مشرق---- يکي از دغدغه هاي رهبران هر انقلابي ، عصر پس از بنيانگذار آن است . دشمنان هر انقلاب براي نابودي آن ، معمولاً دوران گذار از معمار اصلي انقلاب را نشانه مي روند . رحلت امام خميني (ره) بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي در چهاردهم خرداد سال 68 در شرايطي بسيار حساس اتفاق افتاد . تحليل هاي دشمنان بر اين بود که پايان عمر امام خميني ، پايان کار انقلاب اسلامي را نيز رقم خواهد زد . آسوشيتدپرس بلافاصله پس از رحلت امام خميني اعلام کرد : « با رفتن ( امام ) خميني ، انقلاب اسلامي به پايان رسيد . »
اما تدبير دور انديشانه امام خميني ( ره ) براي احياي نظريه ولايت فقيه و تثبيت آن در قانون اساسي جمهوري اسلامي ، بر فرضيات دشمنان خط بطلان کشيد . ساعاتي پس از رحلت امام خميني ، علي رغم فقدان جانسوز اين رهبر فرزانه ، مجلس خبرگان در حرکتي مدبرانه و به هنگام ، آيت الله خامنه اي را به عنوان رهبر جديد جمهوري اسلامي معرفي کرد . حضور ميليوني مردم ايران در مراسم تشييع پيکر مطهر امام خميني (ره) و حمايت بي دريغ آنها از انتخاب مقام معظم رهبري ، با طرح شعارهايي مانند : « اطاعت از خامنه اي ، اطاعت از امام است » ، مهر تائيدي بر انتخاب بجا و شايسته مجلس خبرگان رهبري بود .
در نظام جمهوري اسلامي ، نقش رهبري ، کليدي و بنيادين است . او فردي آگاه به دين ، زمان شناس ، قاطع و با تقوا است که سياستهاي کلان نظام را براساس رهنمودهاي اسلام تعيين مي کند . به تعبير حضرت آيت الله خامنه اي : « رهبري يعني آن نقطه اي که مشکلات لاينحل دولت به دست او حل مي شود . او حقيقت را براي مردم روشن و توطئه هاي دشمن را بر ملا مي کند ، به مردم اميد مي دهد و از تماميت انقلاب در مقابل توطئه گران دفاع مي کند . »
آيت الله خامنه اي در حوزه هاي علميه و دوران سخت مبارزه، به بالندگي رسيد و به عنوان نويسنده اي متبحر و خطيبي توانا و مجاهدي نستوه از آن پايگاه برخاست و از آغاز نهضت اسلامي ، يار و پيرو راستين امام خميني بود و در رشته هاي مختلف علمي بويژه اسلام شناسي ، فقه و تاريخ اسلام صاحب نظر شد . چنانکه امام راحل درباره ايشان فرمود : « جنابعالي را يکي از بازوهاي تواناي جمهوري اسلامي مي دانم و شما را چون برادري مي شناسم که آشنا به مسائل فقهي و متعهد به آن هستيد و از مباني فقهي مربوط به ولايت فقيه جداً جانبداري مي کنيد . در بين دوستان و متعهدان به اسلام و مباني اسلامي ، از جمله افراد نادري هستيد که چون خورشيد روشني مي دهيد ».
يک بررسي کوتاه از مديريت مقام معظم رهبري ، نشان مي دهد که در طول بيست و سه سال گذشته ، سکاندار کشتي انقلاب اسلامي ، علي رغم توفانهاي تند سياسي در منطقه و جهان ، انقلاب را به سلامت به ساحل نجات رهنمون کرده است . اکنون هوشياري ، توانمندي و درايت رهبر معظم انقلاب در استمرار راه امام خميني و ارتقاي جايگاه جمهوري اسلامي ايران در جهان بر کسي پوشيده نيست و دشمنان نظام از اين همه درايت و هوشمندي انگشت حيرت به دهان گرفته اند.
*حجاب معاصرت
ارزيابى هنر مديريتى رهبر معظم انقلاب در طول سال هاى گذشته که انقلاب اسلامى را به سلامت از دل توفان ها عبور داد اگر چه در ده ها کتاب هم نمى گنجد اما در عين حال موضوع مهمى است که نمى توان از کنار آن به سادگى گذشت. آنهايى که از نزديک دستى بر تاريخ دارند، از يک بيمارى شايع به نام حجاب معاصرت در ميان راويان وتحليل گران تاريخ سخن مى گويند. چه بسيار تاريخ دانان وتاريخ نويسانى که درپرده و حجاب معاصرت، از ضبط و تحليل مهمترين وقايع تاريخى هم عصر خود غفلت ورزيده اند اما رنج ها و مشقت هاى طاقت فرسايى را براى ضبط و روايت برهه هايى دور از يک دوره تاريخى متحمل شده اند که از ارزش و اعتبار چندانى برخوردار نبوده است. اين بيمارى، در عصر حاضر به تجربه در آمده و نه تنها گريبان اهل تاريخ، که اهل سياست، فرهنگ، هنر، دانشگاهها، حوز ه هاى علميه، عالمان دينى، رجال مذهبى واصحاب رسانه را نيز در برگرفته است.
اين روزها درحالى بيست و سومين سال انتخاب حضرت آيت الله خامنه اى را به عنوان رهبر و سکاندار نظام اسلامى فرا روى داريم که در کمتر برگه تقويم و يا رسانه ومطبوعه اى، از اين انتخاب هوشمندانه وسرنوشت ساز نام و يادى به ميان مى آيد.
شايد از آن روست که اهل شعر و ادب و غزل مى گويند هر چه ذوق هنرى است در توصيف و استعاره و کنايه وتشبيهى است که از هلال و بدر و محاق و مهتاب و گيسوى شب و کمان ابروست و کمتر سخن از خورشيد و آفتابى به ميان رفته که جهان در پرتو نور آن تجلى يافته است.
به جهت تقريب به ذهن و نه مشابهت، علماى فلسفه وعرفان، تعبيرى در توصيف واجب الوجود دارند که مى گويند «هو مستور لشده ظهوره و هو مخفى لشده وجوده» يعنى ظهور و وجود بارى تعالى آن قدر آشکار و محسوس است که از شدت ظهور، از ديدگان مخفى مانده است. به راستى چرا در اين سال ها که از ريز و درشت حوادث گفته ايم، از تهديدات بنيان برافکن سخن رانده ايم و فراز و نشيب هاى انقلاب را به روايت و تحليل نشسته ايم و بر عبور از اين توفان ها و تلاطم ها باليده و افتخار کرده ايم، کمتر از تدبير و هوشيارى و رهبرى داهيانه سکاندار نظام اسلامى در دهه دوم و سوم انقلاب سخن به ميان آورده ايم، تهديداتى که اگر تنوع و حجم آن بيشتر از دهه اول انقلاب نباشد، لااقل همسان و همسنگ آن است، اگر چه معتقديم از رهبرى امام راحل و معمار اين انقلاب الهى نيز به مشتى از خروار بسنده کرده ايم.
خورشيد در آينه خورشيد
امام بخشى از اين بار مسووليت را در زمان حيات خويش بر دوش کشيد و با تعابيرى بلند و رسا در توصيف فرزند رعنا و برنايش فرمود: يکى از بازوهاى پرتوان جمهورى اسلامى . . . برادرى آشنا به مسايل فقهى و متعهد به آن. . . ازجمله افراد نادرى که چون خورشيد روشنى مى بخشد. . . . متعهد و مبارز در خط مستقيم اسلام. . . عالم به دين و سياست. . . کسى که آواى دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمين طنين انداز است. . . سربازى فداکار در جبهه جنگ و معلمى در محراب، خطيبى توانا درجمعه و جماعات و راهنماى دلسوز در صحنه انقلاب. . . در حکم آيه شريفه اشداء على الکفار و رحماء بينهم. . . من آقاى خامنه اى را بزرگ کردم. . . ايشان سرمايه انقلاب هستند. . . ايشان از اجتهادى که لازمه ولايت فقيه مى باشد، برخوردارند. . . ايشان الحق شايسته رهبرى اند، با بودن آقاى خامنه اى شما خلا ء رهبرى نداريد و. . . و چنين بود که سکاندار هدايت انقلاب، در اولين سخنرانى خود در ميان مردمى که دست بيعت به سوى ايشان دراز کرده بودند، فرمود: ما با خدا پيمان بسته ايم راه امام خمينى را که راه اسلام و قرآن و راه عزت مسلمين است دنبال کنيم و از هيچ يک از آرمان هايى که به وسيله امام ترسيم شده، چشم پوشى نخواهيم کرد.
آرمان هايى چون پيگيرى سياست نه شرقى و نه غربى، حمايت از مستضعفان و محرومان، وحدت و همبستگى دنياى اسلام، وفادارى به اصل ولايت فقيه، استقلال و خود کفايى کشور، حرکت به سمت استعدادهاى جوشان داخلى و ساختن جوانان و اصلى شمردن مسئله فلسطين.
عوامل موثر در سرعت عمل خبرگان
سرعت عمل مجلس خبرگان رهبري در دوره اول در انتصاب حضرت آيت الله العظمي خامنه اي به مقام منيع ولايت و زعامت و رهبري انقلاب اسلامي يک حادثه فوق العاده مهم تاريخي بود. اين اقدام که هر چه زمان از آن مي گذرد بر ارزش هاي آن افزوده مي گردد، حقيقتي را به اثبات رساند که امروز در محضر قضاوت تاريخ واقع گرديده و امروز که در آستانه بيست و سومين سال آن قرار گرفته ايم نمي توانيم آن را در ظرفيت اين مختصر بگنجانيم.
در واقع سه عامل مهم منجر به سرعت عمل مجلس خبرگان در انتخاب رهبر در يک شرايط حساس براي اقدام به يک انتخاب صحيح شد که اين سه عامل هرگز جدا از هم نبوده اند، بلکه مانند يک مثلث، سه ضلعي يکپارچه اي را تشکيل داده اند که کاملاً مکمل يکديگرند که به اختصار به هر يک از اين عوامل دخيل ذيلاً اشاره مي گردد.
اولين اصل که در اين موضوع دخالت داشت وجود نفوذ معنوي و امام راحل بود. همه رجال سياسي : مذهبي و نخبگان جامعه اعم از علما و فضلا و اهل تقوا بلاشک تحت تأثير عظمت و قدرت نفوذي معنوي او قرار داشتند، او بر دل ها حاکم بود، او دستاورد سال ها مبارزه بود، همه از دل و جان با او هم پيمان شدند تا رهنمودها و فرامين او را عملياتي کنند که فرموده بود: «من در ميان شما باشم و يا نباشم به همه شما وصيت و سفارش مي کنم که نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد.»
پيام هاي اين چنيني در روح اعضاي خبرگان رهبري دميده شده بود و به عزم و اراده و تحرک آنها قدرت بخشيده و سبب شده بود به تعهدات انقلابي، اسلامي، ديني خود به خوبي عمل کنند. از طرفي بايد مردم را در غم و اندوه از دست دادن امام و مقتداي شان تسلاي خاطر مي دادند تا راه، هدف و مقصد او را فراموش نکنند، چرا که فرموده بود: «بايد آماده و مهيا باشيم، روزهاي حساس و تعيين کننده اي در پيش رو داريم و انقلاب اسلامي هنوز سال ها و ماه هاي تعيين کننده ديگر در پيش خواهد داشت که واجب است پيشکسوتان جهاد و شهادت در همه صحنه ها حاضر و آماده باشند...» همين روح و اراده معنو اي که بر مجلس خبرگان حاکم بود، برگرفته از معنويت و برکات وجودي امام راحل بود که در تصميم خبرگان مردم در انتصاب بهترين جانشين موثر واقع گرديد.
دومين اصل موثر در اين تصميم، اعضاي مجلس خبرگان بودند؛ کساني که از متن جامعه و توسط مردم براي چنين امري گزينش شده بودند تا از ادامه راه ترسيم شده امام، تخطي صورت نپذيرد. اعضاي مجلس خبرگان با خداي خويش و ملت و امام امت پيمان بسته بودند کسي را جايگزين امام خميني(ره) کنند که همانند او باشد و در عمل از سلامت نفس، صلابت، شجاعت، رحمت، رئوفت، درايت، سياست، دقت و بصيرت خميني گونه برخوردار باشد.
مجلس خبرگان که در يک دوره شش ساله در دوران امام راحل آزمون ها و خطاها را تجربه کرده بود، رهنمودهاي هشداردهنده سال 62 را آويزه گوش خود کرده بودند، پس بايد کسي انتخاب مي شد که «بازوي توانمند جمهوري اسلامي»، «آشنا به مسائل فقهي و متعهد به آن» و «حامي مباني فقهي مربوط به ولايت مطلقه فقيه» باشد. يعني کسي را که امام درباره اش فرموده بود: «در بين دوستان و متعهدان به اسلام و مباني اسلامي از جمله افراد نادري هستيد که چون خورشيد روشني مي دهيد.» لذا خبرگان به مباحث جلسه صبح خبرگان که بحث شورايي بودن رهبري مطرح شده بود، تمايل نشان نداد، اما همين که سخن از فرد پيش آمد، يکي از نمايندگان از رئيس و نايب رئيس سوال کرد که «چرا نظر امام را نقل نمي کنيد؟» با اين جمله، چشم ها به نايب رئيس مجلس(هاشمي رفسنجاني) دوخته مي شود و همه از او مي خواهند که نظر امام راحل را بيان کند. او از راز سر به مهري پرده برداشت و چنين گفت: «در چند مورد حضرت امام در جلسات خصوصي «آقاي خامنه اي» را به عنوان رهبر آينده کشور معرفي نمودند.» با ذکر اين جمله صلوات مجتهدان عالي رتبه صحن مجلس خبرگان را به لرزه در مي آورد و آيت الله العظمي خامنه اي به پشت تريبون مي روند و از نمايندگان مي خواهند که شخص ديگري را به رهبري برگزينند. ولي نمايندگان با صلوات پي درپي رهبري ايشان را مورد تأييد قرار مي دهند. يکي از نمايندگان (آذري قمي) که آتش تندي داشت، معظم له خطاب به او مي فرمايند: «اگر من رهبر شوم خود شما حاضريد تبعيت کنيد.» آن چهره سرشناس سه بار تأکيد مي کند و اظهار مي دارد ما جان خود را در اين راه مي گذاريم! اما بعدها او و مواضعش چيز ديگري شد و تاريخ بعدها مشخص کرد که اشاره رفتن انگشت حضرت آقا به سوي او بي حکمت نبوده است.
سومين ضلع اين مثلث يکپارچه، شخص حضرت آيت الله العظمي خامنه اي بود که از ويژگي ها و خصوصيات ممتازي برخوردار بود، به دليل اينکه، معظم له سال ها درس آموخته امام و در سال هاي مبارزه بسيار خوش نام بود و پس از پيروزي انقلاب نيز حکم مسئوليت هاي متعددي چون؛ نماينده امام، در شوراي انقلاب، نماينده امام در ارتش و سپس شوراي عالي دفاع، امام جمعه تهران، نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي، نماينده مردم در مجلس خبرگان رهبري، رئيس شوراي انقلاب فرهنگي و هشت سال رياست جمهوري را عهده دار بود و طبق قانون اساسي پس از امام، دومين شخصيت انقلاب و نظام شناخته مي شد. بالاتر از آن، شخصيت او داراي ابعاد فرهنگي، علمي، فقهي، سياسي، هنري، عبادي، اقتصادي، اجتماعي، اعتقادي، قرآني و معنوي بود و البته شخصيت معنوي ايشان بر موارد ديگر غلبه داشت، لذا مي بينيم مرتب همگان را به مطالعه دروس اخلاقي دعوت مي کردند: «تا آنجا که مي توانيد با صحيفه سجاديه مأنوس شويد، کتاب بسيار عظيمي است. اين که گفته اند زبور آل محمد(ص) است، واقعاً همين طور است، پر از نغمه هاي معنوي است، دعا و درس است، هم درس اخلاق است و هم درس علم النفس است، هم درس امور اجتماعي است.»
معظم له درباره تلاوت و تدبر در آيات قرآن نيز مي فرمايند: «قرآن مثل کتاب معمولي نيست که آدم يک بار بخواند. خيلي خوب خوانديم. ياد گرفتيم. بعد ببنديم بگذاريم سر جايش، نه اين مثل آب آشاميدني است، حيات بخش است. هميشه مورد نياز است، تأثير آن تدريجي است در طول زمان است، نهايت ندارد، هدايت او آخر ندارد، هرچه شما از قرآن فرابگيريد، باز يک باب ديگري هست که گشوده بشود، گره ديگري است که باز بشود، مجهول ديگري هست که معلوم بشود، قرآن اين جوري است. لذا بايد دائم قرآن خواند.»
معظم له اين راه و روش عملي را در زندگي شان نيز داشته و تجربه کرده اند. اهل تقوا و فضيلت او را با معنويتش مي شناختند. پس از 23 سال دوران رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه اي که جريان انقلاب و نظام جمهوري اسلامي با مشکلات و سختي ها و بحران هاي عديده اي رو به رو شد ديديم که، اما ايشان با همين معنويت و بصيرت ديني بسيار قوي اي که داشت انقلاب را از معبرهاي بسيار دشوار عبور داد. و همواره نيز بر معنويت تأکيد داشته اند، زماني که يکي از مبلغان عازم تبليغ در خارج از کشور بود و از خدمت مقام معظم رهبري توصيه اي خواسته بود، حضرت آقا خطاب به او مي فرمايند: «سعي کنيد در آنجا مستحبات را دو برابر انجام دهيد، چون آنجا براي مصونيت از گناه به تلاش بيشتري نياز داريد. اگر اين کار را انجام دهيد وقتي برگشتيد، اگر کامل تر نشده باشيد، لااقل همان هستيد که بوديد. چون در آن فرهنگ بايد از پادزهر قوي تر استفاده کنيد.»
نتيجه اي که گرفته مي شود اين که؛ روحيه معنوي و تقوامنشي معظم له در هر سه عامل حاکم بود و مجلس خبرگان هم که اعضاي آن اهل تقوا و معنويت بودند و از روح ملکوتي امام پيام مي گرفتند و وجود برکات معنوي امام هم در مجلس خبرگان حاکم بود، لذا در اسرع وقت جانشين خلف امام يعني مقام معظم رهبري را انتخاب و به مردم معرفي کردند. بنابراين آنچه که بر سرعت عمل مجلس خبرگان افزود و کارساز بود، «معنويت» حاکم بر فضاي جامعه ناشي از برکات وجود امام راحل در آن برهه بود که نقش تعيين کننده در اين انتخاب و سرعت انتخاب داشت که الحمدالله هنوز هم جاري و ساري است.
چالش هاى پس از رهبرى
جابه جايى ها در حوزه قدرت، همواره با مشکلات عديده اى درنظام هاى سياسى رايج همراه بوده است، اما با ژرف نگرى هاى امام امت(ره) و درايت و اقتدار رهبر معظم انقلاب و حضور ميليونى مردم در مراسم تشييع بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، اين انتقال قدرت در نظام اسلامى با کم ترين هزينه انجام شد.
به اعتقاد بسيارى از تحليل گران سياسى، معدل عملکرد و هنر مديريتى و رهبرى امام (ره) در برهه زمانى 67 تا ،68 که آخرين سال حيات مادى ايشان بر اين کره خاکى بود را مى توان با تمام دوران مبارزه و رهبرى امام(ره) مقايسه کرد و در واقع سال ،1367 سال شکوفايى و اوج هنرنمايى آن قائد عظيم الشان بود.
در اين سال، امام ضمن ترسيم خطوط کلى سياست ها و خط مشى جمهورى اسلامى ايران در عرصه هاى سياسى، فرهنگى و بين المللى، بن بست هاى موجود در اداره کشور را که جز با يد بيضايى و انگشت اشارت ايشان قابل گشودن نبود، گشود تا روند تکاملى انقلاب را تضمين نمايد. پذيرش قطعنامه 598 و پايان جنگ تحميلى، عزل منتظرى از قائم مقامى رهبرى و انهدام باند مهدى هاشمى، تشکيل شوراى بازنگرى قانون اساسى و حذف مرجعيت از شرايط رهبرى، از جمله بن بست هايى بودکه مى توانست هر انقلابى را به زانو درآورد، علاوه بر آنکه با صدور حکم قتل سلمان رشدى و گشايش جبهه فرهنگى اسلام در برابر دنياى غرب، دعوت گورباچف و بلوک شرق به اسلام و تاکيد مجدد برصلاحيت هاى آيت الله خامنه اى، سياست هاى کلى نهال نوپاى انقلاب را ترسيم فرمودند.
رهبر معظم انقلاب در شرايطى سکان هدايت انقلاب را به دست گرفتند که فضاى پيش روى ايشان با دوران زعامت امام (ره) بسيار متفاوت بود. امام با مرجعيت على الاطلاق و پشتوانه حوزه علميه قم، مشهد و نجف و با پشتوانه پنج دهه کار علمى، فقهى، آموزشى وپرورشى و با تشکيلاتى قوى و منسجم از روحانيون و دانشگاهيان قدم در راه مبارزه گذاشت و در طول مبارزه علاوه بر سود جستن از پشتوانه مرجعيت، از تلاش ها و جانفشانى هاى مريدانى چون طالقانى ها، بهشتى ها، مطهرى ها، خامنه اى ها، هاشمى رفسنجانى ها، مفتح ها، باهنرها، رجايى ها، سعيدى ها، غفارى ها، اندرزگوها، مدنى ها، اشرفى اصفهانى ها، دستغيب ها و. . . بهره برد که اين امتياز در سال هاى نخستين رهبرى آيت الله خامنه اى، به رغم تمامى شايستگى هاى ايشان، مهيا نبود وسال ها به درازا کشيد تا بن مايه هاى عميق علمى و قابليت هاى شگرف فقهى ايشان به رخ مدعيان کشيده شود.
مديريت بحران
حضرت آيت الله خامنه اى در حالى توسط خبرگان اين ملت براى رهبرى نظام اسلامى برگزيده شد، که کشور آبستن حوادث و مشکلات بسيار بود.
رحلت امام يک شوک سهمگين به دولت و ملت ايران وارد ساخته بود و دشمنان و بدخواهان نظام، چنگ و دندان ها سائيده و نشان مى دادند. تاسيسات زيربنايى کشور همچون آب، برق، گاز، مخابرات، راهها، فرودگاهها، خطوط راه آهن، پالايشگاهها و صنايع مادر، در دوران جنگ تحميلى خسارات فراوان ديده بودند، ذخاير ارزى کشور به پائين ترين ميزان خود رسيده بود و تامين نيازهاى اساسى و اوليه مردم، تبديل به يک دغدغه جدى شده بود.
تنظيم سياست ها و اولويت هاى باز سازى کشور با عنوان برنامه اول توسعه اقتصادى کشور از چالش هاى نفس گيرى بود که در اولين سال رهبرى ايشان اتفاق افتاد. برنامه اى که به دليل ماهيت ابزارى و سرمايه اى خود، موجبات بروز برخى ناعدالتى ها و تبعيض ها را فراهم مى ساخت اما اين امر دليلى بر سکوت و يا شانه خالى کردن ايشان از زير بار مسئوليت نبود و بارها ضمن هشدار نسبت به اتخاذ برخى سياست هاى اقتصادى، در مواردى از سرعت گرفتن برنامه هاى موسوم به توسعه اقتصادى به دليل فشارى که برگرده اقشار آسيب پذير و محروم جامعه وارد مى آمد، جلوگيرى به عمل آوردند.
يکى از مهمترين ويژگى هاى مقام معظم رهبرى به اعتراف دوست و دشمن، مديريت عالى و خلاقانه ايشان در شرايط حساس و بحرانى است. اداره يک جامعه در شرايط عادى، شايد کار دشوارى نباشد خصوصا براى مديران و رهبرانى که از تجربه لازم براى اداره جامعه برخوردار باشند، اما توانمندى يک مدير و يک سکاندار کشتى در شرايطى ظاهر مى شود که در لحظات بحرانى و در ميان توفان حوادث، کيان نظام را به سلامت به ساحل مقصود برساند.
جنگ اول خليج فارس و حمله صدام به کويت، يکى از اين عقبه هاى سخت و سرنوشت ساز بود که با تدبير وهوشمندى رهبر معظم انقلاب، از آن به سلامت عبور کرديم.
در جريان تجاوز صدام به کويت و ورود نيروهاى غربى به خليج فارس و آغاز درگيرى ها، گروههايى که خود را اهل تحليل و صاحب فهم و درک عميق مى دانستند، بامشاهده شليک چند موشک اسکاد به اسرائيل، از صدام به عنوان خالدبن وليد دوران ياد کردند و خواستار گشايش جبهه اى نظامى به نفع صدام در منطقه شدند تا ناخواسته کشور را درگير دامى از قبل پهن شده نمايند، اما با هوشيارى و تدبير رهبرى که جنگ صدام و آمريکا را جنگ باطل با باطل ناميدند، انقلاب از دام درگيرى با دنياى غرب آن هم در جبهه حمايت از صدام(!) به سلامت عبور کرد تا هوشمندى و درايت ايشان به رخ مدعيان کشيده شود.
عبور از دوران فتنه
دوران به قدرت رسيدن طيفى از تجديدنظرطلبان در دوره موسوم به توسعه سياسى را بايد جزو تلخ ترين و سخت ترين دوران حيات انقلاب اسلامى به شمار آورد. دورانى که شاهد بروز و ظهور فتنه هايى چون قتل هاى زنجيره اى، شبه کودتاى 18 تير، يکه تازى مطبوعات زنجيره اى و فضاى به شدت ملتهب سياسى کشور بوديم.
قصه تلخ قتل هاى زنجيره اى با هدف فرمان آتش به سوى نظام طراحى شده بود و تبليغات گسترده اى که هيچ تناسبى با وزن واقعى آن نداشت و انسان را به ياد ماشين تبليغاتى گوبلز و هياهوى دروغين و غلوآميز تاريخ معاصر چون سوزاندن يهوديان در کوره هاى آدم سوزى و قتل عام ارامنه توسط دولت عثمانى مى انداخت. واقعه اى که به جاى ريشه يابى، توسط برخى گروههاى فرصت طلب و وابسته، به ريشه سازى کشيده شده بود و محورى ترين شخصيت ها و بنيادى ترين نهادهاى نظام را با آتشبارى فريب و خدعه و نيرنگ به مسلخ کشانده بودند.
توطئه اى که با هدف دامن زدن به تنازعات داخلى و فراگير نمودن آتش جنگ داخلى، ارکان نظام اسلامى را نشانه رفته بود که اين تهديد بنيان افکن، با سرپنجه تدابير رهبرى، به فرصتى براى پالايش نظام از نيروهاى نفوذى و موجب شکل گيرى صف بندى جديدى به نام نيروهاى خودى و غيرخودى درجريان هاى سياسى کشور گرديد.
شکل گيرى مطبوعات زنجيره اى که درجهت اجراى پروژه هايى چون نافرمانى مدنى، استحاله از درون، ديپلماسى مسير ،2 براندازى خاموش، پروژه خندق، تعادل ويرانگر، مقاومت مدنى، مشروعيت دوگانه، فشار از پائين و چانه زنى در بالا، عبور از خاتمى و. . . تدارک ديده شده بود، با شجاعت و ميدان دارى رهبرى به تسخير نيروهاى نظام درآمدند تا يکى از مستحکم ترين و موثرترين پايگاههاى دشمن که عبدالله بن ابى ها در آن موضع گرفته و فروپاشى نظام اسلامى را نشانه گرفته بودند، دچار اضمحلال و فروپاشى گردد. برخورد هوشمندانه رهبر معظم انقلاب با پروژه هايى چون فشار از پايين و چانه زنى در بالا و يا پروژه فروپاشى از درون، گواهى ديگر بر برخورد امام گونه ايشان بامخاطرات پيش روى انقلاب است. معظم له در پاسخ به مدعيان پروژه فشار با صراحت اعلام کردند: اگر فشار بياوريد حادثه کربلا تکرار خواهد شد نه صلح امام حسن (ع) و در پاسخ به سردمداران پروژه فشار و استحاله از درون فرمودند: اصلاحات در ذات و هويت انقلاب است درحالى که برخى به دنبال نقش آفرينى همزمان يلتسينى و گورباچفى هستند. اينها اشتباه اولشان اين است که آقاى خاتمى، گورباچف نيست. اشتباه دومشان اين است که اسلام، کمونيسم نيست. اشتباه سومشان اين است که نظام مردمى جمهورى اسلامى، نظام ديکتاتورى پرولتاريا نيست.
اشتباه چهارمشان اين است که ايران يک پارچه، شوروى متشکل از سرزمين هاى به هم سنجاق شده، نيست و اشتباه پنجم شان هم اين است که نقش بى بديل رهبرى در ايران شوخى نيست. تدبير امام گونه رهبر معظم انقلاب در برخورد با شبه کودتاى 18 تير ،78 تلولو ديگرى از هنر رهبرى و هدايت ايشان است. حادثه اى که با طراحى نيروهاى خارجى و صحنه گردانى اپوزيسيون داخلى و بازيگرى گروهى از اراذل و اوباش و تعدادى دانشجونما که بازيچه سياست بازان حرفه اى شده بودند، اتفاق افتاد اما با اقتدار و تدبير رهبرى، بساط آن برچيده شد تا آرامش و امنيت به جامعه اسلامى مان لبخند زند.
حادثه 11 سپتامبر و متعاقب آن حمله آمريکا به افغانستان و عراق هم از ديگر بحران هايى بود که نظام ما به سلامت از آن عبور کرد. پس از حادثه 11 سپتامبر و تشکيل ائتلافى موسوم به ائتلاف ضد تروريست و تعيين محورهاى شرارت و شعار هر که با ما نيست برماست که با هدف ايجاد رعب و وحشت در ملل مسلمان و تغيير مرزهاى دنياى اسلام طراحى شده بود و در برهه اى که قدرت هاى بزرگى چون روسيه و چين نيز از ترس برخورد، راه مماشات و همراهى را با سواره نظامان صليبى در پيش گرفته بودند، غرش رعد آساى رهبرى در شکستن صفوف جبهه متحد غرب و نشان دادن ريشه تروريسم در زائده چرکينى به نام رژيم صهيونيستى و دولت استکبارى آمريکا، بيدارى و خيزش دنياى اسلام را در برابر اين توطئه شوم به ارمغان آورده است.
در آن روزها، چه بسيار افراد و جريان هاى سياسى بودند که در مسير امواج اغواگرانه رسانه هاى غربى، براى رفع اتهام از خود و پرهيز از درگيرى با آمريکا، پيشنهاد مذاکره وهمراهى با لشکرکشى هاى آمريکا را مى دادند و امروز پس از شکست ها و ناکامى هاى مستمر آمريکا در منطقه، سرافکنده از آن همه ترس و وحشت و تحليل هاى ناروا، سر در گريبان فرو برده اند.
نمى از يم
صيانت از آراى مردم و حفاظت از حقوق و آزادى هاى مشروع آنان در برابر خود محورى ها و خودکامى هاى گروههاى سياسى و دفاع از اقليت در برابر سلطه گرى اکثريت، از ديگر هنرهاى بى بديل رهبرى است که مانع تمرکز قدرت در يک شخص يا نهاد يا جريان خاص سياسى شده است، حادثه اى که بنيان آن دربرهه هايى از تاريخ انقلاب توسط حزب کارگزاران و سپس حزب مشارکت پيچيده شد، اما با انگشت اشاره رهبرى در هم پيچيد.
ارائه تعاريف جديدى از دموکراسى، مردمسالارى، حقوق بشر، جامعه مدنى و. . . ، که در سايه هوشمندى رهبر معظم انقلاب به دست آمده است، هجمه نظرى و ايدئولوژيک شيفتگان نظام ليبرال دموکراسى را به يک فرصت تازه براى نظام اسلامى تبديل کرد تا از بطن آن مفاهيم بلندى چون مردمسالارى دينى، جامعه مدنى نبوى و اصولگرايى اصلاح طلبانه، در خدمت تحکيم مبانى انقلاب اسلامى خلق شود.
مرورى گذرا برفراز و نشيب ها و تهديد و توطئه هاى صورت گرفته در هجده سال گذشته، گواهى براين مدعاست که حجاب معاصرت باعث گرديده تا تنها نمى از يم ويژگى ها و ظرفيت هاى شگرف حضرت آيت الله خامنه اى را با پوست و گوشت خود احساس کرده باشيم.
تسلط و احاطه بى نظير معظم له برامورى همچون مسايل نظامى، تهديدات دشمنان، تهاجم فرهنگى، ناتوى فرهنگى، نيازهاى نسل جوان، مطالبات و نيازهاى دانشگاهها، بايسته هاى حوزه هاى علميه، شناخت دغدغه هاى نيروهاى انقلاب و درک شايسته از بايسته هاى نظام اسلامى و. . . باعث گرديده تا حتى بدخواهان نظام نيز از اين همه وسعت و جامعيت و احاطه ايشان بر امور، گاه ناخواسته لب به تمجيد و تجليل بگشايند.
هيچ فرد منصفى نمى تواند منکر اين مهم شود که دستاوردهاى نظام درعرصه هايى چون پيشرفت هاى هسته اى، موشکى، سلول هاى بنيادى، توليد داروها و واکسن هاى مهارکننده بيمارى هايى چون ايدز و برخى سرطان ها، ترميم ضايعات نخاعى، دستيابى به فناورى شبيه سازى، به راه افتادن نهضت توليد علم و جنبش نرم افزارى در حوزه و دانشگاه، دميده شدن روحيه اعتماد به نفس درجوانان و جوان گرايى و. . . در گرو دغدغه ها و پيگيرى هاى مستمر ايشان صورت گرفته است.
معظم له در جمع دانشجويان کشور به صراحت فرمودند: اگر بودجه بندى کشور در دست من بود، مهمترين چيزى که من به عنوان اولويت اول به آن نگاه مى کردم، همين مسئله پژوهش بود. امروز دنيا به پژوهش به عنوان زيربناى پيشرفت وتعالى يک جامعه نگاه مى کند. از زمان فروپاشى ساختار نظام بين الملل بواسطه سقوط و اضمحلال اتحاد جماهير شوروى، منطقه خاورميانه و رخدادهاى جهانى تحولات پرآشوبى را پشت سر گذاشت. در اکثر اين تحولات، ايران، يکى از حلقه هاى کليدى آن محسوب مى شد. عبور از گردونه هاى بسيار سخت تحولات مرهون تدابير بسيار هوشمندانه نظام جمهورى اسلامى ايران بود. در واقع بحران ها و رخدادهاى متوالى که در طى اين سالها براى جمهورى اسلامى ايران رخ داد فوق العاده قابل توجه و بسيار حساس بود.
اگر فضاى تصميم گيرى را در سه دسته الف) سازمان يافته و برنامه ريزى شده، ب) استراتژيک، ج) بحرانى تقسيم بندى کنيم، جمهورى اسلامى همواره در فضاى بحرانى بسر مى برد. بنابراين تصميم گيرى در چنين شرايطى بسيار حساس و نيازمند تصميم گيران آگاه، هوشمند، مدبر و جامع نگر و شجاع مى باشد.
عبور موفقيت آميز از اين بحرانها و تبديل کردن آنها به فرصت هاى مغتنم از شاخص هاى بارز ديپلماسى جمهورى اسلامى ايران بوده است. کنکاش در خصوص اين مديريت موفقيت آميز نشان مى دهد که رهبر معظم انقلاب مهمترين و بيشترين نقش را داشته است.
امروز کسى ترديدى ندارد که مواضع و رويکردهاى رهبر معظم انقلاب در خصوص رويدادهاى مهمى مانند 11 سپتامبر، حمله آمريکا به افغانستان و عراق، مقدمه سازى براى حمله و سرنگونى جمهورى اسلامى ايران، تحريم ها و فشارهاى ارعاب آميز، دفاع از آراي مردم در انتخابات دهم رياست جمهوري سال 88 و مهار فتنه اي که کيان نظام اسلامي را هدف قرار داده بود و دهها رخداد ديگر، نه تنها جمهورى اسلامى ايران را از تهديدات بالقوه و بالفعل دور ساختند بلکه موقعيت و جايگاه ايران را در مراتب قدرت و ثبات چه در بعد داخلى و خارجى به شدت افزايش داده اند.
سبک هدايت و مديريت تحولات
با نگاهى به ويژگى ها و مختصات واکنش هاى رهبر معظم انقلاب نسبت به رويدادها و تحولات منطقه اى و بين المللى مى توان رمز موفقيت هاى جمهورى اسلامى ايران در حوزه خارجى و بويژه عبور پيروزمندانه از بحرانها را دريافت. در اينجا به برخى از آنها اشاره مى شود:
1- واکنش واقع گرايانه:
يکى از ويژگى هاى رهبر معظم انقلاب در واکنش به تحولات منطقه اى و جهانى واقع گرايى معظم له است. نمونه ها و مصاديق مختلفى از تحولات در طى اين دوران رخ داد که در واکنش به آن ديدگاه و مواضع مختلفى از سوى گروهها و شخصيت هاى سياسى مطرح گرديد. اکنون که فارغ از فضاى پيچيده زمانى آن تحولات شده ايم، آشکار شده است که در صورت عدم تدبير هوشمندانه رهبر فرزانه و اتکا به مواضع برخى از شخصيت ها و گروههاى سياسى، معلوم نبود که چه پيامدهاى منفى متوجه جمهورى اسلامى ايران مى گرديد. يکى از اين نمونه ها حمله آمريکا به عراق براى آزادسازى کويت بود که در آن هنگام برخى از سياسيون چپ سياسى کشور پيشنهاد همراهى با صدام عليه آمريکا مى دادند. در چنين شرايطى رهبر معظم انقلاب با درک صحيح تحولات منطقه و با معيار اصول گرايى موضع بى طرفى ايران را رسما اعلام کرد. البته اين بى طرفى به معناى سکوت در برابر جنايات ناشى از جنگ نبود بلکه در عين حال بى طرفى انتقادى را برگزيد. بعدها اسنادى که منتشر شد نشان داد که اين جنگ سناريوى تعريف شده آمريکا براى اهداف چند منظوره بود. نمونه ديگر حادثه 11 سپتامبر بود.اکنون که مواضع اتخاذ شده از سوى گروهها و شخصيت هاى مختلف در آن زمان مورد بررسى قرار مى گيرد کاملا نشان مى دهد که رويکرد رهبر معظم انقلاب چقدر مدبرانه بوده است.
جريانات سياسى به اصطلاح اصلاح طلب اصرار داشتند که ايران از اين فرصت استفاده کند و وارد گفتگو با آمريکا شده و در ائتلاف بزرگ ضد تروريستى شرکت نمايد. در حالى که رهبر معظم انقلاب از ظاهر اين تحول گذشته و درونى ترين انگيزه اين تحولات و روندهاى آن را هدف قرار داده بودند و بر اين اساس سکان سياست خارجى کشور را به سمت عدم ائتلاف و مخالفت با سياست هاى تهاجمى پس از 11 سپتامبر هدايت کردند. اکنون همه افکار عمومى جهان و حتى در داخل آمريکا نيز به رويکردى که ايران انتخاب کرده بود رسيدند و اين نشان دهنده تدبير و آينده نگرى در حوزه ديپلماسى است. در همين راستا اقدام آمريکا عليه افغانستان و سپس عليه صدام نيز جالب توجه است بسيارى در داخل به اين اقدامات مثبت مى نگريستند و برخى از اصلاح طلبان افراطى نيز پا را فراتر گذاشته و جنگ جديد آمريکا را جنگ تمييز ياد مى کردند. با اين حال در جريان جنگ آمريکا در خاورميانه سه پيشنهاد مورد توجه بود: 1- تعقيب استراتژى انزواطلبى 2- مدل الحاق و پيوستن به ائتلاف بزرگ 3- رويکرد بى طرفى مثبت وفعال.
در شرايط چنين گفتمانهايى رهبر معظم انقلاب راهبرد دو لايه اى را اتخاذ کردند که از يک سو به لحاظ ديپلماتيک بى طرف مثبت و فعال اتخاذ شد و از سوى ديگر راهبرد فرصت سازى براى ارتقاى منافع ملى مورد توجه قرار گرفت که اکنون آثار و برکات آن را به وضوح مشاهده مى کنيم. آنچه در نمونه هاى بالا ملاحظه شد دقيقا بيانگر واکنش ها و رويکردهاى واقع گرايانه نسبت به تحولات منطقه اى و جهانى بوده است.
2- تشخيص به موقع رويدادها و روندهاى سياسى:
دومين ويژگى مهم در مديريت رهبرى معظم انقلاب در حوزه سياست خارجى است. گفته مى شود درک تهديد نقش محورى در نوع واکنش و تصميم دارد و در واقع درک تهديد متغيرى ميانجى بين حادثه يا رويداد و واکنش نسبت به آن به شمار مى آيد.
هر قدر درک و تشخيص رويدادها و روندها واقعى تر و هوشمندانه تر باشد واکنش هاى اتخاذ شده درست تر و مثبت خواهد بود. رهنمودها و هشدارهاى به موقع رهبر معظم انقلاب نسبت به تهديدات و روندهاى سياسى نقش حياتى در عبور موفقيت آميز از بحرانها داشته است. اين موضوع در داخل و هم در خارج مصداق دارد. هشدار رهبرى در خصوص شبيخون فرهنگى در اوايل دهه ،1370 افشاى سناريوى يلتسينى کردن ايران (فروپاشى از درون)، افشاى سياست هاى پنهان آمريکا در خاورميانه، هشدار نسبت به سناريوى اختلاف افکنى بين اقوام و مذاهب ايرانى از يک سو و راه انداختن جنگ شيعى و سنى از سوى ديگر. بر حذر داشتن مسلمانان از طرح اسلام هراسى و اسلام ستيزى غرب و . . . نمونه هايى از درک سريع و به موقع تهديدات و واکنش مناسب نسبت به آن بوده است.
3- هدايت ديپلماسى هوشمندانه:
شاخص ديگرى از مديريت رهبر معظم انقلاب، هدايت ديپلماسى هوشمندانه در عرصه سياست خارجى است. در ديپلماسى هوشمندانه، درک صحيحى از تهديدات و فرصت ها و قوت ها و ضعف ها وجود دارد. در مواجهه با بحرانها و تهديدات همواره ديدگاههاى مختلفى از سوى جريانات سياسى وجود داشته و اصرار بر اجرايى شدن آن ديدگاهها بوده است لکن پس از گذشت سالها اکنون به خوبى مى توان ملاحظه کرد آن ديدگاهها تا چه ميزان ضعيف و غير عالمانه و عاقلانه بوده است در حالى که اگر هدايت هاى هوشمندانه مقام رهبرى نبود خساراتى جدى بر منافع و مصالح کشور وارد مى شد. يکى از مهمترين عرصه هاى تجلى اين ديپلماسى در موضوع هسته اى ايران است. همه متفق القولند که سکان دار اصلى تحولات هسته اى ايران چه در بعد فنى و چه در ابعاد سياسى و ديپلماتيک آن رهبر معظم انقلاب بوده است. در ابتداى بحران هسته اى که جامعه دو قطبى شده و يک طرف بحث واگذارى و تسليم را مطرح و ديگرى مقابله و جنگ را پيشنهاد مى داد، رهبر معظم انقلاب مسير عقلانى و هوشمندانه اى را اتخاذ کردند که ايران را از آن فضاى سنگين بين المللى خارج ساخت. معظم له با پرهيز از افراط گرى و تفريط گرايى، متناسب با شرايط که شامل چهار عنصر تهديد، فرصت، قوت و ضعف بوده است، رويکردهاى معقولانه و هوشمندانه اى را تجويز مى کردند.
اکنون ترديدى نيست که چنانچه مشى و رويکرد و هدايت هاى معظم له نبود، پرونده هسته اى ايران از دو حال خارج نبود يا کاملا تسليم محض مى شد و يا منهدم مى گرديد. اما در حال حاضر، نه تنها تسليم نشديم بلکه مقاومت بى نظيرى را برجاى گذاشتيم و به ميزان زيادى خصم را از بعد سياسى و حقوقى و فنى خلع سلاح کرديم و همه اينها مرهون هدايت صحيح و شجاعانه رهبر معظم انقلاب بود.
4- ترکيب آرمانگرايى و واقع گرايى:
مقام معظم رهبرى همچون امام راحل آرمانگرايى و واقع بينى را با هم مد نظر قرار مى دهد، توانست در عرصه عمل اين دو را با هم تلفيق نمايد. در سالهاى گذشته متاسفانه عده اى عرصه اجرايى کشور را برعهده گرفته بودند که بواسطه ضعف باورها و شدت فشارهاى بيرونى آرمانها را فداى واقعيات آن هم واقع گرايى از نوع رئاليستى محض کردند.
در همين حال برخى افراد نيز بودند که توجهى به واقعيات نداشتند و به هر قيمتى و على رغم شرايط و بسترها، تاکيد بر آرمانها مى کردند اما رهبر معظم انقلاب فارغ از چنين گفتمانهايى که هر يک به نوبه خود فشارهاى سنگينى را وارد مى کردند، موضع اعتدال و نگاه توامان آرمانگرايانه - واقع گرايانه داشتند. تاکيد معظم له بر سه اصل عزت و حکمت و مصلحت در واقع ترکيب آرمان گرايى و واقع گرايى است.
عزت اين است که جامعه و نظام اسلامى در هيچ يک از برخوردهاى بين المللى خود نبايد طورى حرکت کند که منتهى به ذليل شدن اسلام و مسلمين شود (9/11/68) حکمت يعنى حکيمانه و سنجيده کار کردن، هيچ گونه نسنجيدگى را نبايد در اظهارات ديپلماتيک و هر آنچه مربوط به سياست خارجى و ارتباطات جهانى است راه داد. و اما مصلحت يعنى مصلحت انقلاب و اين مصلحت همه جانبه است يعنى از رفتار شخصى ما: بخصوص شما: شروع مى شود. (18/4/70)
5- اصول گرايى در سياست خارجى:
نگاهى به مواضع و رويکردهاى مقام معظم رهبرى از 1368 تاکنون نشان مى دهد که اصول گراترين شخصيت در اين عرصه بوده ودر همين حال تنها مانع انفعال و تحجر در جهت گيرى خارجى مى باشد. در واقع رهبر معظم انقلاب همانطور که خود را وفادار آرمانهاى امام راحل (ره) مى دانستند در عمل نيز مشى اصولى آن عزيز سفر کرده را حفظ کرده و توسعه دادند. موضع قاطعانه رهبر معظم انقلاب نسبت به آمريکا و استکبار جهانى و حمايت قاطع و صريح از ملل مستضعف و به ويژه فلسطين و ضديت پايدار نسبت به رژيم صهيونيستى و اعتقاد به صدور و انتقال ارزش هاى اسلامى همچنان ياد آور مواضع حکيمانه امام راحل (ره) است.
در واقع همانطور که معظم له به همه آحاد مردم و گروههاى سياسى توصيه کردند که مرزهاى عقيدتى و ايدئولوژيک بايد حفظ شود، خود در عرصه داخلى و خارجى به تمام و کمال رعايت کردند. يادمان نمى رود که بسيارى از جريانات دوم خرداد که خود را حافظ ميراث حضرت امام (ره)مى دانستند چگونه ارزشها و آرمانهاى امام (ره) را حداقل در حوزه خارجى ناديده گرفته بودند. سناريو هاى تحت عنوان تابوشکنى رابطه با آمريکا، ايدئولوژى زدايى از سياست خارجى و طرحهاى مبنى بر اينکه فلسطين را به خود فلسطينى ها واگذاريم و کارى به اسرائيل غاصب نداشته باشيم عناوينى بود که در طى اين سالها مطرح و پيگيرى مى شد. اما حضور فعال و تعيين کننده رهبر معظم انقلاب در مسند ولايت، باعث شد که اين آرمانهاى امام (ره) ذبح نگردد. در همين راستا معظم له تاکيد داشتند: مقبوليت جهانى بسيار خوب است، اما نه به بهاى دست برداشتن از اصول جمهورى اسلامى که هويت ملى و جمعى ماست. (29/5/82)
اکنون کسى نمى تواند شک نمايد که نفوذ و قدرت ايران بواسطه مشى اصول گرايانه که ريشه در منش و رفتار امام راحل (ره) داشت، در سراسر منطقه به شدت تعميق يافته است. نفوذى که رعب در دل دشمنان ما انداخته است. بيداري مردم مسلمان منطقه که روز به روز گستره بيشتري را به تصرف خود در مي آورد، ناشي از مديريت هوشمندانه و صدور ارزش هاي انقلاب اسلامي ايران است.
دستاوردهاي بي نظير سياست خارجي ايران
واقعيت امر اين است که موقعيت جمهوري اسلامي ايران در طي سال هاي اخير بشدت تحکيم يافته و در کلاس بندي قدرت به رتبه هاي بالايي دست يافته است. در اين جا به برخي از آنها اشاره ميشود:
1- افزايش اقتدار و نفوذ ايران؛ يکي از دستاوردهاي مهم هدايت ها و رهنمودهاي خارجي رهبر معظم انقلاب، افزايش اقتدار و نفوذ ايران است. اکنون اکثر مقامات سياسي و نظامي غرب بر اين باورند که جمهوري اسلامي ايران قدرت بلامنازع در خاورميانه پيدا کردهاست. رومانو پرودي نخست وزير سابق ايتاليا در مصاحبه با روزنامه مصري اخباراليوم گفت که ايران کشور کليدي در صحنه سياسي خاورميانه است. همين موضع را خاوير سولانا معاون هماهنگ کننده سابق سياست خارجه اتحاديه اروپا مطرح کرد مبني بر اينکه ايران در جريان بازي قدرت اين قدر برگ برنده در دست دارد که به يک قدرت درجه اول در جهان تبديل شود. مسلما اين نفوذ و قدرت جنبه سخت افزاري ندارد. بلکه اين نفوذ و اقتدار ناشي از منابع معنوي و ديپلماتيک هوشمندانه ايران و مواضع شجاعانه و عدالت خواهانه و اسلام خواهانه در منطقه است که افکار عمومي منطقه را در سطوح تودهاي و نخبگي به خودش جذب و جلب کرده است.
موسسه سلطنتي امور بين الملل انگليس در گزارشي با عنوان ايران، همسايگان و بحرانهاي منطقهاي نوشت که: آمريکا براي جلوگيري از افزايش قدرت منطقهاي ايران به همسايگان آن متوسل شده است. اما ايران با موفقيت در روابط خود با کشورهاي همسايه حتي آن دسته از کشورهاي عربي و سني مذهب که از نفوذ آن بيم دارنده سود جسته و به موقعيت قابل توجهي در منطقه رسيده است.
با اين حال اکنون هيچ مقامي و تحليل گري وجود ندارد که به قدرت و نفوذ ايران اذعان نکرده و معتقد به اين نباشد که کلاس بندي قدرت در خاورميانه بطور بنيادي بهم خورده است و ايران در راس هرم قدرت منطقهاي قرار گرفته است. در واقع بر اثر وجود چنين واقعيتي است که آمريکا تن به مذاکره با ايران را براي برون رفت از چالش عميق در عراق داد و اساسا جنبش مذاکره با ايران در داخل آمريکا که اوج تجلي آن را در مناظرههاي کانديداهاي رياست جمهوري آمريکا مشاهده کرديم، ناشي از افزايش اقتدار و نفوذ ايران است و شکي نيست که اين نفوذ بر اثر درايت و خردورزي رهبر فرزانه انقلاب بوده است و گرنه در صورت تداوم سياست تساهل و تسامح و يا در صورت اعمال ديدگاههاي برخي از جريانات سياسي ميانه رو يا اصلاح طلب هرگز چنين موقعيتي نصيب ايران نميشد.
2- تبديل شدن ايران به يک کشور شکست ناپذير و مقاوم؛هدايت و مديريت رهبر معظم انقلاب در عرصه سياست خارجي که خود تداوم دهنده مشي اصولي و شجاعانه امام راحل (ره) بوده است کشور ايران را به يک دژ مستحکمي تبديل کرد که هر قدر ضربه به آن زده ميشود قويتر ميگردد. اکنون اعتراف صريح مقامات ارشد و استراتژيستهاي کشورهاي جهان از جمله غرب است که استحکام ايران نسبت به گذشته و ابتداي انقلاب فوق العاده افزايش يافته است. هفتهنامه آمريکايي تايمز طي گزارشي با توجه به يافتههاي کميته مطالعات بيکر هميلتون نوشته بود که ايران به محکمي در سنگر خود قرار گرفته و به هيچ عنوان در معرض تغييرات بنيادين انقلاب قرار ندارد. (روزنامه جمهوري اسلامي 13/1/85) بواسطه چنين شرايطي پروژه حمله نظامي (چه تمام عيار و چه نقطه اي) آمريکا يا رژيم صهيونيستي براي همه امري نشدني و اساسا غير خردمندانه تلقي شده است. هرگاه طرح اقدامات نظامي در رسانهها اوج گرفت همه شاهد بوديم که رهبر معظم انقلاب با تمام صلابت پاسخ قاطعي را ميدادند.
معظم له همانطور که در گذشته از جمله در سال 1370 اعلام کرد که به حول و قوه الهي اعتقادم از بن دندان اين است که آمريکا اگر تمام نيروهايش را براي ضربه زدن به اين انقلاب بسيج کند، هيچ غلطي نميتواند بکند. (28/6/70) در سالهاي اخير نيز با همان صلابت اعلام کردند که اگر دشمنان تعرضي به خاک ايران بکنند تمام منافع آنها در سراسر جهان هدف قرار خواهد گرفت. اين نوع موضعگيري در واقع ناشي از قدرت و تواناييهاي جمهوري اسلامي ايران از يک سو و ضعف و پوشالي بودن ابهت قدرت هايي مثل آمريکا است.
چنانکه ريچاردهاوس رئيس شوراي روابط خارجي آمريکا تصريح کرد گزينه تغيير رژيم ايران (چه سخت و چه نرم) تحقق يافتني نيست. به همين ترتيب نتيجه صلابت و استحکام جمهوري اسلامي است که شاهد تغييرات پي درپي سياست هاي غرب عليه ايران هستيم.
3- شکسته شدن مجدد ابهت آمريکا و متحدينش؛ ديپلماسي هدايت شده توسط رهبر معظم انقلاب راهبردها و سياست هاي آمريکا در منطقه را با شکست سختي مواجه ساخت. اين سخن ريچاردهاوس شنيدني است که در مجله فارين افرز نوشته شد: با جنگ اول خليج فارس عصر آمريکايي در خاورميانه آغاز شد اما با جنگ دوم شاهد پايان عصر آمريکايي هستيم. در واقع مديريت منطقهاي ايران که با رهنمودهاي مقام معظم رهبري صورت گرفته تمام طرحهاي اين کشور را در خاورميانه با شکست مواجه ساخت به گونه اي که مادلين آلبرايت وزير خارجه اسبق آمريکا به کاخ سفيد اعلام کرد: ايران قدرت اول منطقه است و آمريکا بايد بداند که کليد حل معماي خاورميانه بويژه عراق در دست ايران است. درخواست آمريکا براي مذاکره با ايران در شرايطي رخ داد که همه به ضعف و ذلالت آمريکا پي برده و راديکالهاي جامعه آمريکا اين اقدام را سرافکني بزرگ نام نهادند. در همين حال ايران با تدبير مقام معظم رهبري درخواست مذاکره با آمريکا را بخاطر وضعيت شيعيان عراق و پيشنهاد آنها در اوج اقتدار پذيرفت.
4- تعميق منطقه ژئواستراتژيک ايران؛ سياست حمايت از نهضتهاي رهايي بخش و کمک به مسلمانان از تاکيدات جدي رهبر معظم انقلاب بودهاست، به عنوان نمونه معظم له در سال 80 فرمودند: دفاع از مظلوم، هميشه يک نقطه درخشان است. کنار نيامدن با ظالم، رشوه نپذيرفتن از زورمند و زرمند، پافشردن بر حقيقت، اينها چيزهايي است که هيچ وقت در دنيا کهنه نميشود، اينها را بايد دنبال کنيم، اصول اينهاست. (16/8/80) اين سياست که با امام راحل (ره) شروع شده و جزء اصول و ارکان قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران (اصول 2 و 3 و 11 و 152 و 153 قانون اساسي) ميباشد توسط رهبر معظم انقلاب با تمام قوت پيگيري شد و اکنون ثمره آن را ملاحظه ميکنيم.
اتفاقي که در لبنان و فلسطين، عراق و افغانستان و ... رخ داده است نتيجه استقامت در پيگيري اين اصول از سوي رهبري انقلاب بوده است تاکيد اخير از اين بابت است که در سالهاي گذشته کساني بودند که با چنين رويکردي مخالفت ميورزيدند. با اين حال اين سياست با وجودي که ريشه در اصول و باورهاي اسلامي و انقلابي دارد، نتايج ژئواستراتژيکي نيز براي ايران داشته است. اين سياست مناطق ژئواستراتژيک ايران را توسعه داد. منطقه ژئواستراتژيک منطقه اي است که يک بازيگر در خارج از محيط ملي خود تعريف نموده و با ايفاي نقش موثر در آنجا و ايجاد مشکل براي رقباي خود توجه ايشان را از عطف به مسايل داخل خويش منحرف ساخته و يا حداقل شدت آن را تخفيف مي دهد.
*فرهنگ سازي ها
از ديگر ابتکارات تاثيرگذار ايشان، نامگذاري سالها به عناويني همچون سال پيامبر اعظم (ص)، رفتار علوي، حماسه حسيني، سال امام خميني، پاسخگويي مسئولان، انضباط اجتماعي، خدمتگزاري به مردم، عدالتخواهي، اتحاد ملي و انسجام اسلامي، تلاش مضاعف و همت مضاعف، جهاد اقتصادي است، نامگذاريهايي که در واقع يک نوع فرهنگ سازي در جامعه اسلامي بوده است. بازگشت اصولگرايان به صحنه قدرت که با تدابير ويژه و فرهنگسازي هاي مستمر ايشان در قالب گفتمان عدالتخواهي و اصلاحات يعني مبارزه با فقر، فساد و تبعيض صورت پذيرفت، از ديگر تدابير سرنوشت ساز ايشان است که پرداختن به آن مجال واسع تري را طلب مينمايد.
آينده نگري و پيگيري هاي مستمر و مستدام ايشان باعث گرديد مسئولان نظام، سندي به عنوان سند 20 ساله را تدوين نمايند که براساس آن، نظام اسلامي در سال 1404 هجري خورشيدي بايد در زمينه علمي، فناوري و اقتصادي به قدرت اول آسياي جنوب غربي (خاورميانه، آسياي ميانه و قفقاز) تبديل گردد. از ديگر ابتکارات ايشان، احياي اصل 44 قانون اساسي است که کارشناسان از آن به عنوان يک انقلاب و جهش اقتصادي نام ميبرند. با اجراي اصل 44، از تصدي گري دولت در مناصب اقتصادي کاسته شده و بخش خصوصي و تعاونيها، چرخه توليد و تجارت کشور را به حرکت در خواهند آورد.
تزريق اميد به ارکان دولت و مردم در سختترين و بحرانيترين شرايط، از ديگر هنرهاي ناب رهبري ايشان در طول بيست و سه سال گذشته بوده است، به گونهاي که در بحرانيترين شرايط فرمودهاند: من خود را غرق در عنايات و نعمات خداوند متعال ميدانم. اگر هر مدير و مسئولي صرفا کار خود را خوب انجام دهد، ديگر هيچ نگراني ودلهرهاي ندارم. اين مهم را بايد بدانيم که اگر در دهه اول انقلاب و در دوران غربت و تنهايي دفاع مقدس، براي حفظ موجوديت و بقاي خود ميجنگيديم، امروزه سرنوشت منطقه به سرانگشتان ما سپرده شده است و آمريکا و متحدانش که در گذشته اي نه چندان دور با تفرعن از تغيير جغرافياي سياسي در جهان اسلام وتشکيل خاورميانه جديد ميگفتند، اينک از ظهور و تولد خاورميانه جديد با محوريت ايران اسلامي سخن ميگويند و ايراني که زماني بانک مرکزي تروريسم و محور شرارت نام گرفته بود، اينک به محور اميد و رهايي آنان از گرداب عراق، لبنان، افغانستان، فلسطين و منطقه خاورميانه تبديل شده است.
دوستداران، شيفتگان و ياران وفادار حضرت امام خميني (ره) و حضرت آيت الله خامنهاي (حفظه الله تعالي) ميبايد بدانند و نيک هم ميدانند که اين دو گوهر ناب، يک حقيقت با دو تجلي هستند که وظيفه همه ما، درک و معرفي شايسته و بايسته اين حقيقت ماندگار و الهي به جامعه اسلامي و بشريت تشنه امروز و فردا است./