهایت اینكه می بایست با برداشتن شماره پلاك خودروی متهمان به قتل، به كلانتری محل مراجعه و از آنان به دلیل فحاشی و تعرض شكایت میكرد و از قانون میخواست تا با آنان برخورد كند. اما متاسفانه این گونه نشد و بازو و اندام ورزشی یكی از قوی ترین مردان ایران جای مامور قانون را گرفت كه اگر چنین نبود، اینك روح الله داداشی زنده بود و خانواده و هوادارانش را داغدار نمیكرد.
جالب آن كه انتشار تصاویر متهم به قتل، شگفتی مخاطبان را از ریزنقشی این فرد 17 ساله كه توانسته یكی از مردان آهنین را به قتل برسانند، برانگیخته است و شاید همین احساس نابرابری آنان را به تصمیم جنون آمیز استفاده از چاقو سوق داده و البته وقتی پای سلاح سردو گرم به میان آمد، قوی و ضعیف نمیشناسد.
برای اثبات این فرضیه كافی است نگاهی به باشگاههای پرورش اندام بیندازیم كه قارچگونه در گوشه و كنار شهرهایمان در حال رشد و افزایش هستند و جوانانی كه به عشق كلفت كردن بازو راهی آنها میشوند تا وقتی در خیابان راه می روند و اصطلاحا كسی به آنها گفت بالای چشمت ابروست، حالش را جا بیاورند.
فراموش نكنیم اگر امروز این قهرمان ملی در بین ما نیست و در عنفوان جوانی به خاك سرد سپرده شد، فقط و فقط یك علت را برای آن می توان متصور شد و آن اینكه روح الله داداشی و امثال او بیش از اینكه قربانی پرخاشگری فردی یا فقر فرهنگی شده باشد، قربانی بازوهایی شد كه علاوه بر مدال آوری، كاركردهای دیگری را هم برایش در نظر میگیرند. كاركردهایی كه باعث شد تا در مقابلش چاقو از غلاف بیرون بیاید .
از سوی دیگر این نقد هم به رسانه ملی وارد است كه در كنار قهرمان پروری، پهلوان پروری را تبلیغ نمیكند كه اگر چنین بود ، قهرمانان و جوانانی كه از قهرمانان الگوبرداری میكنند ، می آموختند تختی اگر تختی شد نه بخاطر زور بازویش كه به خاطر سعه صدرش پهلوان هم بود .
داداشی كه رفت ؛ به فكر داداشیهای دیگرمان باشیم