به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ،ابراهيم اصغري به سال 1336 در زنجان متولد شد. او علاوه بر اين که دانشجو، معلم، ورزشکار، شاعر، نويسنده، کاريکاتوريست و مداح اهل بيت بود ، در ماه هاي پاياني حياتش عضو شوراي فرماندهي اطلاعات عمليات لشگر عاشورا نيز به شمار مي رفت.
ابراهيم اصغري به تاريخ 19/10/65 در عمليات کربلاي 5 در لباس غواصي در منطقه شلمچه به شهادت رسيد. آن چه مي خوانيد آخرين جملاتي است که شهيد ابراهيم اصغري در شب عمليات کربلاي ? در ??/??/???? در آخرين صفحه دفترچه اش نوشته است:
« اين زيباترين لحظه ي زندگي من است زيرا پنج ساعت مانده يا به معشوق بپيوندم و يا حسرت عاشقان را بخورم »
و عکس زير آخرين تصوير شهيد ابراهيم اصغري پس از شهادت است.ابراهيم عادت نداشت هنگام عمليات هايي که بعنوان غواص در خط مقدم حاضر مي شد اسلحه حمل کند و تنها به بستن تعدادي نارنجک دور کمرش نارنجک بسنده مي کرد.
*وصيت نامه شهيد ابراهيم اصغري:
بسم الله القاصم الجبارين
ان الله اشتري من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه (سوره توبه)
به نام آنکه، هستي بخش جانها و هادي انسانهاست. ارحم الرحيمي که انبيا و اوليا و شهدا را اسوه بشر قرارداد و به وسيله آنها، مشعل فروزان هدايت را برافروخت. سلام بر مهدي(عج)، آنکه انتظارش اعتراضي است بر هر چه ظلم و جور و استکبار و بي عدالتي است. درود بر قلب تپنده ستمديدگان زمين، بت شکن عصر و ناجي دهر امام امت خميني کبير و تحيت و تهنيت بيکران به شهدا و خانواده هاي گرانقدرشان که با مقاومت خود و صبر زينب گونه شان، اميد دشمنان را تبديل به ياس کردند. من سرباز حقير امام زمان، ابراهيم اصغري، با آگاهي کامل اين راه را که ثمره هزاران گل نورسته پرپر شده انقلاب اسلامي است، انتخاب کرده ام و مي دانم که اين راه سختي و شکنجه و معلوليت و شهادت و اسارت داردولي من از صلب مرداني، متولد شده ام که قرن ها مي گفتند:((حسين جان اگر در کربلا بوديم نمي گذاشتيم دست نامحرمان به خيام اطفال مظلومت برسد و من هم در ادامه راه آنها به لبيک گويان، پيوسته ام، اگر چه دير بيدار شدم? اگر چه براي يافتن آب حيات در ظلمت به خيلي درها کوبيدم، ولي سرانجام، آن دري را که بايداول مي زدم، يافتم و اکنون هرگز اين آستانه را رها نخواهم کرد. امت مقاوم اسلام! بدانيد و آگاه باشيد که اگر همگي حول محور رهبري واحد اسلامي، جمع شويد هيچ قدرتي نمي تواند در بنيان مرصوصتان رخنه نمايد. با اسلحه ايمان، با اتکا به حبل الله المتين، دست منافقين، دورويان، آنهايي که چوب لاي چرخ انقلاب مي گذارند و آنهايي که حرمين شريفين و عتبات عاليات و قدس عزيز را غصب کرده اند و بر فراز ويرانه هاي ديرياسينو کفر قاسم و صبرا و شتيلا و هويزه و خرمشهر و قصر شيرين عربده کشي مي کنند و سند اسارت امت اسلام را امضا ميکنند، قطع نماييد و به عصرها و نسل ها بفهمانيد که ما، وارثان خون سيدالشهدا و ياران با وفايش هرچند در کربلا نبوده ايم، ولي هر روز، زمان عاشورا و هر زمين را کربلا کرده ايم و در اين محرم، هيچ چيزي غير ازمنافع اسلام عزيز برايمان ارزش ندارد. اما! کاش مي شد در عشق تو، هزاران بار مي کشتنم و قطعه قطعه ام مي کردند، تکه هاي تنم را مي سوزاندند و خاکسترم را به باد مي دادند و باز زنده مي شدم و تو خميني جان، جان جانانم، روح و روانم، مگر نعمتي بالاتر از وجودسراپا مهر تو هست؟ بگو تا همه از پير و جوان و مرد و زن کفن پوشان، شويم و غسل شهادت را که يادمان داده اي از آب هاي اقيانوس عشقت بگيريم و زمين را بر مهدي(عج)، فرشي گلگون تدارک ببينيم. آمديم تا جان ببازيم، دست چيست مرد کز سيلي بترسد مرد نيست اما پدر جان و مادر جان! که قدر تمام دنيا دوستتان دارم و هيچ گاه چهره هاي مهربان و خدايي تان از نظرم محو نمي شود، من فرزند خوبي براي شما نبودم , نتوانستم، در پيري عصاي دستتان باشم، ولي يادتان باشد که شما اين گونه در دامان پرمعنويت خود پرورش داديد، شماسيدالشهدا (ع) را براي من، اولين بار شناسانديد. در مرگ من، ناراحت نباشيد. اگر گريه مي کنيد، براي علي اکبر حسين(ع) گريه کنيد. من خيلي به روضه سيدالشهدا و يارانش علاقه دارم، مجلس روضه را فراموش نکنيد، ما با همين مجالس زنده هستيم. اسوه مقاومت صبر باشيد، آن چنان که صبر از دست شما به تنگ آيد کاري نکنيد که خداي نخواسته، دشمن اسلام شادشوند، چون کوهي استوار از جاي[خود] نجنبيد. انشاالله ديدارمان در جوار سيدالشهدا(ع). خواهرانم! اسوه تقوا وعفت و حجاب باشيد، من دوست ندارم در مرگم شيون و زاري کنيد. بلکه راه ما و شهيدان را به فرزندانتان بياموزيد. ازتجمل، دست برداريد و بدانيد که هيچ کس چيزي از اين دنيا نمي برد، همه فاني هستند. [با] هم ديگر مهربان باشيد, هم ديگر را به تقوا و نظم و عفت و حجاب راهنمايي کنيد. از خانواده هاي ضد انقلاب دوري کنيد و با آنهامعاشرت ننماييد، آنها را طرد کنيد، شايد از اعمال زشت پشيمان شوند. اما دوستانم! نمي دانم، برايتان چگونه بوده ام، ولي هميشه دوستتان داشته ام. برادرم عباس مي داني که مهرت در دلم مالامالاست، بعد از من پدر و مادرمرا فراموش نکن، آنها مرا در تو خواهند جست، به آنها دلداري بده. خداوند به شما جزاي خير دهد . اين زيباترين لحظه زندگي من است، زيرا پنج ساعت مانده است که يا به معشوقم، بپيوندم و يا حسرت عاشقان را بخورم. در پايان، از همه حلاليت مي خواهم، زشتي ها و بدي ها را به بزرگي خود به خاطر شهدا ببخشيد.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي حتي کنار مهدي خميني را نگهدار
بنده حقير خدا،
ابراهيم اصغري