در مورد دوره سلطنت رضا پهلوی، کتابهای متعددی نوشته شده، که تاریخ نگارشِ برخی از آنان، به همان مقطع زمانیِ سلطنت پهلوی برمی‌گردد. یکی از این منابع تاریخی، «اندیشه‌های رضاشاه کبیر»نام دارد که توسط فتح الله بینا در اردیبهشت1329ش به نگارش درآمده است.

به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ تاریخ و تاریخ‌نگاری به عنوان یکی از مهم‌ترین بسترهای حضور و نمود ناسیونالیسم فرهنگی و به عنوان ابزاری توانمند در تثبیت ناسیونالیسم باستان‌گرا در فضای فرهنگی ایران معاصر، به طور گسترده مورد توجه قرار گرفت. فتح الله بینا یکی از این نوع مورخان بود که کتاب‌هایی را به رشته تألیف درآورد. در این مقاله کوتاه، سعی خواهد شد تا تدابیرِ مشروعیت بخشیِ اتخاذ شده از سوی بینا به منظور توجیه سلطنت رضاشاه و درستیِ اقداماتش، مورد بررسی قرار گیرد، توجیهاتی که در نوع خود، می‌تواند جالب و، حتی بعضاً، منحصربه فرد باشد.    
                                                         
در مورد دوره سلطنت رضا پهلوی، کتابهای متعددی نوشته شده، که تاریخ نگارشِ برخی از آنان، به همان مقطع زمانیِ سلطنت پهلوی برمی‌گردد. یکی از این منابع تاریخی، «اندیشه‌های رضاشاه کبیر»نام دارد که توسط فتح الله بینا در اردیبهشت1329ش به نگارش درآمده است.

باوجود اینکه بینا در کِسوت طبابت بود، اما از عناصر وابسته به حکومت پهلوی به شمار آمده، چنانکه در ساختار این رژیم، مشارکت داشت. بنابراین، طبیعتاً، بینا همانند همقطارانش در طیفِ مورخان سلطنت طلب، در تالیف کتاب موردنظر، تحت تأثیر ساختار سیاسی وقتِ ایران بوده، و ازین رو، کتاب«اندیشه های رضاشاه کبیر» مملو از تملّق و، بعضاً، گزافه گویی‌های بی اساس می‌باشد، به خصوص آنکه، کتاب، بیش از آنکه از نظر داده‌های تاریخی اهمیت داشته باشد، به خاطرِ رویکردِ جدیدی که نویسنده کتاب، از طریق آن، درصدد توجیه اقدامات مؤسس سلسله پهلوی بر آمده، حائز اهمیت است. این کتاب در زمانی نوشته شده است که سلطنت پهلوی تحت فشار شدید مخالفان چپ گرا یعنی حزب توده و همچنین ملّی گرایان مشروطه خواه که نماد برجسته آن جبهه ملی بود، قرار داشته است، ازین رو، بینا به عنوان یک مورخ درباری و وابسته به پهلوی، نه تنها می‌بایست به دفاع از سلطنت پهلوی از طریق توجیه اقدامات موسس آن مبادرت می ورزید، بلکه حملات غیرمستقیم علیه مخالفان را نیز در دستور کار قرار می داد. در این مقاله کوتاه، سعی خواهد شد تا تدابیرِ مشروعیت بخشیِ اتخاذ شده از سوی بینا به منظور توجیه سلطنت رضاشاه و درستیِ اقداماتش، مورد بررسی قرار گیرد، توجیهاتی که در نوع خود، می تواند جالب و، حتی بعضاً، منحصربه فرد باشد.
 
 در ابتدای بحث، و قبل از آنکه به راههای توجیه بینا در راستایِ سلطنت و اقداماتِ پهلوی اول پرداخته شود، باید به این نکته اشاره نمود که بینا، نگارشِ کتاب را بر مبنای دو شیوه قرار داد: یکی، آنچه که خود،«منطقی،فلسفی،روانشناسی تحلیلی و روان کاوی(یا کاوش مبدا اندیشه ها)»می نامد، و دیگری، بررسی تطبیقی اقدامات رضاشاه با برخی دیگر از سران سیاسیِ برجسته جهان.          
       
یکی از ترفندهایِ مؤلف کتاب «اندیشه های رضاشاه کبیر»، در راستای تبلیغات به نفع حکومت پهلوی، نگرش و واکاوی مسائل، از دیدگاه پزشکی بود. بینا این رویکرد را در موضوع روی کار آمدن رضاشاه بر تخت سلطنت به کار می بندد، چنانکه از یک سو، او در همان صفحات نخستین کتابش، با آوردن عنوان «آرتریتیسم:علت اصلی انتقال تاج و تخت به خاندان پهلوی»، احمدشاه قاجار و پدران او را مبتلا به این«سوء مزاج خانوادگی» معرفی می کند. مَرَضی که موجب نقرس، قند، چاقی بیش از اندازه و بیماریهای متعدد دیگر گردیده، و عنوان می نماید، همین، عامل اصلی ناتوانی احمدشاه در اتخاذ تدابیر سیاسیِ درست بود. او در ادامه، مدعی می شود که علت پیشرفتِ سریعِ روندِ وقوعِ انقلاب کبیر فرانسه، آرتریتیسم لوئی16 بوده است1. علاوه بر این، و از سوی دیگر، با آوردن این دو بیت شعر، که به وسیله یکی از شعرای آن برهه زمانی سروده شد:  


ایرانیان که فرّ کیان آرزو کنند     باید نخست کاوه خود جستجو کنند   
مردی بزرگ باید و عزمی بزرگتر      تا حل مشکلات به نیروی او کنند
                                        
                                                                                                                            
او زمینه اجتماعیِ روی کار آمدن رضاشاه را این طور تحلیل می کند:«از نظر روانشناسی جمعی، چکامه های بالا فقدان حسِّ اعتماد به نفس همگانی را می رساند، چه هیچ گاه فردی سویسی یا سوئدی برای حلِّ دشواریهای عمومی میهن خود انتظار قیام کاوه را در سر نمی پرورد برای آنکه فرد و جمع به وظیفه و مسئولیت مربوط به خود آگاه بوده آنرا با شهامت و صداقت و فداکاری انجام می دهد...اما اندیشه های ایران آن زمان چنین نبود چه پس از طی دوره انحطاط کشور در سده گذشته و عقب ماندگی شگرف از کاروان  تکامل فرهنگ جهان، و پریشانی که در جملگی مظاهر کشور پدیدار گشته بود، مردی بزرگ تا حل مشکلات به نیروی او کنند»2.    
                                                                    
دومین راهکار فتح الله بینا، در راستای هدفِ خود، استفاده از رویکرد نخبه گرایانه در تحلیل مسائل بود. او صراحتاً اظهار می نماید که «من نه برای افکار عوام از نظر تشخیص مصالح سیاسی کشور ارزشی قایلم و نه برای کسانی که خود را پیرو افکار عوام می دانند و بدان مباهات می کنند شخصیتی از نظر سیاسی و اجتماعی قایلم»3. چنانکه در مقایسه ای که میان اندیشه های رضاشاه با برخی از رهبران سیاسیِ برجسته ایران در آن برهه زمانی مانند احمدشاه، حسن مستوفی، احمد قوام، حسن تقی زاده و محمد مصدق انجام می دهد، رضاشاه را برخلاف شخص اخیرالذکر(مصدق)، دارای اندیشه های «پیروی از افکار عوام»معرفی نمی-کند4. او توده مردم را سرشار از احساسات غریزی می داند، که این موجب می شود تا هیچگاه نتوانند علل رویدادها را به خوبی تشخیص دهند. همین نقصانِ «تسلط غریزه بر تعقل و تفکّر و عجز در پیش بینی عواقب کار است که عوام، بیشتر مواقع علیه مصالح خود قیام می کنند»5. بینا با ارائه دو نمونه تاریخی در این مورد یعنی جنگ 1871م میان آلمان-فرانسه، در نتیجه اصرار شدید توده مردم فرانسه برای جنگ، و همچنین نبرد دوم ایران-روس در زمان فتحعلی شاه که بازهم عوام در وقوع آن تأثیرگذار بودند، موضوع جنگ دوم جهانی و عدم ایستادگی رضاشاه در برابر متّفقین را به میان می کشد. او این چنین عنوان می کند:«پیدایش فکر جنگ در اروپا برخلاف مصالح ایران بود، چه ایران، ایران عقب مانده، ایرانی که بر اثر خواب زمامداران کشور در سده-های12و13ق از کاروان فرهنگ اروپا عقب مانده بود. چنین ایرانی، اقلاًنیازمند به 30تا50 سال صلح عمومی و دور ماندن از آتش جنگ بود تا بتواند عقب ماندگی خود را چنین کمابیش جبران کند. اما اندیشه عوام قادر به تشخیص آن نبود و فکر خطرناک و زیانمند جنگ را با شور و شعف استقبال می کرد»6. بینا مدّعی می شود بدین خاطربود که وقتی رضاشاه از اعلان جنگ به متفقین و ایستادگی در برابر متجاوزان استنکاف وَرزیده، و از مسند قدرت کنار کشید: «اکثریت{مردم تهران}عصبانی بودند و حتی به او فحش می دادند»7. علاوه بر این، بینا در قسمت دیگری از کتابش، از موافقت رضاشاه با خواسته انگلیس و روسیه مبنی بر حمل و نقل وسایل خود از طریق خاک ایران سخن می گوید، این در حالی بود که افکار عامه در ایران، به آلمان گرایش داشتند،«او مصالح عامّه را پیوسته بر افکار عامّه ترجیح می داد..و هیچ وقت پایبند افکار عوامانه نبود»8.      
                                                             
سومین مسیری که فتح الله بینا، از طریق آن، درصدد توجیه فعالیتهای رضاشاه برآمد، نگرش ماکیاولیستی و فرصت طلبی(اپورتونیستی) سیاسی بود. او عنوان می کند هنگامی که هیتلر همسویی دولت و کشورش را با هم نژادان آریایی خود در ایران ابراز نمود و بدین خاطر، اکثریت روشنفکران و توده مردم ایران از پیروزیهای او خرسند شده و به سوی آلمان نازی گرایش نشان دادند، رضاشاه، رئیس پلیس تهران را احضار نموده و به او دستور داد تا مانع از هرگونه تظاهرات مردم به نفع آلمان شده و «روزنامه نگاران از محور خود منحرف نگشته از نوشتن مقالات مهیج و آتشین، حتی  در تفسیر اخبار به سود این و آن خودداری کنند»9. حتی هنگامی که فیلمهای جنگی آلمانی در سینماهای تهران، طرفداران بیشماری پیدا نمود، رضاخان دستور داد تا صاحبان تالارهای سینما، تبعیضی قایل نشده و فیلمهای روسی و انگلیسی را هم به معرض نمایش بگذارند10. فتح الله بینا، خود، در ادامه می افزاید که اگرچه آلمان کمک زیادی به ایران در زمینه اقتصادی و صنعتی کرده بود و ازین رو، طبیعتاً، رضاشاه می بایست از آنها حمایت می کرد،«درست است که نمک شناسی نسبت به دوستان و معاشران از سجایای ملی ایران باستان است، اما در عالم جهانداری و جهانگیری این واژه مفهوم دیگری دارد. رضاشاه کبیر  آن مرد باتدبیر  مفهوم اصلی را در سیاست به کار برد و چنین نمک نشناسی را برای مصالح میهن خود لازم دیده به خویشتن تحمیل کرده بود». او می افزاید که رضاشاه از این نظر، در آن زمان، تنها نبود بلکه هیتلر نیز به اقداماتی همچون نقض پیمان عدم تهاجم به لهستان و شوروی و همچنین نقض بیطرفی بسیاری از کشورهای اروپایی، به منظور منافع ملی خود مبادرت ورزید11. بینا از طریق همین زاویه دیدِ ماکیاولیستی و اپورتونیستی، موضوع دست داشتنِ انگلیسیها در روی کارآمدن رضاشاه به قدرت را مورد توجه قرار داده و اذعان می کند که این عامل، یکی از حربه های تبلیغاتیِ مهم مخالفان حکومت پهلوی علیه رضاشاه بود. بینا بعد از توضیحاتی در مورد نقش آلمانها در روی کار آمدن لنین، کمک فرانسه در قِبال آتاتورک، همراهی اولیه انگلیس با هیتلر، و همچنین حمایت حکومتهای فاشیستی ایتالیا و آلمان از فرانکو در اسپانیا، عنوان می کند که هر یک از این مردان سیاسی برجسته جهان، به خاطر خدمت به میهن یا مرام و مسلک خود، زیرکانه از فرصتهای سیاسی استفاده نمودند، نه اینکه انقیاد و دست نشاندگی را بپذیرند. او در نهایت راجع به رضاشاه می نویسد:«رضاشاه کبیر پیوسته چنین می گفت: من اکنون از اوضاع و احوال جهان و نفوذ غیرمشروعی که همسایگان در شئون اجتماعی کشور دارند به سود میهنم بهره مند می شوم پس از الغای کاپیتولاسیون و تسلط بر اوضاع  نفوذی که آنان بر اثر ناتوانی زمامداران یکصدساله اخیر تحصیل کرده اند، ریشه کن خواهم کرد...»12.  
                  
چهارمین رهیافتی که به وسیله آن، بینا، به توجیه مؤسس سلسله پهلوی می پردازد، بررسی مسائل از زاویه دیدِ اقتدارگرایانه و نگرش استبداد منوّر می باشد. بینا در یکی از قسمتهای کتاب، صراحتاً اظهار می کند که اساساً با تشکیل احزاب در ایرانِ آن برهه زمانی، مخالف بوده، چرا که آن را«تقلیدی سطحی و بدون مطالعه از سایر دموکراسیها می داند و چنین تقلیدی را فعلاً به نفع ایران نمی داند». او در ادامه می آورد:«ایران امروز به تشکیل حزب یا احزاب احتیاج ندارد و اقلّا تا سی سال باید حکومت ثابت مقتدر برقرار باشد و راه وصول به هدف این است که مجلسین و روزنامه ها فقط به بحث و نقد در پیرامون سودمندترین راه عملی برای وصول به هدف بپردازند»13. بینا در توجیه سلطنت مطلقه رضاشاه، مدعی می شود که «اندیشه عوام تهران برخلاف آنچه می گویند اندیشه دموکراسی نیست و هنوز به چنین مرحله نرسیده است»، او مدعی است که از دیدگاه روانشناسانه، جامعه ایران گرایش به یک شخص مقتدر دارد و اگر این موج احساسات به وسیله یک شخص قدرتمند در رأس یک دولت مقتدر رهبری شود، بسیار برای کشور سودمند خواهد بود14. البته او، سعی زیادی می کند تا با ارائه برخی نمونه های دیگر از انوشیروان ساسانی گرفته تا استالین و هیتلر، و مقایسه خشونت آنان در برابر مخالفان با رضاشاه، نشان دهد که مؤسس سلسله پهلوی نه تنها مستبد نبوده، بلکه یک حکومت مقتدر توأم با انعطاف نسبت به مخالفان داشته است15.   

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بنگرید به فتح­اله بینا، اندیشه­های رضاشاه کبیر، بی­جا: بی­نا، 1329،صص9-11.
2- همان، ص19.
3- همان، ص97.
4- همان، ص7.
5-  همان، صص98-99.
6-  همان، ص105.
7-  همان، ص97.
8-  همان، ص89.
9-  همان، ص76.
10- همان، ص86.
11- همان، ص90.
12- همان، صص167-170.
13- همان، ص136.
14- همان، ص107.
همان، صص132-134.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس