به گزارش گروه بين الملل مشرق، اين نگراني و هراس از آينده، در رفتار و گفتار صهيونيستها مشهود است.
در اين زمينه غضنفر رکنآبادي، سفير جمهوري اسلامي ايران در لبنان و کارشناس مسائل خاورميانه با پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله خامنه اي به گفت وگو نشسته است:
تحولات اخير در خاورميانه و شمال آفريقا از چه اهميتي براي رژيم اشغالگر قدس برخوردار است؟
در ميان تحولات حاصله در کشورهاي مختلف عربي، تحولات به وجود آمده در مصر از اهميت فوقالعادهايي برخوردار است. نظر به اهميت جفرافياي سياسي مصر، قرار داشتن اين کشور در مجموعه کشورهاي خط مقدم با رژيم صهيونيستي و بهعنوان مهمترين کشورهاي اين مجموعه در کنار سوريه، اردن، لبنان. مصر کشوري با جمعيت 85ميليون نفري، برخوردار از منابع سرشار انرژي و... مهمترين کشور همپيمان آمريکا و به تبع آن رژيم صهيونيستي و قلعه مهم حافظ امنيت اسراييل است. تحولات کشور مصر آسيبهاي جدي را به رژيم صهيونيستي وارد آورده است. مهمترين آسيب وارده به اين رژيم نيز ضربه بزرگ امنيتي به آن است.
مصر در زمان مبارک بهعنوان همپيمان اسراييل و آمريکا، با حفظ ظاهر همواره از پشت به جنبش مبارزان فلسطيني خنجر زده است. اين رژيم طي همکاري با عوامل امنيتي اسراييل، بيشترين خوشخدمتي را به اين رژيم در جهت ضربه زدن به جنبشهاي مبارز اسلامي صحنه فلسطين داشته است. جنگ 22 روزه غزه نمونه بارزي از خيانت و جنايت مبارک عليه مردم مظلوم و بيپناه غزه در اواخر سال 2008 و اوايل سال 2009 ميباشد. همه جهانيان شاهد بودند که در پي ارائه اطلاعات دقيق از سوي حسني مبارک به سازمانهاي اطلاعاتي و نظامي اسراييل چگونه هواپيماهاي اسراييلي مردم بيپناه و مظلوم فلسطين را در غزه به خاک و خون کشيدند و چگونه 113 تن از جوانان تازه دورهديده حماس بهعنوان پليس شهري، در مراسم جشن فارغالتحصيلي خود در پي حملات هوايي نيروهاي اسراييلي در خون خود غوطهور شدند.
مهمترين آسيبهاي وارده به اسرائيل پس موج بيداري اسلامي چه بوده است؟ موقعيت و جايگاه اسرائيل را پس از تحولات اخير چگونه ارزيابي ميکنيد؟
موارد همکاريهاي گسترده امنيتي مصر در زمان مبارک با اسرائيليها به قدري فراوان و گسترده است که پيرامون آن بايد کتابها نوشت. محاصره مردم بيپناه غزه را وجدانهاي بيدار هرگز از ياد نخواهند برد. امروز رژيم صهيونيستي مهمترين شريک خود را در زمينه مسائل امنيتي از دست داده است و ديگر ديواري ميان مصر و فلسطين اشغالي بهعنوان حافظ امنيت اسراييل وجود ندارد. امروز بحث باز شدن گذرگاه رفح به صورت کامل و به منظور عبور نه تنها افراد که انتقال محمولهها و... به صورت جدي مطرح است. امروز مردم مصر خواستار تجديد نظر اساسي در توافقنامه کمپ ديويد ميباشند. مصر امروز بر خلاف مصر مبارک نه تنها همکاري امنيتي با رژيم اشغالگر ندارد بلکه به هنگام تعرض اسرائيليها به غزه، وزير خارجه مصر براي اسرائيليها خط و نشان ميکشد و به اين رژيم هشدار ميدهد.
مصر مبارک اجازه پهلو گرفتن کشتي حامل کمکهاي انساندوستانه و مردمي جمهوري اسلامي در بندر عريش در نزديکي غزه را نداد اما مصر انقلاب موافقت خود را با عبور دو کشتي نظامي جمهوري اسلامي ايران از کانال سوئز اعلام مينمايد و در اوج تحولات منطقه اين دو کشتي از کانال سوئز عبور ميکنند.
دومين آسيب مهم وارده به رژيم صهيونيستي آسيب اقتصادي از رهگذر متوقف ساختن انتقال گاز از مصر به فلسطين اشغالي ميباشد. اسرائيليها عليرغم آنکه منابع انرژي مصر را به ثمن بخس به يغما ميبردند، اما همواره در کنار آمريکاييها کمکهاي مالي مستقيم و غير مستقيم (نظامي) خود را که حدود سه ميليارد دلار در سال بر آورد ميشود را به رخ ميکشيدند و ملت و دولت مصر را بهخاطر پرداخت اين کمکها تحقير ميکردند تا حدي که گاهي حتي شخص مبارک به صدا در آمده و تحت فشارهاي شديد افکار عمومي مصر به موضعگيري عليه آمريکا و رژيم صهيونيستي ميپرداخت.
سومين آسيب مهم وارده به رژيم صهيونيستي، مواجه شدن با چالش امنيتي در کرانه باختري از رهگذر آشتي فتح و حماس با مديريت مصر انقلابي ميباشد. در اين راستا اين رژيم نتوانست خود را کنترل نموده و سکوت اختيار کند و موضعگيري اسرائيليها عليه اين توافق، گوياترين دليل و شاهد بر ناخرسندي آنان از اين توافق ميباشد. در اين راستا کار به جايي رسيد که حتي نتانياهو از محمود عباس، رئيس خودگردان فلسطين خواست توافق با حماس را رها نموده و به صلح با اسراييل روي آورد. اما با توجه به تحولات مهم خاورميانه و شمال آفريقا، اسرائيليها تحقق اين خواستههاي خود را بايد در خواب ببينند.
بنابر موارد فوقالذکر جايگاه اسرائيليها که حتي قبل از اين تحولات بسيار ضعيف و سست گرديده بود و برگزاري رزمايشهاي دفاعي طي چهار سال گذشته مهمترين گواه بر خارج شدن اين رژيم از حالت تهاجمي در پي شکستهاي سنگين آن در جنگهاي تمام عيار نظامي 33روزه لبنان در سال 2006 و 22روزه غزه در سال 2008 ميباشد، پس از تحولات اخير بيش از پيش تضعيف گرديده و بحران امنيت اين رژيم را وارد مرحله جدي و عملي نموده است. اسرائيليها همواره خيالشان از دو ناحيه اردن و مصر در ارتباط با امنيت آسوده بوده است و امروز با فروريختن ديوار امنيتي در مصر شاهد تأثير اين امر بر ديوار امنيتي اردن نيز در آينده نزديک خواهيم بود.
لذا امروز ميتوان گفت که اين رژيم بيش از هر زمان ديگري در نتيجه وارد شدن بحران امنيتي، خود را براي ورود به مرحله بعدي يعني بحران جدي و عملي هويتي آماده ميسازد.
آيا آشتي فتح و حماس را ميتوان از ثمرات بيداري اسلامي دانست؟
آشتي فتح و حماس بدون ترديد نتيجه غيرمستقيم بيداري اسلامي است. بيداري اسلامي در مصر، تونس و ساير کشورهاي منطقه تأثيرات مستقيم خود را بر تضعيف بنيان رژيم صهيونيستي برجاي نهاده است. تمامي کشورها و طرفهايي که به طرح اسراييلي- آمريکايي دلبسته بودند و از هيچ کوششي براي تقويت اين طرح فروگذار نميکردند، اکنون خود را با مشکلي بسيار بزرگ مواجه ميبينند. امروز شرايط آمريکا و اسراييل شرايطي غير عادي و بحراني است. لذا امکان پيگيري امور همپيمانان آمريکا و اسراييل همچون گذشته کاملاً منتفي شده است و حتي در پارهايي موارد اسرائيليها و حاميان اسراييل صراحتاً به طرفهاي مختلف در صحنه بينالمللي اعلام کردهاند که در اين شرايط از ما انتظار نداشته باشيد که بتوانيم همچون گذشته از شما حمايت کنيم.
در صورت ادامه اين روند، چه خطراتي آينده رژيم جعلي اسرائيل را تهديد خواهد داد؟
در صورت ادامه بيداري اسلامي بدون ترديد اين رژيم نه تنها در منطقه خاورميانه از هيچگونه جايگاهي برخوردار نميگردد بلکه چنانکه ذکر شد با بحرانهاي جدي و عملي امنيت و هويت مواجه ميگردد؛ ابتدا در جهان اسلام و سپس در ساير کشورهاي جهان با دو بحران اساسي امنيت و هويت مواجه خواهد شد. در اين مرحله حتي حاميان اين رژيم در راستاي حفاظت از منافع خود، حمايت خجولانهايي از آن خواهند داشت. در اين مرحله حمايت جهاني از مردم فلسطين به يک اولويت تبديل شده و هر کشوري در راستاي حفاظت از منافع خود به صورت اجباري خود را همسو با تحولات جديد نشان خواهد داد که اين امر يک برگ برنده براي مردم فلسطين و ايفاي نقش کاتاليزور در جهت دستيابي آنان به اهداف مقدس خود خواهد بود. استمرار بيداري اسلامي دامن ساير کشورهايي را که بيشترين نقش را در حمايت از رژيم صهيونيستي داشتهاند نيز فرا خواهد گرفت.
دليل انفعال مسئولين رژيم اشغالگر قدس در برابر حوادث اخير چيست؟
رژيم صهيونيستي و حاميان آن هيچگونه پيشبيني از تحولات مزبور نداشتهاند و لذا با وقوع سريع اين تحولات به ويژه آنچه در مصر و تونس به وقوع پيوست، شوکه شدهاند و آثار منفي اين تحولات به حدي شديد و ناگهاني بوده است که قدرت هرگونه تفکر و اعلام موضعي مناسب را از اين رژيم و حتي ايالات متحده آمريکا سلب کرده است. لذا همگان شاهد بودهاند که حتي آمريکا بارها مواضع متناقض اتخاذ نموده است. مهمترين اصل براي اسرائيليها اکنون مديريت هوشمندانه اين بحران و به تعبير مناسبتر و دقيقتر مصيبتي است که ناباورانه و ناگهاني براي آنان به وجود آمده است.
بنابراين طبيعي است که سکوت براي آنان و تلاش در جهت حفظ وضع موجود و اجتناب از هرگونه تنش و متشنج ساختن اوضاع، اولويت اساسي آنان باشد. اما برخي اقدامات موضعي اسرائيليها از جمله موشکباران اخير غزه را بايد در جهت آزمودن مصر انقلابي توسط اين رژيم دانست. شايد رژيم صهيونيستي براي دستيابي به ديدي دقيق و مناسب نسبت به آينده مصر، اقدام به متشنج ساختن بيشتر اوضاع غزه کند. مهمترين اولويت برنامهريزي اين رژيم در مرحله کنوني تمرکز بر مسئله صلح خاورميانه است، اما با توجه به بحران جدي امنيت و هويت، قاعدتاً تمام تلاش آنان برنامهريزي براي بقاء است.
آمريکا و اسرائيل در عرصه بينالمللي به داشتن سرويسهاي امنيتي و اطلاعاتي مشهورند. با توجه به مسئله، دليل غافلگيري آنها در جريان بيداري اسلامي چيست؟
چنانکه اشاره شد آمريکا و رژيم صهيونيستي هيچگونه پيشبيني نسبت به تحولات مزبور نداشتند و مهمترين دليل آن هم اين است که به شدت غافلگير شدند و در راستاي منافع خود حاضر شدند با توجه به سرعت تحولات در مصر و تونس پشت مهمترين و کليديترين همپيمانان خود يعني مبارک و بن علي را خالي کنند و دست از حمايت آنان بردارند. واقعيت آن است که همواره برخي بيش از حد، مقهور هيبت آمريکا و رژيم صهيونيستي گشتهاند و هيچگاه حاضر نيستند بپذيرند که آنان تاکنون ببري کاغذي بيش نبودهاند. تمامي قلدريها و اقدامات جنايتکارانه و سرکوبگرانه اسرائيليها در صحنه خاورميانه بهويژه عليه مردم مظلوم لبنان و فلسطين نه به دليل قوت و قدرت اين رژيم بلکه بيش از همه به دليل آن بوده است که حريفي جدي در برابر آن قرار نگرفته بود. اما جهانيان شاهد بودند که با ورود حزبالله لبنان به معادله، ضعف، عجز و ناتواني اين رژيم آشکار گرديد.
در مورد آمريکاييها نيز مهمترين دليل و گواه ناتواني اينکه در حال حاضر آنها از توان وارد شدن همزمان در چند پرونده عاجز ماندهاند. لذا ناگزيرند اقدام به بستن برخي پروندههاي کماهميتتر براي تمرکز بر پروندههاي مهمتر نمايند. به نظر ميرسد که اعلام ترور بن لادن در همين راستا باشد تا با گرفتن ژستي پيروزمندانه در برابر افکار عمومي خود و بيان اينکه مأموريت خود را در افغانستان با موفقيت به انجام رساندهاند، نيروها و توان خود را مصروف پروندههايي نمايند که هيچگاه براي آن پيشبيني نداشتهاند و اکنون کاملاً غافلگير شدهاند.