به گزارش مشرق، وبلاگ نيوز نوشت: با مستندهاي «شوک» کارش را شروع کرد و وقتي پروژه مضلين رسانه اي شد، ديگر کم تر فعال فضاي مجازي بود که مرکز بررسي جرايم سازمان يافته را نشناسد و يک باري به سايت «گرداب» سر نزده باشد. اما کارمندان اين مرکز در يک سال اخير فعاليت شان بسيار جدي تر شده است. بازخواني همين فعاليت ها و نگاه هاي متفاوت به فضاي مجازي و بحث هاي روز درباره همه حرف هايي که در اين فضا زده مي شود، بهانه اي شد تا حدود 90 دقيقهاي با سعيدي، مدير سايت گرداب گفتگو کنيم. گفتگويي که احتمالا به دليل حوصله کم شما، فقط برخي از قسمت هاي آن را براي انتشار پياده کرديم.
* به صورت مشخص نسبت مرکز بررسي جرايم سازمان يافته با اعضاي جامعه مجازي چيست؟
- مرکز کارش را با توجه به حجم فعاليت ها، مي تواند به روشنگري و آگاهي بخشي معطوف کند تا مثلا يک وبلاگ نويس به عنوان يک آدم جامعه مجازي، نقش خودش را در اين فضا تعريف کند.
* يعني شما به کاربر فضاي مجازي نسبت به محيط اطراف خودش آشنايي مي دهيد؟
- ما درباره موضوعات تخصصي خودمان تحليلي را ارائه مي کنيم که مخاطب مي تواند اين تحليل را بپذيرد يا قبول نکند. اين طور نيست که تحليلي يک سويه پيرامون فضا ارائه شود. بلکه اين تحليل با اسناد و مدارک ارائه مي شود. چون ما در حال انجام فعاليت در سطح کلان هستيم و اينترنت را بخشي از فضاي مجازي مي دانيم که غرب براي ما تعريف کرده است.
* يعني چه که غرب براي ما تعريف کرده است؟ اينترنت يک ابزار است. اين طور نيست؟
- اين را که مي گويم غرب براي ما تعريف کرده است، بر اساس اسناد و مدارک مي گويم. همين الآن شما را به سخنراني خانم کلينتون در ?? دي ماه ?? ارجاع مي دهم تا متوجه شويد اين ها براي فضاي مجازي چه برنامه هايي دارند. در اين سخنراني اشاره مستقيم مي شود که ما براي ترويج دموکراسي وب2 را ايجاد کرديم. قبل از اين که اين سخنراني را ببينم، شخصا برايم واضح شده بود که وب? مستقيما ابزاري براي براندازي است. تعارف که نداريم. بعد از آن مي آييم اثرات و اعترافات متهمان را در پرونده هاي مختلف مي بينيم و موضوع براي مان روشن تر مي شود.
جالب اين جاست که مي گويند ما در کشورهاي مختلف جهان سرکشي کرده ايم و اين فناوري را در اختيار آن ها قرار داده ايم و تلاش مي کنيم تمام توانمان را در اختيار قرار دهيم تا به ملت ها در راستاي اعتراض به نتايج مشکوک انتخابات کمک کنيم. از اين اعتراف صريح تر. اگر برويد و آن سخنراني را بخوانيد، متوجه مي شويد که به قول شما رسانه اي ها واقعيت (fact) هاي زيادي در آن وجود دارد.
چند وقت پيش هم خبري منتشر شد که فرماندهي فضاي مجازي در نيروهاي نظامي امريکا تشکيل شده است. بعد شما ساختار را که مي بينيد، گيج مي شويد که اين چه نوع ساختاري است؟ آن وقت بررسي بيش تر که مي کنيد، مي بينيد فرمانده اين نيروي تازه تشکيل کيست؟ يک ژنرال چهار ستاره! يک ارتشبد! کيت الکساندر.
پس همه اين ها نشان دهنده اين است که فضا، فضاي بسيار برنامه ريزي شده و طراحي شده است که نشانه هاي ديگري هم وجود دارد که قابل ارائه است.
* يعني شما فناوري وب2 را يک ابزار جاسوسي مي دانيد؟
- وب2 تمام توانش را در اختيار مي گيرد تا يک محتواي واحد را بارها و بارها منتشر کند. پيش از بروز دقيق وب2، سرعت شايعه 600 نفر بر ثانيه بود. اما الآن شما اين را چگونه ارزيابي مي کنيد؟ مسلما قابل احصاء نيست. من وب2 را يک ابزار شايعه پراکني و جاسوسي مي بينم. چرا که از مدتها پيش نظريه جاسوسي عمومي و جاسوسي سايبري در دستور کار سرويس هاي اطلاعاتي غرب قرار گرفته بود.
* بعضا در خبرها مي شنويم قدرت سايبري ايران، سومين يا پنجمين قدرت برتر دنياست. منظور از قدرت سايبري ايران چيست؟ آيا منظور ارتش سايبري براي هک است يا اشراف سايبري ايران به پيرامون خود؟ چون معمولا تمام اجزاي فضاي مجازي داخل اعم از فعالان اين فضا – به عنوان بخش غير دولتي و مستقل – و دولت به يک چشم ديده مي شوند.
-آن چيزي که به عنوان فرماندهي فضاي مجازي در امريکا طراحي شده است، از نظاميان ارتش آمريکاست. اين که آن ها چه تصوري دارند، بگذاريد در تصور خام خودشان بمانند. آن ها هيچ وقت نمي توانند برآورد صحيحي از انقلاب اسلامي ايران داشته باشند. اين هم که واقعيت چيست، نيازي به بيان ندارد. من مي خواهم از ديد آن ها موضوع را باز کنم. موسسه ديفنس تک موسسه اي است که در حوزه فناوري حرف دارد. اين که گفته مي شود ارتش سايبري ايران پنجمين ارتش قدرتمند دنياست، مي تواند از جهتي مبناي تحليل باشد و از جهتي ديگر نباشد. از اين ديد که يک موسسه تخصصي روي آن عمل کرده، براي ما منبع علمي محسوب مي شود. اما از طرفي هم چون آن ها از توان داخلي ما خبر ندارند، دقيقا نمي توانند تحليل صحيحي ارائه بدهند. از کجا معلوم که ما اول نباشيم؟
* يعني شما اطلاع داريد که ما اولين قدرت سايبري دنيا هستيم؟
- نه! اين حرفي که مي زنم اين طور برداشت نشود که ما حتما اول هستيم. بلکه منظورم اين است که هر کسي بايد با نيرو و توانمندي و امکانات خودش سنجيده شود. چون به نظر نمي رسد بتوانيم استکبار جهاني را با اين همه سابقه تاريخي و تجربه اي، با توان سايبري خودمان به صورت ساده مقايسه کنيم.
اين که بگوييم اول يا دوم و يا سوم است، دردي را دوا نمي کند. مهم اين است که ببينيم آيا در ماموريت هاي خودمان موفق بوديم يا خير؟
* خوب! موفق بوده ايم؟
- الحمدلله موفق بوديم و شما داريد آثار آن را مشاهده مي کنيد و همين که داريد اخبار مربوط به آن را مي بينيد، نشاني از موفقيت هاي ماست. ضمن آن که مشاور ارشد وزارت امور خارجه امريکا هم در سالگرد انتخابات اعتراف کرد که قدرت سايبري ايران اجازه نداد که در سالگرد انتخابات، اغتشاشات مجددا رقم بخورد. همين اعترافات براي ما کفايت مي کند. حالا ديگر چندم باشيم، مهم نيست.
* يعني منظور از ارتش يا سپاه يا بسيج سايبري، مرکز جرايم سازمان يافته نيست؟
- اين ها اصلا مهم نيست. مرکز هيچ ارتباط ارگانيک با هيچ گروهي ندارد و هر جا هم که وارد شود با تابلوي رسمي وارد خواهد شد. ارتش سايبري يا سپاه سايبري نام هاي ديگر مرکز نيستند. اما موضوعي که مهم است، آن است که اين توان ملي ماست. مثلا دولت چين مي داند تعدادي هکر دارد که هرگاه لازم باشد مي تواند آن ها را وارد ميدان کند و مي تواند از اين راه چنان يقه امريکا را بگيرد که امتيازهاي لازم را دريافت کند. يا در جريان همين کاروان آزادي، تعدادي از هکران ترکيه به سايت شهرداري تل آويو و چند سايت ديگر حمله کردند.
* هک کردن در قدرت ما تاثيري دارد؟
- شما در فضاي اينترنت با يک جنگ تمام عيار سر و کار داريد. فقط زمين بازي تان فضاي مجازي است. توان ملي ما در حوزه سايبري، توان قدرتمندي است. آن جايي که لازم شود بسيج شود، بسيج مي شود و جلوي قدرت هاي دنيا مي ايستد.
* اگر اجازه بدهيد کمي روي يک سال گذشته بيشتر تمرکز کنيم. مرکز به صورت مشخص در يک سال اخير فقط پروژه فتنه عميق را مرتبط با فتنه سال 88 انجام داد؟
- نه. نمي توانيم اين طور بگوييم. اجازه بدهيد کمي براي تان بيش تر موضوع را باز کنم. همه فعاليت هاي عليه انقلاب اسلامي در حوزه اينترنت، يک چرخه اقدام دارد.
اين چرخه اقدام 5 چرخ دنده دارد. چرخ دنده اول يک اتاق فکر است. يک جور محل طرح و بررسي محسوب مي شود. چرخه دوم، جمع آوري و توليد محتواست. چرخه سوم، چرخه توزيع و بازنشر است. چرخه چهارم، چرخه عمليات و اقدام است که هم در فضاي مجازي و حقيقي قابل تعريف است. در فضاي مجازي راه هاي واقعي اقدام عملياتي نشان داده مي شود. مثلا نمونه آن را در آموزش نحوه شعار نويسي ها در فضاي مجازي و انجام آن در فضاي واقعي مي بينيم. وقتي که يک پروژه طراحي مي شود، همه اين ها ديده مي شود. پشتيباني، ايجاد امنيت و ايجاد دسترسي پنجمين چرخه است که لحاظ مي شود. هر تکه اي از اين پروژه ها يک بخشي از اين چرخه محسوب مي شود.
* ارتباط اين 5 چرخه با پروژه هاي مرکز چيست؟
- مثلا در پروژه فتنه عميق شروع کردند به ايجاد يک فضاي غبارآلود که حق از باطل به سختي قابل تشخيص باشد. اما اين پروژه يک پشتيباني فني مي خواهد. اين پشتيباني فني و امنيتي چيست؟ شبکه دارکوب!
پشتيباني عمليات و اقدام مي خواهد. اين کجا تعريف مي شود؟ در پروژه مرصاد!
جمع آوري و توليد محتوا مي خواهد. اين در پروژه فتنه عميق تعريف مي شود!
به هر حال پروژه هايي که عليه جمهوري اسلامي در حال اجراست، کاملا در هم تنيده است و نمي توانيم آن ها را جدا کنيم.
* دشمنان ما در يک سال اخير در فضاي مجازي چه فعاليت هايي را انجام دادند؟
- مقاديري از آن ها ديده شده است. مقاديري هم تلاش بوده است. ما يک مشکل عمده اي که در بحث فضاي مجازي داريم، اين است که پنجره هايي که رو به ايران باز است، بسيار زياد است. در مقابل پنجره هاي ايران رو به دنيا چقدر است؟ حالا زماني مانند انتخابات مي شود که جدال خبري در سراسر دنيا عليه ايران برپا مي شود. براي اين که حرف ها شنيده بشود بايد چه کرد؟ بايد يک جنجال خبري ايجاد کرد تا صداي ديگري به گوش نرسد. مثلا رسانه هاي ما چندين بار هک جدي و سنگين داشتند. مثلا هک فارس، رجا و ايرنا ديده شده است و تلاش هايي هم در قالب پروژه هاي مختلف براي هک سايت دولت، سايت رياست جمهوري و سايت مقام معظم رهبري داشته ايم.
سايت گرداب هم بارها و بارها مورد حمله قرار گرفت. NGO هاي زيادي در امريکا مستقيما براي هک گرداب تاسيس شد و سايت هاي زيادي براي جمع آوري طراحي شد.
* يعني يک NGO فقط براي هک سايت گرداب تشکيل شده است؟
- بله. چون گرداب در آن مقطع علاوه بر اطلاع رساني، عکس اغتشاشگران را در سايت براي شناسايي قرار مي داد و اين يک انعکاس بين المللي داشت و جايگاه مرکز را در مجامع بين المللي بالا برد. علاوه بر اين نرم افزارهاي اختصاصي هک سايت گرداب نيز در اينترنت فراوان پيدا مي شود و البته هر روزه حجم عظيمي از اين حمله ها توسط تيم فني و امنيتي سايت دفع مي گردد.
* ديگر چه فعاليت هايي را توانستيد رصد کنيد؟
- مثلا در پروژه مرصاد، در قالب فعالان حقوق بشر در ايران، اقدام به فعاليت هاي گسترده تشکيلاتي از جمله جاسوسي کردند. کيوان رفيعي، رييس آن ها و احمد باطبي سخنگوي اين گروه، مستقيما با گروهک منافقين و گروهک ريگي ارتباط داشتند. تمام اين ها هم اسنادش موجود است و برخي از آن ها در رسانه ها از جمله گرداب منتشر شده است.
شبکه اي هم در پروژه مرصاد به عنوان شبکه ايران پراکسي مشاهده مي شود که تحت عنوان کميته رکن چهارم در سايت کانون مدافعان حقوق بشر معرفي شده اند. در اين کميته اين طور برنامه ريزي شده است که به تعداد آدم هاي موجود در ايران بايد فيلترشکن توليد بشود.
* يعني نزديک به 80 ميليون فيلترشکن؟!
- بله! البته بعضي ها به اين حرف مي خندند. اشکالي ندارد. اين ها حاکي از غفلت است. اما همين گروه 22 ميليون فيلترشکن توليد و منتشر کرده است. شما کافي است در يکي از اين گروه هاي ايميلي فيلترشکن عضو باشيد و ببينيد روزانه چند ايميل براي تان مي رسد. اين ها از کجا توليد مي شود؟ آيا شخصي فقط به واسطه علاقه مندي در حال توليد فيلترشکن و توزيع آن است؟
وقتي که 45 ميليون دلار براي اين فضا در نظر گرفته مي شود و به طور مستقيم براي آموزش ايرانيان براي عبور از فيلترينگ بودجه تخصيص داده شده است، ديگر شکي براي ما باقي نمي ماند. اين ها را نمي توان ناديده گرفت.
* اين را هم ببينيم از اين طرف هم مسئولين ما کمي فضا را امنيتي کردند و همين موضوع باعث شد تا کاربران ما کمي نگران شوند که هر فعاليت آن ها در فضاي مجازي زير ذره بين است. حتي يک چت ساده و غير سياسي. چرا؟
- واقعا از طرح هوشمندانه اين سئوال از شما ممنونم. يکي از دغدغه هاي ما همين است. ما متاسفانه بر اساس سناريوي چيده شده، معمولا به دشمن اعتماد مي کنيم، اما به خودي اعتماد نداريم.
اولا که اينترنت يک پروژه نظامي است که در وزارت دفاع امريکا کليدش خورد. از همان اول هم ماموريت جاسوسي داشت. بعد از گسترش، مقر آن به لحاظ ساختار در پنتاگون باقي ماند. اما به لحاظ محتوا، وزارت خارجه امريکا نظارت و دخالت مي کند که از طريق ديپلماسي عمومي و ارتباط حاکميت امريکا با توده مردم اتفاق مي افتد.
* يعني وزارت خارجه امريکا به صورت مستقيم در توليد محتواي فضاي مجازي دخالت دارد؟ چطور؟
- بله. به اين جملات دقت کنيد. اين ها اظهار نظر وزير امور خارجه آمريکا است: « من براي خدمت به ديپلماسي و دستيابي به اهداف ديپلماتيکمان، تيمي متشکل از کارشناسان و افراد با استعداد گرد هم آورده ام تا اقداماتمان را در تلاش هاي مربوط به سياستمداري متناسب با قرن بيست و يکم رهبري کنند. اعضاي اين تيم به سراسر جهان سفر کرده و به دولتها و گروهها در شيو? به کار بردن قدرت نفوذ و منافع ارتباطات و فن آوري ارتباطات کمک کرده اند. آنها ابتکار جامعه مدني2.0 را راه اندازي کردند تا به ورود سازمان هاي محلي به عصر ديجيتال کمک کنند.»
«ما در وزارت خارجه امريکا اداره اي را تاسيس کرده ايم که به اين کار کمک مي کند.»
«آقاي اوباما در دفتر خود يک معاون هماهنگ کننده سياست هاي فضاي مجازي تعيين کرده است.»
حالا شما بحث فرماندهي فضاي مجازي را که در قبل تر گفتم اضافه کنيد. شبکه جاسوسي اشلون را هم در وزارت دفاع امريکا در نظر بگيريد که چند کشور غربي از جمله امريکا، انگليس و… عضو آن هستند. تمامي شبکه هاي ارتباط تلفن همراه، پيامک ها، تمامي شبکه هاي ديتا و تمامي اطلاعات منتقل شده در سراسر دنيا در اشلون بررسي مي شود.
يعني شما هر ارتباطي را که در شبکه بين المللي برقرار مي کني، اولين جايي که ذخيره مي شود، شبکه اشلون است. حالا شما بيايد اين ها را در کنار هم بگذاريد و ببينيد که ما داريم به آن ها اعتماد مي کنيم و مي گوييم اگر گوگل و اشلون و اداره فرارسي ديجيتال وزارت خارجه امريکا از من جاسوسي کند اشکالي ندارد، اما اگر سازمان هاي مسئول برقراري امنيت در کشور، براي تامين امنيت جامعه و برخورد با مجرمين، با دستور و حکم قاضي صالح به بررسي اين فضا بپردازد، اشکال دارد.
* احساس مي کنم اين موضوع کمي به توضيح بيش تر نياز دارد. منظور شما اين است که ايميل ها و ديگر مسائل کاربران بررسي نمي شود؟
- من اين را قبول ندارم که يک مسئول با گفتن اين امر به صورت علني خاطر کاربران اينترنت مشوش نمايد. مرکز بررسي جرايم سازمان يافته معتقد است که ديدگاه کليت حاکميت بايد بدين نحو باشد که اينترنت در ايران محيطي امن براي کاربران عادي و ناامن براي متخلفان و مجرمان است. تا وقتي کاربري جرمي مرتکب نشده است، کسي اجازه ندارد با او کاري داشته باشد. هر گاه جرمي مرتکب شد، مسلما با او برخورد مي شود. پس اگر مجرم نيستيد، به دولت و حاکميت اعتماد کنيد. ضمنا بايد بدانيم چه چيزي را در دست دشمن مي دهيم.وبلاگ نيوز: يعني منظور از ارتش يا سپاه يا بسيج سايبري، مرکز جرايم سازمان يافته نيست؟
اين ها اصلا مهم نيست. مرکز هيچ ارتباط ارگانيک با هيچ گروهي ندارد و هر جا هم که وارد شود با تابلوي رسمي وارد خواهد شد. ارتش سايبري يا سپاه سايبري نام هاي ديگر مرکز نيستند. اما موضوعي که مهم است، آن است که اين توان ملي ماست. مثلا دولت چين مي داند تعدادي هکر دارد که هرگاه لازم باشد مي تواند آن ها را وارد ميدان کند و مي تواند از اين راه چنان يقه امريکا را بگيرد که امتيازهاي لازم را دريافت کند. يا در جريان همين کاروان آزادي، تعدادي از هکران ترکيه به سايت شهرداري تل آويو و چند سايت ديگر حمله کردند.
* هک کردن در قدرت ما تاثيري دارد؟
- شما در فضاي اينترنت با يک جنگ تمام عيار سر و کار داريد. فقط زمين بازي تان فضاي مجازي است. توان ملي ما در حوزه سايبري، توان قدرتمندي است. آن جايي که لازم شود بسيج شود، بسيج مي شود و جلوي قدرت هاي دنيا مي ايستد.
* اگر اجازه بدهيد کمي روي يک سال گذشته بيشتر تمرکز کنيم. مرکز به صورت مشخص در يک سال اخير فقط پروژه فتنه عميق را مرتبط با فتنه سال 88 انجام داد؟
- نه. نمي توانيم اين طور بگوييم. اجازه بدهيد کمي براي تان بيش تر موضوع را باز کنم. همه فعاليت هاي عليه انقلاب اسلامي در حوزه اينترنت، يک چرخه اقدام دارد.
اين چرخه اقدام 5 چرخ دنده دارد. چرخ دنده اول يک اتاق فکر است. يک جور محل طرح و بررسي محسوب مي شود. چرخه دوم، جمع آوري و توليد محتواست. چرخه سوم، چرخه توزيع و بازنشر است. چرخه چهارم، چرخه عمليات و اقدام است که هم در فضاي مجازي و حقيقي قابل تعريف است. در فضاي مجازي راه هاي واقعي اقدام عملياتي نشان داده مي شود. مثلا نمونه آن را در آموزش نحوه شعار نويسي ها در فضاي مجازي و انجام آن در فضاي واقعي مي بينيم. وقتي که يک پروژه طراحي مي شود، همه اين ها ديده مي شود. پشتيباني، ايجاد امنيت و ايجاد دسترسي پنجمين چرخه است که لحاظ مي شود. هر تکه اي از اين پروژه ها يک بخشي از اين چرخه محسوب مي شود.
* ارتباط اين 5 چرخه با پروژه هاي مرکز چيست؟
- مثلا در پروژه فتنه عميق شروع کردند به ايجاد يک فضاي غبارآلود که حق از باطل به سختي قابل تشخيص باشد. اما اين پروژه يک پشتيباني فني مي خواهد. اين پشتيباني فني و امنيتي چيست؟ شبکه دارکوب!
پشتيباني عمليات و اقدام مي خواهد. اين کجا تعريف مي شود؟ در پروژه مرصاد!
جمع آوري و توليد محتوا مي خواهد. اين در پروژه فتنه عميق تعريف مي شود!
به هر حال پروژه هايي که عليه جمهوري اسلامي در حال اجراست، کاملا در هم تنيده است و نمي توانيم آن ها را جدا کنيم.
* دشمنان ما در يک سال اخير در فضاي مجازي چه فعاليت هايي را انجام دادند؟
-مقاديري از آن ها ديده شده است. مقاديري هم تلاش بوده است. ما يک مشکل عمده اي که در بحث فضاي مجازي داريم، اين است که پنجره هايي که رو به ايران باز است، بسيار زياد است. در مقابل پنجره هاي ايران رو به دنيا چقدر است؟ حالا زماني مانند انتخابات مي شود که جدال خبري در سراسر دنيا عليه ايران برپا مي شود. براي اين که حرف ها شنيده بشود بايد چه کرد؟ بايد يک جنجال خبري ايجاد کرد تا صداي ديگري به گوش نرسد. مثلا رسانه هاي ما چندين بار هک جدي و سنگين داشتند. مثلا هک فارس، رجا و ايرنا ديده شده است و تلاش هايي هم در قالب پروژه هاي مختلف براي هک سايت دولت، سايت رياست جمهوري و سايت مقام معظم رهبري داشته ايم.
سايت گرداب هم بارها و بارها مورد حمله قرار گرفت. NGO هاي زيادي در امريکا مستقيما براي هک گرداب تاسيس شد و سايت هاي زيادي براي جمع آوري طراحي شد.
* يعني يک NGO فقط براي هک سايت گرداب تشکيل شده است؟
- بله. چون گرداب در آن مقطع علاوه بر اطلاع رساني، عکس اغتشاشگران را در سايت براي شناسايي قرار مي داد و اين يک انعکاس بين المللي داشت و جايگاه مرکز را در مجامع بين المللي بالا برد. علاوه بر اين نرم افزارهاي اختصاصي هک سايت گرداب نيز در اينترنت فراوان پيدا مي شود و البته هر روزه حجم عظيمي از اين حمله ها توسط تيم فني و امنيتي سايت دفع مي گردد.
* ديگر چه فعاليت هايي را توانستيد رصد کنيد؟
- مثلا در پروژه مرصاد، در قالب فعالان حقوق بشر در ايران، اقدام به فعاليت هاي گسترده تشکيلاتي از جمله جاسوسي کردند. کيوان رفيعي، رييس آن ها و احمد باطبي سخنگوي اين گروه، مستقيما با گروهک منافقين و گروهک ريگي ارتباط داشتند. تمام اين ها هم اسنادش موجود است و برخي از آن ها در رسانه ها از جمله گرداب منتشر شده است.
شبکه اي هم در پروژه مرصاد به عنوان شبکه ايران پراکسي مشاهده مي شود که تحت عنوان کميته رکن چهارم در سايت کانون مدافعان حقوق بشر معرفي شده اند. در اين کميته اين طور برنامه ريزي شده است که به تعداد آدم هاي موجود در ايران بايد فيلترشکن توليد بشود.
* يعني نزديک به ?? ميليون فيلترشکن؟!
بله! البته بعضي ها به اين حرف مي خندند. اشکالي ندارد. اين ها حاکي از غفلت است. اما همين گروه ?? ميليون فيلترشکن توليد و منتشر کرده است. شما کافي است در يکي از اين گروه هاي ايميلي فيلترشکن عضو باشيد و ببينيد روزانه چند ايميل براي تان مي رسد. اين ها از کجا توليد مي شود؟ آيا شخصي فقط به واسطه علاقه مندي در حال توليد فيلترشکن و توزيع آن است؟
وقتي که ?? ميليون دلار براي اين فضا در نظر گرفته مي شود و به طور مستقيم براي آموزش ايرانيان براي عبور از فيلترينگ بودجه تخصيص داده شده است، ديگر شکي براي ما باقي نمي ماند. اين ها را نمي توان ناديده گرفت.
* اين را هم ببينيم از اين طرف هم مسئولين ما کمي فضا را امنيتي کردند و همين موضوع باعث شد تا کاربران ما کمي نگران شوند که هر فعاليت آن ها در فضاي مجازي زير ذره بين است. حتي يک چت ساده و غير سياسي. چرا؟
واقعا از طرح هوشمندانه اين سئوال از شما ممنونم. يکي از دغدغه هاي ما همين است. ما متاسفانه بر اساس سناريوي چيده شده، معمولا به دشمن اعتماد مي کنيم، اما به خودي اعتماد نداريم.
اولا که اينترنت يک پروژه نظامي است که در وزارت دفاع امريکا کليدش خورد. از همان اول هم ماموريت جاسوسي داشت. بعد از گسترش، مقر آن به لحاظ ساختار در پنتاگون باقي ماند. اما به لحاظ محتوا، وزارت خارجه امريکا نظارت و دخالت مي کند که از طريق ديپلماسي عمومي و ارتباط حاکميت امريکا با توده مردم اتفاق مي افتد.
* يعني وزارت خارجه امريکا به صورت مستقيم در توليد محتواي فضاي مجازي دخالت دارد؟ چطور؟
بله. به اين جملات دقت کنيد. اين ها اظهار نظر وزير امور خارجه آمريکا است: « من براي خدمت به ديپلماسي و دستيابي به اهداف ديپلماتيکمان، تيمي متشکل از کارشناسان و افراد با استعداد گرد هم آورده ام تا اقداماتمان را در تلاش هاي مربوط به سياستمداري متناسب با قرن بيست و يکم رهبري کنند. اعضاي اين تيم به سراسر جهان سفر کرده و به دولتها و گروهها در شيو? به کار بردن قدرت نفوذ و منافع ارتباطات و فن آوري ارتباطات کمک کرده اند. آنها ابتکار جامع? مدني ?.? را راه اندازي کردند تا به ورود سازمان هاي محلي به عصر ديجيتال کمک کنند.»
«ما در وزارت خارجه امريکا اداره اي را تاسيس کرده ايم که به اين کار کمک مي کند.»
«آقاي اوباما در دفتر خود يک معاون هماهنگ کننده سياست هاي فضاي مجازي تعيين کرده است.»
حالا شما بحث فرماندهي فضاي مجازي را که در قبل تر گفتم اضافه کنيد. شبکه جاسوسي اشلون را هم در وزارت دفاع امريکا در نظر بگيريد که چند کشور غربي از جمله امريکا، انگليس و… عضو آن هستند. تمامي شبکه هاي ارتباط تلفن همراه، پيامک ها، تمامي شبکه هاي ديتا و تمامي اطلاعات منتقل شده در سراسر دنيا در اشلون بررسي مي شود.
يعني شما هر ارتباطي را که در شبکه بين المللي برقرار مي کني، اولين جايي که ذخيره مي شود، شبکه اشلون است. حالا شما بيايد اين ها را در کنار هم بگذاريد و ببينيد که ما داريم به آن ها اعتماد مي کنيم و مي گوييم اگر گوگل و اشلون و اداره فرارسي ديجيتال وزارت خارجه امريکا از من جاسوسي کند اشکالي ندارد، اما اگر سازمان هاي مسئول برقراري امنيت در کشور، براي تامين امنيت جامعه و برخورد با مجرمين، با دستور و حکم قاضي صالح به بررسي اين فضا بپردازد، اشکال دارد.
* احساس مي کنم اين موضوع کمي به توضيح بيش تر دارد. منظور شما اين است که ايميل ها و ديگر مسائل کاربران بررسي نمي شود؟
من اين را قبول ندارم که يک مسئول با گفتن اين امر به صورت علني خاطر کاربران اينترنت مشوش نمايد. مرکز بررسي جرايم سازمان يافته معتقد است که ديدگاه کليت حاکميت بايد بدين نحو باشد که اينترنت در ايران محيطي امن براي کاربران عادي و ناامن براي متخلفان و مجرمان است. تا وقتي کاربري جرمي مرتکب نشده است، کسي اجازه ندارد با او کاري داشته باشد. هر گاه جرمي مرتکب شد، مسلما با او برخورد مي شود. پس اگر مجرم نيستيد، به دولت و حاکميت اعتماد کنيد. ضمنا بايد بدانيم چه چيزي را در دست دشمن مي دهيم.
* چه چيزي را در دست دشمن مي دهيم؟
من دو مثال براي تان مي آورم. اول اين که بخش قابل توجهي از جمع آوري و نشان جاسوسي و به کارگيري آن در شبکه هاي اجتماعي از جمله فيس بوک اتفاق مي افتد. دوم آن که توئيتر در زمان انتخابات ايران بالاي ?? درصد کاربر ايراني داشت. پس از انتخابات ايران ??? ميليون توئيت در کتابخانه ملي امريکا براي بررسي و تحليل محتوا ثبت شد. حالا با اين تفاسير بايد به داخل اعتماد کنيم يا امريکا؟ اين براي ما تهديد است.
ما اگر جرمي مرتکب نشويم، کسي کاري به ما ندارد. حتي اگر شيطنت هم بکنيم، کسي کاري با ما ندارد. مگر اين که جرمي مرتکب شويم. بنده معتقدم در محيط جرم هم با رأفت بسيار زياد عمل مي کنيم.
* دليل تان براي اين حرف چيست؟
ما اساس نظارت مان در اينترنت فقط فيلترينگ است. در صورتي که قانون به ما مي گويد با کسي که محتواي مجرمانه توليد مي کند، بايد برخورد شود نه با سايتش. سايت او ابزارش است. ما يک وبلاگي را ديديم که ?? بار فيلتر شده بود و دوباره وبلاگ جديدي ايجاد کرده بود. خوب اين يعني چه؟ يعني آزادي کامل.
* فکر مي کنم اين اتفاق در خارج از کشور غير ممکن باشد. درست است؟
در خارج از کشور به دليل يکپارچه بودن سيستم اطلاعاتي، به محض ارتکاب جرم، کافي است سيستم بانکي شما مسدود شود. ديگر نمي توانيد نفس بکشيد. متاسفانه برخي از ما اعتمادمان به داخل سلب است و به بيرون از کشور صد در صد است. شما مثلا برويد قوانين فضاي مجازي استراليا را بررسي کنيد و ببينيد چقدر قوانين سختي است. اين که مي گويند آزادي در ايران زياد است، جوک نيست. واقعيت است. تا شما جرمي که مرتکب شده اي، حتي اگر شاکي خصوصي نداشته باشي، گزندي نمي بيني. بعد برخي از ما مي رويم به گوگل اعتماد مي کنيم.
من اعتقادي دارم و مي گويم شبهه وقتي که مدتي از آن بگذرد و پاسخي نگيرد، تبديل به عقيده مي شود. حالا اين موضوع هم براي عده اي، شبهه اي است که به عقيده تبديل شده است. واقعيت نيست.
* پس بايد روي اين موضوع بيش تر کار کرد. خيلي از کاربران متوجه اين فضا نيستند. اين طور نيست؟
من خيلي علاقه دارم کاربر فضاي مجازي ما متوجه اين جبهه و اين صف بندي بشود. مثلا ما در پروژه مضلين ?? سايت را منهدم کرديم و ? شبکه را شناسايي کرديم. کاربر مي آيد و نظر مي دهد و مي گويد: که چي؟
آدم بهت زده مي ماند. يا ما نتوانستيم عمق جريان را نشان بدهيم که کاربر ما بفهمد ماجرا از چه قرار است که بايد در اين زمينه تلاش بيش تري بکنيم، يا اين که واقعا کاربر متوجه اين جريان نيست. حالا من بيايم بگويم در پروژه فتنه عميق اين تعداد وب سايت و وبلاگ شناسايي شدند. اما اين ها دشمن ما نيستند. اين ها فريب خوردگان هستند.
يکي از تاکيدات فرمايشات مقام معظم رهبري اين است که دشمن تلاش مي کند ما را از دشمني کردن خود غافل کند. فراموش کردن دشمن همين مي شود که ما دشمن خارجي را فراموش مي کنيم و ناجا را به دليل بررسي ايميل ها، دشمن مي دانيم! من مي خواهم ما جبهه جهاني را در مقابل خودمان ببينيم.
* برخورد حاکميت در اين زمينه و جرايم فضاي مجازي چگونه است؟
حکومت تا جايي که اقدام مشخصي براي براندازي مشاهده نکند، برخوردي نمي کند و معتقد به آزادي بيان است. چون محتواهاي منتشر شده و بازنشر شده توسط اين عده، تکرار همان حرف هاي اتاق فکري است که حالا ژست روشنفکري براي خودشان گرفته اند و اگر رفتارهايشان را بررسي کنيم، مي بينيم جزو تندروهاي ابتداي انقلاب بوده اند. اما حالا ديگر اسطوره هاي جريان يک سال اخير کاملا شکسته شده است و حرف جديدي براي گفتن ندارند.
تا جايي که قانون اساسي اجازه مي دهد، هر کس حق ارائه نظر دارد. اما اگر اين ارائه عقيده منجر به براندازي شود يا کمک به جريان آن کند، هيچ کس در نظام جمهوري اسلامي با او کنار نخواهد آمد.
* کمي هم فعاليت هاي انجام شده در داخل را بررسي کنيم. شما فيلترينگ را سد مناسبي براي اين هجمه اي که گفتيد مي دانيد؟
تنها از يک زاويه نمي توان اين موضوع را بررسي کرد. شايد به تعداد توليد فيلترشکني که آن ها داشتند، ما هم موفق شديم اين فيلترشکن ها را از کار بيندازيم. پس از اين لحاظ دولت ايران موفق بود و جاي تشکر دارد.
اما من مي گويم وقتي دولت سايتي را فيلتر مي کند، کاربر به سمت نرم افزار فيلترشکن هدايت مي شود. نرم افزار فيلترشکن، في نفسه يک جاسوس افزار است. چون هم آي.پي شما را ثبت مي کند و هم اطلاعات را مي برد و دسترسي به سايت هاي ممنوع را ايجاد مي کند. حالا اين سايت هاي ممنوع الزاما سياسي نيست.
گزارش هاي زيادي از کاربران دريافت کرده ايم و حتي در اينترنت قابل مشاهده است که وقتي کاربر وارد نرم افزار فيلترشکن مي شود و ميزان اطلاعات دريافتي و ارسالي را بررسي مي کند، مي بيند مقدار دريافت و ارسال با هم برابري مي کند و حتي در بعضي موارد، ميزان ارسال اطلاعات بيشتر است. خوب اين مشخص است که اطلاعات از دست مي رود.
بايد کاربر را نسبت به اين فضا روشن کرد و گفت آقاي کاربر! درست است که مي گويي آقاي دولت دورت زديم. اما در گام اول بايد به خودت بخندي که هر چي در شبکه توست، در حال تخليه شدن است. حالا اين اطلاعات به دست چه کسي مي رسد؟ به دست رفيق شما خانم کلينتون يا دوست شما آقاي فرمانده فضاي مجازي امريکا که مي خواهد سر به تن تو نباشد؟
* حرفتان قبول! اما راهکارتان چيست؟
ما بايد اقدامات سلبي مان را در حوزه ايجابي آن ها انجام بدهيم و در حوزه ايجاب آن ها که همانا تهديد نرم است براي جمهوري اسلامي، قدرت نرم خود را تقويت کنيم.
* مسلما بايد جمله بالا را توضيح دهيد.
ببينيد! براي انجام فعاليت هاي اعتقادي، ? مرحله تعريف مي شود. تشکيک، تخريب و نوسازي. آن ها تفکر اسلام ناب محمدي را از ما مي گيرند. آن ها در اعتقادات مان به وسيله همين ابزارها و توسط مطالب مستهجن و ضد ديني تشکيک مي کنند. تشکيک هم منجر به اقدام در اين حوزه مي شود. يعني مثلا حوزه محارم، اعتقاداتمان هتک مي شود که در پروژه مضلين نمونه هاي آن را به وفور مي بينيم. حالا پس از تخريب چه چيزي را جايگزين مي کند؟ بي بند و باري و بي ديني و البته سکولاريسم.
* يعني شما فضا را اصلا سياسي نمي بينيد؟
نه!
* پس چرا در حرف ها از واژه هاي نظامي و سياسي استفاده مي کنيد؟
استفاده از واژه هاي نظامي مشکلي به وجود نمي آورد. دليل من براي استفاده از اين الفاظ اين است که فرمانده فضاي مجازي، يک نظامي است و پروژه اينترنت يک پروژه نظامي است. اما من کاملا از بعد فرهنگي موضوع را مي بينم. هر کسي هم حرفي دارد، از همين تريبون آماده پاسخگويي و گفتگو هستم. چون فضا را کاملا اعتقادي مي بينم.
* چرا؟
چون مثلا در شبکه مضلين مشاهده مي شود که با حجم انبوه توليد محتوا فرد آماده مي شود تا با هيجان توليد شده خطرناک، اعمال منافي شرع و عفت انجام دهد، اما شما نهادهاي بازدارنده – مانند خانواده – داريد که اين نهادها اجازه نمي دهد فرد اين گونه اعمال را انجام دهد. نتيجه آن چه مي شود؟ عقده هاي فروخفته که بروز آن را در کف خيابان مشاهده مي کنيم. پروژه مضلين ما بسيار عظيم است. عمق تهديد و تخريب امنيت ملي در اين پروژه مشخص شده است. ما در يکي از اين شبکه ها ???هزار عضو ثبت نام شده داشتيم که محتوا توليد مي کردند و در اختيار ديگران قرار مي دادند.
يعني ???هزار نفر که به صورت يک بمب جنسي در ???هزار خانواده، ???هزار مدرسه و الي آخر در حال فعاليت هستند. بمب جنسي که براي ترويج سکولاريسم آماده است.
* خوب نتيجه تمام اين تلاش ها، اين بود که مدير سايت آويزون (يکي از سايت هاي اصلي پروژه مضلين) آزاد شد. نه؟
اين خبر اشتباه است. علاوه بر اين، بالاخره در اين حوزه ها شايد بعضي اوقات اتفاقي که بايد بيفتد، نمي افتد و نقدهايي هم وارد است.
* يعني مدير سايت آويزون آزاد نشده است؟
خير. آقاي سعيد.م با نام مستعار سياوش حسين خاني هنوز در زندان است و نامه منتشر شده يا به نحوي از طرف او منتشر شده يا کسي به نام او نوشته است.
* از بحث اصلي دور نشويم. داشتيد جمله را توضيح مي داديد. ايجاب ما چيست؟
بايد کاربرمان را نسبت به اين فضا آگاه کنيم و بر اساس يک فعاليت هدفمند و هوشمندانه، ضمن ساماندهي فعاليت هاي پارتيزاني، بر اساس آن چيزي که آن ها انجام مي دهند و بر اساس پايه هاي اعتقادي مان، محتوا منتشر کنيم تا حداقل کاربران متوجه اين جريان بشوند.
* مرکز بررسي جرايم سازمان يافته در اين حوزه ورود داشته است؟
مرکز عملا نبايد در حوزه ايجابي وارد شود. چون مرکز بررسي جرايم سازمان يافته است. اما همان طور که عرض کردم، ما مي توانيم تحليل هاي واقعي از اتفاقات واقعي را در اختيار بگذاريم تا فعالان اين حوزه با يک ديد باز در اين حوزه فعاليت کنند.
* نقش وبلاگ نويسان مستقلي که نه دولتي هستند و نه وابستگي به دولت دارند در اين حوزه چيست؟
همين که سران دولت هاي غربي نسبت به محتواهاي منتشر شده در وبلاگستان فارسي عکس العمل نشان مي دهند، حاکي از تاثيرگذاري دوستان فعال در اين حوزه است. بايد قدر اين ها را دانست.
البته با توجه به اين که محتواي فارسي در دنيا جزو رتبه هاي برتر است، شبکه هاي قدرتمند بررسي و تحليل محتوا در غرب روي وب فارسي را داريم. علاوه بر اين برخوردهاي نامناسب برخي مديران شبکه هاي اجتماعي و سرويس دهنده ها را با کاربران نيز داريم.
* چطور بايد قدر اين وبلاگ نويسان و فعالان جوامع مجازي به اصطلاح خصوصي را دانست؟
کاش يک نهادي بود تا اين ها را ساماندهي مي کرد. حرکت هايي انجام شده است، اما نبايد توقف کرد. ما تحليل گرهاي طراز اولي در فضاي وبلاگستان داريم که در حوزه بخش خصوصي با يک ارتباط دايال آپ ساده، اين فضا را رقم مي زنند و يک وبلاگ آن ها به تنهايي بازديد يک سايت خبري را دارد و تاثير مي گذارد.
کسي نبايد جايگاه خودش را دست کم بگيرد. عملکرد دوستان فعال مجازي در يک سال اخير بسيار عالي بوده است. رويش هاي انقلاب را در اين فضا به وضوح داريم مي بينيم. فعاليت ها بايد ساماندهي شده باشد و فعالان اين حوزه ارتباط گيري را به هيچ وجه نبايد فراموش کنند و يک جا نمانند و خودشان را منتشر کنند و در ديده شدن ديگران به يکديگر کمک کنند.
*چه توصيه اي براي همين وبلاگ نويسان و فعالان مستقل داريد؟
اگر از مبارزه خسته شده ايم، در اين صورت مردم نبايد در صحنه هايي مثل ?? بهمن يا ?دي حضور داشته باشند. آن وقت ديگر اعلام کنيم که انقلاب اسلامي صادر و تمام شد و بايد کمي وارد کنيم! اما اگر در جبهه انقلاب اسلامي و در آن هسته هاي مقاومت جايگاه براي خودمان قائل هستيم که آن وقت حتما دشمن داريم. وقتي شما بي طرف باشيد و اتفاقات اطرافتان در سرتاسر دنيا برايتان مهم نباشد، کسي کاري به کار شما ندارد. وقتي شما حرف مي زنيد، آن وقت نقدها و تخريب ها شروع مي شود.
* خوب شد که گفتيد! درباره همين بي طرف ها يک مشکلي هست. آن هم اين است که اگر فضاي جبهه اي را که شما ترسيم کرديد بپذيريم، دو خاکريز را بايد تصور کنيم. اما قشر عظيمي از کاربران فضاي مجازي که خيلي درگير موضوعات مورد بحث شما نيستند، در بين اين ?خاکريز مشغول به فعاليت هستند و هيچ ترکشي هم نمي خورند. اما هيچ وقت هم سرشان را بالا نمي کنند تا خمپاره هاي بالاي سرشان را ببينند. يعني فضاي حرف هاي شما را شايد درک نکنند.
حرف شما را قبول ندارم! آن ها هم آسيب مي بينند.
* وقتي کسي مي خواهد از مثلا فيس بوک براي اشتراک عکس هاي شخصي اش استفاده کند، کسي کاري به کارش ندارد. اما به محض انتشار فيلم يا عکس مثلا کاروان آزادي غزه، آن وقت است که فيس بوک يقه ات را مي گيرد و لينکت را حذف مي کند. پس کاربر عادي بي طرف اين وسط ضربه اي نمي خورد. درست نيست؟
اجازه بدهيد توضيح بدهم. ما نظرسنجي هايي داريم که از کاربر سئوال هايي از قبيل اين که تاکنون چندبار به سايت هاي مستهجن مراجعه کرده ايد و امثال آن پرسيده شده است. اما وقتي در موتور جستجوي گوگل شروع به جستجو مي کنيد، اولين حرفي را که وارد مي کنيد، به شما پيشنهاد مي دهد. معمول اين پيشنهادها چيست؟
* بر اساس ورود شما به اکانت شخصي تان و با پيشينه جستجو، پيشنهادهايي را ارائه مي دهد.
آيا واقعا همين طور است؟
* ظاهرا همين طور است.
امتحان کنيد. همه اين ها افسانه است. شما حرف هاي مرتبط با کلمات مستهجن از حروف الفباي فارسي را که وارد کنيد، حتما پيشنهادهاي اوليه، عبارات مستهجن و نامناسب است.
* خوب براي اين کارشان دليل دارند. مي گويند ايراني ها بيش تر از بقيه کلمات مستهجن را جستجو مي کنند.
باشد؛ حرف شما بماند. يک قدم بياييم عقب تر. شما هر کلمه اي را در صفحات جستجوي عکس گوگل وارد کنيد جزو نتايج صفحات اول حداقل چند عکس مستهجن براي شما نمايش مي دهد. چرا اين طور است؟ من که کلمه ويژه هاي را وارد نکردم!
اين که ايراني ها بيش تر کلمات مستهجن را جستجو مي کنند خبرهايي است که بعضا منتشر مي شود. اما من نقد جدي به اين آمار دارم. اصلا اين طور نيست. اين عمليات رواني دشمن است.
مثلا من مي خواهم در گوگل کلمه “سناتور” را جستجو کنم. تا عبارت “س” را وارد مي کنم، چه پيشنهادهايي به من مي دهد؟ آيا واقعا اينطور است؟ اگر اينطور است پس چرا گزارش هايي از کاربران فيس بوک داريم که پس از قرار دادن فيلم کاروان آزادي غزه، در عرض کم تر از يک دقيقه فيلم از صفحه پروفايل فيس بوک کاربر حذف شده است.
* فيس بوک در آن مورد خاص، دليل را گزارش تخلف کاربران عنوان کرده است.
در عرض چند ثانيه؟ من حرفم اين است که يک فرماندهي پشت جريان است. به همين صراحت! نقشه ورود به فضاي مجازي آن است که هر کسي مي خواهد وارد اين فضا بشود، بايد از زوايه سکس وارد شود. براي همه اين کليدواژه هاي ما، همين جريان وجود دارد. آيا واقعا غالب کاربران ما به دنبال اين جريانات هستند؟ نيست! اصلا قابل قبول نيست.
البته هستند کساني که اين علايق را هم داشته باشند. اما کم هستند. براي همين در نقشه عملياتي دشمن اين ها مضاعف مي شوند و بيش تر ديده مي شوند. براي همين ايران مي شود اولين کشوري که کلمات مستهجن را جستجو مي کند.
* آمار مشخصي در اين زمينه داريم که بتوانيم اين آمار را نقض کنيم؟
نه! چون سامانه آمارگيري نداريم. سامانه آمارگيري دست گوگل است.
* پس چه بايد کرد؟ بايد همه چيز را عوض کرد و بستري جديد تعريف کرد يا با همين بستر مي توانيم هدف هاي خودمان را جلو ببريم؟
ما الآن دسترسي به اينترنت را افزايش داديم. اما امنيت فناوري و محتوايي را هم در نظر گرفته ايم؟ اصلا نهاد متولي امور محتوايي فضاي مجازي در کشور داريم يا نه؟
گام اول ساماندهي است. اينترنت براي ما فرصتي است که تهديد هم دارد. فرصت گرانبهايي است. اما تهديدهاي بزرگي هم دارد. در اين فضا ما قادريم معارف اسلامي را منتشر کنيم. اما با هدف! بايد هر کسي نقش خودش را در اين جبهه و فضا بداند.
دوم اين که بايد نهادهاي متولي نقش هاي خودشان را کامل انجام بدهند. چون فضاي مجازي، مجازي است و سيلي نمي زند و به واسطه کم کاري هايشان مواخذه نشدند، احساس مي کنند با يک تبيان و راسخون و حرکت هاي پارتيزاني کار تمام است. اينطور نيست.
سوم هم اين که ما يک ستاد عالي سياست گذاري و نظارت بر فعاليت هاي فضاي مجازي نياز داريم که فراقوه اي باشد و از حاکميت نشئت گرفته باشد. موثر باشد و قابليت بازخواست داشته باشد. پول و امکانات را اين نهاد توزيع کند و کارهايي از اين دست را انجام بدهد.
اين موضوع بايد اتفاق بيفتد تا کالک عمليات کلي نزد اين ستاد باشد و جايگاه همه نهادها مشخص باشد و در نهايت او بگويد که چطور بايد عمليات کرد.
* چرا فراقوه اي؟
چون نظام ما يک نظام ولايي است و حالا ما نياز به يک امام در فضاي مجازي داريم. اين امام مي تواند يک نهاد يا يک مقام مسئول باشد. اما بايد جايگاه ها را بشناسد و با ديد دستور بدهد. بايد اين ساختار را منسجم ديد.
آرزو مي کنم به واسطه خودآگاهي بوجود آمده در پناه بصيرت کاربران اينترنت، تخلفات و جرائم در اين فضا به حداقل رسيده و خود، فرزندان و نزديکان ما در آرامش و بدون تهديدهاي نرم دشمن، در اين فضا به فعاليت بپردازيم.
کد خبر 3176
تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۴:۵۴
- ۰ نظر
- چاپ
من وب? را يک ابزار شايعه پراکني و جاسوسي مي بينم. چرا که از مدتها پيش نظريه جاسوسي عمومي و جاسوسي سايبري در دستور کار سرويس هاي اطلاعاتي غرب قرار گرفته بود.