چند درصد از نخبگان اقتصادی ما از ظرفیت های موجود و منابع دست نخورده‌ی قاره ی سیاه اطلاع دارند؟ اگر واقعیت را بخواهید تقریبا هیچ حضور اقتصادی از طرف ایرانیان در آفریقا وجود ندارد، آن هم در قاره ای که در بسیاری از موارده از لحاظ منابع – اقلش- بی نظیر است؛ تا جایی که گفته می شود که غربی ها و در راس آنها آمریکایی ها آفریقا را برای آینده ذخیره کرده اند.

آفریقایی که هست؛ آفریقایی که می‌شناسیم!/ درحال ویرایش
گروه بین‌الملل مشرق - شاید دلیل خوبی نباشد، اما تصادف جالبی است، اینکه درباره ی جایی حرف بزنی و وقت بگذاری که اولین مقصدت غیر خاک سرزمین پدری بوده است. در حدود چهار سال پیش اولین زمینی را که بعد از خاک ایران با پاهایم لمس کردم، خاک آفریقا بود. قاره ای که می گویند، کهن ترین مسکن انسان بوده و البته خودش به نوعی خانه ی پدری محسوب می شود.

با این حال پیش از سفر به آفریقا، این سرزمین راز آلود آنقدر جذابیت داشت که درباره آن اوراق واقعی و دیجیتال را زیر و رو کنی. همه ی آنچه که درباره آفریقا می دانیم، محدود به مستند های حیات وحش و تصاویری که از زندگی بدوی قبایلی قاره‌ی سبز از لنز دوربین شبکه های آمریکایی و اروپایی می شود. گاهی هم سنت شکنی شده و تصاویری از جنگ داخلی، کودتا و قتل و غارت به نمایش در می آید، منظره هایی که حتی بعضی نخبگان ما را به این وا می دارد، فکر کنند شاید استعمار برای کشورهای سیاه بهتر از استقلال بوده و هست. شاید بهتر بود که این بردگان آزاد شده نهایتا به همین اندک که برده نیستند و برای خودشان کار می کنند، رضایت می دادند و باقی کار را به سپیدپوستان باهوش و با تدبیر می سپردند.

تاریخ، مهم ترین چیزی است که فراموش کرده ایم. همان اندازه که درباره ی گذشته ی خود نمی دانیم درباره ی گذشته ی کمی دورتر از خودمان هم حافظه ی ما سکوت کرده است. در نقطه مقابل هم وضعیت کنونی ماست و این که نسبت ما با آفریقا چیست. جدال های ایدئولوژیک را کنار بگذاریم. اصلا، من مخاطب ایرانی لازم نیست پرچم آزادی خواهی و نوعدوستی بردارم و به این بهانه بخواهم درباره ی آفریقا و وضعیت امروز آن بدانم؛ دانسته‌های ما حتی در محدوده‌ی منافع ملی و شخصی هم درباره‌ی دنیای اطرافمان محدود است.

آفریقایی که هست؛ آفریقایی که می‌شناسیم!/ درحال ویرایش

چند درصد از نخبگان اقتصادی ما از ظرفیت های موجود و منابع دست نخورده‌ی قاره ی سیاه اطلاع دارند؟ اگر واقعیت را بخواهید تقریبا هیچ حضور اقتصادی از طرف ایرانیان در آفریقا وجود ندارد، آن هم در قاره ای که در بسیاری از موارده از لحاظ منابع – اقلش- بی نظیر است؛ تا جایی که گفته می شود که غربی ها و در راس آنها آمریکایی ها آفریقا را برای آینده ذخیره کرده اند.

نفت، طلا، الماس، انواع و اقسام فلزات کمیاب، ظرفیت های بالای کشاورزی، دریاچه های بزرگ آب شیرین و البته بازار بزرگی که نیازمند کالاهای ساده و ارزان قیمت است و خدمات را در سطوح مختلف به خود جلب می کند. غیر از غربی ها که آفریقا را تنها منبعی برای برداشت می دانند، چینی ها به خوبی ظرفیت های این قاره را شناخته اند و از این جهت در کمتر کشور آفریقایی می شود رفت و چشم بادامی های سخت کوش را به طور انبوه ندید.

 همه ی این ها برای این گفته شد که مخاطب ایرانی با خودش نگوید: «مگر جا قحطی است که مستندساز و روزنامه نگار ایرانی هزینه های سنگین سفر و خطرات آن را به جان بخرد و به سرزمین قحطی و جنگ و کودتا برود ...» و جالب تر اینکه همه ی آنچه گفتیم یک روی ماجراست.

روی دیگر سکه مربوط به تمدنی می شود که جای پای اسلام در این دنیای ناشناخته برای ما گذاشته و با وجود همه ی تلاش های استعمارگران و دنباله های دینی شان، یا بهتر بگوییم همان مسیونرهای مسیحی، هنوز هم که هنوز است می شود نشانه های آن جای پای شگفت را در زندگی مردم دید. حتی می شود دنباله های هویتی خودمان را در این میراث آفریقایی پیدا کنیم؛ نمونه اش میراث فرهنگی شیرازی ها در شرق آفریقا، خراسانیان در شمال و میراث مکتوب زبان فارسی در غرب قاره ی کهن است.

آفریقایی که هست؛ آفریقایی که می‌شناسیم!/ درحال ویرایش

از همه ی این بهانه ها که بگذریم، مهم ترین چیزی که می توانی در آفریقا پیدا کنی؛ «آدم» است. آدمهایی با قلبهایی به صافی شیشه، همان قدر هم شکننده، باور کنید، شعار نمی دهم.. بله این آدم ها همان هایی هستند که وقتی در دام جنگ داخلی و برادرکشی می افتند عجیب ترین جنایات را مرتکب می شوند، اما برای من ناظر بیرونی این اتفاقات تلخ هم معنا و مفهوم دارد.

معنا و مفهومی که تا با آنها نشست و برخاست نداشته باشی، پای درد و دل شان ننشینی و تاریخ شان را مرور نکنی نمی توانی راز گره خوردن محبت و خشونت را در این ارواح بی آلایش و قلب های صمیمی درک کنی. تضادی است شبیه دندان های سپیدی که در صورت سیاهشان می درخشد، تضادی که به همه چیز در آفریقا معنا می دهد. تضادی که اگر عمری باشد و توفیقی یار شود قرار است در این مجموعه سیاهه ها به آن اشاره کنیم.

نگارنده ی این سطور نزدیک به بیش از یک دهه را صرف یادگرفتن فن توصیف رسانه ای که در دنیای امروز ما به آن روزنامه نگاری می گویند و اهالی ینگه دنیا ژورنالیسم می خوانندش کرده، از این رهگذر کوشیده است تا راههایی برای شناخت آدم ها، محیط گرداگردشان، جوامع و پیوند دادن آن با تاریخ و سیاست و اقتصاد و فرهنگ، بیابد. همچنین چند سالی است که دیدن، خواندن و فراگرفتن درباره قاره ی پدری یا همان آفریقا یکی از مهم ترین دغدغه هایش شده است.

دلیل آن برای او غیر از بهانه هایی که در بالا تراشید، یکی همین محیط پر کنتراست است. تضادها در آفریقا به حداکثر می رسند. محبت و خشونت، حقیقت و دروغ... اصلا چرا پیچیده و قلمبه گویی کنیم، آفریقا هنوز هم گهواره تمدن است. همه ی ظلم هایی که در تاریخ می توان به نوع بشر و حتی طبیعت اطرافش روا داشت، در آفریقا رخ داده است. انسان ها بزرگ ترین نشانه های تمدنی را در آفریقا از خود به جا گذاشته اند و اوج سبوعیت بشری را هم باز در همین قاره به نمایش گذاشته و ثبت کرده اند.

آفریقایی که هست؛ آفریقایی که می‌شناسیم!/ درحال ویرایش

حرص و طمع و آز انسانها در این سرزمین به پر رنگ ترین حد ممکن خود را به نمایش گذاشته و در عین حال فرهنگ و علم و دانش را هم می شود همین جا سراغ گرفت. حالا اگر تو بخواهی نوع انسان و آنچه در باقی دنیا در جریان است را به خوبی بشناسی آیا عاقلانه نیست که نیم نگاهی به آفریقا داشته باشی.

سفر من به آفریقا برای اولین بار تنها ساعاتی از یک روز را شامل می شد. نیمه های یک شب بهاری – البته در نیم کره ی شمالی- به همسایگی خط استوا و کرانه های دریاچه ی ویکتوریا که یکی از منابع آب رود افسانه ای نیل است رسیدم و شاید تنها چند ساعت فرصت داشتم تا مردان و زنانی که در آن سرزمین زندگی می کردند را از نزدیک ببینم، اما همین چند ساعت رشته ی همه ی خوانده ها و آموخته هایم درباره ی آفریقا را پاره کرد و مشهورات را به کناری انداخت و منجر به بروز انگیزه ای قدرتمند برای سفرهای طولانی تری در آینده شد. سفرهایی که بعضی از داستان هایش را ان شاء الله همین جا در آینده نقل خواهیم کرد. فعلا سخن کوتاه.

مصطفی حریری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 4
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۰۱:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۴
    0 0
    عالیه. اگر بشه عکس و فیلم و منابع برای مطالعه ی بیشتر هم حداقل با اسمشان ضمیمه کنید که دیگه اصلا حرف نداره.
  • آرین ۰۷:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۴
    0 0
    مفهوم و منظور مطلب خوب است. ولی یکم لحن تندی دارد و کمی هم لحن فاشیسم و نژاد پرستی در آن دیده می شود. خوب بود لحن بیان مطلب رو کمی اصلاح می کردین تا انسان دوستانه تر و اسلامی تر شود. واژه هایی مثل چشم بادومی , سپید پوستهای باهوش و ... از چارچوب اسلام خارج است.
  • زبل خان ۱۱:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۴
    0 0
    ممنون از این مقاله تون من هم از ایرانی های ساکن شرق آفریقا هستمو مدتهاست اینجا زندگی میکنم تصویری که الآن شما ارایه دادید هم تصویر قاره و کشوری قحطی زده است، عکسهاتون هم همینطور من میتونم عکس های خودم رو در اختیار مشرق قرار بدم تا واقعیت ها بهتر دیده بشه بیشتر کشورها آفریقایی الآن دیگه زندگی شهری و مدرن داره رواج پیدا میکنه. سیستم های تکنولوژی اپراتورهای تلفن همراه بسیار اینجا پیشرفته و پرطرفداره آفریقا ، سرزمین ناشناخته...
  • ۱۸:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۴
    0 0
    لا اله الا الله......

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس