روح الله داداشی با ضربات جاقو جان باخت. به همین راحتی. کم و کیف کشته شدن او چندان مشخص نیست که احیانا، گذر زمان همه چیز را روشن خواهد کرد؛ اما چه اهمیتی دارد؟ روح الله در اوج جوانی و قهرمانی، به پایان خط رسید. پایان خط قهرمانی نه؛ پایان خط زندگی. این یعنی، تمام.
درباره قوی ترین مردان ایران و حواشی آن زیاد شنیده اید. هر سال، خبری درباره درگیری های انتهای این برنامه و کدورت های ایجاد شده می شنیدیم؛ اما جدی نمی گرفتیم. جدی نمی گرفتیم که هیچ؛ بر دمش هم می افزودیم. جایزه های مرغوب تر و هیاهوی بیشتر و مع الاسف، دانشگاه عمومی نیز چنان در بوق و کرنا می کرد که گویا پوریای ولی و غلامرضا تختی زنده شده اند و کباده می کشند.
آری، صدا و سیمای خودمان را می گویم. همان رسانه ای که دانشگاه ملی و مردمی است. همین دانشگاه، بهترین ساعت های پخش خود را به مسابقه ای اختصاص می داد که از ابتدا، انتهایش مشخص بود. همه می دانستند در این گور هیچ مرده ای نیست؛ اما مدیران شبکه سه و پنج سیما باور نداشتند که نداشتند.
آری، صدا و سیمای خودمان را می گویم. همان رسانه ای که امسال، از هول حلیم، در دو شبکه این مسابقات را به نمایش گذاشت؛ یکی قوی ترین های ایران و دیگری قوی ترین های جهان! که چه شود؟ که چه چیزی ترویج شود؟ که چه غایتی از این بالا و پایین بردن وزنه ها نصیبمان شود؟ که ...؟ سوالات زیاد است؛ اما برای جلب این مخاطب، چه ها که نباید کرد!
داداشی رفت و شاید برخی بگویند چه ارتباطی وجود دارد؛ اما این رسانه ملی نباید بیندیشد که ترویج این تن سازی ها به معرفت سازی هم می رسد یا خیر؟ قرار است این ورزش و ورزش هایی مانند این را اشاعه دهیم (آن هم با این سرعت سرسام آور که مخاطب نیز جا می ماند!) که چه شود و چه محصولی درو کنیم؟ می خواهیم کدام نارسیده ای را برسانیم به مطلوب؟
برادر ضرغامی! تا کی باید بنشینیم و افسوس کرده های این رسانه ملی عزیز را بخوریم؟ آیا وقت آن نشده که طرحی نو درانداخت و سامانی داد این ورزش را در مجموعه شما؟ تا کی، باید دوید به دنبال برنامه های غربی و مدلی فارسی شده برای آنها یافت؟ ما مسئولیم برادر؛ مسئول.
حیدر زندی