به گزارش مشرق، فراسو نیوز به نقل از هاروارد بیزینس ریویو نوشت: علی رغم آنکه دولت چين در حمایت از مصرف تولیدات داخلی تبلیغات وسیعی انجام داده است ، غرب هنوز نمی تواند موفقیت چین را در این جبهه درک کند. اگر چه میلیون ها کشاورز چینی فقط توان گذران زندگی با حداقل مایحتاج را دارند، ولي چندین برابر آنها يعني میلیون ها چینی دیگر روانه شهرها شده اند و توانسته اند زندگی متوسطی را برای خود سرو سامان دهند.
_ چین در تا چند سال قبل در اقلام مصرفی گوناگونی از جمله کالاهایی مانند کفش، کالاهای الکترونیکی، و جواهرات رتبه اول یا دوم را در بازار جهانی داشته است.
_ تا چند سال قبل مجموع کانتینرهایی که از اسیا به امریکای شمالی و به اروپا روانه میشد از میزان واردات کالا به اسیا(که بخش عمده ان مربوط به وادرات به چین میشد) کمتر بود.
_ بیشتر تولیدات چینی در زمینه تهویه مطبوع، موتورسیکلت، کامیون و فولاد در بازار داخل بفروش میرسد.
_ سرعت بکارگیری و انطباق پذیری با تکنولوژی های جدید در میان طبقه متوسط چینی ها از هر کشور در حال توسعه ای بیشتر است. چین 400 میلیون کاربر اینترنت دارد که بیشتر شان به پهنای باند دسترسی دارند. تلفن همراه در همۀ مناطق شهری همگانی شده، و بیشتر کاربران آن استفاده از خطوط زمینی را کنار گذاشته اند.
_ رشد شهرها در چین چنان شتابی بخود گرفته است که آن کشور هم اکنون مراکز شهری اش از کشورهای غربی بیشتر است. برای مثال چین حدود 90 شهر با جمعیت طبقه متوسط 250000 نفر به بالا دارد در حالیکه امریکا و کانادا روی هم کمتر از 70 شهر با چنین شرایطی دارند.
تا سال 2020 چین طبق پیش بینی ها 400 شهر با حداقل 250000 نفر شهروند طبقه متوسط خواهد داشت و 50 شهر از این تعداد دارای جمعیت بالای یک میلیون نفر شهروند طبقه متوسط خواهند بود. انتظار میرود تا انموقع چین دارای 800 شهر باشد که درامد شهروندانش بطور متوسط از درامد شهروندان امروز شانگهای بیشتر باشد.
اندک شماری از مدیرانی که از چین بازدید میکنند از توسعه اقتصادی چین درک درستی بدست میاورند. اینها عموماٌ به پکن یا شانگهای مسافرت میکنند. در هتلهای پنج ستاره اقامت دارند ( هایت یا هیلتون). احتمالاً شعبه اي از قهوی فروشی معروف امریکایی نیز در لابی هتل دیده میشود. فضای اشنای هتل آنان را وا میدارد که گمان کنند بازار چین روزی همانند خیلی از بازارهای معمول غرب پر از محصولات ساخته غرب خواهد شد. اما حقیقت این است که شهرهای دور از شانگهای و پکن انباشه از کالاهای ساخت شرکت های داخلی هستند و اگر شرکتهای غربی هر چه زود تر در این شهرها جایي برای خود نیابند دیگر هیچگاه موفق به این کار نمی شوند.
قابل ذکر است که چین علی رغم پیشرفت سریع اش همچنان در زمینه های مختلفی به دیگر کشورها نیاز دارد. چين برای دسترسی به بازارهاي جهاني به شرکتهای چندملیتی نیازمند است. خیلی از شرکتهای چینی به تنهایی نمیتوانند حرفه صادرات را بگونه ای که سود ده باشد بچرخانند. آن کشور میتواند تحصیلات دانشگاهی را برای درصد رو به رشدی از جمعیت مهیا کند لیکن این امر نیز خود مستلزم اتکا به دانشگاههای معتبر خارجی برای بهری گیری از بهترین آموزشها است.
تنها منبع انرژی چین بطور سنتی ذغال سنگ است و تقاضایش برای واردات نفت مهمترین عامل برای بالا رفتن قیمتها در چند دهه گذشته بوده است. چین وارد کننده عمده مواد غذایی نیزبشمار میرود. و نکته دیگر اینکه چین در زمینه دارویی و مراقبتهای بهداشتی ابتکار یا مهارتی که غربی ها دارند را ندارد و استفاده از برخی داروها یا روشهای درمانی که در غرب امری بدیهی و پیش افتاده است در آن کشور تجمل و اسراف محسوب میشود.
شرکتهای چند ملیتی در راه چین
اگرچه هر شرکت چند ملیتی درخصوص چین استراتژی خاصي دارد لیکن سرعت نسبتاً کند آنها بیشتر مانع از ان میشود که استراتژی به موفقیت برسد. برای حفظ بهتر موقعیت شان شرکتها بایستی به چند نکته توجه کنند:
اول اینکه رقیبان داخلی خیلی سریع تر از انچه که شرکتهای چند ملیتی تصور میکنند به میدان وارد میشوند. چند تا از این شرکتها هم اکنون جزو بهترینهای بازار هستند مانند شرکت آسانسور ایکسیزی، رستورانهای سون دیز و لوازم خانگی میدیا. شرکتهایی که بخواهند سهم قابل توجهی در بازار چند سال آینده داشته باشند بایستی از هم اکنون برنامه ریزی را شروع کنند.
سوم اینکه شرکتها بایستی برای رشد بیش از اندازه تقاضا آماده باشند. هم اینک برخی شرکتهای غربی بسختی توانسته اند 35 درصد فروش سالیانه خود را بالا ببرند در حالیکه رشد بازار که در آن به تجارت مشغولند 60درصد است. با وجود سرمایه گذاری بسیار عظیم در بخش نیروی انسانی و منابع سرمایه این شرکتها همچنان ناچار به واگذاری سهم خود از بازار به رقیبان هستند و رقیبان آنها هم عمدتاً چینی هستند.
در بازاری که رشد آن چنین سریع باشد ارزش دارد که شرکتها از ظرفیتهای اضافی شان استفاده کنند و کار هوشمندانه آن است که واقع بين باشند.
مطلب چهارم ، شرکت های غربی لازم است بدانند که نیازهای مصرف کننده چینی با نیازهای مصرف کننده غربی کاملاً متفاوت است. یک خانه دار چینی ماشین قهوی کاپوچینو نیاز ندارد بلکه فیلتر تسویه آب، فیلتر هوا و مخلوط کن شیر و سویا ( از پر فروشترین اقلام مصرفی حال حاضردر چین که رقیب خارجی هم برایش وجود ندارد) نیاز دارد. یک مورد مثال قدیمی تر مربوط به خودروسازان میشود که باید متوجه باشند که خیلی از چینی ها که توان خرید خودرو را دارند، دوست دارند راننده هم داشته باشند _ بنابراین ویژگی های صندلی عقب خودرو برایشان خیلی اهمیت دارد.
ششم ، همانطوریکه شرکتهای چینی در بازار داخلی خودشان قدرتشان رو به افزایش نهاده در بازارهای خارجی هم وضع و موقعیت شان پررنگ تر میشود. به نظر میرسد آنها پیش از آنکه به اروپا و آمریکای شمالی برسند به افریقا و امریکای جنوبی مي روند. شرکتهای غربی چه متوجه شده باشند چه نباشند، فقط برای حضور در بازارهای چینی رقابت نمی کنند بلکه مبارزشان برای ممانعت از ورود رقیبان بلقوه ای به بازارهای نوظهور دیگر و احتمالاً به قلمرو خودشان نیز میباشد. شرکتهای چند ملیتی ممکن است که تمایلی نداشته باشند که به شرکتهای کوچک داخلی چین توجه كنند ولی باید این کار را بکنند.
آخرین مطلب اینکه ، شرکتهای غربی رفته رفته خودشان مسئول رویارویی با مسائل سیاسی در ارتباط با کار تجارت با چینیها هستند. قدرت دولتهای غربی برای به کرسی نشاندن خواسته شان به چینی ها بسرعت در حال کاهش است -البته اگر بپذیریم که چنین قدرتی پیش از این وجود داشته است- در حالی که رشد بازار در خود چین از وابستگی آن کشور به شرکتهای غربی کاسته است.
رقابت در چین به سیاستهای دولت چندان ارتباطی ندارد و بیشتر به ارائۀ محصول و خدمات مناسب به مشتریان مناسب با قیمت مناسب ارتباط پیدا میکند.
برخی شرکتهای غربی مهارت خاصی در بهره برداری از فرصتها در چین دارند. در میان اینها میتوان از جنرال موتورز، جنرال الکتریک، هانی ول، فیلیپس، امرسون و یوم برندز نام برد. اما اینها استثناء هستند. بیشتر شرکتها در غرب سرعت رشد و توسعه شرکتها ی چینی را دست کم میگیرند و باورندارند که فرصت کمی دارند که برای خود جای پایی مهیا کنند. مخصوصاً در شهرهایی بجز شانگهای و پکن.
از بسیاری جهات چین امروز همانند امریکای سالهای 1800 در نظر مردم بریتانیا است. در آن زمان مدیران توانایی اجرا و تصور سیاستهای لازم برای انجام تجارت در منطقه جغرافیایی بسی وسیعتر از بازار داخلی شان نداشتند. همان چالشها ولی در مقیاسی وسیعتر اینک رو در روی مدیران غربی در چین قرارگرفته است . هرگز پیش از این سابقه نداشته است که تجار مجبور باشند فرصتهای بازار را در گستره ای جغرافیایی به این وسعت با زبانهای و قومیتهای متفاوت بجویند. اینها چالشهایی است که واکنش سريع شركت هايي را مي طللبد كه آمادگی انجام اش را دارند.