به گزارش مشرق، هفتهنامه دانشجويان در شماره جديد خود(7 خرداد)، مصاحبهاي با رسول منتجبنيا قائم مقام کروبي در حزب اعتماد ملي منتشر کرده است که بخشي از آن در ذيل ميآيد:
مصاحبه با حجتالاسلام منتجبنيا، در دفتر کارش در دانشگاه شاهد (واقع درجنوبيترين نقطهي تهران صورت گرفت)؛ مصاحبهاي که شايد ميتوانست در دفتر حزب سابقش، در شمال غرب تهران انجام شود، البته اگر سران اصلاحات عاقلانهتر رفتار کرده و اين چنين در حرکتي انتحاري، خود را دچار سقوط آزاد نميکردند. مصاحبه نسبتا مفصل ما به واکاوي اين سقوط آزاد ميپردازد.
* اگر موافق باشيد بحث را از فعاليتهاي جريان اصلاحات، براي مجلس آينده شروع کنيم. عدهاي معتقدند تحرکاتي در جريان اصلاحات صورت گرفته تا هم مسأله ورود به قدرت حل شده و هم پايگاه اعتراضيشان حفظ شود. در واقع نوعي تقسيم کار ميان تندروها، کندروها و ميانهروهاي اين جريان صورت گرفته است؛ نظر شما در اين رابطه چيست؟
- در رابطه با اين مسئله بايد بگويم با توجه به شرايط پيش آمده براي احزاب و گروههاي اصلاحطلب، و با عنايت به اينکه بسياري از آنها يا توبيخ شدهاند و يا خودشان کار را تعطيل کردهاند؛ آن انسجام و هماهنگي و برنامهريزي گذشته را از دست دادهاند و نميتوانند به يک تصميم مشخصي برسند.
با توجه به شرايطي که وجود دارد، برخلاف اينکه بيان ميشود اصلاحطلبان برنامهريزي و تقسيمکار کرده و سه طيف تندرو، کندرو و ميانهرو را تشکيل دادهاند؛ بنده به عنوان يک عضو از اين جريان معتقد به اين مسئله نيستم و آن را غير واقعي ميدانم. بلکه معتقدم که اصلاحطلبها در صورتي ميتوانند انسجام داشته باشند و فعاليت کنند که مسئولين نظام درباره وضعيت آنها تجديد نظر کرده و فضايي را براي حضور مجددشان فراهم سازند. در اين صورت اگر يک تعميمي و يا تجميعي در کار باشد، شايد شرايط براي فعاليت آنها مهيا شود؛ در غير اين صورت آنها نه انگيزهاي براي فعاليت دارند و نه اميدي. در شرايط فعلي، نه فقط تندروها، بلکه معتدلين و افرادي کندرويي مثل بنده هم، اميدي به حضور ندارند. مگر اينکه مسئولان به اين نتيجه برسند که آنها را به بازي گرفته و از حضورشان استفاده کنند.
البته جلساتي براي هماهنگي اصلاحطلبان تشکيل ميشود، مثل جلسه شوراي هماهنگي اصلاحات؛ البته اين جلسات تا جاييکه شرايط اجتماعي مناسب نشود، به يک جمعبندي نخواهد رسيد تا بتوانند بر مبناي آن تصميمي بگيرند؛ بهخصوص اينکه خيلي از اعضاي چنين جلساتي، از طرف نظام مأموريت ندارند. مثلا اعلام شده حزب مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب منحل هستند، اما آنها نپذيرفتهاند و در اين جلسات شرکت ميکنند. البته مجمع روحانيون و احزاب و گروههاي ديگر نيز در اين جلسات حضور دارند.
* خب چطور با احزاب منحل شده دور يک ميز مينشينيد؟
- حزب اعتماد ملي تا بهحال در اين جلسات شرکت نکرده است و بعد از اين هم شرکت نخواهد کرد، ولي آنها هم که شرکت ميکنند، بعيد است که به يک جمعبندي و يا انسجامي برسند. لذا من به شدت اين مسئله را نفي ميکنم که اصلاحطلبان به يک جمعبندي رسيده و برنامهاي براي تقسيم کار پيدا کردهاند. وجود اختلاف سليقه و موضعگيريهاي متفاوت، به معناي تقسيم کار يا برنامهريزي نيست. بعضي از دوستان تصور ميکنند که همه اين کارها حساب شده و برنامهريزي شده است؛ مثلا عدهاي نشسته و برنامهريزي کردهاند که چه کسي تند برود، چه کسي کند و چه کسي معتدل؛ نه اينطور نيست. حکايت آن کسيست که تند ميرود و همه به او ميگويند که چرا تند ميروي؟ اما خودش به ديگران ميگويد: "شما چرا کند ميرويد؟ وظيفه شماست که تند برويد. "
اگر کسي که تند يا معتدل ميرود، کسي نميتواند به او بگويد که چرا معتدل يا تند ميروي؟ او چنين پسنديده است. اتفاقا فضاي حاکم بر اصلاحات از قبل نيز همينگونه بود که اجازه ميدادند که افراد يا احزاب نگاههاي متفاوتي داشته باشند.
بنابراين اين مسئله پذيرفته شده است و حتي در دوران هشت ساله دولت اصلاحات هم اين تفاوتها وجود داشت، با يک نگاه به مجلس ششم اين مسأله مشخص ميشود. بين همان اکثريت اصلاحطلبان که در اين مجلس حضور داشتند، تفاوت نظر زيادي وجود داشت که مسألهاي حل شده نيز بود. و يا در نمونهاي ديگر شوراي هماهنگي اصلاحات در دوران اصلاحات نيز همينگونه بود. حتي همان شوراي هماهنگي اصلاحات که مجمع روحانيون هم در آن حضور داشت و از قضا من هم به عنوان مسئول اجرايي مجمع حضور خيلي مؤثري داشتم، همينطور بود. مثلا مجمع روحانيون مبارز به عنوان يک عضو صاحب حق رأي، آن دوره هيچگاه در شوراي هماهنگي اصلاحات شرکت نکرد، در حالي که با آنها همفکر و هم جبهه بود، ولي به دليل اختلاف سليقهها، شرکت نميکرد.
حتي حزب اعتماد ملي که بعدا به تفصيل برايتان خواهم گفت، هيچگاه بهعنوان عضو شوراي هماهنگي اصلاحات، در اين جلسات شرکت نکرد. حال چه کسي باورش ميشد که حزب اعتماد ملي با آنها هم فکر نباشد. نه اينکه با هم تقابل داشتند؛ تفاوت با تقابل فرق ميکند. در يک جناح بودند، ولي ميگفتند که ما استقلال خود را فداي رفاقت و هماهنگي در اين جبهه نميکنيم.
همانطور که گفتم اين فضا بين اصلاحطلبها حل شده است که يک حزب يا يک فرد يا يک گروهي، ميتواند در اين جناح باشد، اما متفاوت فکر کند و حتي موضع اکثريت و جمع را نپذيرد. ما در احزاب اصلاحطلب اين را حل شده ميدانستيم که در يک حزبي مسئول آن و يا يک تعداد حداکثري، چيزي را قبول داشته باشند که اقليت نپذيرند. حال چگونه اين را ميتوان با ضوابط جبههاي و حزبي تطبيق داد، خودش يک بحثيست. ممکن است که شما آن را محل اشکال بدانيد و بگوييد که اين چه جبههاي يا چه جناحيست که حاکميت تفکر حزبي در آن نيست و اجازه ميدهد هر کسي کار خود را بکند، و يا چه حزبي است که به اعضا اجازه ميدهد متفاوت فکر کنند، اما به هر حال اين چيزي است که در جبهه اصلاحات وجود دارد.
* جناب آقاي منتجبنيا شوراي نگهبان اعلام کرده فقط کساني ميتوانند در انتخابات حضور داشته باشند که نسبت به جريان فتنه موضع صريح داشته باشند، در اين باره چه نظري داريد؟ فکر ميکنيد با فرض بالا وضعيت اصلاحات در انتخابات چگونه خواهد شد؟
- شما ببينيد که اگر اصلاحطلبان در آينده بتوانند سازماندهي و برنامهريزي کرده و به نتيجه برسند (برخلاف شرايط فعلي که چنين چيزي وجود ندارد)، طبيعي است که کساني کانديدا ميشوند که از نظر شوراي نگهبان مشکلي نداشته باشند و مورد تأييد قرار بگيرند.
عنوان اصلاحطلبي چيزي نيست که اگر کسي به آن منتسب بود، شوراي نگهبان بتواند آن فرد را رد صلاحيت کند. آنان بايد دليل داشته باشند، مبني بر اين که کانديداهاي احتمالي از اين جريان (فتنه) حمايت کردهاند يا نه. يا اين وظيفه شوراي نگهبان است و ميتواند آن را ملاک قرار داده و روي اين مسأله تمرکز کند، نه روي اصلاحطلبي. چون اصلاحطلبها داراي افراد خط امامي ناب و خالص هم هستند و البته افرادي هم هستند که ممکن است نظرات ديگري داشته باشند (که قبلا توضيح دادم).
* آقاي منتجبنيا گفتيد براي انتخابات نهم مجلس از سوي اصلاحطلبان کاري نشده، آيا شرايط همينطور باقي خواهد ماند و يا بالاخره جريان اصلاحطلب وارد فضاي انتخابات خواهد شد؟
- من در جواب شما که فرموديد برنامهريزي و تقسيم کار صورت گرفته، گفتم که اين چنين چيزي به هيچ عنوان صحت ندارد. خيليها نظر ميدهند، و يا دور هم جمع ميشوند، فکرهايي ميکنند که البته ما در جريان آن نيستيم، البته شايد بعضي در جريان آن باشند!
* جناب آقاي منتجبنيا، چندي پيش آقاي خاتمي در ديدار با فراکسيون اقليت مجلس يک سري شروط گذاشتند، آيا شما اين شروط را قبول داريد؟
- من نظر ايشان را نه رد ميکنم و نه از آن دفاع ميکنم، اصلا من نميدانم که بر مبناي چه اطلاعاتي ايشان وارد صحنه شدند؛ به هر حال به قول معروف ميگويند که يک نفري را در ده راه نميدادند، سراغ خانه کدخدا را ميگرفت! هنوز مشخص نيست که آيا اصلاحطلبان ميتوانند وارد صحنه بشوند يا نه، آن وقت ما ميآييم شرط و شروط هم ميگذاريم! مگر اينکه مسأله واقعا مستند باشد به يک امر قطعي و يک اطلاعي که ما نداريم! شايد ايشان توافقي با سران نظام کرده باشند.
* جناب منتجبنيا وضعيت حزب اعتماد ملي چگونه ميشود؟
- حزب اعتماد ملي کاملا خط امامي و در درون نظام بوده و اين حزب پايبند و مُصِر بر مواضع امام و رهبريست و در چارچوب نظام عمل ميکند. اساسنامه مرامنامه شوراي مرکزي، مصوبات و... همه در اين چارچوب بوده و هر حرکتي هم که انجام داده، در همين راستا بوده است. حتي من شنيدم که مقامات عاليه و شخص مقام معظم رهبري، نسبت به عملکرد حزب اعتماد ملي ابراز رضايت کرده بودند. در جريان انتخابات، برخلاف آن چه که تصور ميشود، عليرغم اينکه دبير اين حزب کانديداي انتخابات بود، حزب اعتماد ملي هيچگونه نقشي نداشت. نه ستاد داشت، نه دخالتي در تصميمگيريها ميکرد. تنها کارش اين بود که ايشان را کانديدا کرده و اين مسأله را اعلام نمود. ستاد انتخاباتي کانديدا هم در جاي ديگري تشکيل شده بود و توسط افراد ديگري هم اداره ميشد. اصلا حزب هيچگونه نقشي در اين قضايا نداشت.
* با اين وضع، فلسفه وجودي اين حزب زير سئوال نميرود؟
- خير اصلا، حالا من نميگويم که اين کار خوبي بود، قاعدتا اين کارها بايد زير نظر حزب انجام ميشد و خود حزب هم ستاد تشکيل ميداد، ولي کانديداي حزب نخواست که حزب دخالتي در ماجرا داشته باشد و گفت من خودم ميخواهم ستاد بزنم! بنده هم که قائممقام حزب بودم، هيچگونه نقشي در انتخابات نداشتم.
البته اعضاي حزب هم به شدت نسبت به اين مسأله معترض بودند و ميگفتند که آقا يعني چه، ما کانديدا معرفي کردهايم، پس چرا ما را به بازي نگرفتهاند؟ من هم ميگفتم خب کانديدا نميخواهد چنين کاري انجام بدهد! بنابراين در انتخابات دهم رياست جمهوري حزب هيچگونه نقشي نداشت. بعد از انتخابات هم که اصلا جلسه حزبي تشکيل نشد. فقط دو جلسه بود که در يک جلسهاش حضور داشتم و يک جلسه را هم قهر کردم و نرفتم و بعد هم حزب تعطيل شد.
در جلسه اول حزب که بعد از انتخابات بود، خبر و گزارش انتخابات را دادند. همان موقع بچهها ميخواستند اعتراض کنند که چرا که ما را به بازي نگرفتيد؟ اما من گفتم: حالا که آقايان پيروز نشدهاند، بگذاريد براي يک موقع ديگر و به دلخوريها نيفزاييد. جلسه تمام شد و چند روز بعد من احساس کردم که تکرويهايي در جريان است که با سليقه من جور نيست، سايتي تشکيل شده و قرار بود زير مجموعه حزب باشد، ولي متأسفانه هيچگونه تبعيتي از حزب نداشت و به صورت خودمحوري اداره ميشد. من هم اعلام کردم حزبي که قرار است اينگونه انجام وظيفه کند، جاي من نيست؛ من که ديگر آنجا پا نميگذارم. کمتر از يک يا دو ماه بعد از انتخابات، بنده خداحافظي کردم و ديگر نرفتم. تا آن وقتي که دفتر حزب را پلمب کردند، من در قهر بودم؛ مجموعه حزب هيچ نقشي، نه در زمان انتخابات و نه بعد از انتخابات نداشت.
بعد هم با من مصاحبه کردند و پرسيدند: اين موضعگيريهاي دبيرکل حزب مربوط به چه کسيست؟ من نيز شخصا اعلام کردم که اين مواضع مربوط به خود ايشان است و حزب هيچگونه اطلاع و مسئوليتي نسبت به اين قضيه ندارد. لذا حزب سالم مانده، چراکه در اين قضايا به هيچ عنوان وارد نشده است. حزب اعتماد ملي الان آماده به کار است، بارها وزارت کشور و نهادهاي مرتبط گفتهاند که حزب اعتماد ملي ميتواند کار خود را شروع کند. ما هم با تشکيلات و افراد جديد در حال مطالعه اين مسأله هستيم.
* فرموديد که دفتر حزب پلمب شده بود؟ خوب اگر حضوري در انتخابات نداشتيد پس چرا پلمب شد؟
- اين را بايد از آنهايي بپرسيد که دفتر حزب را پلمب کردند. آقاي کروبي سايتي ايجاد کردند و من همان زمان در مصاحبهاي گفتم که سايت سحامنيوز هيچ ربطي به حزب، بنده و امثال بنده ندارد و زير نظر آقاي گراميمقدم و آقاي کروبي اداره ميشود، اتفاقا من هم بهخاطر همين مسئله از حزب قهر کردم. در واقع بهخاطر مواضع سحامنيوز بود که دفتر حزب را پلمب کردند.
* گفته ميشود که آقاي کرباسچي دبيرکل حزب خواهند شد، آيا اين مسأله صحت دارد؟
- نه اينطور نيست، ايشان اصلا عضو حزب نيستند.
* شما چطور؟
- گفتم که نظر دوستان اين است. آنها در حال مطالعه هستند، من هم در حال همين طور. مطالعه اينکه اصلا شرايط مناسب هست که حزب فعاليتش را شروع کند و يا نه. ببينيد حتي در 25 بهمن هم با من مصاحبه کردند و پرسيدند: قرار راهپيمايي داريد؟ که من گفتم: نه به هيچ عنوان. راهپيمايي ما روز 22 بهمن است. گفتند سخنگوي حزب اينطور گفته(!) و من در جواب گفتم: نه اشتباه کرده و ايشان چنين حقي ندارد.
* پيشبيني ميشود براي حضور اصلاحطلبان در انتخابات، سه حالت. اول اينکه با بخشي از اصولگرايان، به جمعبندي برسند. ديگر اينکه با چهرههايي گمنام و مديران مياني که در دولت هستند، وارد انتخابات شوند و حالت سوم اينکه با يک بدنهاي از دولت، موسوم به جريان انحرافي که بهلحاظ گفتماني قرابتي با بعضي از اصلاحطلبان داشته و با کساني مثل آقاي جهانگيري در ارتباط هستند، ائتلاف کند؛ آيا شما اين مسأله را تأييد ميکنيد؟
- سومي که محال است. اصلا ماهيت اصلاحات، با ماهيت اين جريان انحرافي، 180 درجه تفاوت دارد. دروغ محض است که آقاي مشايي و دار و دستهشان با کسي از اصلاحطلبان در ارتباط هستند. اصلا اگر اصلاحات وارد اين صحنه شود، بنده جزو مخالفين سرسخت آن خواهم بود.
مورد اول و دوم هم تنها يک گمانهزني است و هنوز نه سازماندهي و نه تشکيلات و نه هماهنگي خاصي وجود دارد. يک جلسهاي تشکيل شد و شوراي هماهنگي اصلاحطلبان مطرح کرد که در انتخابات مجلس شرکت بکنيم يا شرکت نکنيم، و بعد هم به اين رسيدند که الان اصلا شرايط مناسب حضور نيست.
* آيا اينکه ميگوييد هيچ کاري نشده و قصدي نداريم، خود دليلي براي توجيه شکست احتمالي شما نيست؟
- شکست زماني ميتواند اتفاق بيفتد که وارد صحنه بشوي، وقتي شما صلاح ندانستيد که وارد صحنه بشويد، اصلا شکست معنايي ندارد. من پيش بيني ميکنم اگر فضا به همين شکل کنوني پيش برود اصلا اصلاحات وارد صحنه انتخابات نخواهد شد.
* چه شرايطي باعث ورود اصلاحطلبان به انتخابات خواهد شد؟
- بستگي به مسئولان نظام دارد که صلاح بدانند آنها را وارد کنند يا نه.
* اگر امکان دارد صريحتر بفرماييد؟
- ببينيد صحبتهايي با من صورت گرفته و من چيزهايي ميدانم که فرا مصاحبهاي است و نميتوان در اينجا بيان کرد. اگر واقعا تصميم بر اين باشد و فضا مناسب شود، ميتوانند شرکت کنند. اما نه الان، که فضا مناسب نيست و گروههاي اصلاحطلب هم انسجامي ندارند. اينکه اصلاحطلبان دور هم جمع ميشوند، براي خالي نبودن عريضه است. حزب ما که نه جلسهاي داشته و نه اصلا حالا تشکيلاتي دارد. البته تشکيلات ثبت شده و بالقوه وجود دارد، ولي کنگره دبير سخنگو و... ندارد.
* آيا از آقاي کروبي خبري داريد؟
- نه، ما هم مثل شما خبر داريم که در خانه است.
* شما مگر قائم مقام ايشان نبوديد؟
- قائم مقام حزب بودم، حزب هم که قبل از انتخابات از دور خارج شده و الان معلم هستم.
* اگر در انتخابات حاضر شديد و با تمام قوا هم شرکت کرديد، اما در نهايت بازنده انتخابات شديد، آيا نتيجه را ميپذيريد؟
- اولا که معلوم نيست شرکت بکنيم، ثانيا اگر شرکت کرديم و فضا فضاي رقابتي بود و شکست خورديم، با افتخار ميگوييم شکست خوردهايم. اما اگر که پيروز شديم و گفتند که شکست خورديد، آن موقع قبول نميکنيم؛ بايد ببينيم که شکست خورديم يا نه! اما اگر واقعا طبق قواعد و قانون شکست خورديم، ميپذيريم. انتخابات معنياش همين است و قطعا برد و باخت دارد.
اما اگر که مجريان انتخابات همينهايي باشند که الان هستند، قطعا شکست ميخوريم. اين طيفي که الان دور آقاي احمدينژاد جمع شدهاند، معلوم است که غير خودشان کسي را راه نميهند. اگر همين طيف برگزار کننده انتخابات باشند، هم اصولگراها شکست ميخورند و هم اصلاحطلبها؛ و خب گروه انحرافي هم پيروز ميشود!