مشرق--
الف: نزديک به دو دهه پيش ريچارد نيکسون يکي از روساي جمهور پيشين آمريکا در دکترين خود براي سياست خارجي آمريکا نوشت:«جهان اسلام در قرن 21 يکي از مهمترين ميدانهاي زورآزمايي سياست خارجي آمريکاست».
او در همين دکترين، اسلامگرايان را به سه دسته تقسيم ميکند، و از آن ميان به «اصلاحطلبان» اميد بسته، رهنمود ميدهد که: «بايد اصلاحطلبان را که همان تجددخواهان هستند، در جهان اسلام حمايت کرد و..»
1- اينک مسلمانان در قرن 21 شاهد آنند که آمريکايي جنايتکار با تمام توان سياسي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي در ميدان جهان اسلام به زورآزمايي پرداخته است. البته اين مهم در جهت جهانيسازي است که به معناي استيلاي بيشرمانه فرهنگ وحشي غرب بر جهان ديگر است، و البته اسلام و مسلمانان مقاومترين موانع بر سر راه آنانند.
2- رهنمود حمايت از اصلاحطلبان يا همان غربزدگان به نام مسلمان، در ايران اسلامي به نمايش درآمد و پرده نهايي آن در براندازي 88 سال بالا رفت.
ب: رابرت گقان معتقد بوده که « سپتامبر که مورخان آينده بدون ترديد آن را پيامد ناگزير دخالت آمريکا در جهان اسلام خواهند خواند، احتمالاً موجب حضور نظامي طولاني آمريکا در خليج فارس و آسياي مرکزي و شايد اشغال درازمدت يکي از بزرگترين کشورهاي عرب خواهد شد».
11 سپتامبر رخدادي تروريستي بود که مراکز تجاري آمريکا را منفجر کرد، و بلافاصله جرج بوش بدون هر مدرک و سندي آن را به مسلمانان نسبت داد. جنگ نرم همهجانبه غرب به سرکردگي آمريکا، اسلام را و قرآن را و مسلمانان را هدف قرار داد و بستر از پيش آماده شده "نسلکشي مسلمين" را آمادهتر ساخت. 11 سپتامبري که تاکنون پژوهشگران و سياستمداران بسياري در غرب و حتي در دل آمريکا معتقدند: "پروژه آمريکايي بوده، و سيا طراحي و اجراي آن را بر عهده داشته است. نوآم چامسکي يکي از اين گروه ميباشد.
همين صاحبنظران علت انفجار 11 سپتامبر را حمله آمريکا به جهان اسلام ميدانند که نيازمند به يک بهانه بوده است.
رابرت کيگان پيش از تهاجم نظامي آمريکا به افغانستان جملات پيشين را، و يا پيشبيني تحليلي خود را بيان داشته است، و قطعاً همانگونه که او در نظر داشته، اهداف خونخوارانه آمريکا جهان اسلام، و يا بخش وسيعي از آن بود و به افغانستان و عراق خاتمه نمييافته است. البته خيمه زدن آمريکا در عراق و افغانستان به مدتي نامعلوم و با جناياتي نامحدود، نشان از عمليات مستمر دارد و نياز حضور در دل جهان اسلام را براي آمريکائيان قطعي ميکند.
ج: ساموئل هانتينگتون در طرح «برخورد تمدنها»يش مينويسد:" مشکل اساسي غرب، بنيادگرايي اسلامي نيست، بلکه خود اسلام است. تمدني متفاوت که پيروانش به برتري فرهنگي خود اطمينان دارند."
طرح هانتينگتون که از افراد مؤثر در سياستگذاريهاي جنگطلبانه آمريکاست، روشن و رسا است.
نابودي اسلام و تمدن اسلامي که فرهنگ و تمدن غرب را با بيداري اسلامي ملتها به چالش ميگيرد. تمدني که براساس آموزههاي قرآن کريم نهتنها ليبراليسم و دموکراسي و سکولاريسم غرب را به مصاف ميگيرد، بلکه دستورالعمل رهاييبخش و همهجانبه را براي حمايت آزاديبخش، تعاليخواه و پويا و رستگارانه به بشريت ارزاني ميدارد.
نتيجه آنکه تا اسلام و قرآن، در ميان مسلمانان احتمال حاکميت داشته باشند، جايي و امکاني و احتمالي براي سلطه غرب جنايتکار و تفکر اومانيستي آن وجود نخواهد بود، نه در جهان اسلام، و نه حتي در غير آن که نداي رهايي اسلام را بشنوند!
به همين جهت تجاوز و اشغالگري، نسلکشي و تمدنسوزي راه چاره از منظر خونخوار آمريکاست. مسلمانان بايد نابود شوند. سرزمينهايشان ويران، و کشورهايشان يا اشغال و يا ناامن و بيثبات و غيرقابل سکني باشند.
بديهي است چنين آرزويي يا طرحي غيرقابل عمل است. چنانکه تجاوز نظامي به افغانستان و عراق و حضور چندساله آمريکا در اين کشورها راه به جايي نبرد، هرچند کشتن و غارت و ويرانگري به جاي گذارد، اما اسلام همچنان در دل مردمان باقي ماند.
د: غرب وحشي است، چه به لحاظ تمدني و چه به لحاظ راهکار و روش! استعمار قديم و استعمار جديد دليل آن است، گرچه در استعمار جديد يا نو نيز هر از چندگاه لشکرکشي و قتل و غارت را در دستور کار قرار داده است. اين تمدن و تفکر نگران نابودي است که تزلزل اقتصادي طليعه آن است.
اصلاحطلبان جهان اسلام هم چارهساز نبودند، علاوه بر آنکه عامل رسوايي بيشتر خود و اربابان آمريکايي شدند. بزرگترين رسوايي هم از جانب اصلاحطلبان ايران براي آمريکا به ارمغان رفت.
حال آمريکايي که هم براي تمدن غرب، و هم به لحاظ شيطانيت ذات خود، و هم تعهد به رژيم سفّاک و نامشروع اسرائيل ناچار از انهدام جهان اسلام است در اوج بيچارگي به فکر چاره است. چه بايد بکند؟
هـ: جهان اسلام در خاورميانه و آفريقا مدتي است در ناآرامي و جنگ و خونريزي به سر ميبرد. اينکه برخي از دولتهاي اين مناطق آشکارا مستحق سرنگوني بوده و هستند، عينيتي است قطعي! حسني مبارک نماد کامل اين «عدم مشروعيت» است که از قضا بيش از ديگران به غرب وابسته و به اسرائيل پيوسته بود.اما آنچه در جهان اسلام ميگذرد، براي عموم مسلمين هم دردناک است و هم بايد قابل تأمل باشد. در ليبي اگر قذافي به عنوان رئيس کشور با انقلابيون ميجنگد، اما هواپيماهاي ناتو و به خصوص آمريکا اين سرزمين اسلامي را بمباران ميکنند، چرا که آمريکا و غرب خود را «خداي جهان» ميداند و مجاز به کشتار مسلمين!در بحرين و يمن هر روز خون ريخته ميشود و عجب آنکه مسلمان، مسلمان ميکشد و آمريکا يا نظارهگر است، يا تأييد کننده و يا مفسر و تحليلگر، با طوماري از راه حلها!
اين کدام واقعه از آخرالزمان است که جهان اسلام در آشوب و ويرانگري است و مسلمان کشته ميشود، خانه همسلمان ويران ميگردد، نفت و گاز مسلمان يا از بين ميرود و يا به وسيله کفار غرب چپاول ميشود و يا...
حال اگر دولتهاي مورد اعتراض اين ملتها سرنگون شوند آيا دولتهاي اسلامي، ضدآمريکايي، مستقل و متعهد روي کار خواهند آمد؟ آيا شرف و استقلال و رشد و تعالي ملتهاي مسلمان بيش از گذشته تضمين خواهد شد؟ خلاصه پرسشي که پيشتر مطرح کردهام: جايگزين اين دولتها چه خواهد بود.
سخن پاياني:
اوباما اين رئيس جمهوري که پرونده فساد و تباهيش شايد بيش از ديگر رؤساي جمهور به دليل پيشينه سوء، سياه است، با شادماني جلو دوربينها ظاهر ميشود و کشته شدن بنلادن را شادباش ميگويد و اعلان ميکند. آن هم با تأکيد بر اين که: در عمليات شجاعانه آمريکاييها، هيچ سرباز آمريکايي کشته نشده است.
اگرچه بلافاصله در خود آمريکا نسبت به اين خبر واکنش نشان داده ميشود، و حداقل به لحاظ زماني، عمليات و... شبهه و سؤال طرح ميگردد، اما کارناوالهاي شادي در آمريکايي که مدتهاست جز اعتراضات نسبت به مسائل اقتصادي خبري نبوده، به راه ميافتد.
اينک که بنلادن نيست، بهانهاي براي غرب تروريست براي حضور تجاوزگرايانه و جنايتکارانه در سرزمينهاي اسلامي وجود ندارد! اما آنها همچنان ماندهاند و خواهند ماند. همانگونه که پس از صدام در عراق ماندند! همچنين ديگر نبايد زندان گوانتانامو مملو از مسلماناني باشد که به جرم همکاري با بنلادن در دست آمريکائيان اسيرند و...
و نيز بايد شاهد آرامش و امنيت جهان اسلام از شرارت غرب و آمريکا بود. آرامش و امنيتي که به شکوفايي تمدن اسلامي بيانجامد، و مسلمين را براي مقابل ههمهجانبه با سلطه تمدني آمريکايي به نام جهاني شدن تجهيز نمايد. اما افسوس که جهان اسلام در توطئه اي ديگر فرو رفته است و مسلمانکشي و ويرانگري يا توسط حکام داخلي است و يا با همکاري وهابيت سعودي است، و يا مانند ليبي، به وسيله هواپيماهاي ناتو و آمريکاست که مثلاً براي مسلمانان ليبي دل ميسوزانند! آيا کارناوالهاي شادي در آمريکا، انگليس، فرانسه و يا ديگر کشورهاي اسلامستيز، همچنان به راه خواهد افتاد؟!