به گزارش مشرق، کیهان نوشت: باطبي فرد گمنام اما فرصت طلبي بود كه در جريان آشوب تيرماه 78 و با هماهنگي قبلي يك نشريه غربي، پيراهني رنگي را به عنوان پيراهن خونين دانشجويان سر دست گرفت و تصوير تهيه شده به عنوان سمبل مبارزه جنبش دانشجويي عليه نظام به سراسر دنيا مخابره شد. باطبي مدت اندكي در زندان افتاد و هم سلولي هاي وي بعدها در خاطراتي كه در فضاي اينترنت منتشر شد فاش كردند كه باطبي از ابتدا دنبال پناهندگي بوده و صراحتا اعلام كرده كه مطلقا اهل مبارزه نيست و آن نمايش را نيز صرفا براي تدارك مقدمات دريافت پناهندگي آمريكا اجرا كرده است.
اكنون «تارا نيازي» پس از 2 سال نامزدي با باطبي و سير جدايي از وي، فاش مي كند باطبي با ماموران اطلاعاتي ايران در تماس دايمي بوده است.
نيازي كه به شيوه كلاهبرداري مشابهي در آمريكا حضور پيدا كرده در واكنش به انتشار برخي اخبار نوشت: بنده هيچ گاه همسر آقاي باطبي نبودم. ما تنها براي دو سال نامزد بوديم و زير يك سقف زندگي مي كرديم اما اگرچه ايشان در تمام نامه ها و ايميل ها مرا همسر عزيزم خطاب مي كرد، خوشبختانه اين اتفاق ناميمون و نامبارك هرگز رخ نداد.(!) من شكايتي در اداره پليس عليه او داشتم به دليل حادث شدن وقايعي تحت عنوان خشونت خانگي كه به اصرار [علي اكبر] موسوي خوئيني از اداره پليس پس گرفته شد.
وي در وبلاگ اتوپيا همچنين مي نويسد: حدود يك سال و اندي پيش چندين بار از اداره FBI با من تماس گرفته شد و مرا به عنوان شاهد و مطلع در خصوص پرونده اي كه براي باطبي تشكيل شده بود، احضار كردند. (اداره FBI مشكوك بود به رابطه ميان احمد باطبي و وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي!) با توجه به اينكه آن زمان، اينجانب از بازيها و دسته بنديها و باندبازيهاي حال به هم زن در ميان اين قشر خاص از اپوزيسيون خسته و وحشتزده و فراري بودم، (منظورم دقيقا و تحقيقا قشر خاصي است كه تحت عنوان فعال دانشجويي و فعال حقوق زن در اين چند سال اخير به ايالات متحده آمدند و مشغول شدند به يارگيري و تشكيل گنگ و توطئه و دسيسه چيني عليه هر آنكس كه منتقد يا مخالف آنان باشد) و من هر بار در پاسخ گفتم كه نمي خواهم وارد اين بازيهاي چندش آور و خطرناك شوم، چون اين آدم (باطبي) و دوستان و معاشرينش كساني هستند كه به راحتي هر عمل خطرناكي از دستشان برمي آيد (و صابون اين گنگ مافيايي بارها به تن ما خورده بود!) نهايتا مامور تحقيق FBI مرا متقاعد كرد كه من تحت الحفظ اداره متبوع ايشان شهادت دهم (يعني براي خودم و ديگران بهتر است كه شهادت دهم!) چون شهادت از ساير شواهد و مدارك مي تواند معتبرتر باشد. من هم با اين تضمين، همه آنچه را كه در اين دو سال ديده و شنيده بودم، عنوان كردم، منجمله تماس هاي مكرر شخصي بنام «جوادي» مامور وزارت اطلاعات و گپ و گفت هاي آن دو.
نامزد سابق باطبي اضافه مي كند: پليس اف بي آي با رديابي تمام مكالمات و خطوط تلفني آقاي احمد باطبي به صحت گفته هاي اينجانب پي برده است. پس لطفا كاسه داغتر از آش نشويد. ما كه طمع از خير اين جماعت (باطبي و رفقا) بريديم و بعد از دو سال متوجه شديم كه اين امامزاده از آنهايي است كه كور مي كند اما شفا نمي دهد!
از سوي ديگر وبلاگ ضدانقلابي «سبزنامه ايرانيان» وابسته به اميرعباس فخرآور- كسي كه تا مدتها بيشترين ارتباطات را با باطبي داشته- ضمن افشاگري هاي ديگر نوشت: باطبي با وزارت اطلاعات در طول اين سالها ارتباط داشته و به اين وزارت در شناسايي و دستگيري بيش از 200 تن از مخالفان و اعضاي اپوزيسيون كمك كرده است. حسن زارع زاده اردشير، فرد ديگري است كه به مدت 10 سال مشتركا با وزارت اطلاعات در تماس و همكاري بوده است.
داريوش سجادي از ديگر مخالفان خارج نشين نيز با اشاره به افتضاح به بار آمده به واسطه معركه گيري هاي باطبي و حمايت هاي عجيب و غريب از وي نوشت: باطبي خود را به آمريكا رساند و ستاره رسانه هاي فارسي زبان خارج از كشور اعم از VOA و BBC و روزنت و راديو فردا و دهها و صدها نشريه و وب سايت شد. اينجانب ناپرهيزي كرده و طي تحرير و انتشار دو نامه سرگشاده به اين قهرمان نورسيده اصل ادعاي مشاراليه را زير سؤال بردم. در كسري از زمان خود را مواجه با سيل خروشان اعتراض شيدائيان و شيفتگان اين جهان پهلوان كردم و از ابراهيم نبوي با تمجيديه «پهلوان زنده را عشق است» تا رپرتاژ آگهي هاي روزنت و BBC و VOA و ديگر جوزدگان، ديدم. ظاهرا تنها گذشت سه سال لازم بود تا واقعيت اين «پهلوان پنبه» و «ببر كاغذي اپوزيسيون» اطلاع رساني شود. افشاگري هاي نامزد سابق باطبي از بندبازي هاي اين جوان جوياي نام، آب سردي بود بر پيكر و جميع «شيدائيان پهلوان احمد» كه از سه سال پيش تاكنون وي را در كنار ديگر پهلوانان و قهرمانان تخيلي شان در آكواريومي موسوم به اپوزيسيون خارج از كشور پرتوآمايي مي كردند و اينك از اين امكان برخوردارند تا زير لب و گروهي با خود نجوا كنند:
احمد ما شيره- شير پاكتي!
احمد ما پلنگه- پلنگه صورتي!
نيازي كه به شيوه كلاهبرداري مشابهي در آمريكا حضور پيدا كرده در واكنش به انتشار برخي اخبار نوشت: بنده هيچ گاه همسر آقاي باطبي نبودم. ما تنها براي دو سال نامزد بوديم و زير يك سقف زندگي مي كرديم اما اگرچه ايشان در تمام نامه ها و ايميل ها مرا همسر عزيزم خطاب مي كرد، خوشبختانه اين اتفاق ناميمون و نامبارك هرگز رخ نداد.(!) من شكايتي در اداره پليس عليه او داشتم به دليل حادث شدن وقايعي تحت عنوان خشونت خانگي كه به اصرار [علي اكبر] موسوي خوئيني از اداره پليس پس گرفته شد.
وي در وبلاگ اتوپيا همچنين مي نويسد: حدود يك سال و اندي پيش چندين بار از اداره FBI با من تماس گرفته شد و مرا به عنوان شاهد و مطلع در خصوص پرونده اي كه براي باطبي تشكيل شده بود، احضار كردند. (اداره FBI مشكوك بود به رابطه ميان احمد باطبي و وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي!) با توجه به اينكه آن زمان، اينجانب از بازيها و دسته بنديها و باندبازيهاي حال به هم زن در ميان اين قشر خاص از اپوزيسيون خسته و وحشتزده و فراري بودم، (منظورم دقيقا و تحقيقا قشر خاصي است كه تحت عنوان فعال دانشجويي و فعال حقوق زن در اين چند سال اخير به ايالات متحده آمدند و مشغول شدند به يارگيري و تشكيل گنگ و توطئه و دسيسه چيني عليه هر آنكس كه منتقد يا مخالف آنان باشد) و من هر بار در پاسخ گفتم كه نمي خواهم وارد اين بازيهاي چندش آور و خطرناك شوم، چون اين آدم (باطبي) و دوستان و معاشرينش كساني هستند كه به راحتي هر عمل خطرناكي از دستشان برمي آيد (و صابون اين گنگ مافيايي بارها به تن ما خورده بود!) نهايتا مامور تحقيق FBI مرا متقاعد كرد كه من تحت الحفظ اداره متبوع ايشان شهادت دهم (يعني براي خودم و ديگران بهتر است كه شهادت دهم!) چون شهادت از ساير شواهد و مدارك مي تواند معتبرتر باشد. من هم با اين تضمين، همه آنچه را كه در اين دو سال ديده و شنيده بودم، عنوان كردم، منجمله تماس هاي مكرر شخصي بنام «جوادي» مامور وزارت اطلاعات و گپ و گفت هاي آن دو.
نامزد سابق باطبي اضافه مي كند: پليس اف بي آي با رديابي تمام مكالمات و خطوط تلفني آقاي احمد باطبي به صحت گفته هاي اينجانب پي برده است. پس لطفا كاسه داغتر از آش نشويد. ما كه طمع از خير اين جماعت (باطبي و رفقا) بريديم و بعد از دو سال متوجه شديم كه اين امامزاده از آنهايي است كه كور مي كند اما شفا نمي دهد!
از سوي ديگر وبلاگ ضدانقلابي «سبزنامه ايرانيان» وابسته به اميرعباس فخرآور- كسي كه تا مدتها بيشترين ارتباطات را با باطبي داشته- ضمن افشاگري هاي ديگر نوشت: باطبي با وزارت اطلاعات در طول اين سالها ارتباط داشته و به اين وزارت در شناسايي و دستگيري بيش از 200 تن از مخالفان و اعضاي اپوزيسيون كمك كرده است. حسن زارع زاده اردشير، فرد ديگري است كه به مدت 10 سال مشتركا با وزارت اطلاعات در تماس و همكاري بوده است.
داريوش سجادي از ديگر مخالفان خارج نشين نيز با اشاره به افتضاح به بار آمده به واسطه معركه گيري هاي باطبي و حمايت هاي عجيب و غريب از وي نوشت: باطبي خود را به آمريكا رساند و ستاره رسانه هاي فارسي زبان خارج از كشور اعم از VOA و BBC و روزنت و راديو فردا و دهها و صدها نشريه و وب سايت شد. اينجانب ناپرهيزي كرده و طي تحرير و انتشار دو نامه سرگشاده به اين قهرمان نورسيده اصل ادعاي مشاراليه را زير سؤال بردم. در كسري از زمان خود را مواجه با سيل خروشان اعتراض شيدائيان و شيفتگان اين جهان پهلوان كردم و از ابراهيم نبوي با تمجيديه «پهلوان زنده را عشق است» تا رپرتاژ آگهي هاي روزنت و BBC و VOA و ديگر جوزدگان، ديدم. ظاهرا تنها گذشت سه سال لازم بود تا واقعيت اين «پهلوان پنبه» و «ببر كاغذي اپوزيسيون» اطلاع رساني شود. افشاگري هاي نامزد سابق باطبي از بندبازي هاي اين جوان جوياي نام، آب سردي بود بر پيكر و جميع «شيدائيان پهلوان احمد» كه از سه سال پيش تاكنون وي را در كنار ديگر پهلوانان و قهرمانان تخيلي شان در آكواريومي موسوم به اپوزيسيون خارج از كشور پرتوآمايي مي كردند و اينك از اين امكان برخوردارند تا زير لب و گروهي با خود نجوا كنند:
احمد ما شيره- شير پاكتي!
احمد ما پلنگه- پلنگه صورتي!