کد خبر 42527
تاریخ انتشار: ۷ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۵:۰۱

حضرت فاطمه (س) گرنبند خود را در راه خدا به يک نيازمند داد ولي اين کار حضرت باعث شد تا چند مشکل حل شود. <BR>

به گزارش مشرق، ايرنا نوشت: جابربن عبداللّه انصاري مي گويد: روزي رسول خدا(ص) نماز عصر را با ما خواند و پس از نماز در محراب نشست و مردم اطراف او گرد آمدند. به ناگاه پيرمردي از مهاجران عرب درحالي لباس هاي کهنه و مندرس پوشيده بود و در نهايت ضعف و پيري نمي توانست خود را نگاه دارد، نزد رسول خدا آمد. پيامبر اسلام (ص) متوجه او شد و از احوال او پرسيد.
پيرمرد گفت: اي پيامبر خدا! من گرسنه ام، غذايم دهيد. برهنه ام، مرا بپوشانيد و نادارم بي نيازم کنيد. حضرت فرمود: الان چيزي ندارم ولي مي توانم شما را راهنماي خوبي باشم. چون راهنماي به خوبي، مانند انجام دهنده آن است. به منزل کسي برو که خدا و رسول را دوست مي دارد و خدا و رسول هم او را دوست مي دارند و رضاي خدا را بر جان خود مقدم مي دارد، به سوي خانه فاطمه (س) برو.
حضرت به بلال فرمود برخيز و اين مرد را به منزل فاطمه (س) ببر. پيرمرد و بلال به راه افتادند و چون به در خانه فاطمه (س) رسيدند با صداي بلند سلام کردند. پس فاطمه (س) فرمود سلام بر تو! کيستي؟ گفت پيرمردي از عرب، آمده ام به سوي پدرت اي دختر محمد! من برهنه و گرسنه ام. به من از مال خود کمک کن تا خدا تو را رحمت کند.
درحالي که فاطمه (س)، علي (ع) و رسول خدا(ص) سه روز بود که غذا نخورده بودند، فاطمه (س) پوست قوچي را که دباغي شده بود و حسن و حسين (عليهما السلام) بر روي آن مي خوابيدند را به پيرمرد داد و فرمود اين را بگير. اميد مي رود که خداوند بهتر از اين به تو عطا کند.
مرد عرب گفت: اي دختر محمد من از فقر و گرسنگي به تو شکايت مي کنم و شما پوست قوچ به من مي دهيد؟
چون فاطمه (س) اين سخن را شنيد گردنبندي که فاطمه دختر عمويش، حمزه به او هديه داده بود از گردن خود باز کرد و به اعرابي داد و فرمود اين را بگير و بفروش! اميد است خداوند بهتر از اين به تو عوض دهد.
مرد عرب گردنبند را گرفت و به نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: اي رسول خدا! فاطمه اين گردنبند را به من داد و گفت: بفروش. اميد مي رود که خداوند براي تو چاره بسازد.
رسول خدا گريه کرد و گفت چگونه خداوند براي تو چاره نمي سازد و حال آنکه فاطمه دختر محمد به تو داده که بهترين دختران فرزندان آدم است؟!
در اين هنگام عمار بن ياسر برخاست و از رسول خدا اجازه گرفت تا گردنبند را خريداري کند. حضرت اجازه داد و فرمود اي عمار اگر جن و انس در اين گردنبند شريک شوند، خداوند آنها را به آتش جهنم عذاب نکند.
عمار گفت گردنبند را چند مي فروشي اي عرب؟ مرد عرب گفت: آن قدر که از نان و گوشت سير شوم و يک برد يماني تهيه کنم که با آن خود را بپوشانم و در آن نماز بخوانم و يک دينار که مرا به خانواده ام برساند.
عمار آنچه آن مرد عرب گفت، به علاوه شتر خود را به او داد و سپس اعرابي نزد پيامبر برگشت. حضرت به او فرمود آيا سير و پوشيده شدي؟ و مرد عرب گفت :آري بي نياز شدم، پدر و مادرم فداي تو باد.
حضرت فرمود: پس فاطمه (س) را به دعاي خود نسبت به آنچه در حق تو کرد پاداش ده، اعرابي، گفت: خداوندا، تويي پروردگار ما، و تويي روزي دهنده ما در همه حال! خداوندا، به فاطمه عطا کن آنچه چشمي نديده و گوشي نشنيده باشد.
رسول خدا به دعاي او آمين گفت و روبه اصحاب خود کرد و فرمود: خداوند آنچه اعرابي براي او تقاضا کرد در دنيا به فاطمه عطا کرده است. چون من پدر او هستم و هيچ کس از جهانيان مثل من نيست و علي شوهر اوست و اگر علي نمي بود، همتايي براي فاطمه نبود. خداوند به او حسن و حسين را عطا کرده و به هيچ يک از آدميان چنين فرزنداني نداده است و ايشان بهترين فرزند زادگان پيغمبرانند و دو آقاي جوانان اهل بهشت هستند.
در آن حال عمار آن گردنبند را به مشک خوشبو کرد و در برديماني پيچيد و به غلامش بنام 'سهم' داد و گفت اين را خدمت پيغمبر ببر و تو را هم به او بخشيدم.
غلام گردنبند را خدمت پيامبر آورد و آنچه عمار گفته بود به پيغمبر عرض کرد. حضرت فرمود :به نزد فاطمه (س) برو و گردنبند را به او بده و تو هم غلام و خدمت کار او باش.
غلام گردنبند را آورد و پيغام حضرت را رسانيد. فاطمه(س) گردنبند را گرفت و غلام را هم آزاد کرد .غلام خنديد و فاطمه (س) علت خنده را پرسيد و غلام گفت: بزرگي برکت اين گردنبند مرا به خنده وا داشت. چون گرسنه اي را سير کرد، برهنه اي را پوشاند، فقيري را بي نياز و بنده اي را آزاد کرد و در نهايت به صاحبش برگشت.
برگرفته از: کتاب قصه مدينه نوشته حجت الاسلام علي نظري منفرد

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 3
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ماهک IR ۱۸:۴۹ - ۱۳۹۷/۰۱/۱۴
    1 0
    عالییی
  • حسین مهرابیان IR ۱۴:۵۵ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۳
    2 0
    خیلی خوب است
    • یونس ۱۹:۳۹ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۴
      0 0
      خب هست اما خب نیست

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس