کد خبر 419106
تاریخ انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۹
اشعار میلاد حضرت اباعبدالله الحسین(ع)

خانۀ شیر خدا امشب پر از نور خداست
الـبشاره لیلۀ میلاد مصباح الهـداست

بر سر دوش نبی، شمس ولایت جلوه گر
پیش روی فاطمه، مرآتِ حسنِ ابتداست

فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال
هم محمد هم امیرالمؤمنین هم مجتباست

چشم ثاراللهیان روشن به میلاد حسین
کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست

گام گامِ مقدمش، رشک گلستان بهشت
عضو عضوِ پیکرش، اوراق صنع کبریاست

این همان مصباح دست غیب رب العالمین
این همان قرآن روی قلب ختم الانبیاست

چشم نه، لب نه، جبین نه، حنجر و رخسار نه
پای تا سر غرق در گلبوسه‌های مرتضاست

با وجود آنکه نَبوَد رحمت حق را حدود
این نمای رحمت بی حدِّ ذات کبریاست

سبط احمد، نجل حیدر، آرزوی فاطمه
خون قرآن، اصل ایمان، قلب دین، روح دعاست

قطره‌ای از بحر لطفش چشمۀ آب حیات
ذره‌ای از خاک کویش درد عالم را دواست

وصف او باید کسی گوید که قرآن آورد
مدح او باید کسی گوید که او را خونبهاست

هر چه می‌بینم جمالش را، نبی پا تا به سر
هرچه می‌خوانم ثنایش را،علی سرتا به پاست

هر سری تقدیم جانان گشت، خاک پای او
هر دلی جای خدا گردد، بر او صحن و سراست

هر چه از او خواست ذات پاک حق تقدیم کرد
درعوض او ازخدای خویش بگرفت آنچه خواست

من نمی‌گویم، نمی‌گویم، خدا باشد حسین
لیک گویم گر خدایی از خدا خواهد، رواست

خواهـر مظلومۀ او مـادر آزادگی است
تـا قیامت بر همه آزاد مردان مقتداست

اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خلق
دختری دارد که دست بسته‌اش مشکل گشاست

مادری دارد که در قرآن، خدا مدّاح اوست
مدح او تطهیر و قدر و فجر و نور و«اهل‌أتی»ست

قامتی دارد، قیامت گوشه‌ای از سایه‌اش
صورتی دارد که در چشم محمد دلرباست

بازویی دارد چو بازوی امیرالمؤمنین
هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست

روز محشر ذکر کل انبیا یا فاطمه است
فاطمه گوید خداوندا حسین من کجاست؟

او بُوَد فُلک نجات و لنگرش دخت علی
این نباشد کفر اگر گویم خدایش ناخداست

شهریار کشور دل‌ها «حسین بن علی»
زادۀ ام‌البنین فرمانـدۀ کل قـواست

آنچه در عالم گنه کار است در روز جزا
گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست

گر چه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست
هر شب او واقعه، هر روز او روز جزاست

اینکه خنـدانیم و گریـانیم در میلاد او
می‌کند ثابت، گِل ما از زمین کربلاست

آنکه سر سازد نثار دوست، از عالم سر است
کشتۀ محبوب را گر کشته پنداری خطاست

مرگ در بستر بوَد بر عاشق صادق حرام
این معما را کسی داند که با ما آشناست

شور ما شور شهادت، شوق ما شوق وصال
زخم ما یاری رحمت، خون ما آب بقاست

من ز خون دل نوشتم بـر جبین آسمان
هر که فانی در ره حق نیست، پایانش فناست

قبر: کعبه، رکن: مقتل، تربت عشاق: حِجر
مضجع من «مروه» و ایوان عباسم «صفا»ست

گو یکی گردند خلقت از برای قتل من
قامتم تنها برای خالق یکتا دوتـاست

آب را بر روی ما بسته نمی‌داند عدو
حنجر ما تشنـۀ آب دم تیغ بـلاست

وصل جانان از دم شمشیر می‌آید به دست
این همان معنای رمز «البلاءُ لِلولا»ست

"میثم" این مصراع را با خط خون باید نوشت
رأس ما از تن جدا شد، دوست کی از ما جداست؟

(1)
اشعار میلاد حضرت اباعبدالله الحسین(ع)
شمع مى خندد وشوق رخ جانان دارد
شمع از اشك و، گل از ژاله شود زيباتر

شمع مى خندد ومى گريد وشاد است وغمين
نور شادى همه آميخته با هاله غم

شمع نور ازلى قلب همايون نبى است
اين چه رازى است خدايا كه محمد امشب

دانى از چيست كه احمد شب ميلاد حسين
بيند آينده او را چو در آئينه غيب

شاد از اين است كه آخر ثمر عشق رسيد
آمد آن سايه رحمت كه پناه همه اوست

آمد آن يكه سوارى كه بوقت جولان
آمد آن لاله خونين رخ صحراى بلا

ميزبان دو جهان فاطمه را مهمان است
نور سيناست كه مدهوش از او موسى شد

دم عيسى همه در خاك شفا خانه اوست
اين حسين است كه با اينهمه آيات جمال

اين حسين است كه از حشمت ثار اللهى
اين حسين است كه از پيرهنى خون آلود

اين حسين است كه گيسوى على اكبر او
اين حسين است كه سر لشگر پر همّت او

اين حسين است كه از خرمن گلگون كفنان
قهرمان است حسين وزده بر سينه نشان

پر هياهو كند از مقدم خود محشر را
بى نظير است (حسان) سفره احسان حسين

اشگها بين كه از اين خنده بدامان دارد
خنده با ديده تر جلوه دو چندان دارد

اين چه حالى است كه در محفل خوبان دارد
كه به لبخند عيان غصّه پنهان دارد

كه دل هر بشرى نور خود از آن دارد
لب پر خنده ولى ديده گريان دارد

غم وشادى بهم از ديدن جانان دارد
زينجهت سوز نهان اشرف انسان دارد

آمد آن فرد كه بر جامعه رجحان دارد
هر كجا روى كند ميل به احسان دارد

عرصه روز جزاتنگى ميدان دارد
كه بدل داغ زهفتاد ودو قربان دارد

نازم آن بخت كه اين كوكب رخشان دارد
پور زهراست كه عشّاق فراوان دارد

كه بهر درد غمى چاره ودرمان دارد
روى دامان نبى جلوه قرآن دارد

خاتم دولت صد ملك سليمان دارد
صد چو يعقوب اسير غم هجران دارد

رشته انس به دلهاى پريشان دارد
تشنه لب، دست فشان، مشگ به دندان دارد

گلشنى تازه تر از روضه رضوان دارد
زلب اصغر خود لعل بدخشان دارد

او كه از جانب حقّ اذن به غفران دارد
كه بخوان كرمش اينهمه مهمان دارد

(2)
اشعار میلاد حضرت اباعبدالله الحسین(ع)
 حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد
خلاص از قفس وعده و وعیدت کرد

سیاه بود و سیاهی هر آنچه می دیدی
تو را سپرد به آیینه، رو سپیدت کرد

چه گفت با تو در آن لحظه های تشنه حسین؟
کدام زمزمه سیراب از امیدت کرد؟

به دست و پای تو بار چه قفلها که نبود
حسین آمد و سرشار از امیدت کرد

جنون تو را به مرادت رساند نا گهان
عجب تشرف سبزی! جنون مریدت کرد

نصیب هر کس و ناکس نمی شود این بخت
قرار بود بمیری خدا شهیدت کرد

نه پیشوند و نه پسوند، حرّ حرّی تو
حسین آمد و آزاد از یزیدت کرد

(3)
اشعار میلاد حضرت اباعبدالله الحسین(ع)
من کیم سالار دینم من کیم سرّ مبینم
من کیم خصم ستمگر من کیم حق را معینم

من کیم عین الحیاتم من کیم ماء معینم
من کیم الله را نور سماوات و زمینم

من کیم فرزند زهرا و امیرالمومنینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من به هر گم گشته ای تا حشر مصباح الهدایم
من همه آزاد مردان را امام و مقتدایم

من به ذات اقدس حق عبد پیش از ابتدایم
من کیم وجه خدا نور خدا خون خدایم

من کیم مولای خلقت هستی هست آفرینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من کیم حجر و حطیمم من کیم رکن و مقامم
من کیم صبر و ثباتم من کیم خون و قیامم

من کیم شمس ولایت من کیم ماه تمامم
من رکوعم من سجودم من صلاتم من صیامم

من جوادم من کریمم من امانم من امینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من کیم من کعبه ام من زمزمم سعیم صفایم
من کیم من باغبان گلبن عشق و وفایم

من خلیل صد ذبیحم من ذبیحاً بالقفایم
من عزیز فاطمه نجل علیِ مرتضایم

من نبی را جان شیرین خلق را شور آفرینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

خون من خون خداوند جهان آراست آری
جد محمد(ص)، باب حیدر، مادرم زهراست آری

روز من هر روز روز محشر کبراست آری
سوم شعبان نه، میلاد من عاشوراست آری

چون خدا در قلب خلق اولین و آخرینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

بارها ختم رسل بوسید از پا تا سرم را
شستشو با اشک چشم خویش داده پیکرم را

کرده پیش از شیر مادر ذات حق پر ساغرم را
دوست دارم دوست دارم دوست دارم زائرم را

در گلستان جنان با زائر خود همنشینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من شهادت را ز خون پاک خود اقبال دادم
من به عاشورائیان تا صبح محشر حال دادم

من بقا بر دین و قرآن و رسول و آل دادم
من نخورده شیر از مادر به فطرس بال دادم

من خدا را دست لطف و مرحمت در آستینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

گاه روی قلب پیغمبر چو قرآن جای دارم
گه به پشت و گه به زانو گه به دوش او سوارم

گاه سر بر دامن زهرای اطهر می گذارم
گاه در گودال خون بر خاک مقتل سجده آرم

گه به خاکستر بود ماه جمال نازنینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من کیم من رمز قرآن، من کیم من سر هویم
من کیم من مصطفا را رنگ و بوی و خلق و خویم

من کیم آن کو نبی گفت اوست از من من از اویم
من به کل انبیا با روی خونین آبرویم

من به خیل اولیا با مهر خود حبل المتینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من به نای خسته ی دل نغمه ی راز و نیازم
من به درد بی دوای خلق عالم چاره سازم

من کیم من دلفروزم من کیم من دلنوازم
من کیم حکمم، کتابم، من کیم حجم، نمازم

من وضو را آبرو بخشیدم از خون جبینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من کیم آنم که آمد ارجعی در باره ی من
روح پیغمبر طواف آورده بر گهواره ی من

کاروان دل بود از هر طرف آواره ی من
مصحف پیغبران اعضای پاره پاره ی من

اولیا آرند حاجت از یسار و از یمینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من دعای مستجاب آیه ی امن یجیبم
من به درد عالمی از تربت پاکم طبیبم

من شما را آشنایم، دوستم، یارم، حبیبم
من غریبم من غریبم من غریبم من غریبم

من به میثم سوز دادم با کلام آتشینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

(4)
اشعار میلاد حضرت اباعبدالله الحسین(ع)
بی‌سروسامان توام یا حسین!
دست به دامان توام یا حسین!

جان علی سلسله بندم مکن
گردم، از خاک بلندم مکن

عاقبت این عشق هلاکم کند
در گذر کوی تو خاک کند

تربت تو بوی خدا می‌دهد
بوی حضور شهدا می‌دهد

مشعر حق! عزم منا کرده‌ای
کعبه شش گوشه بنا کرده‌ای

تیر تنت را به مصاف آمده‌ ست
تیغ سرت را به طواف آمده‌ ست

چیست شفابخش دل ریش ما؟
مرهم زخم و غم و تشویش ما

چیست به جز یاد گل روی تو؟
سجده به محراب دو ابروی تو

بر سر نی زلف رها کرده‌ای
با جگر شیعه چه‌ها کرده‌ای

(5)
اشعار میلاد حضرت اباعبدالله الحسین(ع)
حب الحسين رشته تحصيلي شماست
دانش سراي عشق و جنون شهر كربلاست

در مبحث حسين شناسي موفقيد
موضوع بحث سينه زدن پاي روضه هاست

تا روز محشر مدركتان را نميدهند
برگ قبولي همه در پوشه خداست

پايين كارنامه هر شخص نوشته اند
اين مهر سرخ مهر شهنشاه كربلاست

محشر كنار درب جنان داد ميزنيد
مردم نديده ايد كه آقاي ما كجاست؟

تنها به عشق اوست كه به اينجا رسيده ايم
جنت بدون حضرت ارباب بي صفاست

ناگاه جبرئيل امين ناله ميزند
آقايتان حسين همان مرد سر جداست

محشر دوباره از غم او سينه ميزنيد
آنجا خدا به خير كند محشري به پاست
(6)
اشعار میلاد حضرت اباعبدالله الحسین(ع)
دل مشرّف شد به درگاه حضور
روح چون مِی گشت و تن شد چون بلور
 
«کلّمینی زارِ» عرفانی شدم
برکه ی پاک مسلمانی شدم
 
دیشب از روحم تنم را شسته ام
رفتنم را ماندنم را شسته ام
 
یک نفر در من مرا تقدیس کرد
اشک من آمد، دلم را خیس کرد
 
کیست این طوفان معماری شده؟
چیست این در سینه ام کاری شده؟
 
ای معارف در سبوی تو نمی
ای نم ته جرعه ی تو عالمی
 
ما عدم زاریم و السّابق تویی
عشق تو، معشوق تو، عاشق تویی
 
عشق تو تعلیم مادر زاد بود
سینه ی تو جبرئیل آباد بود
 
حنجرت از قبل حکاکی شده
گونه ات روز ازل خاکی شده
 
آب ها جاری شد از خاک درت
سایه ها افتاد بر ما از سرت
 
کوکان در زیر مهر مادری
شیرها خوردند از خوش باوری
 
کاین تویی شیرینی شیر و عسل
السلام ای شهدباز بی بدل
 
آری آری قوم تو خوش باورند
قوم بد باور تو را کی می خرند؟
 
در زلال آبی تو سال ها
باز کردیم ای حسین جان بال ها
 
در خم گیسوی تو شب کرده ایم
کودکی ها را فقط تب کرده ایم
 
نم نمک در سایه ی مردی سِتُرگ
کودک دل قد کشید و شد بزرگ
 
حال من تسلیم حلقوم توام
کشته ی حلقوم معصوم توام
 
کیست خیّاط لباست ای عزیز
تا به حلقومش برم دست ستیز
 
این یقه تنگ است دل تنگم نکن
تو اذیّت می شوی رنگم نکن
 
با تو همبازی شدن خود دیگر است
مرکب تو حضرت پیغمبر است
 
ای بلور سینه ات صیقل ترین
راه تو بسته امیرالمؤمنین
 
صید حیدر شو که احمد خسته شد
راه تو با کام احمد بسته شد
 
هرچه باشد بوسه بر تو واجب است
تُکمه را واکن لباست حاجب است
 
یوسف مه طلعت اختر بزرگ
آن مبادا طالعت افتد به گرگ
 
بگذریم از این مقال دل خراش
رزق را خونین مکن وقت معاش
 
بوسه بر تو رزق جان مصطفاست
اصلاً این سینه دکان مصطفاست
 
اصلاً از امروز پیراهن مپوش
یا اگر پوشیدی، از آهن مپوش
(7)
اشعار میلاد حضرت اباعبدالله الحسین(ع)
اگر چه بال و پر ناتوانمان دادند
ولی برای پریدن زمانمان دادند

خبر دهید دوباره به بال فطرس ها
مجال پر زدن آسمانمان دادند

به احترام ملائک امانت حق را
به دست فاطمه ی مهربانمان دادند

بدون واسطه امشب کنار سجاده
تمام حُسن خدا را نشانمان دادند

قسم به بوسه ی لب های سبز پیغمبر
برای بردن نامت زبانمان دادند

امام سوم دنیا، امام عاشورا
اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا

برای آن که بیابیم ما خدایت را
گرفته ایم نشانی ردَپایت را

برای آن که به سمت خدایشان ببری
گرفته اند ملائک نخ عبایت را

و جبرئیل دلش تنگ می شد ای آقا
نمی شنید اگر یک شبی صدایت را

فرشتگان مقرب هنوز حیرانند
تو را به سجده درآیند یا خدایت را

زمین به دور خودش چرخ می زند تا که
نشان دهد به سماوات کربلایت را

امام سوم دنیا، امام عاشورا
اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا

به بوم عشق به مژگان تر کشید تو را
به وقت نافله های سحر کشید تو را

نه از برای زمین ها و آسمان ها بود
فقط برای خودش بود اگر کشید تورا

تو را مشاهده کرد و اسیر رویت شد
که از جمال خودش خوب تر کشید تورا

تو مثل جام پر از عشق و عاشقی بودی
که زینب آمد و یکباره سر کشید تورا

برای آن که نشان زمینیان بدهد
سوار نی شدی و در سفر کشید تورا

امام سوم دنیا، امام عاشورا
اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا

تو آسمان بلندی و ما کبوتر ها
نمی رسند به بالای بامتان پرها

بدون بردن نام تو بی نتیجه بود
توسَل سر سجاده ی پیمبرها

شریعت از سخن تو حیات می گیرد
تویی که جاذبه بخشیده ای به منبرها

تو جای خود که قیامت کسی نمی داند
کجاست حدِّ نصاب مقام قنبرها

تو مثل کعبه‌ی سیّار آسمان بودی
که در طواف تو بودند جمله ی سرها

امام سوم دنیا، امام عاشورا
اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا

تو بی کران، تو بلندی، تو آسمان، تو صعود
تو آفتاب، تو دریا، تو آب هستی و رود

حکایت من و چشمم حکایت عبد است
حکایت تو و چشمت حکایت معبود

و قبل از آن که شود جبرئیل حاجی عشق
کبوتر حرمت بود و کربلایی بود

یکی ز گریه کنان مُحرمت موسی
یکی ز مرثیه خوانان ماتمت داود

به نیت همه‌ی خانواده پیغمبر
«حسین منی انا من حسین» می فرمود

امام سوم دنیا، امام عاشورا
اگر تویی هدف عشق، خوش به حال خدا

رسیده است زمان غروب عاشورا
چه می کشد ز وداع تو زینب کبری

تو روی شانه‌ی جبرئیل منزلت داری
به زیر این همه نیزه چه می کنی آقا؟

میان این همه نیزه که رو به پایین اند
صدای زینب کبراست، می رود بالا

حسین توست بله، باورش اگر سخت است
مُرمّل بدماء و مُقطّعُ الأعضا

کنار چشم ملائک به سمت تو خم شد
گذاشت روی گلوی بریده لب ها را

امام سوم دنیا، امام عاشورا
اگر تویی هدف عشق خوش به حال خدا
(8)
اشعار میلاد حضرت اباعبدالله الحسین(ع)
ای شجر طیبه کردگار
وی ثمر نور خداوندگار

سورۀ مستورۀ اردوی وحی
آیت مخزونۀ دارالقرار

خیر کثیر همۀ اولیاء
رحمت موصولۀ لیل و نهار

کون و مکان، مُلک و مَلک را امیر
آب حیات است تو را وامدار

هستی و مستی همه در دست تست
داده خدا در کف تو اختیار

زمرۀ مخلوق گرفتار تو
فطرت هر فرد تو را بی قرار

سَرو بلند علوی قامتت
شاخۀ طوبای جنان را وقار

چهرۀ زیبای تو مصباح نور
بندۀ گیسوی تو شب زنده دار

عطر خداوندی تو بوی سیب
میوۀ لبخند تو فصل بهار

معدن علم ازلی محضرت
برج عمل از تو شده استوار

بی تو شود غرق، بشر در تباه
با تو به ساحل برسد روزگار

مهد تو کشتی نجات بشر
مرکبِ قنداقۀ تو گاهوار

فطرس پر سوخته هر روز و شب
پیک سلام همگان بر تو یار

حضرت خورشید سلامٌ علیک
مظهر توحید سلامٌ علیک


ای نَفس قافلۀ انبیا
وی جگر قاطبۀ اولیا

حمد، خدا را که تو را آفرید
حبّ تو بخشید به دل های ما

صلب تو پاک از ازل ای پاکزاد
صنع تو نوآوریِ کبریا

طینت تو زینت عرش برین
شأن رفیع تو همان هل اتا

روح تو ای رایحۀ ماندگار
جاری و ساری ست به روح القضا

خون تو ای خون خدای کریم
با رگ ابناء بشر آشنا

درس تو آزادی از این ما و من
تا بشود بنده، خدا را فنا

خاک رهت ای پسر بوتراب
سُرمۀ چشم مَلک و اتقیا

ای به خدا از همه نزدیک تر
راه میان بُر به خدا کربلا

بانی و بنیان شهادت تویی
از ازل ای صاحب این ماجرا

هیچ امامی نَه چنین باب کرد
معرفت اهل هُدی تا خدا

هدیه به مظلومی تو نُه امام
سلسله ات سلسلۀ اوصیا

مثل تو ارباب ندیده کسی
چون تو ننازد به غلام سیا

حضرت خورشید سلامٌ علیک
مظهر توحید سلامٌ علیک


هر که دهد گوش به فرمان تو
می شود از خیل شهیدان تو

لطف کند فاطمه در حق او
هر که شود هم دل و پیمان تو

گر نکند حضرت زهرا نگاه
حُر نشود یک شبه مهمان تو

هر که به دستان تو احیا شود
چهره سپید است به دامان تو

آن که به اردوی تو احضار شد
ترک نباید کند از جان تو

پیک تو چون خیمۀ ما زد کنار
صد چو زهیر است به میدان تو

مرکب و شمشیر نیاید به کار
در طلبِ مهرِ درخشان تو

سر بنهد جان بدهد عاشقت
در عوض چهرۀ خندان تو

بگذرد از هستی خود مبتلا
تا نرسد کودک عطشان تو

تن ندهد جز به فدایی شدن
کشتۀ گیسوی پریشان تو

آب نبندد به خیامت غلام
تا که نلرزد تن طفلان تو

چون سر تو بر سر نیزه رود
خواهر تو ناطق قرآن تو

ناقه اگر رفت به شام بلا
چوب یزید است به دندان تو

حضرت خورشید سلامٌ علیک
مظهر توحید سلامٌ علیک


ای شب عشّاق شب آخَرت
غرق مناجات همه لشگرت

قاسمت از شهد عسل مستِ مست
بِین دو انگشت چه دید اکبرت

در صَدَد گفتن لبیک شد
بعد سخنرانیِ تو اصغرت

رحم کن ای ماه بر این اختران
می شنود حرف تو را دخترت

صحبتِ غربت مکن ای با وفا
جان برادر! چه کند خواهرت

حرف کنیزی نزند هیچ کس
پیش نگاه حرم اطهرت

کاش سفارش کنی از روز بعد
خواهر من خوف کن از معجرت

از عطشِ طفل مگو بیش از این
شرم کند ساقیِ آب آورت

جامۀ پیغمبری از تن مگیر
جامه مکن بافته مادرت

ترسم از آن لحظه که رزّارِها
اسب بتازند بر این پیکرت

آه از آن دم که ببیند سپاه
بوسۀ زینب به رگ حنجرت

صحبت هفتاد و دو تن می کنی!
وای از آن باغ گل پرپرت

از چه به این حال بکاءِ شدید
آیه تلاوت کنی از محشرت

با همه یک یک مگو از رفتنت
روضه مخوان از بدن بی سرت

حضرت خورشید سلامٌ علیک
مظهر توحید سلامٌ علیک
(9)
اشعار میلاد حضرت اباعبدالله الحسین(ع)
خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت
تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت

کشید قامت او را قیامتی برخاست
برای غارت دل ها سپاه مژگان ساخت

ز اوج شانه او آسمان به خاک افتاد
برای هر سر زلفش دلی پریشان ساخت

میان طاق دو ابروی او گره انداخت
از آن دو تیغ گره خورده باد و طوفان ساخت

خدا برای حماسه دلاوری آورد
 برای شیر خدا شیر دیگری آورد

نسیمی از تو وزید و زمین شکوفا شد
بهشت در به در کوچه های دنیا شد

برای این که به پای تو بال و پر بزنند
در ازدحام ملائک دوباره دعوا شد

همان شبی که رسیدی مدینه یادش هست
نگاه کردی و عالم پر از مسیحا شد

نگاه کن که تمام دلم طلا گردد
که گر اشاره کنی خاک کیمیا گردد

شکوه چشم تو هوش از سر گل ها برد
زلالی آمدنت آبروی دریا برد

بهانه تو به صحرا کشید مجنون را
کشید عکس تو و دودمان لیلا برد

شمایلی ز تو یوسف شبی به خوابش دید
حدیث روی تو گفت و دل از زلیخا برد

قسم به چشمان مست آهوها
که گرد راه تو صبر از تمام صحرا برد

شکافت سینه امواج سهمگین را باز
کسی که نام تو را در کنار دریا برد

قسم به مشک قسم به دلت که بی همتاست
خوشا به حال تو آقا که مادرت زهراست
(10)

پی نوشت ها:
1- غلامرضا سازگار
2- حبیب‌اللّه‌ چایچیان (حسان)
3- مرتضی امیری اسفندقه
4- غلامرضا سازگار
5- محمد رضا آغاسی
6- شیخ رضا جعفری
7- محمد سهرابی
8- علی اکبر لطیفیان
9- محمود ژولیده
10- حسن لطفی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس