گروه فرهنگي مشرق- سال 1382 فيلمي از کارگردان سينماي دفاع مقدس بازيگر جواني را به سينماي ايران معرفي کرد که اولين بازي هايش اميدهايي براي تبديل شدنش به يک بازيگر پخته در سال هاي بعد را در ميان منتقدان سينماي ايران ايجاد کرده بود. اشک سرماي عزيزالله حميد نژاد، کارگرداني که با وسواس فيلم مي ساخت نشان داد که مي شود از يک بازيگر تازه کار که البته چند فيلمي در گذشته بازي کرده و در خانواده اي بازيگر رشد و نمو داشته بازي خوب گرفت و اين بازيگر کسي نبود جز گلشيفته فراهاني. بازيگري که بعدها بيش از اينکه به خاطر بازي هاي درخشان مشهور شود به علت حواشي سياسي اش شناخته شد، حال چه اين شهرت مربوط به بازي در فيلم "اسکات" کارگردان مشهور سياسي ساز آمريکايي باشد و چه به بيانيه ها و سخنراني هاي فراهاني.
اما همانطور که به نظر مي رسيد و البته برخي منتقدين و رسانه ها پيش بيني مي کردند، با ترکيدن حباب اپوزسيون سازي در ايران و خاموش شدن تدريجي قيل و قال ها رسانه اي، خانم بازيگر خوش آتيه ديروز، که امروز در پاريس فيلم هاي کارگردان هاي متفرقه و مهاجر را بازي مي کند، به حاشيه رفت که رفت، تا شايد چند وقتي يک بار رسانه اي پيدا شود و از او سوالي عليه ايران و حکومت و دولت بپرسد و او هم طرح شود؛ سر آخر هم کار به گرفتن عکسهاي مانکني در مجله مشهور فرانسوي مي رسد و گله گذاري و در نهايت بيانات موشکافانه،روانشناسانه درباره فلسفه احکام فقهي "من از حجاب متنفرم. در اسلام حجاب بر سر مي کنند تا ميل جنسي مردان را مهار کنند. چرا من بايد به تحريک جنسي مردان متکي باشم؟"
کم نيست زمانهايي که کودکي از پيش از تولد به دلايل مختلف نارس و مرده به دنيا مي آيد؛ کودک نارس را مي شود به ضرب و زور دستگاه و چادر اکسيژن و مراقبت هاي ويژه نجات داد اما طفل مرده را مگر مسيح بر بالينش حاضر شود و فيض روح القدس مدد فرمايد. وقتي هنرمندي غوره نشده مويز مي شود و کال از درخت مي افتد تنها به کار کلاغ ها مي آيد و علوفه گوسفندان؛ چه اگر کودکي از سر جهل و شيطنت گازي بر آن بزند نتيجه اي جز دلدرد عايدش نمي شود و اين همان اتفاقي است که مخاطب فيلمهاي متفرقه و سينماي در مهاجرت بعد از ديدن فيلم هاي پر عقده آن طرف آبي احساس مي کند.
سقط پيش از تولد هنري همان اتفاقي است که بر سر عاقبت بازيگري کساني چون فراهاني آمده است.بازيگري که به جاي پرده نقره اي سينما بايد بر روي صفحات نشريات خاص يا بد و بيراه به يک نظام سياسي و اعتقادي بگويد و يا عکسش را در شکل هاي جديدي که هنوز از او نديده اند، منتشر کند و کم کم تبديل به يک مانکن تمام عيار شود آن چيزي که به واقع لياقت او بسيار فراتر از آن بود. فراهاني از اينکه ديگر در آمريکا نمي توانسته کار هنري اش را ادامه دهد مي گويد و دليل آن را در مليتش مي داند؛ به عبارت بهتر همانگونه که خودش مي گويد چون ايراني است در آمريکا نمي تواند کارکند و اين يعني بازي او در فيلم اسکات آن قدر مهم بوده که حاضر مي شوند همه هزينه هاي ايراني بودن او را بپردازند و...تمام، تاريخ مصرف بازيگر خوش آتيه، متولد نشده تمام مي شود.
شايد بشود شرايطي اينگونه را به احتضار هنري تعبير کرد، البته اين براي آن دسته از فعالان هنر جديد است که نخواهند تن به خودفروشي هنري که در نمونه هاي قبلي مثل خانم"س. ت" در سال هاي پيش از آن رخ داد دست بزنند. در همين شرايط است که بعضي از سر خيرخواهي و يا دلايل ديگر مي کوشند تا حدودي اين شرايط را تعديل کنند تا شايد زمينه اي براي بازگشت باشد.اين که محسن محسني نسب آنچنان که در برخي از رسانه ها اعلام شد دست به کار مي شود و مي کوشد تا او را با بهانه بازي در فيلمش يک بار ديگر به روي پرده نقره اي بازگرداند شايد از همين رهگذر باشد، اما همه چيز حکايت از آن دارد که اين نوزاد مرده است و با چادر اکسيژن هم زنده نمي شود. فراهاني پيشنهاد محسني نسب را رد مي کند و خود را آنچنان که در مصاحبه اش آمده از مخالفان نظام معرفي مي کند؛ او اگر چه به خوبي مي داند که جامعه هنري غربي او را به عنوان يک بازيگر قبول نخاهد کرد و به اين مساله نيز در لفافه اشاره مي کند که هنرپيشه هاي ايراني تنها در ايران شناخته شده اند اما ترجيح مي دهد به عقب باز نگردد و البته کفشي را به پا مي کند که اندکي براي پاي او گشاد به نظر مي آيد. ادعاي مخالفت با نظامي که پايه ريزي آن را او به چشم نديده و سهم او در فضاي فرهنگي آن کمتر از يک دهه فعاليت جدي هنري است کمي براي خانم بازيگر خوش آتيه ديروز بزرگ و نچسب است.
"ميترا حجار" نمونه قابل تاملي در اين مورد است. حجار با وجود اين که وارد بازي شد که هنجارهاي اخلاقي سينماي ايران را شکست و اما اگر هاي فراواني براي فعاليتش در ايران باقي گذاشت اما زيرک تر از آن بود که مانند همکار جوانش از پل هاي پشت سر را بشکند و شمشير از رو ببندد. او نه خود را مخالف سياسي ديد و نه اعلام انزجار را هنجارهاي ديني جامعه اش را تيتر نشريات کرد و درست آن زماني که متوجه شد طعمه به استخوان رسيده و گلوگير است پا پس کشيد و برگشت. اما چه مي شود گفت وقتي طعمه "ريدلي اسکات" درشت تر و گلوگير تر از آن بود که تجربه کم گلشيفته فراهاني بتواند تيزي قلاب ماهيگير را در پس آن ببيند.
اگر چه اين اموج خبري نمي تواند روح را به بدن اين جنين بازگرداند، اما اگر کمي ظريفتر به ماجرا نگاه کنيم خود مي تواند عبرتي باشد؛ بيلبورد هاي تبليغاتي غرب هنوز به دنبال چهره هستند؛ فقط مراقب باشيد که آگهي اين بيلبوردها هر هفته عوض مي شوند.
اگر چه اين امواج خبري نمي تواند روح را به بدن اين جنين بازگرداند، اما اگر کمي ظريفتر به ماجرا نگاه کنيم خود مي تواند عبرتي باشد؛ بيلبورد هاي تبليغاتي غرب هنوز به دنبال چهره هستند.