کد خبر 40160
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۶:۵۳

دکتر رضا داوري اردکاني از معدود انديشمنداني است که همواره دغدغه مسائل مردم را داشته و به آن پرداخته و معتقد است وظيفه اهل فلسفه پرداختن به مسائل زندگي روزمره مردم هم هست.<BR>

 به گزارش مشرق، دکتر داوري علاوه بر رسانه و فرهنگ، راجع به مشکلات جامعه و حتي فوتبال هم حرف زده‌ است. وي در گفت و گو با آخرين شماره خردنامه همشهري (ضميمه کتاب) به پرسش هايي درباره اين دغدغه اش پاسخ گفته است.

دکتر داوري در پاسخ به اين پرسش که چرا با وجود اينکه در آثارش به مسائل و مشکلات زندگي روزمره مردم پرداخته، کمتر به گفته‌هاي او توجه مي‌شود، گفته است :

وقتي راجع به امور انساني مي‌نويسم، ممکن است عده‌اي بگويند اين شخص نه با روان‌شناسي کار دارد نه با جامعه‌شناسي، نه با مردم‌شناسي نه با جمعيت‌شناسي، نه با سياست و نه با اقتصاد؛ با اينها که کاري ندارد، درس اينها را هم که نخوانده، بنابراين حرفي براي گفتن ندارد. اهل فلسفه هم با خواندن آثار من خواهند گفت که در اين حرف‌ها نه از جوهر و عرض خبري هست، نه از ماده و صورت، نه از اصالت ماهيت حرفي زده شده و نه از اصالت وجود. اگر درباره اينها حرفي زده نشده پس فلسفه هم نگفته است، صرفا يک چيزهايي راجع به علوم انساني و غيره به هم بافته است. مشکل اين است که بايد مشخص و معين باشد که داريد چه کار مي‌کنيد. بايد از پيش تعيين شده باشيد. اگر آدم از پيش تعيين شده نباشيد کسي به حرفتان گوش نمي‌دهد. هيچ‌کسي اهميت نمي‌دهد که آدم از پيش تعيين شده سوال ندارد يا عده‌اي مي‌گويند فلاني روزنامه‌نويس است. روزنامه‌نويس بدي هم هست، چون روشن و روان نمي‌نويسد، مغلق مي‌نويسد.

وي درباره اهميت پرداختن به امور جزئي توضيح داده است :

درست است که فلسفه به مسائل سهل مي‌پردازد؛ به نان، آب، خيابان، آسفالت و بيمارستان ولي با اين مسائل سهل‌انگارانه مواجه نمي‌شود. من رفتم بيمارستان و چيزهايي در بيمارستان ديدم که بيماران ديگر نديدند. من در بيمارستان فريادي کشيدم که ديگر بيماران نکشيدند. نظم بيمارستان نظمي است که آدم را به فغان وامي‌دارد. وقتي مشکلي به وجود مي‌آيد ما آن مشکل را نمي‌بينيم؛ درست است که بايد آسان گرفت اما نبايد آسان انگاشت. ما مي‌خواهيم همه مشکلات را در جا حل کنيم ولي مسائل درجا حل نمي‌شوند. مسائل به هم ربط دارند، همه چيز به هم بسته است.

ما عادت نداريم به مسائل جزئي اعتنا کنيم. فقط مسائل کلي انتزاعي را درنظر مي‌گيريم و خيال مي‌کنيم با پرداختن به اين مسائل کلي و انتزاعي، بحران‌هاي ديگر حل مي‌شوند. برعکس ما بايد به مسائل جزئي بنگريم و ميان آنها ارتباط‌ها را کشف کنيم بايد بفهميم اين مشکلي که اينجا در اين جزء پديده آمده به کجا مرتبط است، بر کجا اثر مي‌گذارد و از کجا اثر مي‌پذيرد؛ ما مي‌توانيم اين ارتباطات را به طور تجربي درک کنيم.

نمي‌شود مسائل را در يک موضع خاص محدود کرد و بي‌ارتباط با ديگر مسائل آن را حل کرد. وقتي فيلسوف مي‌گويد همه مسائل در ارتباط با يکديگرند مي‌گويند او تعريف به محال کرده و مساله را تعطيل کرده است. من نمي‌گويم مساله را حل نکنيد. شما تدابير خودتان را به کار ببريد. شما امر جزئي را در درون خودش حل کنيد، اين کار شما لازم است اما حکم مسکن را دارد. اگر به دنبال علاج هستيد بايد ريشه را پيدا کنيد، بايد ببينيد که منشاء و سرچشمه مشکل کجاست. من اين‌طوري نگاه مي‌کنم.

استاد فلسفه دانشگاه در بخش ديگري از گفت و گو درباره مشکلات فوتبال اظهار کرده است :

مشکل در اينجا ريشه دارد که ما مي‌خواهيم مسائل را مستقيم و بدون واسطه حل کنيم ما فکر مي‌کنيم جامعه مانند يک ماشين است که اگر قطعه‌اي از آن خراب شد بشود به سادگي با قطعه ديگر جايگزينش کرد. مي‌خواهيم مسائل فوتبال را در فدراسيون فوتبال حل کنيم. من مشکلات فوتبال را محدود به فدراسيون نمي‌دانم بلکه بايد فدراسيون فوتبال را در فدراسيون فوتبال حل کنيم. من مشکلات فوتبال را محدود به فدراسيون نمي‌دانم بلکه فدراسيون فوتبال را در دل فوتبال جاي مي‌دهم. فوتبال يک جايگاهي دارد. چيزهايي با فوتبال مرتبط و وابسته‌اند. من همه اين عوامل را در تحليل فوتبال درنظر مي‌گيرم.

من اين‌طور بحث مي‌کنم ولي ديگران مي‌گويند داوري مسائل را پيچيده مي‌کند. خيلي خوب، من کارتان را مشکل‌تر نمي‌کنم، برويد و مشکلات فوتبال را در فدراسيون فوتبال حل کنيد ولي مطمئن باشيد به اين شيوه هيچ مشکلي حل نمي‌شود. اصلا مساله اين نيست که چه کسي صلاحيت دارد و چه کسي صلاحيت ندارد. قضيه فوتبال پيچيده‌تر از اين است. قضيه پيچيده است ولي ما مي‌خواهيم ساده‌اش کنيم. سهل‌انگاري مطلوب ماست اما فلسفه با سهل‌انگاري سر سازگاري ندارد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس