این قصه 4 خواهر است که هرکدام یکی پس از دیگری پسری را تقدیم اسلام و انقلاب اسلامی کرده است.
و خواهر دوم که همزمان چند پسرش در جبهههای حق علیه باطل حضور داشتند و خود را عقبتر از خواهر بزرگ میدید سرانجام فرزند برومند خود سردار حاج لازم مقامیانپور را در عملیات والفجر 10 به پیشگاه الهی تقدیم کرد تا شرمنده نگاههای خواهر نباشد.
خواهر سوم اما دغدغهاش این بود حالا که پسرانش در جبههاند و هر بار ابراهیمش در عملیاتی زخمی و پیکر مجروحش به عقب منتقل میشود، با خود میگوید نکند قربانی من مقبول درگاه الهی نیست! اما دست تقدیر به گونهای دیگر برای این خواهر رقم میخورد و حاج ابراهیم مقامیانپور تا مهر ماه 1392 میهمان مادر و خالههایش میماند آنگاه پرواز میکند.
و خواهر کوچکتر، دردانهاش و نور چشمیاش محمدی آهونمدی را که جوانی نورسته است را در کمتر از 15 روز حضور در جبهه و عملیات کربلای 5 در شلمچه همراه با پرستوهای عاشق به پرواز در میآورد ...
و اینگونه هر چهار خواهر رقیب، وقتی به هم میرسند هیچگاه خجالت زده همدیگر نمیشوند و میشوند جزء: «السابقون السابقون اولئک المقربون».