جمعه روز ی از روزهای آغاز جوانی و اتاق آخر شبستان مسجد شارعی که پاتوق ما بود برای جلسه محفل انس با قرآن ودم غروب و وصف روحانی سالخورده و اهل دلی از فضلای قم که قرار بود از آن شب امامت مسجد را بر عهده بگیرد.

به گزارش مشرق به نقل از خبرآنلاین، جمعه روز ی از روزهای آغاز جوانی و اتاق آخر شبستان مسجد شارعی که پاتوق ما بود برای جلسه محفل انس با قرآن ودم غروب و وصف روحانی سالخورده و اهل دلی از فضلای قم که قرار بود از آن شب امامت مسجد را بر عهده بگیرد .

و گفتند : حاج آقا آمد ،‌نامش حاج آقا امجد . نامی که ماند برای ما و آیت الله امجد و استاد امجد و حضرت ایت الله و جناب استاد هیچ وقت روی زبانمان نچرخید . حاج آقای ما از راه رسید و در ذهن و دل و خاطر ما با همان قامت بلند و قدم زدن سریع و لبخند شیرین ماندگار شد .

حاج آقای ما آمد و در تهران ماند و با همان شوریدگی و سادگی و بی تکلفی که " تکلف گر نباشد خوش توان زیست " و با بی تعلقی که " تعلق گر نباشد خوش توان مُرد " . حاج آقا یما از همان عصر جمعه که به تهران آمد در دل جوان ها و دانشجو ها و طلبه ها جا گرفت و شد حاج‌آقا امجد . بعدها هم هر چه از آیت الله بهاء الدینی وصفش را شنیدیم یا از حضرت آیت الله بهجت اشاره ای دیدیم یا در محضر آیت الله جوادی نکته ها خواندیم باز همچنان آیت الله نازنین و دوست داشتنی و نزدیک و راحت ما همان حاج آقا امجد بود.

دیگر ما بودیم و حاج آقا . در مدرسه عالی شهید مطهری ، در کوی دانشگاه تهران ، در حلقه دعای سمات ، در روضه محرم و صفر ، در قم و دماوند وتهران ، آخر شب یا میانه روز . هر سؤال پاسخی سریع داشت پیش حاج آقا و هر مشکل راه حلی ساده ، گویی این مرد زندگی نداشت ، گویی خانواده نداشت ، گویی استراحت نداشت .

وقتی دلمان می گرفت دست بر سرمان می کشید و وقتی آشفته می شدیم آراممان می کرد . وقتی به دیوارهای بلند و درهای بسته می خوردیم با مهربای راهی می یافت و وقتی به چهره های عبوس و اخمهای درهم می رسیدیم لبخند و مهربانی او بود که امیدمان می بخشید .

مسافری بود که روی زمین قرار نمی گرفت و به چیزی بسته نمی شد ، این آزادگی و رهایی ، این شوریدگی و بی قراری شیفته مان می کرد . شاید برای همین بود که خانه ای نداشت و زندگی اش را دو سه بار کامل بخشیده بود . درها را باز کرده بود که هر کسی هر چه نیاز دارد بردارد و برود . یکی یخچال را نیاز داشت و یکی فرش را و دوباره حاج آقا بود که با همراهی بانوی صبور و همراه زندگی اش از نو شروع می کرد با میز شکسته ای یا فرش پاره ای .


حاج آقا شد پدر برای همه مان ، وقتی خواستیم برویم خواستگاری او را جلوتر فرستادیم و وقتی بچه دارشدیم او در گوش نوزادمان اذان گفت . وقتی خانه اجاره کردیم او به مهمانی کوچکمان آمد و وقتی ماشین خریدیم او در کنارمان نشست .
در نرمریز اشک با او " علی علی مولا " گفتیم و در گرمسوز آه " مکن ای صبح طلوع " را ناله کردیم . در زیارت خورشید خراسان با او همقدم شدیم و در پابوس ماه قم او را همراهی کردیم . کتب اگر خواندیم با او خواندیم و بحث اگر کردیم با او گفتیم و شنیدیم . هم حلقه اتصال و پیوند ما جوان تر ها بود با بزرگان حوزه و پیران عالم عرفان و معنویت ، و هم از افتادن به بیراهه هایی به ادعای عرفان و سلوک و معنویت بازمان می داشت که مردانه می ایستاد و می گفت : " آمده ام تا دکان ها و کاسبی ها را تعطیل کنم "


در روزگاری که کمتر کسی " آخوندی " می کند به معنای پدری و همراهی و همدلی . در روزگاری که کمتر کسی رها و بی تعلق و بی بستگی است ، در روزگاری که هزار و یک ملاحظه و مناسبت و مراعات در لابلای هر کلام و نگاه و حرف و حدیث هست وجود مردی به نام " محمود امجد " گمشده ما بود .
حاج آقا مال ماست ، نه مال کسانی که با هزار و یک فتنه و نیت شوم در پی مصادره اش هستند . حاج آقا مال ماست ، نه مال کسانی که تازه از راه رسیده اند . حاج آقا مال ماست نه مال آنها که دیر آمده اند و می خواهند زود بروند .

حاج آقا مال ماست و برای همین دلمان می گیرد وقتی می بینیم برخی از صفا و سلامتش سوء استفاده می کنند . برای همین نگران و اشفته می شویم وقتی می بینیم چنگال های خطرناکشان را برای دریدن آبرو و حرمتش تیز کرده اند . برای همین می ترسیم وقتی می بینیم این پدر و برادر همدل و همراه را می خواهند از ما بگیرند .

شاید برخی از دیدگاه ها و افکار ایشان را نپذیریم ، شاید بعضی مواضع سیاسی ایشان را نپسندیم ، شاید گاهی سلیقه هایمان متفاوت باشد ، اما این همه باعث نمی شود پدری و برادری این مرد نازنین را فراموش کنیم . این همه موجب نمی شود قدر و قیمت این گوهر کمیاب را ندانیم ، این همه سبب آن نیست تا از خاطر مان برود که " به هر الفی الف قدی برآید "

حاج آقا بزرگ اسـت ، دوست داشتنی است ، قیمتی است اما معصوم نیست . ما مرید و نوچه او نیستیم که او اصلا آمده تا بساط همین مرید بازی ها و نوچه گری ها را به هم بزند . حاج آقا بزرگی است که ممکن است اشتباهات بزرگ هم بکند و افسوس که این روزها عادت کرده ایم همه را معصوم بخوانیم و بدانیم .

حاج آقای ما قیمتی است و برای همین به او طمع می کنند ، دوست داشتنی است و از همین روی به سراغ او می روند ، عزیز است و به همین خاطر برایش نقشه می کشند ، اما هر چه هست حاج آقا مال ماست . بی خود به او طمع دارند و بی جا به او چشم شوم دوخته اند . حاج آقا مال ماست و برای ما خواهد ماند .

حاج آقای ما ممکن است عصبانی شود ولی هرگز سخنی نخواهد گفت که آسایش دشمن را به دنبال داشته باشد . ممکن است دل نازکش بشکند ولی محال است کلمه ای بر زبان بیاورد که دل دوستان خدا را بیازارد . ممکن است انتقادی بکند ولی هیچ گاه این انتقاد از مرز این خانه و این خانواده بیرون نخواهد رفت .

حاج آقا مال ماست و دل های پریشان ما مثل فرشتگان قدسی پیرامون وجود نازنینش مراقب است . حاج آقا مال ماست و دعاهای همیشه ما مثل دیوارهای بلند ، نام و حرمتش را پاس می دارند . حاج آقا مال ماست و اشک هایمان ، لبخندهایمان ، نگاه هایمان مثل زنجیری دل نازنین او را به خاک این عقیده و باور و تعهد بسته است .

حاج آقا مال ماست ، بیهوده خود را معطل نکنید . او که هماره زمزمه اش " خدایا چنان کن "‌بوده است " سرانجام کار " ش " جز " تو خشنود باشی و ما رستگار " نخواهد بود و " الهی عاقبت محمود گردان را به نام محمود او نوشته اند . خیالتان را راحت کنم . حاج آقا مال ماست .

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 8
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 3
  • ۱۴:۳۹ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
    0 0
    اين حاج آقايي كه فكر مي كنيد مال شماست - و زماني هم ما مثل شما فكر مي كرديم - ديگر مال ما و شما نيست. متعلق به سبزهاست. ما سالهاست كه از ايشان خداحافظي كرده ايم. چون آقاي ما سيد علي خامنه اي است وما با هزاران دريغ فهميديم كه امثال حاج آقاي شما چشم ديدن آقايمان را ندارند. صد حيف از آن ساعتها و شبهايي كه پاي منبر ايشان نشستيم. رطب خورده منع رطب كي كند؟!
  • من ۱۶:۴۶ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
    0 0
    چرا اگر کسی انتقاد کند و محمود شمارا نخواهد اخ است واگر با شما باشد به است. اصلا شما کی هستید.
  • مصطفی غفاری ۱۷:۲۴ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
    0 0
    جناب زائری اول خودت بگو کیستی بعد بیا بگو امجد کیه؟خودت دردوران فتنه ...بودی حالا زبان باز کردی ؟ آقای ما فقط وفقط امام خامنه ای است
  • حسين ۱۷:۳۷ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
    0 0
    سلام برخي عادت كرده اند كه و يا شايد دوست دارند تا بزرگان و يا حتي كمتر از آنها را به زور به مخالف و دشمن بدل كرده و يا به خيال خود آنها را به دام دشمن بكشانند. ايشان درست است كه در اثر سوء تدبير يا سوء نيت برخي طرفداران و بستگانشان دچار اشتباه شده باشند، ولي مگر شما خدا هستيد كه براي ديگران تعيين تكليف مي كنيد ؟ مگر بزرگان را ما از سر راه آورده ايم كه به ثمن بخس در راه دشمن قرباني كنيم ؟ بله ملاك ما رهبر معظم انقلاب اسلامي است و بس . اما يادمان نرود كه سربازان ايشان را - از جمله حاج آقاي امجد - به زور تقديم فتنه گران نكنيم كه صد البته دامان ايشان از اين سخنان منزه است. چند صباحي است كه با دادن اطلاعات غلط، ايشان را به مسيري بردند كه اكنون مي بينيم. اما به حق حضرت زهرا (س) كه اطرافيان- كه هر چه مي كشيم در دفاتر برخي از بزرگان و ... از همين اطرافيان بعضا جاهل و بعضا مغرض است- ايشان از ايشان دور شده و دوباره از اين سرباز ولايت و اين عارف دلسوخته بهره مند شويم. راستي يادش بخير گريه ها و خنده هايمان در محضر ايشان.
  • اكبر ۱۹:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
    0 0
    زائري جان! من دوستت دارم. اما شما ظاهرا در دوران سياه فتنه 88 لبنان تشريف داشتيد و مشغول تحصيل در دوره دكترابودي. اين آقا در آن ايام دل همه ما را سوزاند. به مقام معظم رهبري بد كرد. در مجلس ترحيم همسرش ميتينگ فتنه گران را برگزار كرد. با مير حسين و اعضاي فرقه سبز نوشابه خورد و... كاش همه اين حرفها دروغ بود و حاج آقا امجد ما و شما هماني بود كه شبهاي ماه رمضان در مسجد شهيد مطهري پاي منبرش مي نشستيم. راستي دوره دكترايت تمام شده؟
  • ۲۰:۲۲ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
    0 0
    ... مسئله انقلاب اسلامی است. مسئله راه امام خمینی است. مسئله دشمنان قسم خورده اسلام اند که ایشان هنوز با آنها مرزبندی نکرده است.
  • ۲۰:۲۴ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۱
    0 0
    آقای امجد هنوز حضرت آقا را دعا می کنند. هنوز به ایشان ارادت دارند. تو چرا نوشته ای ایشان چشم دیدن حضرت آقا را ندارند؟! این دروغ است.
  • مجتبی « تنکابن » ۰۱:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۲
    0 0
    فقط امام خامنه ای را عشق است. یا علی

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس