کد خبر 536810
تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۳

نایب رئیس مجلس شورای اسلامی گفت: من فکر میکنم انتخابات مجلس آینده مجلس پنجم دیگری شکل خواهد گرفت که اکثریت آن با اصولگرایان باشد اما اقلیت اصلاح طلبان اقلیت قدرتمندی خواهد بود.

به گزارش مشرق، گفت و گو با مهندس محمدرضا باهنر جزو گفت و گوهایی است که باید زمین سیاست را شناخت، وی سالهاست در عرصه سیاست کشور حضور دارد و نایب رئیس مجلس شورای اسلامی می باشد.

این چهره تاثیر گذار اصولگرایان پس از رحلت حبیب الله عسگر اولادی رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری شد و در طول سالهای فعالیت همواره تاکید بر کار تشکیلاتی و حزبی داشته اند و همواره در ائتلاف های اصولگرایان حضور داشته است.

با باهنر در مورد این روزهای انتخابات و قانون انتخابات و احزاب صحبت کردیم. وی حتی معتقد است اگر بخواهیم کشور را حزبی اداره کنیم می توان قانون اساسی را نیزاصلاح کرد.

سوال اول اینکه در این روزهای انتخابات لیست های مختلفی همواره وجود دارد، اما دو لیست اصلی انتخابات معمولا با دو جناح کشور است، چرا اصلا باید لیستی رای دهیم؟

ما در انتخابات مجلس شورای اسلامی در سطح کشور هنوز به صورت کامل و کافی هنوز اسامی نامزدها جریانی نشده است و هر دیدگاهی خود را مصمم به هر لیست و جریان و تفکر می کند و تجربه من این است که در تهران  کسانی رای می آورند که بر گرفته ازلیست ها هستند .

اگر بخواهیم عدد بگوئیم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ما در تهران در 9 دوره  مجلس داشته ایم که اگر تکراری ها را حذف کنیم 150 نماینده تقریبا داشته ایم که از این تعداد نماینده شاید به اندازه 5 نفر هم نداریم که خارج از لیست ها باشد و  عموما از لیست ها رای آورده اند.

لیست ها در تهران عموما 2 لیست بیشتر نیست یعنی لیست های ریز و پراکنده و مختلط زیاد است اما لیست های مشخص در زمانی گفته اند لیبرال ها و خط امامی ، چپی و راستی و یا اصلاح طلب و اصولگرا می گفتند و جریان تعریف شده مشخصی فارغ از این دو جریان در تهران نداشته ایم که نماینده ای بفرستد.

در کلان شهرها  تاثیر لیست 50 درصد و خود فرد نیز 50 درصد تاثیر دارد اما در شهرهای کوچک عموما رقابت میان افراد است و حامیان خیلی تاثیر ندارند.

در تهران علت اش هم روشن است زیرا غیر از 5 الی 6 درصد از رای دهندگان که به جزئیات می پردازند و در جریان مسائل سیاسی هستند  و افراد را می شناسند اما معمولا پای صندوق که می روند هزارتا اسم است و بگردند شاید 10 نفر را بشناسند ، برخی ها را می شناسند اما عمق تفکر او را نمی دانند. طرف ادم مشهوری است اما نمی دانند کارامد بوده بوده یا نه و یا بصیرت اش چگونه است و از این قبیل مسائل که بعید است مردم بدانند. در تهران عموما مردم به حامیان اعتماد می کنند تا به خود کاندیداها اعتماد کنند و این خوب است و نقطه بسیار مدبرانه و دقیق است.

کسانی که  لیست تهیه می کنند خیلی کنکاش کرده و بسیار دقیق هستند. ما در جریان اصولگرایی تقریبا ازبین 200 نفر از کاندیداهای تهران  سبک و سنگین کرده و بحث کردیم و انواع و اقسام مدل ها را طراحی کردیم تا به 30 نفر رسیدیم و بحث ما این نیست که  آنهایی که در لیست نیستند صلاحیت ندارند بلکه انسانهای بسیار کارامد و بصیر و خوش موضع و ولایتمدار پیدا می شوند و مجموع ترکیب با همه ملاحظات اینگونه است و مردم که می خواهند رای دهند خیلی کم پیدا می شوند که به تنهایی وقت و حوصله و دسترسی داشته باشند و این کاری که مجموعه اصولگرایی کرده را یک فرد به تنهایی انجام دهد.

یا مثلا یک هیات مذهبی و یا انجمن اسلامی اینگونه کنکاش کند و قاعدتا خیلی عقلایی است  و کسانی که جریان اصولگرایی و جامعه روحانیت را می شناسند و اعتماد دارند به لیست رای دهند و به هر 30 نفر رای دهند.

برخی پای صندوق می آیند حوصله ندارند به 30 نفر رای دهند و یا می گویند ما که همه اینها را نمی شناسیم و فقط به این 5 نفر  رای دهیم که این موضوع باعث یک اتفاق نا خواسته می شود و اینکه 5 نفر را اسم بنویسم 25 نفر دیگر را واگذار به سلیقه دیگران  که اعتقادی دیگر دارند واگذار کرده ایم و این 5 نفری که اسم نوشتیم حتی رای بیاورند اما ان 25 نفر دیگر ممکن است از افراد دیگر و جناح دیگر و سلیقه دیگر باشند.

کار را باید تمام کرد و به همین دلیل توصیه ما این است که به لیست و به همه لیست رای دهند.

یکی از مسائلی که در مورد لیست اصولگرایان مطرح می شود این است که اصولگرایان گفته بودند در لیست خود جوانگرایی می کنند اما میبینیم همه لیست جوان نیستند و برخی افراد با سنین بالا نیز حضور دارند، چرا جوانگرایی اتفاق نیفتاد؟ حتی خود شما عنوان کردید که به خاطر جوانها از شرکت در انتخابات پرهیز کردید

ما اگر در لیست ها  بخواهیم افراط و تفریط کنیم خوب نیست. تصور کنیم مثلا در تهران 30 نفر افراد بین سی تا سی و پنج ساله باشند و این مفهوم اش چه می شود؟ اولا این افراد اگر رای اورند و به مجلس روند دور اولشان می شود و فرض کنید مجلسی تشکیل شود که همه افرادان دور اولی باشد که به مجلس می روند آیا اینچنین مجلسی مجلس محبوبی است؟ به نظر من اصلا خوبی نیست  و بالاخره مجلس یک ساز و کارها و مسائلی دارد و عزیزانی که به مجلس می روند و کسانی که در مجلس هستند و نماینده های مجربی هستند اینها علم عمومی در همه جریان ها  پیدا می کنند اما کسانی که بار اول می خواهند به مجلس بروند مثلا یک پزشک حاذق متعهد و فاضلی است اما آیا این  تخصص برای مدیریت کشور کافی است.

یا مثلا یک فردی می رود امور مالی خوانده و دکتری گرفته و تئوری های خوبی هم دارد اما این فردی که به مجلس می رود که تنها نباید اقتصاد را تصمیم بگیرد ، بلکه باید در همه حوزه های سیاسی و اجتماعی و بین الملل و فرهنگی و مسائلی همچون نفوذ و تهاجم فرهنگی باشد و نیز بتواند تصمیم گیری کند. باید حواس او خیلی جمع باشد.

ما این دفعه و برای اولین بار برای اینکه بتوانیم 30 نفر را  جامع و کامل داشته باشیم دو سه جدول درست کردیم. در یک جدول تخصص ها بود و افراد فرهنگی و اقتصادی و  و سیاست داخلی و خارجی و امنیت ملی و اجتماعی در جدولی بودند. همچنین  جدول سن داشتیم که از از 30ساله تا 70 ساله در دهه های مختلف در این جدول حضور داشتند و مثلا در دهه 70 در لیست ما یک نفر بود که شاید برخی بگویند یک فرد 70 ساله چرا باید به مجلس رود که ما می گوئیم فرد بالای 70 سال ما آقای دکتر حداد عادل است اما ایا چون دکتر حداد  عادل بالای 70 سال است آیا نمی تواند کارامد و موثر باشد؟ در صورتی که دکتر حداد عادل یکی از چهره های موثر و از سرلیست های اصولگرایی بوده است.

در قضیه جوانگرایی افراط و تفریط نداشته ایم و در این جدول سن ها نیز سعی کرده ایم تعادل داشته باشیم. از سنین مختلف در لیست حضور دارند و بنابر این باید تعادل باشد و نمی توان فقط گفت لیست را جوان کرد. نقطه تعادلی آن این است که 30 نفر از تهران اگر بخواهیم بفرستیم که دور اول انها باشد که می خواهند به مجلس روند بخواهند راهرو ها و کمیسیون ها را تا یاد بگیرند مجلس تمام می شود.

آیا این دوره نسبت به دوره های قبل جوانگرایی در لیست اصولگرایان نشده است؟

چرا این دوره نسبت به دوره های قبل جوانگرایی شده و  در این زمینه بهتر کار کرده ایم.

برخی می گویند مهندس باهنر گفته که هر زمان اصولگرایان به وحدت رسیده اند نتوانسته اند به نتیجه دلخواه برسند ایا این درست است؟

اصلا و ابدا اینطور نیست. هر زمان اتفاقا اصولگرایان به وحدت رسیده اند موفق بوده اند. ما متاسفانه چون حزب تمام و فراگیر و کامل نداریم هر دوره انتخابات که می شود 80 درصد  انرژی ما صرف این می شود که وحدت کنیم ، 10 الی 15 درصد می ماند که  با رقیب رقابت کنیم. مثلا در این دوره داستان ائتلاف اصولگرایان از یک سال قبل  شروع شد و نشسته اند و بحث و تبادل نظرکرده اند و و حتی بعضی وقتها با خواهش و تمنا و تنازل به وحدت رسیده اند.

لیست نهایی تهران همانطورکه دیدیم چند روزی بیشتر نیست که منتشر شده است و تا انتخابات نزدیک به بیست روز است که منتشر شده است یعنی یکسال صرف وحدت کرده ایم و بیست روز برای معرفی و صرف رقابت با رقیب شده است در صورتی که یکسال را ما باید برای رقابت وقت بگذاریم.

رقبای ما هم همینطور هستند و آنها هم همینگونه عمل می کنند و این به دلیل این است که حزب کاملی در انتخابات وجود ندارد .

پس به همین دلیل به جای رقابت حداقل دو حزب در کشور به تقبل دو گفتمان می شود؟

بله، در اصلاح طلبان نیز میبینیم که یکی تندرو و دیگری کندرو بوده و برخی افراطی و برخی معتدل هستند پس هر زمان به وحدت برسیم و زود هم به وحدت برسیم موفقیت های ما خیلی بیشتر خواهد بود .

آقای باهنر برخی معتقدند سهم جبهه پیروان خط امام و رهبری در لیست اصولگرایان بسیار کم است، چرا این اتفاق افتاده است و سلیقه های دیگر اصولگرایی سهم بیشتری دارند؟ آیا ظرفیت جبهه پیروان خط امام و رهبری ظرفیت کمتری نسبت به پایداری و ایثارگران و رهپویان بوده است در صورتی که جبهه پیروان از مجموع چندین تشکل تشکیل می شود. ساز و کار چگونه بود که از جبهه پیروان افراد کمتری در لیست داشت؟

ما اصولگرایان همه با هم متحد تاکید داشتیم که به دنبال سهم خواهی نباشیم زیرا یک رقیب جدی به نام اصلاح طلبی و اعتدالیون داریم و با هم قرار گذاشتیم و بر قراری هم که گذاشتیم پایبند هستیم.

ما فرض می کنیم که 5 الی 6 گرایش در اصولگرایی می توانیم تعریف کنیم و اشکال از زمانی پیش می آید که فلان تشکل یکی و بقیه هم یکی، مثلا بگوئیم جبهه پیروان فلان تعداد دارد و بقیه تعداد دیگری دارند. اما آیا بقیه افراد مربوط به کجا هستند؟  همه ایثارگران و رهپویان و پایداری و آقای قالیباف هم نیستند. اگر ما این را بگوئیم  پایداری ها هم می توانند بگویند ما مثلا 5 نفریم و بقیه از ما نیستند، ایثارگران هم می تواند آنوقت همین مساله را بگوید . این نیست که بگوئیم دوز کدام سلیقه بیشتر است. برخی افراد در درون جبهه پیروان خط امام ورهبری فکر می کنند ما دو سلیقه داریم و بنابرین نصف این طرف و نصفی دیگر اما دو جریان نیست و به هر کدام تعادل خوبی وجود دارد اما اگر بخواهیم  سهم بندی نگاه کنیم همه می گویند سهم ما کم است.

سی اسم 5 تا نصف ندارد بلکه 5 تا یک پنجم دارند یا 6 تا یک ششم دارند نه اینکه شش تا نصف داشته باشد.

آقای باهنر اگر بخواهیم به قانون انتخابات در دیگر کشورها نگاه کنیم میبینیم که هر کدام یک مدلی دارند و در انتخابات های انجا احزاب نقش پر رنگی دارند و براساس ساختاری  آنها شکل دادنه اند که اگر فردی بخواهد مسئولیتی را در حکومت برسد باید عضو حزبی باشد تا در آنجا به قول معروف کادرسازی کند و آماده پذیرش مسئولیت شود اما در ایران این مدل انتخاباتی وجود ندارد. چرا مدلی برای انتخابات با توجه به  نقش احزابدر نظر گرفته نمی شود؟

این اشکال وارد است و خود من از نظر تئوری  معتقدم که نظام مردمسالاری دینی که نظام جمهوری اسلامی تدوین کرده و به نسل های آینده در جهان پیام می دهد و الگوی مناسبی هم هست این یک حلقه مفقوده دارد و آن احزاب است یعنی اگر حزب جامع و فراگیر نداشته باشیم، این حرف من را شاید برخی بگویند ما در کشور 300 حزب دارم اما به اعتقاد من حزب جامع و فراگیری نداریم . برخی از احزاب در کشور حدود 50 حزب فعال هستند که 40 حزب در انتخابات فعال می شوند و 10 حزب در سال فعال هستند اما همین 10 حزب هم جامعیت ندارند و این اشکال وجود دارد.

احزاب به هر حال وظایفی بر عهده دارند چرا این وظایف برای احزاب ما تعریف نشده که بتوانند ادعای اداره کشور داشته باشند؟

احزاب در جهان و در حکومت های دموکراتیک دو وظیفه بر عهده دارند یکی کادرسازی است و شخص را پله به پله رشد می دهند مانند باشگاههای فوتبال دنیا که بازیکن را از خردسالی کشف کرده و رشد می دهند تا ستاره در جهان شود. کادر سازی باید صورت گیرد  نه اینکه بگردیم و فردی را پیدا کنیم بلکه شخص را از کوچکی باید پیدا کرد و کشف کنند و بسازند تا بتواند آن فرد مسئولیت را بر عهده گیرد.

وظیفه دوم احزاب این است که مطالبات مردم را جمع آوری کرده و تدوین کنند و بر اساس آن برنامه ریزی داشته باشند. مطالبات مردم گاهی وقتها کاملا متضاد است، مثلا اصفهانی ها یک چیزی و یا کرمانی ها چیز دیگری بخواهند، اینکه حکومتی بخواهد همه مطالبات را برآورده کند نمی شود اول باید مطالبات شنیده شود و دسته بندی و اولویت بندی شده و بر اساس اولویت ها کار کرد.

الان در غیبت  احزاب این اتفاق نمی افتد و دو طرفه هم هست این موضوع یعنی اولا به عنوان جریان اصولگرایی  ما یک نفر را معرفی می کنیم که به مجلس رود اما بعد از رای آوردن هم او ما را رها می کند و هم ما او را رها می کنیم، رای را که گرفت کاری به کسی ندارد و البته اینطور نیست که بخواهند ظلمی و یا خیانتی بکنند اما فهم یک انسان در حد یک انسان است و اندازه یک حزب و یا تشکیلات بزرگ نمی تواند باشد.

خرد جمعی اندازه اش با یک فرد به وجود نمی آید،  ازسوی دیگر جمعی که افراد را به مجلس می فرستند مانند همین شورای عالی اصولگرایی که تشکیل شده است، سی نفر را حمایت و دراستانها هم همینطور،  اینها فردا روزی که به مجلس رفتند بعد از آن نمی دانند باید به چه کسی رجوع کنند چون جای مشخصی وجود ندارد که حتی مشورت کنند و این دو طرفه است و این داستان ادامه دارد و این از نواقص انتخابات است.

در دوره های مختلف مجلس حضرتعالی حضور داشته اید، چرا چنین بحثی نشده که  قانون انتخابات را عوض کنیم، بحث هایی در این دوره وجود داشت که اصلاح قانون انتخابات منجر شود ولی به نظر می آید مسکوت مانده است.

بله مسکوت ماند چون فراگیری حزب چند لازمه دارد اولین نکته ان اینکه  اراده ملی و اراده فعالان سیاسی لازم است که اینها اراده کنند حتا بتوان این موضوع را انجام داد. اگر اراده ملی رخ دهد حتی در برخی جاها نیاز به قانون هم نداریم.

چرا این اراده به وجود نمی آید؟

اول پس بگذارید خودمان را نقد کنیم، بنده میخواهم حزبی فراگیر راه بیاندازیم  قبل از اینکه رقبا بخواهند رقابت کنند در برخی مواقع دوستان خودمان نمی گذارند، مطرح می کنند چرا باهنر و ده نفر پیدا  می شوند که می خواهند حزب راه بیاندازند و دوباره همین داستانها پیش می آید.

یعنی هیچ قانونی نیاز نیست؟

یکی دیگر از مشکلات قانون است یعنی قانون می تواند به کمک احزاب بیاید و هرچند باید حقوق اساسی مردم در این قانون ضایع نشود. یعنی اینکه احزاب که در انتخابات شرکت می کنند معنایش این نیست که آدم غیر حزبی نتواند شرکت کنند. اما باید ساز و کاری باشد که احزاب بتوانند از ظرفیتشان استفاده شود. در برخی جاها ممکن است اگر بخواهیم حکومتمان کاملا حزبی اداره شود جاهایی نیاز به اصلاح قانون اساسی هست  . الان قانون اساسی مجوز داده که احزاب فعالیت کنند اما اینکه احزاب قدرت داشته باشند اینطور مساله ای وجود ندارد.

آیا در آینده احتمال اینکه قانون اساسی را برای فعالیت و قدرت احزب و تقویت انها تغییر دهیم وجود دارد؟

من احتمال آن را بالا می دانم زیرا خودم از نظر تئوری فکر میکنم که نظام مردمسالاری دینی لابد از داشتن چند حزب قدرتمند است، و لازم هم هست و باید داشته باشد.

 مدلی را نیز مقام معظم رهبری برای اداره حکومت پیشنهاد دادند که باز هم مسکوت ماند و اینکه میتوانیم نظام پارلمانی داشته باشی، چرا هیچ توجهی به این موضوع نشد؟

بیان مقام معظم رهبری در کرمانشاه این نبود که معظم له قصد انشاء داشته باشند بلکه تحلیل می فرمودند که برخی از بخش های قانون اساسی لایتغیر است و نمی توان تغییر داد و برخی اصول اش  قابل تغییراست. مثلا الان حکومت ما  ریاستی است و می تواند پارلمانی شود اما نه اینکه خوب است که پارلمانی شود. ایشان به عنوان مثال عنوان کردند  هرچند معناش باز هم این نیست که مخالف هستند بلکه نظام ما الان ریاستی است اما اگر بخواهد پارلمانی شود حتما باید حزبی شود.

خود من معتقدم اگر بخواهد به همین شکل پارلمان وجود داشته باشد به مصلحت نیست که بخواهیم نظام پارلمانی ایجاد شود بلکه پارلمانی یاد حزبی شود.

یعنی باید به سمت تغییر قانون اساسی برویم؟

باید نه، بلکه عامیانه بگویم اینکه  اگر این مسیر ده قدم داشته باشد سه الی چهار قدم را عادی می توان برداشت ، سه الی چهار  قدم هم با تصویب قانون عادی باید برداشت و یکی دو قدم نیز در آخر می خواهیم کشور حزبی شود باید قانون اساسی تغییر کند.

سوال اینجاست چرا دو جناح کشور احزاب قوی درست نمی کنند؟ الان شورای ائتلاف اصولگرایان شکل می گیرد اما همین افراد تشکیل یک حزب واحد و منسجم و قوی را نمی دهند؟ چرا فقط انتخاباتی ائتلاف هایی صورت می گیرد؟ اصلاح طلبان هم همینطور اما در مقابل حزب فراگیر صورت میگیرد. حتی میبینیم وقتی احزاب نیستند باندها فعال می شوند

این کاری که ما کردیم ائتلاف بود و ائتلاف از نظر مرحوم آیت الله مهدوی کنی می گفتند وقتی ما می گوئیم وحدت منظورمان وحدت فلسفی نیست بلکه کاری است. ائتلاف وحدت کاری است. در جریان های سیاسی 3 الی 4 نحله فکری وجود دارد.  در شورای ائتلاف اصولگرایان ما هیچکدام از اعتقاداتمان دست بر نداشته ایم بلکه بر اساس مشترکات خود ائتلاف کرده ایم.این معنایش ائتلاف است.

اگر بخواهد حزبی فراگیرشکل بگیرد خیلی بحث های موضعی با هم داریم اما این غیرقابل حل نیست بلکه با نشست ها  سازمان و ساختار داد و کار فکری کرد اما این ائتلاف نمی تواند به حزب تبدیل شود. این ائتلاف برای همین است که نزدیک انتخابات شکل می گیرد و بعد از آن هم گسسته می شود و هم نمایندگان نمی دانند بعد از آن به چه کسی مراجعه کنند و هر کسی به حزب خود مراجعه می کند و احزاب هم اگر بخواهند به نمایندگان دسترسی پیدا کنند نمی توانند.

در دوره های مختلف می بینیم برخی شخصیت های اصولگرایی در ائتلاف بوده اند و رای اورده اند اما مانند آقای مطهری یا ناطقو لاریجانی در این سالهای اخیر میبینیم اصلاح طلبان از آنها دم می زنند و سعی در یارگیری دارند، چرا این اتفاق رخ می دهد، ایا این شخصیت ها مواضعشان عوض شده یا این تاکتیکی انتخاباتی است؟

برخی از این اسامی که نام بردید  مانند آقای ناطق و لاریجانی ساختارشان اصولگرایی است و کلا جزو سرمایه های اصولگرایی در کشور هستند و ممکن است برخی مواقع  دلخوری هایی از مجموعه دوستان پیدا کنند. مانند اقای ناطق که از برخی دوستان در اصولگرایی دلخوری پیدا کردند و به همین دلیل هر وقت در رسانه ها با آقای ناطق صحبت کرده ام از آقای ناطق می خواهم به میدان بیایند و شروع به کار کردن بکنند . نمیگویم بیایند و با من کار کنند بلکه چون می دانم اصولگرا هستند با اصولگرایان کار خواهند کرد.

برخی ها شرط می گذارند که آقای ناطق بیاید و به فلان شرط که فقط با ما باشد ما نظرمان این نیست ما می گوئیم اینها جزو سرمایه های اصولگرایی هستند.

جریان این موضوعی که می گوئید این است که چون چارچوب حزبی نیست اگر برخی ها از افرادی دلخوری هایی داشته باشند و از تئوری  هایشان فاصله بگیرد این تئوری هایشان را در داخل حزب نمی توانند تئوریزه کنند و بروند و بحث و  پژوهش کنند و بحث ها محفلی و اساسی کنند .

 احزابی که در دنیا هستند و سابقه دارند برخی مواضعشان را اصلاح می کنند. اما در کشور ما افراد تندرو نتوانند مواضع را بپذیرند میروند و حزب جدید می زنند اینکه دوز تندرویی او 90 درصد است و میرود و حزب می زند و بقیه یک جای دیگه و تشکیل احزاب دیگر را می دهند  در صورتی که اینها می توانند با هم کار کنند و در درون یک حزب هم می تواند نحله های مختلف فکری حضور داشته باشد اما قاعده مند به حزب.

این حرفها البته تبلیغی و  رسانه ای است که جریانی می گوید ما فلان شخص را جذب کردیم و چنین و چنان شد .

پیش بینی شما از مجلس آینده چیست؟


من فکر میکنم انتخابات مجلس  آینده مجلس پنجم دیگری شکل خواهد گرفت که اکثریت آن با اصولگرایان باشد اما اقلیت اصلاح طلبان اقلیت قدرتمندی خواهد بود.

با توجه به اینکه اصلاح طلبان و جریان اعتدالی به نظر می رسد به لیست مشترک رسیده اند سعی می کنند جریان خود را اعتدالی نشان دهند و اصولگرایان را افراطی معرفی کنند. آیا رقابت دو لیست اعتدال و افراط رخ خواهد داد؟

این تبلیغات رسانه ای است  در حالی که تندترین و رادیکال ترین حرکات ضد نظام و شکننده ازدرون اصلاح طلبان درآمده است. البته همه اصلاح  طلبان را با یک چوب نباید برانیم بلکه در آنها نیزافراد درون نظام و ولایی نیز هستند اما مرزشان را باید با ساختار  شکننان و فتنه گران سال 88 مشخص کنند.

ما یک زمانی جریانی در درون اصولگرایی داشت شکل می گرفت  که جریان انحراف بود اما زود به داد رسیدیم و مرزمان را مشخص کردیم و اعلام کرده ایم که دو خط انحراف و فتنه مرزبندی داریم . اینکه اصلاح طلبان بخواهند خود را معتدل معرفی کنند به تاریخ سال 61 و 62 برگردیم خیلی چیزها کشف می شود. به تاریخ  چند سال پیش نیز برگردیم تندترین حرکات ضد نظام  اصلاح طلبان شکل دادند.

آیا آقای باهنربه انتخابات ریاست جمهوری فکر می کنند؟


ما به دنبال فردی کارآمد و لایق هستیم

منظورم این است آقای باهنر نامزد انتخابات ریاست جمهوری نمی شوند؟


نه و رسانه ها هم حق ندارند رابطه من و آقای روحانی را خراب کنند. ایشان رئیس جمهور هستند و امیدواریم توفیقات آقای روحانی به حدی شود که حتی رای آورند.



منبع: افکارخبر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس