گروه فرهنگي مشرق-گاهي يک شعر مي تواند کار صدها يادداشت را بکند؛ هم از آن جهت که موجز است و هم از آن جهت که اگر از دل باشد بر دل مي نشيند و از همه مهم تر اينکه تلخي هايش تلخ تر، شيريني هايش دلنشين تر و گزندگي اش سوزنده تر از هر متني است.
مسجد سليمان اولين جايي است که نفت در ايران از آن استخراج شد. مسجد سليمان همان جايي است که روزگاري انگليسي ها به خاطر نفتش آن را به يکي از شهرهاي مرفه و پيشرفته ايران تبديل کرده بودند و حالا مسجد سليمان يکي از محروم ترين نقاط ايران است. زميني که گاز گوگرد ريشه نعمت را در آن مي شوزاند. و الخ.
بگذاريم و بگذريم، حرافي ها به جاي مقدمه شيريني، تلخي و گزندگي شعر "علي محمد مودب" را مي گيرد. اگر چه مسئولين از اوضاع مسجد سليمان بي اطلاع نيستند و اگر چه خيلي حرف ها با زبان خبر و نثر خشک و جدي هم در بعض ها اثر نمي کند اما شعر مودب هر چه نداشته باشد، به دل مي نشيد.
بوي نفت ميآيد، سفرههاي نان خالي است !
اي زمين تحمل کن، دست آسمان خالي است!
تا به کي چنان فرياد در عبث رها بودن
هيچ انعکاسي نيست، دره جهان خالي است!
نام زندگي داري، زير بام مرگ انگار!
دفن ميشوي اما گور همچنان خالي است!
زير پاي تو درياست، پيش چشم تو دريا
کاسه کاسه چشمانت، زين دو جاودان خالي است
زير پاي تو دريا، رهسپار جابلساست
العجب کزين دريا، تور جاشوان خالي است
اسبهاي ديروزش از دکل گريزانند
پارسوماش ميبيند کاين چراغسان خالي است
آتشي که روشن کرد شرق و غرب گيتي را
آتشي کزان آتش ديگ و ديگدان خالي است
آه ها اهورايي، اهرمن چه ها کرده است!
مسجدِ سليمان از نعمت جهان خالي است
بوي نفت ميآيد، بوي مرگ ميآيد
آذرخش ميداند قلب مردمان خالي است
باغبان نگاهم کن، ريشه در عطش دارم
تا نهال آتش هست،باغ اين و آن خالي است!
پارسوماش(نام نخستين مسجد سليمان): که بنيان گذاران آن «هخامنش» يا «چيش پش» بودهاند، را ميتوان اولين شهر آريائيان و نياي پاسارگاد و تخت جمشيد ناميد که آغازگر شهر نشيني پارسيان و ايجاد کشوري دانست که ايران ميخوانيمش. در فاصله اواسط سده 9 تا اوايل سده 7 پيش از ميلاد قومي آريايي به نام «پارسوا»از دامنههاي شمال غربي زاگرس و کوههاي بختياري به جلگه خوزستان فرود آمدندو «مسجدسليمان»کنوني از جمله مناطقي بود که در آن سکني گزيدند.اين قوم نيمه بدوي که متکي بر معيشت شباني و به ويژه تربيت اسب بودندبعد از آشنايي با کشاورزي و ترک کوچ نشيني در نواحي کوهپايهاي جلگه،شهر تازهاي بنا نهادند و آنرا به ياد سرزمين گذشته خود که «پارسوا» ناميده ميشد«پارسوماش» خواندند.
کد خبر 4584
تاریخ انتشار: ۳ شهریور ۱۳۸۹ - ۰۱:۳۸
- ۰ نظر
- چاپ
بوي نفت ميآيد، سفرههاي نان خالي است !/اي زمين تحمل کن، دست آسمان خالي است!