کد خبر 54511
تاریخ انتشار: ۸ تیر ۱۳۹۰ - ۱۱:۲۲

دستهاي سياه و ترک‌خورده او که با آنها بر روي تکه آهن سرخي مي‌کوبيد و حرارت زغالهاي گداخته كوره، صورتش را سرخ و خيس عرق كرده بود، از تلاش بسيار او براي زندگي و خانواده‌اش خبر مي‌داد.

به گزارش مشرق به نقل از ایسنا، بازارهاي همدان مانند بازارهاي اغلب شهرهاي قديمي از بافت معماري اسلامي برخوردارند و جملگي بازمانده دوره قاجاريه هستند. اين بازارها که براساس نيازهاي سالهاي گذشته و در دسترس بودن همگان ايجاد شده است، در مرکز شهر قرار دارند و هر يک مختص يک نوع مال‌التجاره يا پيشه‌وراني هستند که داراي حرفه مشترکي هستند.

از اين‌رو مردم قديمي و ساکنان اصلي همدان بر حسب احتياجات خود، مي‌دانند به کجا مراجعه كنند. هنوز هم بخشهاي مختلف بازار را به نامهاي قديمي آن همچون بازار آهنگرها، گيوه‌کشها، موتابها، نجارها، صحافها، کفش‌دوزها و... مي‌شناسند و مي‌خوانند.

درون كوچه بازارهاي پر سر و صداي شهر هميشه آشناي همدان قدم مي‌زدم. صداي ضربات چكش نظرم را جلب كرد و مرا به سمت اين مغازه پر سر و صدا كشاند. مردي با پيشبند آهنگري‌اش كه صورتش از حرارت سرخ شده بود، ذهنم را به داستان قديمي "كاوه آهنگر" برد و ياد رشادتهاي او افتادم.



در ادامه سؤالاتي در ذهنم مطرح شد: آهني که حدود 3000 سال پيش از ميلاد کشف شده و ابتدا فقط از آن اشياء تزئيني ساخته مي‌شد، در حال حاضر و عصر ارتباطات چه جايگاه و اهميتي يافته است؟

در اين دوران پيشرفت تکنولوژي، هنوز هم افرادي هستند که از آهنگري و کوبيدن چکش بر آهن امرار معاش مي‌کنند؟

احتمالا اين حرفه تا چند سال ديگر مانند بسياري از حرفه‌هايي که به‌دست فراموشي سپرده شده‌اند، فراموش خواهد شد؟... يا اينکه چه ابزار و وسايلي هست که هنوز ارزش ايستادن پاي کوره و پينه بستن دستها را داشته باشد؟

حرفه‌اي كه امروز در آن بازار تنها چند مغازه و چند چهره خسته و نسبتاً شكسته را به خود اختصاص داده است.

اين روزها كه از گذشته‌هايمان فاصله گرفته‌ و غرق زندگي ماشيني شده‌ايم، در حقيقت از درون خود غافل مانده‌ايم. مردانگي و جوانمردي را كه روزگاري جوانان و نوجوانان از شاگردي در همين مغازه‌هاي پر سر و صداي شهر ياد مي‌گرفتند، امروز درون مدرسه‌هاي آرام و گاهي خالي، درسهاي جبر، فيزيك و احتمالات فرا مي‌گيرند.

براي رفتن به آن دنيا و پاسخ دادن به خدا براي اعمالمان، به جبر و احتمال خيلي نيازي نيست اما بايد همه، درس عشق و مردانگي را بياموزيم كه البته از آموزشگاههاي اين درسها فاصله گرفته‌ايم.



حرفه "آهنگري"، حرفه مردي بود كه روزگاري براي رشادتهايش هر روز و هر روز از او حرف مي‌زديم. اما امروز نه تنها حرف نمي‌زنيم بلكه او را به يك درس از كتابي محدود كرده‌ايم و از "كاوه" پيشبند و فريادش را به ياد داريم.

به راستي عجب هنري مي‌دانند اين مردان آهنگر... اينان ياد مي‌گيرند كه براي بهتر شدن و بهتر بودن بايد سختي ببينند و با تحمل مشكلات بسيار و ضربات چكش، شكل مناسبي به خود بگيرند.

گذشته از اينها، آهنگري حرفه‌اي است كه گاهي از يك كارگاه كوچك شروع مي‌شد و امروز نيز در كارخانه‌ها و كارگاههاي بزرگتر عمليات آهنگري انجام مي‌شود. البته نمي‌دانيم از آموزشهاي زندگي و جوانمردي روزگار كارگاههاي آهنگري كوچك، در اين كارخانه‌هاي بزرگ خبري هست يا نه؟

"عباس حديدچي"، آهنگر 61 ساله همداني كار خود را از آهنگري يا چلنگري آغاز كرد.

همچنان که از نام خانوادگي او که "حديدچي" است و از ريشه "حديد" به معناي "آهن" به‌دست مي‌آيد؛ مشخص است اجدادش نيز آهنگر بوده‌اند و اين حرفه نسل به نسل به پدر عباس و بعد به خودش رسيده است.

محلي که امروزه در بين اهالي همدان به راسته آهنگران معروف است، ابتدا کاروانسراي بزرگي بوده که حدود صد سال پيش به اين مغازه‌ها تبديل شده و 65 سال است که بازسازي شده و در اين بخش بازار، ديوارها سالهاست که ضربات چکش را مي‌شنوند.

وارد مغازه او مي‌شويم، در و ديوار سياه رنگ مغازه را با عکسهاي آهنگران فوت کرده و چند برگه کاغذ با مضمونهاي قرآني و اشياء آهني که يادگار پدرش است، نظرمان را جلب مي‌کند.

بگذاريد از خودش بپرسيم...
حديدچي، در گفت‌وگو با ايسنا، درباره نحوه آشنايي‌اش با اين حرفه، در حالي‌كه با دست عرق پيشانيش را پاک مي‌كند، گفت: يادش بخير آن روز كه تازه وارد اين راسته بازار شدم. در گذشته رسم بر اين بود که پسرها از سن 17 سالگي بعد از به پايان رساندن کلاس نهم وارد بازار کار مي‌شدند، من نيز مانند همه در اين سن در كنار پدرم تحت عنوان شاگرد اين حرفه را فرا گرفتم.

وي همچنين درباره خانواده پدري‌اش و آن روزها افزود: خانواده‌اي هفت نفره شامل سه دختر و دو پسر بوديم که نه من و نه برادرم تمايلي به ادامه کار پدر نداشتيم، به همين جهت ابتدا به کار آزاد پرداختم که چون موفق نبودم به نوعي مي‌توان گفت، گرفتار اين کار شدم. نه سرمايه‌اي داشتم و نه با فن ديگري آشنايي داشتم. شايد از روي اجبار و شرايط روزگار بود که به سمت حرفه خانوادگي و فني که پدرم آموخته بود روي آوردم؛ البته چندان هم بي‌علاقه نبودم.

وي در ادامه درباره رضايت خانواده‌اش نسبت به اين حرفه و شغل، اضافه كرد: پدر خدابيامرزم که هفت سال از فوتش مي‌گذرد، راضي به اين موضوع نبود اما در نهايت موافقت خود را اعلام کرد.

حديدچي بيان كرد: زماني که تحت عنوان شاگرد نزد پدرم مشغول بودم، پنج شاگرد ديگر را به عنوان استاد پذيرفته بود، که شاگرد اول فقط مي‌توانست روي "دم دستي" کار کند و بعد از آن به چکش‌زني مي‌پرداخت؛ اگر استعداد بالايي داشت بعد از 15 سال چکش‌زني به درجه استادي مي‌رسيد، در غير اين صورت در همان مرحله چکش‌زني باقي مي‌ماند تا مهارت لازم را کسب کند. حالا فقط يک استاد و يک شاگرد باقي مانده است...



وي تصريح كرد: در مجموع از ضايعات آهن براي ساخت ابزار و وسايل استفاده مي‌کنيم، فرقي هم نمي‌کند که آهن اصل باشد يا ضايعات.

اين آهنگر همداني ادامه داد: در گذشته تکه‌هاي کوچک آهن را درون ورقه آلومينيومي مي‌گذاشتند و ذوب مي‌کردند تا به صورت تکه‌هاي بزرگتر درآيد. سوخت تنورها ذغال سنگ و ذغال است و از گاز استفاده نمي‌کنيم... هرچه سنتي‌تر باشد بهتر است.

وي با اشاره به تفاوتهايي كه شرايط و امكانات كار با گذشته پيدا كرده است، عنوان كرد: کار اصلي ما الان ساخت "داس" است و بيشتر تعميرات انجام مي‌دهيم، در گذشته قلمهاي سنگ‌تراشي، نعل، ميخ درهاي خانگي و... ساخته مي‌شد اما امروزه با مکانيزه شدن لوازم کشاورزي، کارايي اين ابزار کم شده است.

حديدچي يادآور شد: امروزه کمباين جايگزين داس و کمپرسي جايگزين قلم شده است، در گذشته از دمها و فنهاي دستي استفاده مي‌شد که در حال حاضر اين ابزار، الکترونيکي شده است. البته دليل برپا ماندن اين مغازه نيز تا حد زيادي به اعتبار و سابقه خوب پدرم در قديم برمي‌گردد و هنوز هم به اسم پدرم به سراغ من مي‌آيند.

يادگاريهاي مغازه‌اش باعث شد، از او درباره آنها سئوال كنيم، كه در اين باره نيز گفت: عکس پدرم که هميشه به ديوار آويخته شده، يک حوض و يک ذغال‌دان سنگي که پدرم خودش از سنگ آنها را تراشيده بود، يادگاريهاي من از ايشان است.

وي افزود: پدرم قسمت انتهاي مغازه را با کشيدن يک تيغه افقي به دو نيم طبقه تقسيم کرده و قسمت پايين را به صورت انباري، براي نگهداري ذغال سنگ درآورده بود.

او همچنين در پاسخ به اين سوال كه فكر مي‌كند چند سال ديگر اين مغازه و حرفه‌اش به حيات خود ادامه دهد، بيان كرد: آهنگري نيز همچون بسياري از فنون در حال انقراض، به نظر مي‌رسد عمر زيادي از آن باقي نمانده باشد و در همين راسته هر کدام از استادان که فوت مي‌کنند، مغازه‌اش تعطيل مي‌شود و پسران آنها هيچ تمايلي به ادامه کار پدر ندارند.

وي همچنين به دلايل نشان ندادن علاقه از سوي جوانان به مشاغل سنتي، خاطرنشان كرد: در حقيقت به اين جهت که جوانان فکر مي‌کنند اين کار بسيار سخت است و البته درآمد آن نسبت به سختي کار برايشان رضايتبخش نيست.

وي افزود: در گذشته واقعاً بيكاري براي مردان عيب بود و آن روزها آهنگري شغل آبرومندي محسوب مي‌شد؛ جوانان با وجود سختي کار به آن روي مي‌آوردند و اين حرفه را دوست داشتند. امروز راحت‌طلبي عادت بسياري شده است و به طور مثال فردي که با سيگار فروشي درآمد خوبي کسب مي‌کند، هيچگاه حرفه سختي مثل آهنگري و امثال آن را برنمي‌گزيند.

حديدچي يادآور شد: از سويي مسئولان نيز حمايتي نمي‌کنند... قطعا اگر حمايت مي‌شديم فضاي بزرگتر و امكانات به‌روزتري داشتيم شايد امروز با اين وضعيت روبه‌رو نمي‌شديم، از اين موارد که بگذريم مکانيزه شدن کشاورزي، ماشيني شدن زندگي و كارخانه‌اي شدن توليد صنايع دستي نيز از دلايل عدم گرايش به اين حرفه است. صد حيف که اين حرفه در حال نابودي است.

وي ادامه داد: نمي‌توان گفت که خانواده‌ام مخالف حرفه‌ام بوده‌اند؛ بلكه بيشتر بخاطر سنگيني کار و سختي آن براي من نگران هستند. در حقيقت از روي دلسوزي است اگر حرفي مي‌زنند. در گذشته هفت تا هشت ساعت کار سرسختانه کافي بود اما جوانان امروز چنين تحملي ندارند، نمونه آن پسران خودم که کار مرا ادامه ندادند و به تحصيل پرداختند.

اين آهنگر سختكوش همداني افزود: تمام مخارج زندگي از همين مغازه، البته با قناعت خيلي زياد تأمين مي‌شود.

دستهاي سياه و ترک‌خورده او که با آنها بر روي تکه آهن سرخي مي‌کوبيد و حرارت زغالهاي گداخته كوره، صورتش را سرخ و خيس عرق كرده بود، از تلاش بسيار او براي زندگي و خانواده‌اش خبر مي‌داد.

از او دليل نپوشيدن دستکش در حين کار سئوال کردم که در پاسخ عنوان کرد: با دستکش نمي‌توانم آهن را درست و محکم در دست بگيرم و چکش بزنم.

در زماني که برخيها از کار خود مي‌زنند او از خود هزينه مي‌کند تا کارش بدون نقص باشد.

وي با اشاره به اينكه فصلهاي کشاورزي تغييري در کار و ميزان توليدات آهنگري ايجاد كرده است، يادآور شد:‌ در فصل زمستان فقط تا ظهر کار مي‌کنيم چرا که ميزان تقاضاي اين ابزار بسيار کم مي‌شود و روستاييان، ديگر خريدي ندارند و فقط توليد داريم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس