جمع‌آوری معتادان وکارتن‌خوابها برای اهالی محله هرندی عادت ودردهای آن برای همه آشنا بود. با آغاز کار قرارگاه جمع آوری معتادان در این محله ورق برگشته و زندگی بدون معتادان به هرندی باز می گردد.

به گزارش مشرق، هوای تهران غبارآلود است. راننده آژانس جلوی پارک بهاران توقف می کند. در حال پیاده شدن هستم که می گوید «از اینجا تا ته خیابان، سرزمین معتادهاست» و بعد زود از محل دور می شود. به نظرم اشتباه پیاده شده ام. باید اینجا پر از پلیس باشد اما هیچ خبری نیست. گوشی موبایلم را که دستم می گیرم کسی از زیر سایه دیوار کاهگلی می گوید: چی می خواهی؟ صدایش را می شنوم اما جرأت نمی کنم حرفی بزنم. اینجا درست بیخ گوش قلب اقتصادی پایتخت، سرزمین ناشناخته و ممنوع الورود معتادانی است که بدون ترس تردد می کنند و مواد می فروشند، مواد می سازند و روزگار می گذرانند.

سرزمین معتادان - ورود ممنوع

در سایه درخت های پارکی که آوازه اش را بارها در خبرها و گزارش ها خوانده ام برای چندمین بار شماره مسئول اطلاع رسانی پلیس را می گیرم. کسی جواب نمی دهد. صاحب صدا ول کن نیست، پشت سرم می گوید: گردی، تزریقی، قرصی ... . خیابان هرندی انگار ته ندارد هر بار که احساس می کنم به سر خیابان رسیده ام یک پیچ جدید سر راهم سبز می شود. با صدها در کوچک و تنگی که چفت هم در قوسی نامرتب کنار هم ایستاده اند. قرار است برنامه خبری ساعت ۱۲ و نیم آغاز شود. اما من گمشده ام لابه لای کوچه پس کوچه های سرزمینی ناشناخته که می گویند قلمرو معتادان و سرزمین کارتن خواب های شبگرد است.

هنوز هم که یک ساعتی تا ظهر باقی مانده است، جابه جا کنار سطل های زباله در سینه کش دیوارهای سیمانی و ترک خورده مردانی روی دو پا نشسته اند که تعادل درست و حسابی ندارند. هر آن ممکن است نقش زمین شوند. دروغ نیست اگر اعتراف کنم ترسیده ام. صاحب مغازه موتورسازی که سر یکی از پیچ های خیابان جا خوش کرده است بدون اینکه سوالی بپرسم، می گوید: غریبه ها اینجا زود شناخته می شوند. این خیابان خبری نیست. هر اتفاقی هست داخل پارک روبه روی شهرداری است. ۱۰۰ متر که جلوتر بروی روبروی شهرداری، جنب کلانتری، از دیروز بگیر و ببند است. هاج و واج به حرف هایش گوش می کنم و بعد هم باز به سمت ته خیابان می روم. هنوز چند قدمی دور نشده ام، می گوید: «ولش کن مشتری نیست کار دیگری دارد.» بعد هم داد می زند: «خانم گوشیت را داخل جیبت بگذار.» از دور مامورهای پلیس را که می بینم قلبم آرام می گیرد.

ساقی های موادفروش

فرمانده انتظامی تهران بزرگ در حال صحبت با چند تن از اهالی محل است. محلی ها یک پوشه پر و پیمان از مکاتبات و نامه های اداری با انواع و اقسام مهرها و سربرگ ها را نشان می دهند و درباره خانه های تیمی در قرق موادفروش ها حرف می زنند و درد دل مالکان را به زبان می آورند. ساقی های موتور سوار که از شیرمرغ تا جان آدمیزاد در بند و بساطشان پیدا می شود هم از معضلاتی است که به برخورد جدی احتیاج دارد. داخل محدوده زمین چمن پارک که محصور است، معتادان جمع آوری شده به ردیف روی چمن ها نشسته اند. خیلی ها با خیال راحت به لنز دوربین عکاس ها لبخند می زنند و ردیف دندان های ریخته و زرد رنگشان را به نمایش می گذارند. اصلا عین خیالشان نیست که دیده و شناخته شوند. چند نفری هم لابه لای جمعیت از خماری روی زمین افتاده اند و انگار که درد داشته باشند مثل مار به خود می پیچند. سردار ساجدی نیا با تشکر از ماموران پلیس و همکارانش در پلیس مبارزه با مواد مخدر می گوید: با اشاره به اجرای طرح موفقیت‌آمیز جمع‌آوری معتادان متجاهر از سطح شهر تهران با همکاری همه دستگاه‌های ذیربط در امر مبارزه با موادفروشان و معتادان، متاسفانه  آمار رو به رشد معتادان متجاهر و خطرناک در سطح شهر باعث شده تا این موضوع به یکی از دغدغه‌های اصلی مردم به ویژه پایتخت‌نشینان تبدیل شود.

جمع آوری ۳ هزار تن در ۴۸ ساعت

پای آمار و ارقام که به میان می آید ردیف معتادهای جمع آوری شده به ستون، در کنار در ورودی می ایستند تا سوار اتوبوس هایی شوند که برای انتقالشان در نظر گرفته شده تا به سرزمین دیگری بروند. فرمانده انتظامی تهران بزرگ با اشاره به اینکه معتادان متجاهر بیشتر از سایر شهرهای کشور به پایتخت هجوم می‌آورند، می گوید: این افراد بنا به ادعای خودشان بارها توسط پلیس جمع‌آوری شده‌اند اما به دلیل نبود امکانات کافی و همچنین کمبود محل نگهداری مناسب، بعد از گذران دوره‌ای کوتاه، دوباره به چرخه اعتیاد و انجام بزه بازگشته‌اند.

رئیس پلیس پایتخت با اشاره به اینکه با ایجاد قرارگاه مبارزه با معتادان متجاهر با عضویت تمامی دستگاه‌های متولی اعم از بهزیستی، استانداری، فرمانداری، ستاد مبارزه با مواد مخدر، پلیس مبارزه با مواد مخدر، فرماندهی نیروی انتظامی تهران بزرگ و شهرداری اقدامات موثری برای جمع‌آوری معتادان انجام شده است، می گوید: امیدواریم با اجرای این طرح، معضل اعتیاد و حضور معتادان متجاهر ریشه‌کن شود.

وی ادامه می دهد: از نخستین ساعات بامداد شنبه تا ظهر روز یک شنبه گذشته و تنهادر ۴۸ ساعت مامورها موفق به جمع آوی و شناسایی  ۳هزار معتاد متجاهر در محدوده محله هرندی، شوش شده اند که این طرح برای پاک کردن چهره پایتخت از وجود معتادان متجاهر ادامه دارد.

چهارشنبه ها، روز تنش

هوا حسابی سوز دارد. خورشید بی رمق آخرین روزهای آذرماه از پشت لحاف آلودگی هوا، خودی نشان می دهد و خیلی زود پنهان می شود. مامورهای یگان ویژه با موتورهای مشکی رنگ و لباس های مخصوص عملیات، جایی پشت شمشادها به ردیف ایستاده اند. ماموران شهرداری داخل چمن های پارک حقانی آب انداخته اند تا کسی داخل چمن ها نماند. خانه های رو به پارک همه درهایشان بسته است اما کله هایی با صورت های پف کرده و چشم های سرخ جابه جا از پشت پنجره ها و بالای دیوارهای فرسوده و ترک خورده به رفت و آمدهای داخل پارک نگاه می کنند. محمد شوقی که خودش را معتمد محل معرفی می کند و از صبح در صحنه حضور دارد، می گوید: کمک های مردمی و خیرین که شامل پتو، لباس، مواد غذایی و مایحتاج روزانه است، چهارشنبه شب ها بین افراد معتاد توزیع می شود. همین اقدام علاوه بر اینکه عاملی می شود برای تنش، باعث می شود به نوعی به ماندگاری معتادان در این محله رسمیت داده شود و همه دوست دارند در این پاتوق بمانند.

کثیری، یکی از ساکنان محل با انتقاد از افراد نیکوکاری که شب های چهارشنبه اقدام به توزیع مواد غذایی، البسه، وسایل شخصی مانند مسواک و خمیردندان، پتو و حتی تامین آرایشگر برای معتادان مستقر در پارک حقانی می کنند، هم می گوید: حضور این افراد خیر و چهره های سرشناس فرهنگی و هنری و همچنین سازمان مردم نهاد در این مکان از نظر اهالی محل چندان صحیح نیست چرا که موجب می شود معتادان بسیاری در این مکان جمع شده و به نوعی اینجا پاتوق شود.

او ادامه می دهد: از وقتی پای خبرنگارها به محله باز شد، یک روز خوش نداشتیم. حالا هرندی شده نوانخانه. کار خیر برای کمک به آدم هایی که خودشان هم از بودن در چاه اعتیاد لذت می برند. هر چهارشنبه اینجا بزن بزن داریم و دعوا. بهتر است این افراد خیر به جای این اقدام خیرخواهانه، کمپی برای ترک اعتیاد تهیه کنند.

کثیری می گوید: «فردی به نام حیدری که مسئول یکی از تشکل های مردم نهاد در توزیع مواد غذایی به معتادان این پارک است در قبال این موضوع مدعی شده است که مکانی را به همین منظور تهیه کرده اند ولی به دلیل گران بودن از خرید آن صرفه نظر کرده اند.»

محمد که به مصرف شیشه اعتیاد چندین ساله دارد، می گوید: «الان توهم ندارم اما بنویسید که همه این کارها به خاطر انتخابات است» بعد هم گونی چرک و بزرگی را که پر از کیسه های پلاستیکی است روی شانه اش می اندازد و پشت سرویس های بهداشتی پارک گم می شود.

۴۰ بار دستگیرشده ام!!

مامورهای کلانتری همه ماسک و دستکش دارند. معتادهای جمع آوری شده داخل محدوده فنس کشی شده زمین چمن جمع شده اند. بیرون از فنس ها درست از در ورودی آهنی و زنگ زده ای که گویا سبز زنگ بوده است یک تونل انسانی از ماموران پلیس تشکیل شده است تا معتادانی که برگه های هویتی را پر کرده اند به ردیف سوار اتوبوس ها شده و به کمپ های از قبل تعیین شده منتقل شوند. معتادهایی که نگران ساعت مصرف موادشان هستند زودتر داخل صف ایستاده اند. مامور جلوی در به سربرگ هایی که روی دستم است نگاه می کند و می گوید: «خانم مراقب باشید چاقو و سرنگ دارند.»

روی زمین چمن درست در مرکز خط کشی شده ای که باید توپ کاشته شود و با سوت داور بازی آغاز شود مردی روی زمین چمباتمه زده است که به رنگ شب سیاه است. می گوید: «چه کارمان دارند. من ۴۰ بار دستگیر شده ام و باز هم برگشتم به خیابان و همین محله هرندی.» لابه لای حرف زدن هایش جوری خودش را می خاراند که دلم ریش می شود. از صدای وحشتناکی که از اصطکاک ناخن های چرک مرده با انبوه لباس هایی که بر تن دارد به صدا در می آید، با هزار زحمت و مکافات مچ لاغر دست هایش را نشانم می دهد و می گوید: «پیشانی نوشتمان را با بدبختی نوشته اند.» بعد با همان زوری که همه اجزای صورتش را مچاله کرده است رد گوشت اضافی و خط و خشی که روی دست هایش است را به نمایش می گذارد و می گوید: «خودکشی هم کردم اما نمردم.»

خودمان تولیدکننده ایم

نفر بعدی اسمش را نمی گوید اما جوری که مامورها نشنوند می گوید: «کار از شیشه و هروئین و کراک گذشته ما خودمان اینجا (برای تایید حرف هایش سر پا می ایستد و جایی را در جنوب پارک نشان می دهد) همین جا مواد جدید می سازیم.» توپ و تور را طوری نگاه می کند که انگار خاطره ای دور را تجسم کرده باشد. داخل جیب هایش پر از قفل و سنجاق و چاقو و قاشق است. با چند عابر بانک و یک عکس. همه مواد داخل جیب هاش را به مامورهای ماسک زده می دهد اما عکس شکسته و تاخورده ای که کودکی با لباس قرمز و ایستاده رو به دوربین را ثبت کرده، داخل جیب لباسش می گذارد و همراه با صف دوستانش از در سبزرنگ زمین چمن مصنوعی بیرون می رود.

مستر کارتن خواب اهل بنگلادش

اهالی محل همچنان در حال درد دل هستند. بین آدم هایی که از شب گذشته از لابه لای شمشادها و بین پایه های پل ها و داخل پارک های هرندی جمع آوردی شده اند یک خارجی هم وجود دارد. یک مرد سیاه که فارسی بلد نیست حرف بزند. جملات نامفهمومی را به زبان می آورد و قصد دارد از دست مامورها فرار کند. مردی که از درد به خودش می پیچد انگار که درد جان‌کاهش را فراموش کرده باشد، می گوید: «این بنده خدا را ول کنید. این خارجی است، بعدا می رود تعریف می کند آبرویمان می رود.» بعد دوباره انگار که یادش آمده باشد از درد به خودش می پیچد و روی زمین می افتد. اسمش را گذاشته اند «خارجی». خودش هم این اسم را قبول دارد. هر بار که کسی می گوید خارجی با چشم های غبارگرفته و ریش و سبیل انبوهش به سمت صدا بر می گردد و کلمات نامفهومی را به زبان می آورد.  دو سه نفری که حالشان بهتر است می گویند: «خارجی، بنگلادشی است.» اما مامور ماسک دار پلیس مبارزه با مواد مخدر حرف هیچ کسی را باور نمی کند. جلوی اسم خارجی می نویسد مجهول الهویه و بعد هم می گوید: «حرف های این ها را باور نکنید اینها آنقدر مواد مخدر کشیده اند که خودشان را مریخی و فضایی هم جا می زنند، بنگلادش و هند و پاکستان که همین بغل است.» قبلا هم معتاد پاکستانی گرفته بودیم. حال باید درباره خانواده اش پرس و جو کنیم.

کمپ های استاندارد

اتوبوس ها تا جایی که جا برای نشستن داشته باشند مالکان شب پایتخت را سوار می کنند و بعد هم در پیچ خیابان ناپدید می شوند. حجت‌الاسلام والمسلمین میثم امرودی در پاسخ به سئوال درباره نقش شهرداری در جمع‌آوری معتادان متجاهر تهران می گوید: مسئله اعتیاد در کشور یک مسئله ریشه‌ای و دنباله‌دار است که برای حل نهایی آن احتیاج به همکاری همه دستگاه‌ها داریم؛ از این رو در آخرین جلسه علنی شورای اسلامی شهر تهران مسئله برخورد با معتادان متجاهر به عنوان یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های پایتخت‌نشینان مطرح شد و راه‌اندازی قرارگاهی برای جمع‌آوری معتادان با حضور همه دستگاه‌های متولی از جمله بهزیستی، استانداری، فرمانداری، نیروی انتظامی و ستاد مبارزه با مواد مخدر تشکیل شد که هدف از راه‌اندازی این قرارگاه، برخورد با معتادان متجاهر و جمع‌آوری آنها از سطح شهر تهران برای بهبود چهره پایتخت اعلام شد. امرودی افزود: در بین معتادان دستگیر شده، عده‌ای زن و کودک معتاد نیز وجود دارند که این زنان و کودکان برای انجام تست‌های اعتیاد و ترک به کمپ شفق منتقل شده‌اند.

معاون اجتماعی شهرداری تهران همچنین با اعلام اینکه ظرفیت کمپ‌های ترک اعتیاد که قرار است مدیریت آنها را بهزیستی برعهده داشته باشد، کفاف این تعداد زیاد از معتادان را نمی‌دهد، می گوید: با همکاری‌های صورت گرفته قرار است ظرفیت کمپ‌ها تا پایان هفته افزایش پیدا کند تا جایی که در پایان این هفته کمپی با ظرفیت ۲۵۰۰ نفر در اختیار ستاد مبارزه با مواد مخدر قرار گرفته که نسبت به جمع‌آوری و انتقال معتادان متجاهر به این کمپ اقدام‌های لازم انجام می‌شود.

حرفه آموزی به معتادان بهبود یافته

امرودی در پاسخ به سئوال دیگر درباره سرانجام معتادان دستگیر شده  ادامه می دهد: صرف دستگیری معتادان متجاهر دردی از دردهای این معتادان و همچنین معضلات تهران بزرگ حل نمی‌کند، از این رو قرار بر این گذاشته‌ایم که معتادان دستگیرشده بعد از انجام درمان‌های اولیه برای شناسایی بیماری‌های واگیردار و مشخص شدن نوع اعتیاد برای بازپروری به کمپ‌های بازپروری منتقل شوند. همچنین در این کمپ‌ها مدت زمان ۳ تا ۹ ماه برای سم‌زدایی و ترک تحت کنترل هستند و بعد از ترک نهایی، مددکاران حاضر در کمپ‌های بازپروری تا یک سال وضعیت معتادان دستگیرشده را کنترل می‌کنند تا از بازگشت دوباره آنها به چرخه اعتیاد تا جایی که امکان دارد، جلوگیری شود.

وی با اشاره به اینکه شهرداری برای حرفه آموزی به معتادان دستگیرشده و کارآموزی آنان نیز برنامه‌های ویژه دارد، می گوید: معتادان دستگیرشده بعد از ترک اعتیاد در خانه‌هایی موسوم به خانه بهاران حرفه آموزی شده و توانایی‌های لازم برای ورود به بازار کار و خارج شدن از منجلاب اعتیاد را به دست می‌آورند.

هرندی نقطه  ته خط

همسایه ها هنوز در حال درد دل کردن هستند. آخرین گروه معتادان هم سوار اتوبوس زردرنگی می شوند تا آنها را به کمپ منتقل کند. حالا داخل زمین چمن مصنوعی سرنگ و قاشق شکسته و سیم و سیگار جابه جا روی زمین افتاده است و داستان جمع آوری معتادان محله هرندی همچنان ادامه دارد.

{$sepehr_album_34906}

منبع: مهر

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس