کد خبر 3340
تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۵:۴۵

گزين‏گويه‏ها، بيان مختصر، مفيد و تأثيرگذار يک انديشه‏اند اما سر سپردن به آنها به‌ تمامي و بي‏چون و چرا احتمالاً نتيجه‏اي جز اذهاني منجمد و غيرسنجشگر را در پي نخواهد داشت.

به گزارش مشرق، مهرنوشت: ضرب‏المثلها و جملات قصار (گزين‏گويه‏ها) از آن دست چيزهايي هستند که اگر از ساحت حيات انساني حذف شوند، چه بسا بسياري از افراد حرفي براي گفتن نداشته باشند. اگرچه مي‏توان گفت که اين گزين‏گويه‏ها عصاره‏اي از تجربيات بشري را در خود دارند اما کاربرد بي حساب و کتاب و بي‏حد و حصر آنها، خود مي‏تواند به آفت و آسيبي در گفتگو منجر شود.
گزين‏گويه‏ها، بيان مختصر، مفيد و تأثيرگذار يک انديشه‏اند اما سر سپردن به آنها، به تمامي و بي‏چون و چرا، احتمالاً نتيجه‏اي جز اذهاني منجمد و غيرسنجشگر را در پي نخواهد داشت. مغالطه حقانيت به واسطه مرجعيت و نيز حقانيت به واسطه اجماع هم به نحوي بر همين سياق عمل مي‏کنند.
بنابراين همانگونه که يک استاد دانشگاه يا کارشناس، همواره و در هر زمينه‏اي نمي‏تواند صاحب‏نظر باشد و حتي در حوزه تخصصش هم همواره محق نيست، يا همان گونه اجماع همه يا بسياري از افراد بر سر چيزي به معناي درستي آن چيز نيست، استفاده از ضرب‏المثلها يا گزين‏گويه‏ها نيز صرفاً از آن رو که انسان بزرگ و صاحب انديشه‏اي آنها را بر زبان رانده يا همگان/بسياري از افراد بر آنها اجماع نظر دارند، نيز همواره مفيد فايده نيستند.
به بيان ديگر سرسپردگي اين چنيني به ضرب‏المثلها و گزين‏گويه‏ها و پذيرش تعابيري مشخص از آنها، امکان خلاقيت و نوآوري را زايل مي‏کند و در نتيجه آنچه باقي مي‏ماند انسانهايي خواهند بود که همگي کمابيش به گونه‏اي مشابه و از روزنه‏هاي يکساني به امور و جهان مي‏نگرند؛ جهاني که آدميان در آن به نحو مشابهي مي‏انديشند و چشم‏اندازهاي گوناگون به ندرت وجود دارند.
اگر گفتگو را داد و ستدي دو سويه ميان دو "فرد" يا بيشتر در نظر بگيريم که اتفاقاً از آن روي که اختلاف ديد و افق دارند، به گفتگو با يکديگر نشسته‏اند، آنگاه خطر اين ضرب‏المثلها و گزين‏گويه بيشتر از پيش خود را آشکار خواهند کرد.
در صورتي که اگر تحقق گفتگو، در گرو اختلاف افقها دانسته شود و التزام نظري و عملي به چنين گفتگويي وجود داشته باشد، آنگاه ضرب‏المثلها و گزين‏گويه‏ها نيز، با مواجهه‏اي شالوده‏شکنانه که از معاني معمول و متبادر فراتر مي‏رود و به دريافتهاي متفاوت و تازه‏اي مي‏انجامد، مي‏توانند به غناي گفتگو مدد رسانند.
در مغالطه کلمه قصار در واقع تکيه بر سخنان معروف جايگزين انديشيدن مي‏شود. البته هر چند اين گونه موارد بهره‏اي از حقيقت دارند و برخي از آنها به راستي ژرفند اما منبع قابل اتکايي براي شناخت نيستند و حتي مي‏توانند گمراه‏کننده باشند.
به عنوان مثال ضرب‏المثل "آدم گرسنه سنگ هم مي‏خورد" از آن دست ضرب‏المثلهايي است که معمولاً پدران و مادران از آن در مورد فرزندانشان، آنگاه که در غذا خوردن ناز و ادا به خرج مي‏دهند، استفاده مي‏کنند و مقصودشان احتمالاً اين است که "اگر واقعاً گرسنه باشي همين غذا را هم مي‏خوري. پس اگر اين غذا را نمي‏خوري و ايراد مي‏گيري، به اين دليل است که سيري".
اما اين ضرب‏المثل در مورد کساني که بنا بر باورهاي خود گياه‏خوارند و از خوردن گوشت امتناع مي‏کنند، چه حکمي خواهد داشت؟ احتمالاً در اين موارد بايد کمي محتاطتر سخن گفت. به ديگر سخن ضرب‏المثل فوق در نهايت اين نکته را آشکار مي‏کند که بسياري از خرده‏گيريهاي ما آدميان، چيزي جز بهانه‏هاي پيش پا افتاده نيستند.
وقتي ضرب‏المثلها نقش مرجع را بر عهده بگيرند آنگاه مجال اندکي براي سنجشگرانه‏انديشي باقي مي‏ماند. اينکه سخني ژرف‏نما باشد به اين معنا نيست که واقعاً عمق دارد. بنابراين هرگاه فردي به جاي استدلال کردن و ارائه شواهد و دلايلي در تأييد سخن خود از يکي از اين ضرب‏المثلها يا گزين‏گويه‏ها استفاده کرد، مي‏توان اين احتمال را داد که وي در صد انجام مغالطه است.
اين افراد نخست بايد نشان دهند که از يک سو ضرب‏المثل يا گزين‏گويه موردنظرشان چه ارتباطي با موضوع مورد بحث دارد و و از سوي ديگر ضروري است که استدلالها و دلايل خود را نيز ارائه کنند، نه آنکه سخني از بزرگان يا ضرب‏المثلي را همچون حرف آخر بر زبان رانند و چنين بنمايانند که ديگر جاي چون و چرايي باقي نمانده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس