
يکم: حتما اظهارات محمد بن همام، رئيس قطري کنفدراسيون فوتبال آسيا درباره اتفاقات ورزشگاه فولاد شهر اصفهان و ورزشگاه آزادي تهران را شنيده ايد. آن هنگام که به عنوان عالي ترين مقام فوتبال قاره کهن، عنوان کرد: "اين موارد زياد مهم نيستند چرا که در همه باشگاههاي جهان چنين مسائلي رخ ميدهد. ما در ديگر باشگاهها نيز شاهد رخ دادن چنين مواردي هستيم. مهمترين نکته سلامت و تسهيلات فراهم شده براي تيمهاي ميهمان است که عربستانيها به خوبي اين موارد را در ايران تجربه کردند." فکر مي کنم، صحبت هاي بن همام نيازي به تشريح بيشتر نداشته باشد؛ اما توجه کنيد که اين حرف را يک مدير بين المللي که القصه، عرب هم هست، به زبان آورده است.
دوم: آن روزها و حتي پس از آن که شماري از جوانان عدالت خواه و دغدغه مند اين مرز و بوم در حمايت از مظلومان شيعه در بحرين فرياد برآوردند، کم نبودند ظاهر مرداني که از عواقب منفي اين اقدامات گفتند. اين موضوع به آنجا کشيد که رفتارهايي از برخي باشگاه ها، مخصوصا دو تيم تهراني روي داد، که موجبات انتقاد فراواني را فراهم کرد. در اين بين، در حين و پس از ديدار پرسپوليس برابر الاتحاد، اتفاقاتي روي داد که احتمالا شرح آن را خوانده و عالم بدان هستيد. اما، آن روز که فرياد عدالت خواهانه شماري جوان دين مدار در گوش آل خليفه و آل سعود طنين انداز شده بود، برخي پست طلبان و شبه روشن فکران، ندا سر مي دادند که فوتبال مضافي وجود ندارد و ما را با توپ و مستطيل سبز کار است و لا غير! اين ماجرا را هم بايد شنيده و دانسته باشيد، احتمالا.
سوم: روزها گذشت تا آن که مسئول اول فوتبال آسيا در باب آن وقايع سخناني را بر زبان آورد که اگر هم مطلع نبوديد، سطور بالا را احتمالا ديده ايد و اکنون آگاه به آنچه گذشته است؛ اما اين روزها، سکوت خام انديشان خامه به دست که در اباطيل نامه هاي انتشاري خود از عواقب اين تظلم خواهي داد سخن مي دادند، در نوع خود شگفت انگيز است. اين طايفه که دچار مرض شبه روشن فکري شده، حتي در پوشش سخنان بن همام نيز چنان رفتند که کسي را از تزوير و نفاق آنها آگاهي نيايد. البته، اينها طبيعي بود چرا که دروغ و رياي مضاعف اين قوم دون، اين بار توسط اجانب رسوا شده بود.
در سوي ديگر، صندلي دوستان و عافيت پيشگان بودند که چنان در خدمت به نمايندگان آل سعود پيش رفتند و يقه در حمايت از آنها پاره کردند که گويي ... بگذريم، سيه روي شد، آن که در او غش بود!