آيت‌الله مجتبي تهراني در جديدترين درس اخلاق خود با اشاره به حديثي از پيامبر اعظم (ص) گفت: محل کسب، جايي است که آدم در آن غفلت مي‏کند اما اگر انسان در اين محيط يک «سبحان‌الله» بگويد، يک ميليون حسنه برايش نوشته مي‏شود.

به گزارش مشرق، آنچه در پي مي‌آيد، گزيده‌اي از جلسه بيستم‌ونهم مبحث «غيرت مؤمن» است که در درس اخلاق آيت‌الله مجتبي تهراني، از سوي اين مرجع تقليد و استاد اخلاق مطرح شده است. اين سخنان با عنوان «تربيت در محيط شغلي» به تازگي بر روي خروجي پايگاه اطلاع‌رساني اين مرجع تقليد به نشاني www.mojtaba-tehrani.ir قرار گرفته است.

 

* مروري بر مباحث گذشته

بحث ما راجع به تربيت به معناي روش رفتاري و گفتاري دادن بود. انسان به طور معمول و غالب در چهار محيط خانوادگي، آموزشي تحصيلي، رفاقتي و شغلي روش مي‏گيرد. گفتيم که سومين محيط، يعني محيط رفاقتي قوي‏تر و اثرگذارتر از محيط‏هاي ديگر است و بحث ما به چهارمين محيط، يعني محيط شغلي رسيد. البته ما فضاي پنجمي هم داريم که حاکم بر محيط‏هاي چهارگانه است.
جلسه گذشته عرض کردم که در باب محيط شغلي براي انسان در سه رابطه بحث مي‏شود. يک؛ نفسِ شغل، دو؛ محيطي که در آن کار مي‏کند، سه؛ روابطي که با افراد نسبت به آن کار پيدا مي‏کند.
امّا اول که جلسه گذشته وارد آن شدم، نفس شغل است. عرض کردم اگر چه بعضي از شغل‏ها حرام نيستند و از نظر شرعي، نسبت به آنها نهي الزامي نيست، امّا ممکن است در بُعدي از ابعاد انسان اثر سوء داشته باشند. در قالب اصطلاح فقهي مي‏گويند نهي تنزيهي شده است و کراهت دارد. رواياتي را هم در باب شغل‏هايي که بر انسان اثر تخريبي دارد و موجب تضعيف بُعد انساني انسان يا بُعد معنوي انسان مي‏شود مطرح کردند که نمونه‏هايش را جلسه گذشته عرض کردم‏.

 

* محيط‏هاي شغلي سازنده

1. فضاي باز و سير آفاق
بر عکس، شغل‏هايي داريم که نقش سازندگي براي انسان دارد؛ لذا در آخر جلسه روايتي خواندم که انبياي ما شغل زراعت را انتخاب مي‏کردند. روايت از امام صادق(ع) بود که حضرت فرمودند: "وَ مَا فِي الْأَعْمَالِ شَيْ‏ءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنَ الزِّرَاعَةِ وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا زَرَّاعاً إِلَّا إِدْرِيسَ ع فَإِنَّهُ کَانَ خَيَّاطاً " چون نمي‏خواهم به طور مفصّل بحث کنم فقط به عنوان نمونه بيان کردم و مي‏خواستم اين را عرض کنم که نفسِ شغل هم در بُعد انساني و هم در بُعد معنوي، روي انسان اثر مي‏گذارد.

 

* اکثر انبيا چوپان بودند

حالا مي‏خواهم بروم سراغ بخش دوم، يعني محيطي که انسان در آن شاغل است. در باب اثر گذاري محيط روي انسان، بحث مفصّلي وجود دارد، امّا من چاره‏اي ندارم جز اين که اشاره کنم و رد شوم. هر محيطي که انسان در آن باشد، هم نقش سازندگي و هم نقش تخريبي دارد. هيچ ارتباطي هم با کار انسان ندارد. ممکن است شغل تو خوب باشد امّا محيطي که داري در آن کار مي‏کني، خوب نباشد.
مثلاً در مورد نقش سازندگي شغل زراعت، همين روايتي است که حضرت فرمودند: "مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا زَرَّاعاً " انبيا زراعت مي‏کردند. شما اگر برويد در تاريخ انبيا نگاه کنيد، مي‏بينيد که اکثر انبيا چوپان بودند، هم زراعت مي‏کردند و هم چوپاني؛ يعني بيابان‏گرد بودند. تا به حال فکر کرديد که چرا اينها سر به بيابان گذاشته بودند؟ پيغمبر اکرم ما هم وقت نزول وحي، تنها، در غار حراء بودند. مثال مي‏زنم که کمي ذهن‏هايتان را آماده کنم. خودِ پيغمبر هم چوپاني مي‏کرد.
 

بيابان محيطي سازنده است
چرا انبيا شغل زراعت و چوپاني را انجام مي‏دادند؟ چون محيط اين شغل‏ها يک محيط زنده کننده بُعدِ معنوي انسان است. من در باب زراعت راجع به نفسِ شغل بحث کردم، امّا حالا راجع به نفسِ شغل نيست، اينها را با هم تفکيک کنيد. ظاهراً زراعت در بيابان است، کسي در حياط خانه‏ يا پشت‏بامش زراعت نمي‏کند. چوپاني هم همين‏طور است، در خيابان‏ها چوپاني نمي‏کنند، هيچ وقت گله‏ حيوانات را در خيابان‏هاي شهر نمي‏آورند. محيط بيابان براي انبيا نقش سازندگي داشته است.

 

* مشاهده بيابان سير آفاقي است

ما در باب بُعد معرفتي‏مان يک سير داريم که بايد در آن قدم گذاشت و پيش رفت. من همان تعبير قرآني را مي‏گويم. سِيري داريم که اين سِير، سطح معرفتي انسان را بالا مي‏برد، اين سير هم با مشاهده است. تعبيري در آيه شريفه است که مي‏فرمايد: "سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق " بزرگان اين تعبير قرآني را در قالب اصطلاح مي‏ريزند و مي‏گويند: سِير آفاقي و سِير انفسي. سِير آفاقي همين محيط‏هايي است که گفتيم اثر سازندگي دارند و اينها شهود است؛ "سَنُريهِم آياتنا في الآفاق و في أنفسهم " قرآن سير در آفاق را قبل از انفس مي‏آورد و مي‏گويد ما آيات خود را نشان مي‏دهيم، پس مسأله شهود مطرح است.

 

* تأثير ديداري اين مشاغل

در باب تربيت، هم مسأله ديداري، هم گفتاري و هم شنيداري است. در اينجا بحث ديداري است. خداوند در بيابان‏ها، دارد در بُعد ديداري و در بُعدِ معنوي، پيامبرش را پرورش مي‏دهد. در بيابان زخارف مادّي نيست، جاذبه‏هاي مادّي نيست که من را به خودش جلب کند، منطقه‏اي آرام که هيچ رابطه‏اي با مظاهر مادّيت ندارد، چشم انسان دارد مي‏بيند. انسان در اين محيط، به خصوص در شب‏هايش که نگاه مي‏کند، پِي به عظمت خالقش مي‏برد.

 

* ارتباط با خدا در محيط‏هاي باز و وسيع

پيغمبرها راه مي‏افتادند در بيابان‏ها چوپاني مي‏کردند، خودشان را در بُعد معرفتي‏ تربيت مي‏کردند. سير آفاقي داشتند. انتخاب اين شغل، براي سيرِ آفاقي‏ او است. از مظاهر دنيايي و مادّي و از جلوات مادّيت منقطع مي‏شدند. کوه را نگاه مي‏کردند، آسمان را نگاه مي‏کردند، هرجا را نگاه مي‏کردند، مي‏گفتند: "جلّ الخالق "، "العظمةُ لله "؛ اين محيط شغلي براي شخص سازنده است.

 

2. محيط زندگي و محدوديت‏هاي تربيتي
اين يک محيط، در مقابل، محيطي است که در آن مظاهر شيطاني است. يعني آن بُعد شيطاني من را تحريک و زنده مي‌کند. شغلم بد نيست، محيط شغلي‏ام بد است. اين محيط، روي انسان نقش دارد. دقيقاً در معارف ما اينها آمده است. حالا من به عنوان نمونه عرض مي‏کنم که ما هم از نظر محيط شغلي و هم از نظر شهري در انتخاب شهر، به رواياتي برخورد مي‏کنيم که عجيب است. ما رواياتي داريم که از سعادت شخص اين است که شغل او در شهر خودش باشد. روايت از زين‏العابدين(ع) است: "قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ: إِنَّ مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ أَنْ يَکُونَ مَتْجَرُهُ فِي بَلَدِهِ وَ يَکُونَ خُلَطَاؤُهُ صَالِحِينَ وَ يَکُونَ لَهُ وُلْدٌ يَسْتَعِينُ بِهِم " از سعادت فرد اين است که محل کسب و کارش در شهر خودش بوده و با نيکان رفت و آمد داشته باشد و فرزنداني داشته باشد که کمک‏کارش باشند.

 

* شهر خود و آبروداري

به طور غالب اين‏طور است که اگر انسان در همان محيطي که زندگي کرده است، شغل او باشد، يک سنخ تقيدات دارد. گاهي تقيدات انسان در ربط با اعتقادات ديني‏اش است، گاهي نه خيلي متدين نيست، امّا در آن محيط، حساب آبرويش را مي‏کند. يک سنخ از خلاف‏کاري‏ها را نمي‏کند براي‏اين‏که از محيط زندگي‏اش شرم مي‏کند. اگر شغلش در محيط‏ زندگي‏اش باشد، يک سنخ خلاف‏کاري را نمي‏کند، اين قيد و بندها وجود دارد.
اگر از اين محيط به يک محيط ديگر رود بالأخره همان هواهاي نفساني، همان ابعاد حيواني در او وجود دارد. مي‏شود مثل يک مرغ از قفس آزاد شده، خصوصاً اگر محيط هم خراب باشد. ممکن است که هر خلافي را مرتکب شود که اگر در شهر و محله خود بود، هيچ‏گاه مرتکب آنها نمي‏شد. من مسأله را خيلي ساده کردم که همه متوجه شوند.

 

* جابه‏جايي شغلي و تحصيلي مخرب است
اين نکته که عرض مي‏کنم، در محيط شغلي که هست هيچ؛ در محيط تحصيلي هم هست که به آن اشاره کرده بودم. اين از ظرائف معارف ما است که فرد از محيط خانوادگي‏اش به محيط ديگر نرود. آنجا که رفت خلاف کردن، برايش آسان مي‏‏شود. اين جابه‏جايي‏ها نقش تخريبي دارد. آن محيط بيابيان، آنجا نقش سازندگي بود، بُعد معرفتي را بالا مي‏برد، اينجا ببين چه کار دارد مي‏کند؟!

 

* شغل در شهر خود مانع پرده‌دري است

از سعادت شخص اين است که کارش در شهر خودش باشد و از شهرخودش بيرون نرود. روي اين حساب نشده است. آيا مي‏توان هرکس را به هرجا فرستاد؟ مي‏دانيد اين کارها منشأ فساد است؟ برخي افراد از معارف ديني بي¬خبر هستند و با اين کاهايشان جامعه را هم به فساد مي‏کشند. "قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: ثَلَاثَةٌ مِنَ السَّعَادَةِ الزَّوْجَةُ الْمُؤَاتِيَةُ وَ الْأَوْلَادُ الْبَارُّونَ وَ الرَّجُلُ يُرْزَقُ مَعِيشَتَهُ بِبَلَدِهِ يَغْدُو إِلَى أَهْلِهِ وَ يَرُوح " سه چيز مايه خوشبختي است؛ همسر همراه، فرزندان نيکوکار و شغلي که در شهر فرد باشد و فرد پس از کار، نزد خانواده‏اش رفته و با آنها خوش باشد. چنين شخصي، صبح‏ها چشمش در خانواده‏اش باز مي‏کند و بعد به سر کار مي‏رود. شب هم سر خانه و زندگي‏اش بر مي‏گردد. آيا باز هم ممکن است خطا کند و به بيراهه برود؟
بعضي‏ها مي‏گويند: اسم فرزندم براي کار يا تحصيل، در فلان‏جا در آمده است؛ چه کار کنيم؟ گويا از اين معارف، دور هستند. بگذار سر خانه و زندگي‏اش باشد. حداقل اين است که آن حُجب و حيايي که در منطقه خودش هست، مانع مي‏شود که يک سنخ کارهاي خطا را براي حفظ آبرويش انجام دهد. همين خوب است که با اين کار، پرده حيا را ندرد.
اگر او از شهرش برود و برگردد، ديگر آدم سابق نيست. عين مرغ از قفس پريده است. همين منطقه شهر خودش، برايش يک قفس است. اينجا ملاحظه مي‏کند، امّا اگر رفت جاي ديگر، ملاحظه نمي‏کند، بعد هم پرده دري مي‏کند، مگر مي‏شود به اين زودي درستش کرد. خراب کردن آسان است، ساختن خيلي سخت است. لذا ما مي‏بينيم در روايت، فقط محيط را مي‏گويد، آن هم محيطي که انسان مي‏خواهد در آن محيط با مسائل مادّيت رو به رو شود.

 

3. محيط فريفته‏شدن نسبت به مظاهر دنيا
اينجا اصلاً با شغل کاري نداريم. جاي پول در آوردن است، گفتيم بحث ما درباره محيط شغلي است. شغل هم که مي‏گوييم، يعني شخص مي‏خواهد معيشتش را با اين کار و حرفه بگذراند. سر و کارش با مسائل مادّي است. جايي که براي مسائل مادّي آماده شده، خيلي بايد مراقبت شود که جلوات مادّيت زيادي نداشته باشد و انسان را فريب ندهد. محيط کاري، شما را فريب ندهد و -نعوذ بالله‏- ريشه‏هاي رذايل اخلاقي را در شما زنده نکند، زياده‌طلبي نياورد، حرص و آز نياورد.

 

* بازارها جولان‏گاه شيطان

به تعبيري که در روايات است، در محل کسب که جايي است که انسان پول در مي‏آورد، عوامل شيطاني براي تحريک ابعاد شيطاني انسان فراهم است؛ حواست را بايد در اين محيط جمع کني! من به کَسب کاري ندارم، در مورد محيط کَسب بحث مي‏کنم.
ما در باب محيط کسب، روايات متعدده داريم. به عنوان نمونه روايتي است از پيغمبر که فرمودند: "قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: شَرُّ بِقَاعِ الْأَرْضِ الْأَسْوَاقُ " شرترين جا در ميان قطعه‏هاي زمين، مرکزي است که مي‏خواهي با مسائل مادّي رو به رو شوي و مال به دست بياوري، "وَ هِيَ مَيْدَانُ إِبْلِيسَ " و اين قطعه جولان‏گاه شيطان است. "يَغْدُو بِرَايَتِهِ وَ يَضَعُ کُرْسِيَّهُ وَ يَبُثُّ ذُرِّيَّتَهُ " اينجا شيطان مي‏آيد و کرسي‏اش را مي‏گذارد و بعد هم بچه‏هايش را در محيط پراکنده مي‏کند. بعد هم هر کسي را متناسب با خودش فريب مي دهد؛ يکي کم مي‏گذارد، يکي دروغ مي‏گويد و ... "فَبَيْنَ مُطَفِّفٍ فِي قَفِيزٍ أَوْ سَارِقٍ فِي ذِرَاعٍ أَوْ کَاذِبٍ فِي سِلْعَةٍ " همه طور کلک مي‏زند براي اين که پول در بياورد.

 

* پاداش يک سبحان‌الله در بازار

باز روايتي ديگر از پيغمبر اکرم است که فرمودند: "رُوي عن رسول الله (صلي‏الله‏ عليه‏ وآله ‏وسلم) قال: السوقُ دارُ سهوٍ و غفله " محل کسب، جايي است که آدم در آن غفلت مي‏کند، "فمن سبَّحَ فيها تسبيحهً کتب له بها الف الف حسنه " اگر انسان در اين محيط، يک سبحان الله بگويد، يک ميليون حسنه برايش نوشته مي‏شود. يعني اگر آدم به جايي برود که مظاهر مادّيت او را جذب مي‏کند و از خدا بي‌خبر مي‏شود و به ياد خدا باشد بسيار ارزش دارد.
"محيط " اين کار را مي‏کند. اينجا بحث شغل نيست، فرق بگذاريد! جاذبه محيط مادّيت، انسان را مي‏سازد و تخريب مي‏کند. همين يک تسبيح که يک ميليون به حساب مي‏آيد، جهت اين است که اين يک تسبيح بسيار ارزنده است، چون ديگر از خدا غافل نشده است، محيط نمي‏تواند بُعد معنوي او را تخريب کند. حتّي علي (ع) در عهد نامه‏اي که به مالک‌اشتر مي‏نويسد، همين مطالب را توضيح مي‏دهد، که ديگر در حوصله بحث نيست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس