گروه جهاد و مقاومت مشرق: هیچ چیز به اندازه ی نماز برای ما اهمیت نداشت. نماز و اقامه ی آن در اول وقت،از هر کاری برایمان واجب تر بود. با آنکه بارها پیش آمد که در وسط نماز باتوم و چوب بعثی ها بر سرمان آوار شد، دست از نماز نکشیدیم.
داشتیم قرآن می خواندیم که آمدند و گفتند:
-چه می کنید ؟
-قرآن می خوانیم.
قدری ایستادند، به چشم هایمان زل زدند و گفتند:
-قرآن می خوانید؟! شما را چه به قرآن! قرآن عربی است و حضرت محمد (ص) هم عرب.
و ما بالاخره نفهمیدیم چگونه حالی شان کنیم که اگر پیامبر اسلام (ص) عرب بود، رسالتی جهانی داشت، نه عربی.
□
تفرقه، نقل زبان شان بود و چشم شان به آن روشن. داغ این آرزو را ما بر دل شان گذاشتیم و هیچگاه دست از همدلی و همزبانی با دوستان مان برنداشتیم.
دشمن مدام چوب مزاحمت لای چرخ همت ما می گذاشت تا مگر دست از عبادت و خصوصاً نماز برداریم.
قطع آب، یکی از مزاحمت های همیشگی بود؛ اما ... اما ما و دست کشدین از نماز؟
*سایت جامع آزادگان
راوی: آزاده ابراهیم رحمانی و سید قاسم حسینی
تفرقه، نقل زبان شان بود و چشم شان به آن روشن. داغ این آرزو را ما بر دل شان گذاشتیم و هیچگاه دست از همدلی و همزبانی با دوستان مان برنداشتیم.