علي‌محمد مودب به تازگي شعري انتقادي براي مسجد سليمان و مردمان نجيبش و درباره وضعيت زندگي و معيشتي آنها سروده است.

به گزارش مشرق، علي‌محمد مودب به تازگي شعري براي مسجد سليمان و مردمان نجيبش سروده و در اين شعر از وضعيت زندگي و معيشتي مردم آنجا با وجود نفت، انتقاد کرده است.
اين شعر به شرح زير است:
«بوي نفت مي‌آيد، سفره‌هاي نان خالي است !
اي زمين تحمل کن، دست آسمان خالي است!
تا به کي چنان فرياد در عبث رها بودن
هيچ انعکاسي نيست، دره جهان خالي است!
نام زندگي داري، زير بام مرگ انگار!
دفن مي‌شوي اما گور همچنان خالي است!
زير پاي تو درياست، پيش چشم تو دريا
کاسه کاسه چشمانت، زين دو جاودان خالي است
زير پاي تو دريا، رهسپار جابلساست
العجب کزين دريا، تور جاشوان خالي است
اسب‌هاي ديروزش از دکل گريزانند
پارسوماش* مي‌بيند کاين چراغ‌سان خالي است
آتشي که روشن کرد شرق و غرب گيتي را
آتشي کزان آتش ديگ و ديگدان خالي است
آه ها اهورايي، اهرمن چه ها کرده است!
مسجدِ سليمان از نعمت جهان خالي است
بوي نفت مي‌آيد، بوي مرگ مي‌آيد
آذرخش مي‌داند قلب مردمان خالي است
باغبان نگاهم کن، ريشه در عطش دارم
تا نهال آتش هست،‌باغ اين و آن خالي است!

*پارسوماش(نام نخستين مسجد سليمان): که بنيان گذاران آن هخامنش يا چيش پش بوده‌اند، را مي‌توان اولين شهر آريائيان و نياي پاسارگاد و تخت جمشيد ناميد که آغازگر شهر نشيني پارسيان و ايجاد کشوري دانست که ايران مي‌خوانيمش. در فاصله اواسط سده 9 تا اوايل سده 7 پيش از ميلاد قومي آريايي به نام پارسوا از دامنه‌هاي شمال غربي زاگرس و کوه‌هاي بختياري به جلگه خوزستان فرود آمدند و مسجدسليمان کنوني از جمله مناطقي بود که در آن سکني گزيدند.اين قوم نيمه بدوي که متکي بر معيشت شباني و به ويژه تربيت اسب بودند بعد از آشنايي با کشاورزي و ترک کوچ نشيني در نواحي کوهپايه‌اي جلگه، شهر تازه‌اي بنا نهادند و آنرا به ياد سرزمين گذشته خود که پارسوا ناميده مي‌شد پارسوماش خواندند.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • مهنا رادمهر ۱۰:۴۶ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۰
    0 0
    بد نبود

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس