گروه فرهنگي مشرق- مدتي است که فيلمي به نام «جدايي نادر از سيمين» هياهوي خاصي را در سينماي ايران به پا کرده است. فيلمي که بيشترين جوايز را در دو جشنواره داخل و خارج از کشور از آن خود کرد و پس از آن نيز با تبليغات گسترده يک جريان سياسي بهره مند از ابزار فرهنگي و رسانه اي مواجه شد. البته در مجموع و آن طور که انتظار مي رفت - با توجه به حجم تبليغات و جريان سازي هاي رسانه اي انجام شده - نتوانست توجه ويژه مردم را به خودش جلب کند.
اما جداي از اين همه جنجال و حاشيه و فارغ از قوت و ضعف هاي ساختاري اين فيلم، «جدايي نادر از سيمين» چه مي گويد؟ ايدئولوژي موجود در روايت اين فيلم و تصوير آن از اسلام و جامعه و انسان ايراني به هيچ وجه جديد و عميق نيست، اما روش اصغر فرهادي، نويسنده فيلمنامه و کارگردان اين فيلم براي اين حرف ها و تصاوير با ظرافت و پيچيدگي بيشتري انجام گرفته است. تا آنجا که عده اي را به صرافت انداخته که بگويند اين فيلم مواجهه دو جبهه خير با يکديگر است و قضاوت درباره آدم ها را به مخاطب واگذار مي کند و آدم ها در آن خاکستري هستند و تصاوير آن واقعيت هايي بي واسطه از جامعه ايرانند و ... . اما با تعميق و تحليل در فرم اين فيلم مي توان به نتايجي کاملاً متضاد از اين گونه سخن ها دست يافت. به راستي حرف حساب داستان و تصاوير «جدايي نادر از سيمين» چيست؟
تمام داستان اين فيلم را مي توان تلاش براي پاسخ گويي به يک سوال دانست؛ سوالي که در ابتداي فيلم مطرح مي شود، اما فردي که هدف اين سوال است سکوت مي کند و گويي مابقي ماجراها و داستان هايي که در فيلم به تصوير کشيده شده اند، پاسخي براي اين پرسش هستند.
صحنه دادگاهي که در آن سيمين از نادر طلاق مي گيرد آغازگر فيلم است. زن قصد مهاجرت از ايران به جايي ديگر را دارد، اما شوهرش به دلايلي چون مسئوليت نگهداري از پدرش ترجيح مي دهد که در کشورمان بماند. وقتي از زن درباره اصرارش براي خارج شدن از ايران سوال مي شود پاسخ مي دهد که نمي خواهد فرزندش در چنين شرايطي پرورش بيابد، اما وقتي که مي پرسند چه شرايطي، او سکوت مي کند. درست پس از پايان اين گفت وگوها، ارائه پاسخ به اين پرسش آغاز مي شود. به اين ترتيب که نادر چون تا عصرگاه مشغول به کار است ناچار مي شود تا يک زن را براي پرستاري از پدرش استخدام کند. زني که به خاطر فقر مالي ناچار است تا تن به اين کار دهد. در ادامه، اين زن از سوي نادر با تهمت دزدي مواجه مي شود و درگيري هايي بين آنها پيش مي آيد و کارشان به دادگاه کشيده مي شود و ... . درگيري هايي که مي توان آن را نماد نوعي تضاد طبقاتي در ايران دانست. به زعم فيلم، دو طبقه متوسط شهري و مستضعف جامعه ما با هم ستيزه و کشاکش دارند.
اما نکته قابل تأمل اين است که در اين ماجراها تقريباً همه کاراکترها به هم دروغ مي گويند. محور اصلي درام در «جدايي نادر از سيمين» دروغ گفتن مردم ايران به يکديگر براي حفظ منافع فردي و مقاصدشان است. در اين فيلم تقريباً همه به يکديگر دروغ مي گويند و قصد فريب دادن همديگر را دارند! نگاه فيلم به کشور ما محلي است که در آن همه با هم مقابله و کشمکش دارند و در اين بحران، اخلاق رو به نابودي است.
اين فيلم هم مانند آثار قبلي اصغر فرهادي داراي پاياني تلخ و توأم با شکست است. يک اصل دراماتيک براي تشخيص فيلم سياه نما از فيلمي مغاير اين صفت، نحوه پايان بندي فيلم است. يک فيلم حتي اگر مملو از شکايت و تلخي باشد، چنانچه با پاياني پيروزمندانه و اميد بخش تمام شود، از قاعده آثار موسوم به سياه نما خارج مي شود، اما اگر وضعيت بحراني در يک فيلم تا پايان باقي بماند يا مضاعف شود، در آن صورت مفهوم بن بست و نااميدي به مخاطب القا مي شود. درست مانند آنچه در فيلم مورد بحث ما رخ داده است.
بنابراين «جدايي نادر از سيمين» قطعاً و آشکارا يک فيلم سياه نما و مطابق با ميل جشنواره هاي خارجي است. زيرا در اين فيلم همه درهاي اميد بسته نشان داده مي شود. اگر اين فيلم پايان خوشي داشت و معلوم مي شد که «سيمين» تصوري اشتباه دارد، آن وقت اتهام سياه نمايي از اين اثر برطرف مي شد. حال آن که حرف صريح فيلم اين است که ايران جاي مناسبي براي زندگي نيست و حق با سيمين است که مي خواهد ايران را به کشوري ديگر- يحتمل کشوري غربي- ترک کند.
در اين فيلم مي توان رد پاي هر بخش از جامعه را در يکي از کاراکترهاي فيلم ديد. مثلاً نادر يک فرد ملي گرا با تعلقات بومي و دلبستگي به اين کشور است. او به رغم وجود مشکلات نمي تواند از کشورش دل بکند. راضيه در واقع نماد بخش متدين و متعهد به ارزش هاي جامعه است. شوهرش نيز به زعم اين فيلم نماد آنچه لباس شخصي يا افراد خودسر معرفي مي شوند، است. در اين ميان سيمين نماد جريان غربگراي جامعه ماست. فردي که هيچ گونه تعلق خاطري به ارزش هاي بومي و ملي خويش ندارد و مهمترين دغدغه اش رسيدن به غرب است.
برخلاف ادعاي افرادي که مي گويند اين فيلم بي طرف است و قضاوت را درباره آدم هاي داستان به مخاطب وامي گذارد، جانبداري پررنگي از سوي فيلمنامه نويس و کارگردان ديده مي شود. منتها اين جانبداري به هيچ وجه شعاري و مستقيم نيست. فرهادي سعي کرده با مهندسي دراماتيک فيلم، يعني نحوه چينش عناصر و اتفاقات داستان، به تأثيرپذيري و قضاوت مخاطب خويش سمت و سو بدهد.
به عنوان مثال در ماجراي متهم شدن راضيه به دزدي پول از سوي نادر، تدبيري انديشيده شده تا زن مذهبي مشکوک به دزدي به تصوير درآيد. به اين ترتيب که عامل اصلي کم شدن پول هاي آن خانه مبهم و مستتر مي ماند. تنها در دقايق ابتدايي فيلم صحنه اي به نمايش در مي آيد که در آن سيمين بخشي از پول را براي هزينه نمودن برمي دارد، اما تا پايان ديگر به صراحت اشاره اي به بي گناه بودن زن نمي شود. حتي برخي از تماشاگران فيلم متوجه ماجراي پول نمي شوند و شک شان نسبت به آن زن بي گناه بر طرف نمي شود. اين چينش داستاني تمهيدي بوده براي اين که مخاطب به پنداري منفي نسبت به راضيه برسد.
همچنين توجه کردن به سابقه آثار اصغر فرهادي گوياي مردود بودن بي طرفي در اوست. آثار گذشته اين شخص مويد تنفر و تصور منفي او نسبت به فرهنگ بومي جامعه ماست. فرهادي در فيلم «چهارشنبه سوري» پوشش چادر را به عنوان يک نماد انساني والا تخطئه کرده بود. در يکي از صحنه هاي آن فيلم، چادر مشکي پوشش زنان بدکاره معرفي مي شود! همچنين در صحنه ديگري از همان فيلم چادر يکي از کاراکترها لاي چرخ موتور مي رود و باعث واژگون شدن سرنشينان آن مي شود. در فيلم «درباره الي» نيز نامزد الي فردي مذهبي به نمايش در آمده است. در اين فيلم عنوان مي شود که باعث و باني اصلي مشکلات و تنش هاي الي نامزدش است.
با اين قرينه ها جاي هيچ ترديدي نمي ماند که فرهادي نگاهي خنثي و بي طرف نسبت به فرهنگ ديني جامعه ما و همچنين اقشار متدين ندارد و نگاهش کاملاً منفي است.
در فيلم «جدايي نادر از سيمين» نيز داستان طوري پيش مي رود که مخاطب را نسبت به فرهنگي بومي جامعه ما بدبين مي کند. به عنوان مثال در يکي از سکانس هاي اين فيلم راضيه قصد نظافت پيرمرد تحت پرستاري اش را دارد. او براي رعايت شرعيات به دفتر مرجع تقليد خود تماس مي گيرد و درباره حلال يا حرام بودن اين اقدام سوال مي کند. اين بخش از فيلم به گونه اي تحقيرآميز و مغرضانه ترسيم شده است. يعني تصويري هجوآميز از اين رفتار نمايش داده مي شود. به گونه اي که گويي اين رفتار آن زن خلاف عقل و آداب زندگي است. ديگر اين که در شخصيت راضيه، حجاب و تشرع آميخته با بدبختي و نابساماني است. حتي در آخر هم که او به خاطر اعتقاداتش حاضر به دريافت پول نمي شود، اين پرهيز نه به خاطر خدا و ارزش هايي که اسلام بر آن تأکيد کرده که تنها به خاطر آينده فرزندانش اين پول را نمي پذيرد. دقت کنيد؛ راضيه نمي گويد در مکتب ما دريافت پول مشکوک به ناحق بودن مردود است، بلکه مي گويد که از آن وحشت دارد که اين پول ها حرام باشد و در آينده فرزندش گرفتار مشکلاتي شود!
از معدود شخصيت هاي اين فيلم که دروغ نمي گويد، سيمين است. او نقطه عطف و آرامش اين فيلم محسوب مي شود. يعني دقيقاً همان شخصيتي که مقصدش غرب است و نگاهي منفي به ايران دارد. همچنين از شخصيت شوهر راضيه به عنوان يک فرد مذهبي چهره اي به شدت مجنون وار و فاقد تعادل روحي و رواني به نمايش درآمده که اين هم تأمل برانگيز است.
*آرش فهيم