به گزارش گروه دفاع و امنيت مشرق به نقل از فارس، چندي پيش "لئون پانتا " رييس سابق آژانس مرکزي اطلاعات آمريکا (CIA) با حکم باراک اوباما رييس جمهور اين کشور کنترل بزرگترين ماشين جنگي دنيا موسوم به پنتاگون را در دست گرفت و جايگزين سلف خود "رابرت گيتس " که يادگاري از دوران بوش پسر بود، شد.
پانتا نيز به نوبه خود سمت پيشينش را به فرمانده سابق نيروهاي ائتلاف در افغانستان(ISAF) ژنرال "ديويد پترائوس " چهار ستاره سپرد تا موج تغييرات در تيم امنيتي اوباما درآستانه رياست جمهوري آمريکا هم چنان ادامه پيدا کند.
به طور حتم تغييرات اين چنيني و آن هم در سطوح فوق نشان از تغييرات جدي در نگاه اين نهاد نظامي به موضوعات مهم و حياتي دارد، چه اين که بسياري از کارشناسان در سال 2006 کناره گيري "دونالد رامسفلد " از سمت وزارت دفاع و انتصاب گيتس را نشانه اي از پايان دکترين "حمله پيشدستانه " بوش و يا بهتر بگوييم شکست آن ارزيابي کردند.
از اين رو انتظار بوجود آمدن تغييرات جدي در استراتژي نظامي آمريکا در شرايط فعلي چندان دور از انتظار نخواهد بود و در اين ميان نحوه برخورد آمريکا با برنامه هسته اي ايران به عنوان اصلي ترين چالش امنيتي بين دو کشور نيز تحت تاثير اين موضوع قرار خواهد گرفت.
با اين حال درک تحولات آتي در وزارت دفاع آمريکا و به تبع آن نيروهاي مسلح آن درباره موضوعات مرتبط با امنيت ملي اين کشور به خصوص برنامه هسته اي صلح آميز جمهوري اسلامي بدون نگاه به عملکرد پانتا در سمت قبلي وي امکان ندارد؛ عملکردي که به قول منتقدان وي سيا را به بازوي اجرايي پنتاگون تبديل کرد.
*ويروسها حملات بدون هزينه را رهبري ميکنند
طي يک سال گذشته موج جديدي از حملات عليه برنامه هسته اي صلح آميز ايران با هدف کاهش سرعت پيشرفت ايران به خصوص درباره غني سازي اورانيوم آغاز شد.
البته اين حملات از جنس تجاوزهاي نظامي نبود، بلکه اين بار ويروس هاي کامپيوتري و تروريست هاي مسلح اين وظيفه را بر عهده گرفتند.
استاکس نت ويروسي که کارشناسان رايانه اي آن را پيچيده ترين ابزار تهاجمي سايبري طول تاريخ ناميده اند، آرام و بي سر و صدا وارد سيستم هاي هدايت و کنترل تجهيزات صنعتي ايران موسوم به "اسکادا " شد و به تدريج تاثير خود را بر توان هسته اي ايران نشان داد.
گر چه مسئولان و مقامات ايراني منکر هرگونه تاثير گذاري اين ويروس بر سيستم هاي هسته اي ايران شدند، اما گزارش آژانس اتمي از تعويض بيش از 900 سانتريفوژ در تاسيسات هسته اي نظنز و آمادگي کامل مقامات ايراني براي مقابله با حملات بعدي خبر داد.
در اين ميان عمليات ديگري و با چاشني بيشتري از خشونت در خيابان هاي تهران انجام شد. فريدون عباسي از متخصصان جداسازي ايزوتوپهاي هستهاي و مجيد شهرياري رييس کميته کدگذاري هستهاي ايران در يک زمان مورد حمله تروريستي قرار گرفتند که به شهادت شهرياري منجر شد.
گر چه بعدها مسئولان و مقامات امنيتي ايران موساد را به عنوان اصلي ترين مظنون اين حملات عنوان کردند، اما توان بکار گرفته شده در اين دو حمله و به خصوص تروريسم سايبري نشان مي دهد، تواني فراتر از توان فناوري و لجستيکي موساد در اين دو عمليات گرفته شده است.
تواني که تنها در اختيار سازمان سيا، بزرگترين دستگاه جاسوسي همکار موساد بوده و موفقيت نسبي آن نشان از حمايت کامل پانتا از راهبرد عملياتهاي مخفي با ماهيت نظامي است.
*پرندههاي مرگ آفرين
راهبرد ديگري که در زمان پانتا و به خصوص در مقابله با القاعده به شکل گستردهتري به کار گرفته شد، استفاده از هواپيماهاي بدون سرنشين بود.
ناوگان هوايي سيا که از پرنده هاي بدون سرنشين RQ-1 تشکيل شده بود، با موشک هاي ليزري هلفاير به شکار رهبران القاعده در مناطق پرخطري همچون وزيرستان شمالي و يمن رفت.
اين هواپيماها با هزاران کيلومتر فاصله از پايگاه Creech در نواداي آمريکا و در فضايي بسته و پوشيده از صفحات مانيتورها و يک صفحه کليد هدايت ميشوند.
صرفه جويي مالي ناشي از بکار بردن چنين روشي حيرت انگيز است. آموزش يک خلبان هواپيماي شکاري در آمريکا چيزي در حدود 8.5 ميليون دلار هزينه در بر دارد، در حالي که آموزش خلبان هواپيماي بيسرنشين تنها 150 هزار دلار است.
اين شکاف در مورد قيمت هواپيماها بسيار بيشتر است و همين مسئله بسيار مورد توجه مقامات آمريکايي که از کسري بالاي بودجه نالانند، قرار گرفته است.
به طور حتم با ورود پانتا به وزارت دفاع استفاده از هواپيماهاي بدون سرنشين در ماموريتهاي سنگين نظامي و سرمايهگذاري در آن رشد بسيار قابل توجهي را پيدا خواهد کرد، در حالي که پيش از اين، هواگردها تنها در ماموريتهاي شناسايي ايفاي نقش ميکردند.
البته دولت ايالات متحده پيش از اين نيز توجه فراواني به اين مقوله داشته است و در سال 2010 تنها مبلغ 8.3 ميليارد دلار را به آن اختصاص داد.
*قابليتهاي ايران براي پاسخ به هر تجاوز احتمالي
با توجه به دو مولفه فوق در صورتي که مقامات آمريکايي به آخرين راه حل درباره پرونده هستهاي ايران يعني بکار بردن نيروي نظامي و حمله هوايي مستقيم برسند، راهبردهاي مورد نظر وزارت دفاع چندان دور از ذهن نخواهد بود.
آمريکا براي برخورد با ايران و انهدام توان هستهاي آن با محدوديتهاي فراواني روبرو است. ايران توانمندي موشکي بالايي متشکل از پرتابههايي همچون شهاب -3 با برد 1500 کيلومتر، "قدر " و "سجيل " با برد بيش از 2000 هزار کيلومتر و مجهز به کلاهکهاي چندگانه با توانمندي هدفگيري مستقل در اختيار دارد.
توان پدافندي ايران نيز طي چند سال گذشته با تشکيل قرارگاه مستقلي تحت فرماندهي ارتش ايران ارتقاي قابل ملاحظهاي پيدا کرده است و کار نفوذ براي جنگندههاي متجاوز را به عمق لايههاي پدافندي در سايتهاي هستهاي که در سرتاسر سرزمين گسترده ايران پراکندهاند، را مشکل ميکند.
در کنار اين نفوذ بالاي منطقهاي ايران در عراق و افغانستان و حضور گروههايي همچون حزبالله لبنان در نزديکترين فاصله به اسراييل ميتواند هزينه فوق العاده سنگيني به آمريکا و هم پيمانان آن تحميل کند.
گرچه آمريکا و اسراييل تلاش مي کنند با استقرار سيستم هاي ضد موشکي "ايجس " در ناوهاي مستقر در درياي عمان و خليج فارس و هم چنين سيستم ضد موشکي پاتريوت و "ختس " بر روي زمين از تبعات احتمالي واکنش احتمالي ايران در قبال حمله به مراکز هستهاي بکاهند، اما تجربه جنگ خليج فارس و نبرد 33 روزه در تابستان سال 2006 بين اسراييل و حزب الله نشان داد که همه چيز مي تواند تحت شرايط ميدان نبرد دگرگون شود.
از اين رو بکارگيري راهبردهاي جديدتر و متفاوتتر به منظور ضربه موثرتر و احيانا بدون تبعات احتمالي براي کشورهاي مجري عمليات نظامي بسيار مهم و حياتي است.
*آمريکا سراغ تجربههاي موفق گذشته خود ميرود
طي چند سال گذشته چندين بار استراتژيستهاي نظامي ايالات متحده از امکان انجام عمليات هاي مخفيانه و سري براي ضربه موثر به تاسيسات هسته ايران سخن گفتهاند.
مهم ترين مزيت چنين عمليات هايي محدود بودن جنبه نظامي آن و در نتيجه واکنش احتمالي کم شدتتر ايران نسبت به چنين راهبردي در مقايسه با حمله همه جانبه هوايي است. مسئلهاي که با توجه به سابقه عملياتهاي صورت گرفته توسط سيا در زمان صدارت پانتا بر اين سازمان از ديد وي پنهان نخواهد ماند.
*نگاهي به زرادخانه اسراييل و آمريکا در حوزه عمليات ويژه
استفاده از يگانهاي ويژه عملياتي براي مقابله و کسب اطلاعات هسته اي از ايران تنها محدود به زمان حال نمي شود، بلکه در سال 2004 و زماني که اختلافات بر سر برنامه هسته اي ايران بالا گرفته بود، اخباري در خصوص نفوذ کماندوهاي ويژه آمريکايي به خاک ايران براي کسب اطلاعات درباره تاسيسات هسته اي اين کشور منتشر شد.
خبري که به سرعت از سوي ايران و آمريکا تکذيب شد، اما طي سال هاي بعد هر از چند گاهي عنوان يک راهکار احتمالي براي اقدام نظامي عليه ايران مطرح شد.
آمريکا و اسراييل براي چنين اقدامي از توان نسبتا بالايي برخوردار هستند و اين توان در صورتي که با قدرت شناسايي از راه دور واشنگتن و تلآويو ترکيب شود، به قدرت بالاتري ارتقا پيدا خواهد کرد.
يگانهاي ويژه آمريکا متشکل از کلاه سبزها يا نيروهاي ويژه هوابرد، يگان عملياتي يکم نيروهاي ويژه موسوم به دلتا فورس، رنجرها يا کماندوهاي نيروي زميني به عنوان قديميترين نيروهاي ويژه آمريکا، لشگر 101 هوابرد، لشگر 82 هوابرد و لشگر دهم کوهستان است.
اسراييل نيز از نيروهايي همچون يگان سايرت متکل، يگان ويژه دوديوان و تيپ ويژه سايرت آگوز بهرهمند است. به طور حتم نيروهاي شرکت کننده در چنين عملياتي بايد از تسلط بالايي بر زبان فارسي و رفتارهاي فرهنگي مردم ايران برخوردار باشند تا در صورت لزوم امکان اختفا و خروج از منطقه عملياتي را پيدا کنند.
هوابرد نيروهاي اصلي عمل کننده و اعزام نفرات نفوذي پشتيبان نيز در چنين عملياتي به شدت ضروري است. نفوذ و انفجار تاسيسات هسته اي نطنز و اصفهان نيز ميتواند، اهداف مناسبي براي چنين حرکتي باشد. با توجه به حضور ناوگان نظامي آمريکا در خليج فارس و پايگاههاي نظامي آمريکا در عراق و افغانستان امکان پشتيباني از چنين عملياتي کاملا فراهم است.
البته در اين ميان يک نکته نيز وجود دارد و آن هم تجربه تلخ شکست صحراي طبس براي نيروهاي ويژه آمريکايي است که شايد سبب احتياط فرماندهان آمريکايي در اجراي چنين نقشهاي باشد.
*از شر خلبانان خلاص شويد
با توجه به تجارب مختلف پانتا در استفاده از هواپيماهاي بدون سرنشين در افغانستان و عراق امکان استفاده از اين ابزار در صورت حمله نظامي مستقيم به ايران، حداقل به عنوان مکمل عمليات کاملا امکانپذير است.
البته هواپيماهاي RQ-1 پريديتور فاقد توان لازم براي چنين حملهاي هستند و به طور حتم استفاده از هواپيماهاي توانمندتر همچون RQ-4 گلوبال هاوک و X-45 الزامي است.
RQ-4 گلوبال هاوک به عنوان جايگزين RQ-1 ميتواند با برد بيش از 3000 کيلومتر بيش از 2000 پوند تسليحات را حمل کرده و به خطوط پدافندي نيز نفوذ کند.
تسليحاتي همچون موشک هوا به زمين تهاجمي JASSM و بمبهاي سنگر شکن GBU-27 از جمله ابزارهاي قابل حمل توسط اين هواپيما است که مي تواند ضربات سنگيني را به تاسيسات هسته اي ايران وارد کند.
X-45 به عنوان تنها هواپيماي پنهانکار بدون سرنشين آمريکا جزو قسمت ديگري از زرادخانه تسليحاتي نيروهاي مسلح اين کشور است.
اين پرنده بدون سرنشين با توان پنهانکاري بالا قابليت عبور از لايه هاي پدافندي راداري ايران را دارد و قابليت حمل مقدار بيشتر و موثرتري از تسليحات سنگر شکن را در اختيار دارد و سرعت آن نيز از عدد ماخ فراتر ميشود.
تنها مشکل در بکارگيري اين هواپيماي بدون سرنشين تعداد محدود توليد شده از آن است که به تدريج و با اختصاص بودجه بيشتر اين مسئله حل ميشود.
ناگفته پيدا است استفاده از هواپيماهاي بدون سرنشين امتيازات فراواني براي نيروهاي مسلح دارد که مهمترين آن سقوط بدون کم هزينه اين هواپيماها نسبت به جنگنده متداول است.
چنين مسئله اي نگرانيها در مورد دستگيري خلبانان جنگندههاي سقوط کرده را از بين ميبرد و نياز به تيم هاي نجات اضطراري را براي نفوذ به عمق خاک دشمن را کاملا منتفي ميکند.
*نتيجه نهايي در ميدان نبرد تعيين ميشود
گر چه بکارگيري راهبردهاي جديد در مقابله با برنامه هسته اي ايران مي تواند هزينه هاي احتمالي چنين برخوردي را کاهش دهد، اما ايران نيز ثابت کرده است، همواره در مقابل متجاوزان فاقد هرگونه گذشتي است.
نيروهاي مسلح ايران بارها آمادگي خود را در ميدانهاي گوناگون براي مقابله با نيروهاي نظامي متجاوز نشان دادهاند، که البته سرمايهگذاريهاي صورت گرفته طي چند سال اخير نقش موثري در اين آمادگي داشته است.
در هر صورت کلام آخر اين که فارغ از هر تحليلي نتيجه نبرد تنها در ميدان جنگ تعيين ميشود.