به گزارش مشرق به نقل از تابناک، اشکهاي «محمد مايلي کهن» در کنفرانس مطبوعاتي پس از بازي تراکورسازي با سايپا، اشکهاي مقدسي بود که متأسفانه کمتر ديده شد؛ اشکهايي که جا داشت تيتر يک همه روزنامههاي ورزشي و غيرورزشي باشد.
پيش از پرداختن بيشتر به موضوع، شايد شرح آنچه اشک مايلي کهن را در برابر خبرنگاران و دوربينها درآورد، مفيد فايده باشد. در کنفرانس مطبوعاتي بازي حساس تراکتورسازي ـ سايپا که با نتيجه مساوي ?، ? به پايان رسيد، محمد مايليکهن پس از توضيحات فني سراغ انتقاد از جو ورزشگاه يادگار امام(ره) تبريز رفت و آنگاه که خواست دشنامهاي تماشاگران به داور مسابقه را تقبيح کند، بغضش ترکيد و با جملاتي توأم با اشک ابراز داشت که به چه جرمي تماشاگران از پيش از آغاز مسابقه محسن قهرماني و خانوادهاش را با بدترين دشنامها مورد هتک حرمت قرار دادهاند؟
«حاجي مايلي» با سخني تأثر برانگيز يادآور شد: مگر ناموس قهرماني به عنوان يک هموطن و همنوع، ناموس همه ما به شمار نميرود؟
او در حالي که کنترلي بر بغض ترکيدهاش نداشت، فرياد زد: غيرت مردم غيور تبريز را چه شده است که عهدهاي اينگونه به ناموس و شرف آدمها تعرض ميکنند و آنها به راحتي از کنارش ميگذرند؟
آنچه در بالا اشاره شد مضموني بود از سخنان سرمربي سايپا که به دنبال حادثه تلخ ورزشگاه يادگار امام تبريز بيان شد.
اين نوشتار فارغ از اينکه سابقه و عملکرد محمد مايلي کهن در ورزش کشور چه بوده و هست و اينکه از نظر فني داور مسابقه چگونه عمل کرده است، تنها به احترام يک اصل اخلاقي در جامعه و سخنان به حق و دردمندانه يک انسان نگاشته شده که واقعيت تلخ جامعه امروز ماست. واقعيتي که نه تنها در جو ورزشگاهها رخ ميدهد بلکه با ابراز تأسف بايد بگوييم به رويهاي عرفي در مجامع عمومي تبديل شده است.
عفت در کلام، رعايت احترام متقابل، حرمت ناموس و خانواده، اينها ارزشهاي عميقي است که در فرهنگ و تمدن ايراني و آموزههاي ديني ايرانيان چه پيش و چه پس از اسلام همواره به عنوان شاخصههاي فرهنگي و هويتي مطرح بوده است. کمي به مرور وقايعي که در پيرامون ما در حال گذر است بنگريد، شعارهايي که در ورزشگاهها توسط تماشاگران باشگاهها عليه يکديگر، بازيکنان، هويت باشگاهها، مربيها و داوران مسابقات داده ميشود، کلمات و جملاتي که در دعواي لفظي ميان دو شهروند در حادثهاي مانند يک تصادف جزيي رد و بدل ميشود، الفاظ و تشبيههايي که طرفداران جريانهاي سياسي رقيب به يکديگر نسبت ميدهند و...، مروري گذرا بر چنين برخوردهايي به خوبي نشان ميدهد که ارزشهاي اخلاقي نزد عموم به چه ميزان کاهش پيدا کرده است.
به راستي جامعه ما را چه شده است؟ شايد بيربط نباشد که اشکهاي از سر درد و دغدغه حاجي مايلي در خصوص هتاکي به ناموس يک همنوع، هموطن و همکيش خود را استعارهاي بگيريم از فرمايش پندآموز مولا علي(ع) آنگاه که فرمودند: اگر مسلماني از غصه در آوردن خلخالي از پاي زني يهودي در بلاد اسلامي، دق کند و بميرد، جا دارد.
فارغ از اينکه محمد مايلي کهن همواره حاشيههاي خبرسازي داشته اما هر شهروند ايراني که سخنان مايلي کهن در آن کنفرانس مطبوعاتي را شنيده باشد به خوبي ميتواند شهادت دهد که به واقع اشکهاي او از سر درد بود تا دستاويزي براي رسيدن به مقصود شخصياش. بايد بپذيريم که جو امروز ورزشگاهها، محيطهاي عمومي و فرهنگ عامه، نه بيانکننده فرهنگ ايراني ماست نه نشاندهنده ارزشهاي ديني.
غم بارتر اما آنکه رسانههاي ما از همه حرفهاي «حاجي مايلي» تنها و تنها تصوير متفاوت او را که در حال گريه بود منتشر کردند به گونهاي که در نگاه نخست تصور ميشد اشکهاي او براي مظلوميت باشگاهش و يا احيانا خورده شدن حقش بود و متأسفانه برخي افراد و رسانهها به جاي آنکه اين درد بزرگ را تيتر يک رسانه هايشان کنند حتي به کنايه رفتار او را به تمسخر گرفتند. اف بر آنها و اف بر همه کساني که اين درد مشترک را نديدند و يا خود را به نفهمي زدند.
اشکهاي حاجي مايلي درد مشترک همه کساني بود و هست که از وضع موجود و سقوط شتابآلود اخلاق و ارزشهاي اخلاقي رنج ميبرند و به اقليتي در برابر کساني تبديل شدهاند که ريا، تزوير، دروغ، هتاکي به نواميس را بيمحابا در جامعه نشر ميدهند.
آري همه بايد بايستيم به حرمت و احترام اشکهاي «حاجي مايلي» که درد مشترک کساني را فرياد کشيد که هنوز باور دارند هويت و فرهنگ ايراني و آموزههاي دين مبين اسلام، رفتار چنين جامعهاي را برنميتابد.